تنها كـسـانـى كـه گـوش شنوا دارند دعوت تو را اجابت مى كنند ومى پذيرند و اما آنها كه عملا در صف مردگانندايمان نمى آورند, تا زمانى كه خداوند آنها را در روز قيامت برانگيزاند و به سوى اوبازگشت كنند
انما يستجيب الذين يـسـمعون والموتى يبعثهم اللّه ثم اليه يرجعون در ايـن آيـه بـراى تكميل اين موضوع و دلدارى بيشتر به پيامبر(ص )مى گويد: «تنها كـسـانـى كـه گـوش شنوا دارند دعوت تو را اجابت مى كنند ومى پذيرند» (انما يستجيب الذين يـسـمعون ) «و اما آنها كه عملا در صف مردگانندايمان نمى آورند, تا زمانى كه خداوند آنها را در روز قيامت برانگيزاند و به سوى اوبازگشت كنند» (والموتى يبعثهم اللّه ثم اليه يرجعون ).آن روز است كه با مشاهده صحنه هاى رستاخيز ايمان مى آورند, ولى ايمانشان هم سودى ندارد.
آنها گفتند: چرا آيه و معجزه اى از طرف پروردگاربر اين پيامبر نازل نشده است به آنها بگو: خداوند قادر است آيه ومعجزه اى (كه شما پيشنهاد مى كنيد) بر پيامبر خود نازل كند ولى اكثر آنها نمى دانند
وقالوا لولا نزل عليه آية من ربه قل ان اللّه قادر على ان ينزل آية ولكن اكثرهم لايعلمون در ايـن آيـه يـكى از بهانه جوييهاى مشركان مطرح شده است ,بطورى كه در بعضى از روايـات آمـده جـمـعـى از رؤسـاى قـريش هنگامى كه از معارضه و مقابله با قرآن عاجز ماندند به پيامبر(ص ) گفتند: اينها فايده ندارد اگر راست مى گويى معجزاتى همانند عصاى موسى , و ناقه صالح , براى ما بياور.قـرآن در ايـن بـاره مى گويد: «آنها گفتند: چرا آيه و معجزه اى از طرف پروردگاربر اين پيامبر نازل نشده است » ؟ ! (وقالوا لولا نزل عليه آية من ربه ).روشـن اسـت كـه آنها اين پيشنهاد را از روى حقيقت جويى نمى گفتند, زيراپيامبر(ص ) به اندازه كافى براى آنها معجزه آورده بود.لـذا قرآن در پاسخ آنها مى گويد: «به آنها بگو: خداوند قادر است آيه ومعجزه اى (كه شما پيشنهاد مى كنيد) بر پيامبر خود نازل كند» (قل ان اللّه قادر على ان ينزل آية ).ولى اين كار يك اشكال دارد كه غالب شما از آن بى خبريد و آن اين كه اگر به اين گونه تقاضاها كه از سر لجاجت مى كنيد ترتيب اثر داده شود سپس ايمان نياوريدهمگى گرفتار مجازات الهى شده , نابود خواهيد گشت , زيرا اين نهايت بى حرمتى نسبت به ساحت مقدس پروردگار و فرستاده او و آيـات و مـعـجـزات اوسـت , لذا درپايان آيه مى فرمايد «ولى اكثر آنها نمى دانند» (ولكن اكثرهم لايعلمون ).
هيچ جنبنده اى در زمين , و هيچ پرنده اى كه با دو بال خود پروازمى كند نيست مگر اين كه امتهايى همانند شما هستند ما در اين كتاب هيچ چيز را فروگذار نكرديم تـمام آنهابه سوى خدا در رستاخيز جمع مى شوند
وما من دابة فى الا رض ولاطئر يطير بجناحيه الا امم امثالكم ما فرطنا فى الكتاب من شى ثم الى ربهم يحشرون اين آيه به دنبال آيات گذشته كه در باره مشركان بحث مى كرد وآنها را به سرنوشتى كه در قـيـامت دارند متوجه مى ساخت , سخن از «حشر» ورستاخيز عمومى تمام موجودات زنده , و تـمام انواع حيوانات به ميان آورده ,نخست مى گويد: «هيچ جنبنده اى در زمين , و هيچ پرنده اى كه با دو بال خود پروازمى كند نيست مگر اين كه امتهايى همانند شما هستند» (وما من دابة فى الا رض ولاطئر يطير بجناحيه الا امم امثالكم ).و بـه ايـن ترتيب هر يك از انواع حيوانات و پرندگان براى خود امتى هستندهمانند انسانها يعنى : آنها نيز در عالم خود داراى علم و شعور و ادراك هستند, خدارا مى شناسند و به اندازه توانايى خود او را تسبيح و تقديس مى گويند, اگر چه فكرآنها در سطحى پايين تر از فكر و فهم انسانهاست . سـپـس در جـمـلـه بـعـد مى گويد: «ما در اين كتاب هيچ چيز را فروگذار نكرديم »(ما فرطنا فى الكتاب من شى ).و در پـايـان آيـه مـى گـويـد «تـمام آنهابه سوى خدا در رستاخيز جمع مى شوند»(ثم الى ربهم يحشرون ).روى ايـن جـهـت آيـه بـه مشركان اخطار مى كند خداوندى كه تمام اصناف حيوانات راآفريده , و نـيـازمـنديهاى آنها را تامين كرده , و مراقب تمام افعال آنهاست و براى همه رستاخيزى قرار داده , چگونه ممكن است براى شما حشر و رستاخيزى قرار ندهد وبه گفته بعضى از مشركان چيزى جز زندگى دنيا و حيات و مرگ آن در كار نباشد.
آيا رستاخيز براى حيوانات هم وجود دارد؟.
شـك نيست كه نخستين شرط حساب و جزا مساله عقل و شعور و به دنبال آن تكليف و مسؤوليت اسـت , طـرفـداران ايـن عـقـيده مى گويند: زندگى بسيارى ازحيوانات آميخته با نظام جالب و شـگـفت انگيزى است كه روشنگر سطح عالى فهم و شعور آنهاست , كيست كه در باره مورچگان و زنـبـورعـسـل و تمدن عجيب آنها ونظام شگفت انگيز لانه و كندو, سخنانى نشنيده باشد و مسلم اسـت آنـهـا را بـه آسـانـى نـمـى توان ناشى از غريزه دانست , زيرا غريزه معمولا سرچشمه كارهاى يـكـنـواخـت ومـسـتـمـر اسـت , امـا اعـمـالـى كه در شرايط خاصى كه قابل پيش بينى نبوده به عنوان عكس العمل انجام مى گردد, به فهم و شعور شبيه تر است تا به غريزه . مـثـلا گـوسـفندى كه در عمر خود گرگ را نديده براى نخستين بار كه آن رامى بيند به خوبى خـطرناك بودن اين دشمن را تشخيص داده و به هر وسيله كه بتواندبراى دفاع از خود و نجات از خطر متوسل مى شود.از هـمه اينها گذشته , در آيات متعددى از قرآن , مطالبى ديده مى شود كه دليل قابل ملاحظه اى بـراى فـهم و شعور بعضى از حيوانات محسوب مى شود, داستان فرار كردن مورچگان از برابرلشكر سـلـيـمـان , و داسـتان آمدن هدهد به منطقه «سبا ويمن » و آوردن خبرهاى هيجان انگيز براى سليمان شاهد اين مدعاست . در روايـات اسـلامـى نـيز احاديث متعددى در زمينه رستاخيز حيوانات ديده مى شود, از جمله : از ابوذر نقل شده كه مى گويد: ما خدمت پيامبر(ص ) بوديم كه درپيش روى ما دو بز به يكديگر شاخ زدنـد, پـيـغـمـبر(ص ) فرمود, مى دانيد چرا اينها به يكديگر شاخ زدند؟ حاضران عرض كردند: نه , پيامبر(ص ) فرمود ولى خدا مى داندچرا؟ و به زودى در ميان آنها داورى خواهد كرد.
و آنها كه آيات ما را تكذيب كردند كـر و لال هـسـتـنـد, و در ظـلـمـت و تـاريـكى قرار گرفته اند خداوند هر كس را بخواهد گمراه مى كند و هر كس را بخواهد بر جاده مستقيم قرار مى دهد
والذين كذبوا بياتنا صم وبكم فى الظلمات من يشا اللّه يضلله ومن يشا يجعله على صراط مستقيم كر و لالها!.
بـار ديگر قرآن به بحث از منكران لجوج مى پردازد, مى گويد: «و آنها كه آيات ما را تكذيب كردند كـر و لال هـسـتـنـد, و در ظـلـمـت و تـاريـكى قرار گرفته اند» (والذين كذبوا بياتنا صم وبكم فى الظلمات ).نـه گوش شنوايى دارند كه حقايق را بشنوند, و نه زبان حقگويى كه اگرحقيقتى را درك كردند براى ديگران بازگو كنند.و به دنبال آن مى فرمايد: «خداوند هر كس را بخواهد گمراه مى كند و هر كس را بخواهد بر جاده مستقيم قرار مى دهد» (من يشا اللّه يضلله ومن يشا يجعله على صراط مستقيم ).گـاهـى اعمال فوق العاده زشتى از انسان سر مى زند كه بر اثر تاريكى وحشتناكى روح او را احاطه خواهد كرد, چشمان حقيقت بين از او گرفته مى شود, وگوش او صداى حق را نمى شنود, و زبان او از گفتن حق باز مى ماند.اما به عكس گاهى چنان كارهاى نيك فراوان از او سر مى زند كه يك دنيا نور وروشنايى به روح او مـى پـاشد, ديد و درك او وسيعتر و فكر او پرفروغتر و زبان او درگفتن حق , گوياتر مى شود, اين است معنى هدايت و ضلالت كه به اراده خدا نسبت داده مى شود.
اى پيامبر ! به آنها بـگـو: اگر عذاب دردناك خداوند به سراغ شما بيايد و يا قيامت با آن همه هول و هيجان و حوادث وحـشـتـناك برپا شود, راست بگوييد آيا غير خدا را براى برطرف ساختن شدايد خودمى خوانيد
قل ارايتكم ان اتيكم عذاب اللّه او اتتكم الساعة اغير اللّه تدعون ان كنتم صادقين توحيد فطرى !.
بـار ديـگر روى سخن را به مشركان كرده و از راه ديگرى براى توحيد ويگانه پرستى , در برابر آنها, اسـتـدلال مـى كند, به اين طريق كه لحظات فوق العاده سخت و دردناك زندگى را به خاطر آنها مـى آورد, و از وجـدان آنـهـا اسـتـمداد مى كندكه در اين گونه لحظات كه همه چيز را به دست فـرامـوشـى مى سپارند آيا پناهگاهى جز «خدا» براى خودشان فكر مى كنند ! «اى پيامبر ! به آنها بـگـو: اگر عذاب دردناك خداوند به سراغ شما بيايد و يا قيامت با آن همه هول و هيجان و حوادث وحـشـتـناك برپا شود, راست بگوييد آيا غير خدا را براى برطرف ساختن شدايد خودمى خوانيد» ! (قل ارايتكم ان اتيكم عذاب اللّه او اتتكم الساعة اغير اللّه تدعون ان كنتم صادقين ).روح معنى اين آيه نه تنها براى مشركان , بلكه براى همه كس به هنگام بروز شدايد وحوادث سخت , قابل درك است , ممكن است در حال عادى و در حوادث كوچك انسان به غير خدا متوسل گردد, اما هنگامى كه حادثه فوق العاده شديد باشد انسان همه چيز را فراموش مى كند ولى در همين حال در اعـمـاق دل خـود يك نوع اميدوارى به نجات كه از منبع قدرت مرموز و نامشخصى سرچشمه مى گيرداحساس مى كند اين همان توجه به خدا و حقيقت توحيد است .
بلكه تنها او را مى خوانيد, او هم اگربخواهد مشكل شما را بـرطرف مى كند, و شريكهايى كه براى خدا درست كرده بوديد همه را فراموش مى كنيد
بل اياه تدعون فيكشف ما تدعون اليه ان ش وتنسون ما تشركون در ايـن آيـه مـى فـرمايد: «بلكه تنها او را مى خوانيد, او هم اگربخواهد مشكل شما را بـرطرف مى كند, و شريكهايى كه براى خدا درست كرده بوديد همه را فراموش مى كنيد» (بل اياه تدعون فيكشف ما تدعون اليه ان ش وتنسون ما تشركون ).
ما پيامبرانى به سوى امم پيشين فرستاديم و چون اعتنانكردند آنها رابه منظور بيدارى و تربيت با مشكلات و حوادث سخت , با فقر وخشكسالى و قحطى با بيمارى و درد و رنـج و بـاسـا و ضرا مواجه ساختيم شايدمتوجه شوند و به سوى خدا باز گردند
ولقد ارسلن الى امم من قبلك فاخذناهم بالباس والضرا لعلهم يتضرعون سرانجام زندگى اندرز ناپذيران !.
قـرآن همچنان گفتگو با گمراهان و مشركان را ادامه مى دهد و از راه ديگرى براى بيدار ساختن آنها موضوع را تعقيب مى كند, يعنى دست آنها را گرفته و به قرون و زمانهاى گذشته مى برد.نـخـسـت مـى گـويـد: «ما پيامبرانى به سوى امم پيشين فرستاديم و چون اعتنانكردند آنها رابه منظور بيدارى و تربيت با مشكلات و حوادث سخت , با فقر وخشكسالى و قحطى با بيمارى و درد و رنـج و بـاسـا و ضرا
«39»مواجه ساختيم شايدمتوجه شوند و به سوى خدا باز گردند» (ولقد ارسلن الى امم من قبلك فاخذناهم بالباس والضرا لعلهم يتضرعون ).
چرا آنها از اين عوامل دردناك و بيداركننده پند و اندرز نگرفتند و بيدار نشدند و به سوى خدا باز نگشتند بر اثر زيادى گناه و لجاجت در شرك , قلبهاى آنها تيره و سخت و روح آنها انعطاف ناپذير شده بود شيطان (با استفاده از روح هوى پرستى آنها) اعمالشان را درنظرشان زينت داده بـود, و هـر عمل زشتى را انجام مى دادند زيبا و هر كار خلافى راصواب مى پنداشتند
فلولا اذ جهم باسنا تضرعوا ولكن قست قلوبهم وزين لهم الشيطان ما كانوا يعملون در اين آيه مى گويد: «چرا آنها از اين عوامل دردناك و بيداركننده پند و اندرز نگرفتند و بيدار نشدند و به سوى خدا باز نگشتند» (فلولا اذ جهم باسنا تضرعوا).در حـقـيـقت علت عدم بيدارى آنها دو چيز بود, نخست اين كه «بر اثر زيادى گناه و لجاجت در شرك , قلبهاى آنها تيره و سخت و روح آنها انعطاف ناپذير شده بود» (ولكن قست قلوبهم ).ديـگـر ايـن كه «شيطان (با استفاده از روح هوى پرستى آنها) اعمالشان را درنظرشان زينت داده بـود, و هـر عمل زشتى را انجام مى دادند زيبا و هر كار خلافى راصواب مى پنداشتند» (وزين لهم الشيطان ما كانوا يعملون ).
و به هنگامى كه درسهاى نخست رافراموش كردند, درس دوم را براى آنـهـا آغـاز كـرديـم و درهـاى انـواع نعمتها را بر آنهاگشوديم آنقدر به آنها نعمت داديم تا كاملا خوشحال شدند اما بيدارنشدند, لذا ناگاه آنها را گـرفـتـيم و مجازات كرديم , و تمام درهاى اميد به روى آنهابسته شد
فلما نسوا ما ذكروا به فتحنا عليهم ابواب كل شى حتى اذا فرحوا بم اوتوا اخذناهم بغتة فاذا هم مبلسوندر اين آيه اضافه مى كند: هنگامى كه سختگيريها و گوشماليها درآنها مؤثر نيفتاد از راه لطف و محبت وارد شديم «و به هنگامى كه درسهاى نخست رافراموش كردند, درس دوم را براى آنـهـا آغـاز كـرديـم و درهـاى انـواع نعمتها را بر آنهاگشوديم » شايد بيدار شوند و به آفريننده و بـخـشنده آن نعمتها توجه كنند, و راه راست را بازيابند (فلما نسوا ما ذكروا به فتحنا عليهم ابواب كل شى ).ولـى ايـن هـمـه نـعـمت در واقع خاصيت دوجانبه داشت هم ابراز محبتى براى بيدارى بود و هم مقدمه اى براى عذاب دردناك در صورتى كه بيدار نشوند.لذا مى گويد «آنقدر به آنها نعمت داديم تا كاملا خوشحال شدند اما بيدارنشدند, لذا ناگاه آنها را گـرفـتـيم و مجازات كرديم , و تمام درهاى اميد به روى آنهابسته شد» (حتى اذا فرحوا بم اوتوا اخذناهم بغتة فاذا هم مبلسون ).
و بـه اين ترتيب جمعيت ستمكاران ريشه كن شد, و نسل ديگرى از آنها به پا نخاست ستايش و حمد مخصوص خداوندى است كه پروردگار و مربى همه جهانيان است
فقطع دابر القوم الذين ظلموا والحمد للّه رب العالمين«و بـه اين ترتيب جمعيت ستمكاران ريشه كن شد, و نسل ديگرى از آنها به پا نخاست » (فقطع دابر القوم الذين ظلموا).و از آنـجـا كـه خداوند در به كار گرفتن عوامل تربيت در مورد آنها هيچ گونه كوتاهى نكرده , در پايان آيه مى فرمايد: «ستايش و حمد مخصوص خداوندى است كه پروردگار و مربى همه جهانيان است » (والحمد للّه رب العالمين ).ايـن جمله نشانه آن است كه قطع ريشه ظلم و فساد و نابود شدن نسلى كه بتواند اين كار را ادامه دهد, به قدرى اهميت دارد كه جاى شكر و سپاس است . در حـديـثـى از امام صادق (ع ) مى خوانيم : «هركس بقاى ستمگران را دوست دارد,مفهومش اين است كه دوست مى دارد معصيت خدا شود (موضوع ظلم به اندازه اى مهم است كه ) خداوند تبارك و تـعـالـى در بـرابـر نابود ساختن ظالمان خود را حمد وستايش كرده است و فرموده : دنباله قوم ستمگر بريده شد و سپاس مخصوص خداوند پروردگار جهانيان است ».
اگر خداوندنعمتهاى گرانبهايش را همچون گوش و چشم از شما بگيرد, و بر دلهايتان مهربگذارد; بطورى كه نتوانيد ميان خوب و بد و حـق وباطل تميز دهيد چه كسى جزخدا مى تواند اين نعمتها را به شما بازگرداند ببين چگونه آيات و دلايل را به گونه هاى مختلف براى آنهاشرح مى دهيم , ولى باز آنها از حق روى برمى گردانند
قل ارايتم ان اخذاللّه سمعكم وابصاركم وختم على قلوبكم من اله غيراللّه ياتيكم به انظر كيف نصرف الا يات ثم هم يصدفون بخشنده نعمتها را بشناسيد!.
روى سـخـن همچنان با مشركان است , نخست مى گويد: «اگر خداوندنعمتهاى گرانبهايش را همچون گوش و چشم از شما بگيرد, و بر دلهايتان مهربگذارد; بطورى كه نتوانيد ميان خوب و بد و حـق وباطل تميز دهيد چه كسى جزخدا مى تواند اين نعمتها را به شما بازگرداند» ؟ ! (قل ارايتم ان اخذاللّه سمعكم وابصاركم وختم على قلوبكم من اله غيراللّه ياتيكم به ).در حقيقت مشركان نيز قبول داشتند كه خالق و روزى دهنده خداست , و بتهارا به عنوان شفيعان در پيشگاه خدا مى پرستيدند.سپس مى گويد: «ببين چگونه آيات و دلايل را به گونه هاى مختلف براى آنهاشرح مى دهيم , ولى باز آنها از حق روى برمى گردانند» (انظر كيف نصرف الا يات ثم هم يصدفون ).
به آنـهـا بـگو: اگر عذاب خداوند ناگهانى و بدون مقدمه , ويا آشكارا و با مقدمه , به سراغ شمابيايد آيا جـزسـتـمكاران نابود مى شوند
قل ارايتكم ان اتيكم عذاب اللّه بغتة او جهرة هل يهلك الا القوم الظالمون در اين آيه به دنبال ذكر اين سه نعمت بزرگ الهى (چشم و گوش وفهم ) كه سرچشمه تمام نعمتهاى دنيا و آخرت است اشاره به امكان سلب همه نعمتها بطوركلى كرده , مى گويد: «به آنـهـا بـگو: اگر عذاب خداوند ناگهانى و بدون مقدمه , ويا آشكارا و با مقدمه , به سراغ شمابيايد آيا جـزسـتـمكاران نابود مى شوند» !(قل ارايتكم ان اتيكم عذاب اللّه بغتة او جهرة هل يهلك الا القوم الظالمون ).مـنـظـور اين است تنها كسى كه قادر به انواع مجازات و گرفتن نعمتهاست خداست , و بتها هيچ نقشى در اين ميان ندارند.بنابراين , دليلى ندارد كه به آنها پناه ببريد.
نه تنهابتهاى بى جان كارى از آنـهـا سـاخـتـه نيست , انبياى بزرگ و رهبران الهى نيز كارى جزابلاغ رسالت , و بشارت و انذار, و تـشويق و تهديد ندارند, و هر نعمتى هست به فرمان خداو از ناحيه اوست و آنها هم هرچه بخواهند از او مى خواهند راه نجات منحصر در دو چيز است آنها كه ايمان بياورند وخويشتن را اصلاح كـنـنـد (و عمل صالح انجام دهند) نه ترسى از مجازاتهاى الهى دارند, و نه غم و اندوهى از اعمال گذشته خود
وما نرسل المرسلين الا مبشرين ومنذرين فمن آمن واصلح فلا خوف عليهم ولاهم يحزنوندر اين آيه به وضع پيامبران الهى اشاره كرده , مى گويد: «نه تنهابتهاى بى جان كارى از آنـهـا سـاخـتـه نيست , انبياى بزرگ و رهبران الهى نيز كارى جزابلاغ رسالت , و بشارت و انذار, و تـشويق و تهديد ندارند, و هر نعمتى هست به فرمان خداو از ناحيه اوست و آنها هم هرچه بخواهند از او مى خواهند» (وما نرسل المرسلين الا مبشرين ومنذرين ).سـپـس مى گويد: «راه نجات منحصر در دو چيز است آنها كه ايمان بياورند وخويشتن را اصلاح كـنـنـد (و عمل صالح انجام دهند) نه ترسى از مجازاتهاى الهى دارند, و نه غم و اندوهى از اعمال گذشته خود» (فمن آمن واصلح فلا خوف عليهم ولاهم يحزنون ).
و در مـقابل , كسانى كه آيات ما را تكذيب كنند, در برابر اين فسق و نافرمانى گرفتار مجازات الهى خواهند شد
والذين كذبوا بياتنا يمسهم العذاب بما كانوا يفسقون «و در مـقابل , كسانى كه آيات ما را تكذيب كنند, در برابر اين فسق و نافرمانى گرفتار مجازات الهى خواهند شد» (والذين كذبوا بياتنا يمسهم العذاب بما كانوا يفسقون ).
بگو: من هرگزادعا نمى كنم كه خزائن الهى به دست من است من هرگز ادعانمى كنم كه از همه امور پنهانى و اسرار غيب آگاهم و من هرگز ادعا نمى كنم فرشته ام من تنها از دستورات و تعليماتى پيروى مى كنم كه از طريق وحى ازناحيه پروردگار به من مى رسد بگو: آيا افراد نابينا و بيناهمانندند ؟ و آنها كـه چشم و انديشه و عقلشان بسته است با كسانى كه حقايق را به خوبى مى بينند و درك مى كنند برابرند ؟ آيا فكر نمى كنيد
قل لا اقول لكم عندى خزآئن اللّه ولا اعلم الغيب ولا اقول لكم انى ملك ان اتبع الا ما يوحى الى قل هل يستوى الا عمى والبصير افلا تتفكرون آگاهى از غيب !.
اين آيه دنباله پاسخگويى به اعتراضات گوناگون كفار و مشركان است و به سه قسمت از ايرادهاى آنها در جمله هاى كوتاه پاسخ داده شده است نـخـسـت اين كه آنها به پيامبر(ص ) پيشنهاد معجزات عجيب و غريبى مى كردند,و هر يك به ميل خود پيشنهادى داشتند, حتى به مشاهده معجزات مورددرخواست ديگران نيز قانع نبودند; گاهى خـانـه هـايى از طلا, و گاهى نزول فرشتگان ,و زمانى تبديل سرزمين خشك و سوزان مكه به يك باغستان پر آب و ميوه !.گـويـا آنـهـا با اين تقاضاهاى عجيب و غريب يك نوع مقام الوهيت و مالكيت زمين و آسمان براى پيامبر(ص ) انتظار داشتند.لـذا خـداونـد در پاسخ اين افراد, به پيامبر(ص ) دستور مى دهد «بگو: من هرگزادعا نمى كنم كه خزائن الهى به دست من است » (قل لا اقول لكم عندى خزآئن اللّه ).«خـزائن » جمع «خزينه » به معنى منبع و مركز هر چيزى است و به اين ترتيب خزائن اللّه , منبع هـمـه چـيـز را در بر مى گيرد كه از ذات بى انتهاى او كه سرچشمه جميع كمالات و قدرتهاست , مى باشد.سـپـس در بـرابر افرادى كه انتظار داشتند پيامبر(ص ) آنها را از تمام اسرار آينده و گذشته آگاه سـازد, و حتى به آنها بگويد در آينده چه حوادثى مربوط به زندگى آنها روى مى دهد, تا براى دفع ضرر و جلب منفعت بپا خيزند, مى گويد: «من هرگز ادعانمى كنم كه از همه امور پنهانى و اسرار غيب آگاهم » (ولا اعلم الغيب ).و در جمله سوم به پاسخ ايراد كسانى كه انتظار داشتند خود پيامبر(ص ) فرشته باشد, و يا فرشته اى هـمـراه او باشد, و هيچ گونه عوارض بشرى از خوردن غذا و راه رفتن در كوچه و بازار در او ديده نشود, مى گويد: «و من هرگز ادعا نمى كنم فرشته ام »(ولا اقول لكم انى ملك ).بلكه «من تنها از دستورات و تعليماتى پيروى مى كنم كه از طريق وحى ازناحيه پروردگار به من مى رسد» (ان اتبع الا ما يوحى الى ).و در پـايان آيه به پيامبر(ص ) دستور داده مى شود كه : «بگو: آيا افراد نابينا و بيناهمانندند ؟ و آنها كـه چشم و انديشه و عقلشان بسته است با كسانى كه حقايق را به خوبى مى بينند و درك مى كنند برابرند ؟ آيا فكر نمى كنيد» (قل هل يستوى الا عمى والبصير افلا تتفكرون ).
به وسيله قرآن كسانى را انذار و بيدار كن كه از روز رستاخيز بيم دارند جز خداپناهگاه و شفاعت كننده اى وجود ندارد زيرا اميد تقوا وپرهيزكارى در باره آنها هست
وانذر به الذين يخافون ان يحشروا الى ربهم ليس لهم من دونه ولى ولا شفيع لعلهم يتقون در پـايـان آيـه قـبـل فـرمود كه نابينا و بينا يكسان نيستند, و به دنبال آن در اين آيه به پـيـامـبر(ص ) دستور مى دهد «به وسيله قرآن كسانى را انذار و بيدار كن كه از روز رستاخيز بيم دارند» (وانذر به الذين يخافون ان يحشروا الى ربهم ).يعنى كسانى كه تا اين اندازه چشم قلب آنها گشوده است كه احتمال مى دهندحساب و كتابى در كار باشد, در پرتو اين احتمال , و ترس از مسؤوليت , آمادگى براى پذيرش حق يافته اند.سـپـس مـى گـويـد: ايـن گـونـه افـراد بـيـدار دل از آن روز مـى ترسند كه «جز خداپناهگاه و شفاعت كننده اى وجود ندارد» (ليس لهم من دونه ولى ولا شفيع ).آرى ! ايـن گونه افراد را انذار كن و دعوت به سوى حق بنما «زيرا اميد تقوا وپرهيزكارى در باره آنها هست » (لعلهم يتقون ).