ما تورات را نازل كرديم كه درآن هدايت و نور بود بـه همين جهت پيامبران الهى كه در برابرفرمان خدا تسليم بودند و بعد ازنزول تورات روى كار آمـدنـد هـمـگـى بر طبق آن براى يهود, حكم مى كردند از مردم نترسيد (و احكام واقعى خدا را بيان كنيد) بلكه از مخالفت من بترسيد آيات خدا را به بهاى كمى نفروشيد آنها كه بر طبق احكام خدا داورى نمى كنند,كافرند
انا انزلنا التورية فيها هدى ونور يحكم بها النبيون الذين اسلموا للذين هادوا والربانيون والا حبار بما استحفظوا من كتاب اللّه وكانوا عليه شهدا فلا تخشواالناس واخشون ولا تشتروابـاياتى ثمنا قليلا ومن لم يحكم بم انزل اللّه فاولئك هم الكافرون ايـن آيه و آيه بعد, بحث گذشته را تكميل كرده , و اهميت كتاب آسمانى موسى , يعنى تـورات را چـنـين شرح مى دهد: «ما تورات را نازل كرديم كه درآن هدايت و نور بود» هدايت به سـوى حـق و نـور و روشنايى براى برطرف ساختن تاريكيهاى جهل و نادانى (انا انزلنا التورية فيها هدى ونور).«بـه همين جهت پيامبران الهى كه در برابرفرمان خدا تسليم بودند و بعد ازنزول تورات روى كار آمـدنـد هـمـگـى بر طبق آن براى يهود, حكم مى كردند» (يحكم بها النبيون الذين اسلموا للذين هادوا).نـه تـنها آنها چنين مى كردند بلكه «علماى بزرگ يهود و دانشمندان با ايمان وپاك آنها, بر طبق ايـن كتاب آسمانى كه به آنها سپرده شده بود, و بر آن گواه بودندداورى مى كردند» (والربانيون والا حبار بما استحفظوا من كتاب اللّه وكانوا عليه شهدا).در ايـنـجـا روى سـخـن را بـه آن دسته از دانشمندان اهل كتاب كه درآن عصرمى زيستند كرده , مـى گويد: «از مردم نترسيد (و احكام واقعى خدا را بيان كنيد) بلكه از مخالفت من بترسيد» كه اگـر حق را كتمان كنيد مجازات خواهيد شد (فلا تخشواالناس واخشون ) و همچنين «آيات خدا را به بهاى كمى نفروشيد» (ولا تشتروابـاياتى ثمنا قليلا ).در حـقيقت سرچشمه كتمان حق و احكام خدا يا ترس از مردم و عوامزدگى است و يا جلب منافع شـخـصى و هركدام باشد نشانه ضعف ايمان و سقوطشخصيت است , و در جمله هاى بالا به هر دو اشاره شده است . و در پـايـان آيه , حكم قاطعى در باره اين گونه افراد كه بر خلاف حكم خدا داورى مى كنند صادر كـرده , مى فرمايد: «آنها كه بر طبق احكام خدا داورى نمى كنند,كافرند» (ومن لم يحكم بم انزل اللّه فاولئك هم الكافرون ).
ما در تـورات قانون قصاص را مقرر داشتيم كه اگر كسى عمدابيگنا هى را به قتل برساند اولياى مقتول مى توانند قاتل را در مقابل اعدام نمايند و اگـر كسى آسيب به چشم ديگرى برساند و آن را از بين ببرد او نيز مى تواند,چشم او را از بين ببرد و همچنين در مقابل بريدن بينى , جايزاست بينى جانى بريده شود و نيز در مقابل بريدن گوش , بريدن گوش طرف , مجاز است و اگـر كـسـى دنـدان ديـگـرى را بشكند اومى تواند دندان جانى را در مقابل بشكند و بطوركلى هر كس جراحتى و زخمى به ديگرى بزند, در مقابل مى توان قصاص كرد اگركسى از حق خود بگذرد و عفو و بخشش كـنـد, كـفـاره اى بـراى گناهان او محسوب مى شود, و به همان نسبت كه گذشت به خرج داده خداوند از او گذشت مى كند كسانى كه بر طبق حكم خداوند, داورى نكنندستمگرند
وكتبنا عليهم فيها ان النفس بالنفس والعين بالعين و الا نف بالا نف والا ذن بالا ذن والسن بـالسن والجروح قصاص فمن تصدق به فهو كفارة له ومن لم يحكم بم انزل اللّه فاولئك هم الظالمون قصاص و گذشت !.
ايـن آيـه قسمت ديگرى از احكام جنايى و حدود الهى تورات را شرح مى دهد, و مى فرمايد: «ما در تـورات قانون قصاص را مقرر داشتيم كه اگر كسى عمدابيگنا هى را به قتل برساند اولياى مقتول مى توانند قاتل را در مقابل اعدام نمايند»(وكتبنا عليهم فيها ان النفس بالنفس ).«و اگـر كسى آسيب به چشم ديگرى برساند و آن را از بين ببرد او نيز مى تواند,چشم او را از بين ببرد» (والعين بالعين ) «و همچنين در مقابل بريدن بينى , جايزاست بينى جانى بريده شود» (و الا نف بالا نف ) «و نيز در مقابل بريدن گوش , بريدن گوش طرف , مجاز است » والا ذن بالا ذن ) «و اگـر كـسـى دنـدان ديـگـرى را بشكند اومى تواند دندان جانى را در مقابل بشكند» (والسن بـالسن ) «و بطوركلى هر كس جراحتى و زخمى به ديگرى بزند, در مقابل مى توان قصاص كرد» (والجروح قصاص ).بـنـابـرايـن , حـكم قصاص بطور عادلانه و بدون هيچ گونه تفاوت از نظر نژاد وطبقه اجتماعى و طايفه و شخصيت اجرا مى گردد.ولى براى آن كه اين توهم پيش نيايد كه خداوند قصاص كردن را الزامى شمرده و دعوت به مقابله به مثل نموده است , به دنبال اين حكم مى فرمايد: «اگركسى از حق خود بگذرد و عفو و بخشش كـنـد, كـفـاره اى بـراى گناهان او محسوب مى شود, و به همان نسبت كه گذشت به خرج داده خداوند از او گذشت مى كند»(فمن تصدق به فهو كفارة له ).و در پـايـان آيـه مى فرمايد: «كسانى كه بر طبق حكم خداوند, داورى نكنندستمگرند» (ومن لم يحكم بم انزل اللّه فاولئك هم الظالمون ).چه ظلمى از اين بالاتر كه ما گرفتار احساسات و عواطف كاذبى شده و ازشخص قاتل به بهانه اين كه خون را با خون نبايد شست بكلى صرف نظر كنيم !.
پس از رهـبـران و پـيـامـبران پيشين , مسيح را مبعوث كرديم , درحالى كه (به حقانيت تورات اعتراف داشت و) نشانه هاى او كاملا با نشانه هايى كه تورات داده بود تطبيق مى كرد انجيل را در اختيار او گذاشتيم كه در آن هدايت و نور بود نه تنها عيسى بن مريم , تورات را تـصـديق مى كرد, بلكه انجيل كتاب آسمانى او نيز گواه صدق تورات بود اين كتاب آسمانى مايه هدايت و اندرز پرهيزكاران بود
وقفينا على آثارهم بعيسى ابن مريم مصدقا لما بين يديه من التورية وآتيناه الا نجيل فيه هدى ونور ومصدقا لما بين يديه من التورية وهدى وموعظة للمتقين در تعقيب آيات مربوط به تورات , در اين آيه اشاره به وضع انجيل كرده , مى گويد: «پس از رهـبـران و پـيـامـبران پيشين , مسيح را مبعوث كرديم , درحالى كه (به حقانيت تورات اعتراف داشت و) نشانه هاى او كاملا با نشانه هايى كه تورات داده بود تطبيق مى كرد» (وقفينا على آثارهم بعيسى ابن مريم مصدقا لما بين يديه من التورية ).سپس مى گويد: «انجيل را در اختيار او گذاشتيم كه در آن هدايت و نور بود»(وآتيناه الا نجيل فيه هدى ونور).اطلاق نور به اين دو كتاب در قرآن , ناظر به تورات و انجيل اصلى است . بـار ديـگـر بـه عـنـوان تاكيد, روى اين مطلب تكيه مى كند كه «نه تنها عيسى بن مريم , تورات را تـصـديق مى كرد, بلكه انجيل كتاب آسمانى او نيز گواه صدق تورات بود» (ومصدقا لما بين يديه من التورية ).و در پـايان مى فرمايد: «اين كتاب آسمانى مايه هدايت و اندرز پرهيزكاران بود» (وهدى وموعظة للمتقين ).
ما به اهل انجيل دستور داديـم كـه بـه آنچه خدا در آن نازل كرده است , داورى كنند كسانى كه بر طبق حكم خدا داورى نكنند فاسقند
وليحكم اهل الا نجيل بم انزل اللّه فيه ومن لم يحكم بم انزل اللّه فاولئك هم الفاسقون آنها كه به قانون خدا حكم نمى كنند!.
پـس از اشـاره بـه نـزول انجيل در آيات گذشته , در اين آيه مى فرمايد: «ما به اهل انجيل دستور داديـم كـه بـه آنچه خدا در آن نازل كرده است , داورى كنند»(وليحكم اهل الا نجيل بم انزل اللّه فيه ).مـنـظور اين است , كه ما پس از نزول انجيل بر عيسى (ع ) به پيروان او دستورداديم كه به آن عمل كنند و طبق آن داورى نمايند.و در پايان آيه , بار ديگر تاكيد مى كند: «كسانى كه بر طبق حكم خدا داورى نكنند فاسقند» (ومن لم يحكم بم انزل اللّه فاولئك هم الفاسقون ).
ما اين كتاب آسمانى را به حق بر تو نازل كرديم در حالى كه كتب پيشين را تصديق كرده (و نشانه هاى آن , بر آنچه در كتب پيشين آمده تطبيق مى كند) و حافظ و نگاهبان آنهاست طبق احكامى كه بر تو نازل شده است در ميان آنها داورى كن از هوى و هوسهاى آنها (كه مايلند احكام الهى را بر اميال و هوسهاى خود تطبيق دهند) پيروى مكن و از آنچه به حق بر تو نازل شده است روى مگردان براى هر كدام از شما آيين و شريعت وطريقه و راه روشنى قرار داديم خداوند مى توانست همه مردم را امت واحدى قرار دهد وهمه را پيرو يك آيين سازد ولى خدا مى خواهد شما را در آنچه به شما بخشيده بيازمايد در نيكيها بر يكديگر پيشى بگيريد بـازگشت همه شما به سوى خداست و اوست كه شما را از آنچه در آن اختلاف مى كنيد در روز رستاخيز آگاه خواهد ساخت
وانزلن اليك الكتاب بالحق مصدقا لما بين يديه من الكتاب ومهيمنا عليه فاحكم بينهم بم انزل اللّه ولا تتبع اهوآئهم عما جك من الحق لكل جعلنا منكم شرعة ومنهاجا ولو شاللّه لجعلكم امة واحدة ولكن ليبلوكم فيما آتيكم فاستبقوا الخيرات الى اللّه مرجعكم جميعافينبئكم بما كنتم فيه تختلفون در ايـن آيـه اشـاره بـه مـوقـعيت قرآن بعد از ذكر كتب پيشين انبيا شده است نخست مـى فـرمايد: «ما اين كتاب آسمانى را به حق بر تو نازل كرديم در حالى كه كتب پيشين را تصديق كرده (و نشانه هاى آن , بر آنچه در كتب پيشين آمده تطبيق مى كند) و حافظ و نگاهبان آنهاست » (وانزلن اليك الكتاب بالحق مصدقا لما بين يديه من الكتاب ومهيمنا عليه ).اسـاسا تمام كتابهاى آسمانى , در اصول مسائل هماهنگى دارند و هدف واحد يعنى , تربيت و تكامل انسان را تعقيب مى كنند.سـپـس دستور مى دهد كه چون چنين است «طبق احكامى كه بر تو نازل شده است در ميان آنها داورى كن » (فاحكم بينهم بم انزل اللّه ).بـعـد اضـافـه مى كند: «از هوى و هوسهاى آنها (كه مايلند احكام الهى را بر اميال و هوسهاى خود تطبيق دهند) پيروى مكن و از آنچه به حق بر تو نازل شده است روى مگردان » (ولا تتبع اهوآئهم عما جك من الحق ).و بـراى تـكـميل اين بحث مى گويد: «براى هر كدام از شما آيين و شريعت وطريقه و راه روشنى قرار داديم » (لكل جعلنا منكم شرعة ومنهاجا).سپس مى فرمايد: «خداوند مى توانست همه مردم را امت واحدى قرار دهد وهمه را پيرو يك آيين سازد ولى خدا مى خواهد شما را در آنچه به شما بخشيده بيازمايد» و استعدادهاى مختلف شما را پرورش دهد (ولو شاللّه لجعلكم امة واحدة ولكن ليبلوكم فيما آتيكم ).سـرانـجـام , همه اقوام و ملل را مخاطب ساخته و آنها را دعوت مى كند كه به جاى صرف نيروهاى خود در اختلاف و مشاجره «در نيكيها بر يكديگر پيشى بگيريد» (فاستبقوا الخيرات ).زيـرا «بـازگشت همه شما به سوى خداست و اوست كه شما را از آنچه در آن اختلاف مى كنيد در روز رستاخيز آگاه خواهد ساخت » (الى اللّه مرجعكم جميعافينبئكم بما كنتم فيه تختلفون ).
در ميان اهل كتاب بر طبق حكم خداوند داروى كن و تسليم هوى و هوسهاى آنها نشو اينها تبانى كرده اند تو را از بعضى احكامى كه خدا بر تو نازل كرده منحرف سازند مراقب آنها باش و اگـر اهل كتاب در برابر داورى عادلانه توتسليم نشوند, بدان اين نشانه آن است كه (گناهان آنها دامـانـشان را گرفته است وتوفيق را از آنها سلب كرده ) و خدا مى خواهد آنها را به خاطر بعضى از گناهانشان مجازات كند زيرا بسيارى از مردم فاسقند
وان احكم بينهم بم انزل اللّه ولا تتبع اهوآئهم واحذرهم ان يفتنوك عن بعض م انزل اللّه اليك فان تولوا فاعلم انما يريداللّه ان يصيبهم ببعض ذنوبهم وان كثيرا من الناس لفاسقون شـان نـزول : از ابن عباس نقل شده : جمعى از بزرگان يهود توطئه كردند و گفتند: نزد مـحـمـد(ص ) مـى رويـم شـايـد بـتـوانيم او را از آيين خود منحرف سازيم , پس از اين تبانى , نزد پـيـامـبـر(ص ) آمـدنـد و گفتند: ما دانشمندان و اشراف يهوديم و اگر ما از تو پيروى كنيم ساير يـهوديان نيز به ما اقتدا مى كنند ولى در ميان ماو جمعيتى , نزاعى است (در مورد يك قتل يا چيز ديـگـر) اگـر در ايـن نزاع به نفع ماداورى كنى ما به تو ايمان خواهيم آورد, پيامبر(ص ) از چنين قضاوتى (كه عادلانه نبود) خوددارى كرد و اين آيه نازل شد.تـفـسير: در اين آيه بار ديگر خداوند به پيامبر خود تاكيد مى كند كه «در ميان اهل كتاب بر طبق حكم خداوند داروى كن و تسليم هوى و هوسهاى آنها نشو» (وان احكم بينهم بم انزل اللّه ولا تتبع اهوآئهم ).سـپس به پيامبر(ص ) هشدار مى دهد كه «اينها تبانى كرده اند تو را از بعضى احكامى كه خدا بر تو نازل كرده منحرف سازند مراقب آنها باش » (واحذرهم ان يفتنوك عن بعض م انزل اللّه اليك ) «و اگـر اهل كتاب در برابر داورى عادلانه توتسليم نشوند, بدان اين نشانه آن است كه (گناهان آنها دامـانـشان را گرفته است وتوفيق را از آنها سلب كرده ) و خدا مى خواهد آنها را به خاطر بعضى از گناهانشان مجازات كند» (فان تولوا فاعلم انما يريداللّه ان يصيبهم ببعض ذنوبهم ).و در پـايـان آيـه مـى فرمايد: اگر آنها در راه باطل اين همه پافشارى مى كنند,نگران مباش «زيرا بسيارى از مردم فاسقند» (وان كثيرا من الناس لفاسقون ).
انتظار دارند با احكام جاهلى و قضاوتهاى آميخته باانواع تبعيضات در ميان آنها داورى كنى در حـالـى كـه هـيـچ داورى براى قومى كه اهل يقين هستند, بالاتر و بهتر ازحكم خدا نيست
افحكم الجاهلية يبغون ومن احسن من اللّه حكما لقوم يوقنون در اين آيه به عنوان استفهام انكارى مى فرمايد: آيا اينها كه مدعى پيروى از كتب آسمانى هـسـتند «انتظار دارند با احكام جاهلى و قضاوتهاى آميخته باانواع تبعيضات در ميان آنها داورى كنى » (افحكم الجاهلية يبغون ).«در حـالـى كـه هـيـچ داورى براى قومى كه اهل يقين هستند, بالاتر و بهتر ازحكم خدا نيست » (ومن احسن من اللّه حكما لقوم يوقنون ).
اى كـسـانى كه ايمان آورده ايد, يهود و نصارى را تكيه گاه و هم پيمان خود قرار ندهيد هر يك از آن دو طايفه , دوست و هم پيمان هم مسلكان خود هستند هر كس از شما طرح دوستى و پيمان با آنها بريزد, از نظرتقسيم بندى اجتماعى و مذهبى جز آنها محسوب خواهد شد خداوند چـنـيـن افـراد سـتـمـگـرى را كـه بـه خود و برادران و خواهران مسلمان خود خيانت كرده و بر دشمنانشان تكيه مى كنند, هدايت نخواهد كرد
يا ايها الذين آمنوا لا تتخذوا اليهود والنصارى اوليبعضهم اولي بعض ومن يتولهم منكم فانه منهم ان اللّه لا يهدى القوم الظالمينشان نزول : در مورد نزول اين آيه و دو آيه بعد نقل كرده اند كه : بعداز جنگ بدر, عبادة بن صامت خزرجى خدمت پيامبر رسيد و گفت : من هم پيمانانى از يهود دارم كه از نظر عدد زياد و از نـظـر قـدرت نـيـرومـنـدنـد, اكـنون كه آنها مارا تهديد به جنگ مى كنند و حساب مسلمانان از غـيرمسلمانان جدا شده است من ازدوستى و هم پيمانى با آنان برائت مى جويم , هم پيمان من تنها خدا و پيامبر اوست . عبداللّه بن ابى گفت : ولى من از هم پيمانى با يهود برائت نمى جويم , زيرا از حوادث مشكل مى ترسم و به آنها نيازمندم . پـيامبر(ص ) به او فرمود: آنچه در مورد دوستى با يهود بر عباده مى ترسيديم , برتو نيز مى ترسم (و خـطـر اين دوستى و هم پيمانى براى تو از او بيشتر است ) عبداللّه گفت : چون چنين است من هم مـى پـذيـرم و با آنها قطع رابطه مى كنم , آيه نازل شد ومسلمانان را از هم پيمانى با يهود و نصارى برحذر داشت . تـفسير: قرآن , مسلمانان را از همكارى با يهود و نصارى بشدت برحذرمى دارد, نخست مى گويد: «اى كـسـانى كه ايمان آورده ايد, يهود و نصارى را تكيه گاه و هم پيمان خود قرار ندهيد» (يا ايها الذين آمنوا لا تتخذوا اليهود والنصارى اولي).يعنى ايمان به خدا ايجاب مى كند كه به خاطر جلب منافع مادى با آنهاهمكارى نكنيد.سپس با يك جمله كوتاه , دليل اين نهى را بيان كرده , مى گويد: «هر يك از آن دو طايفه , دوست و هم پيمان هم مسلكان خود هستند» (بعضهم اولي بعض ).يعنى , تا زمانى كه منافع خودشان و دوستانشان مطرح است , هرگز به شمانمى پردازند.روى اين جهت , «هر كس از شما طرح دوستى و پيمان با آنها بريزد, از نظرتقسيم بندى اجتماعى و مذهبى جز آنها محسوب خواهد شد» (ومن يتولهم منكم فانه منهم ) و شك نيست كه «خداوند چـنـيـن افـراد سـتـمـگـرى را كـه بـه خود و برادران و خواهران مسلمان خود خيانت كرده و بر دشمنانشان تكيه مى كنند, هدايت نخواهد كرد» (ان اللّه لا يهدى القوم الظالمين).
آنهايى كه در دلهايشان بيمارى است , اصرار دارند كه آنان را تكيه گاه و هم پيمان خودانتخاب كنند, و عذرشان اين است كه مى گويند: ما مى ترسيم قدرت به دست آنهابيفتد و گرفتار شويم ممكن است سرانجام , خداوند مسلمانان را پيروز كـنـد و قـدرت بـه دسـت آنـهـا بيفتد و اين منافقان ,از آنچه در دل خود پنهان ساختند, پشيمان گردند
فترى الذين فى قلوبهم مرض يسارعون فيهم يقولون نخشى ان تصيبنا دائرة فعسى اللّه ان ياتى بالفتح او امرمن عنده فيصبحوا على م اسروا فى انفسهم نادمين در ايـن آيه اشاره به عذرتراشيهايى مى كند كه افراد بيمارگونه براى توجيه ارتباطهاى نـامـشروع خود با بيگانگان , انتخاب مى كنند, و مى گويد: «آنهايى كه در دلهايشان بيمارى است , اصرار دارند كه آنان را تكيه گاه و هم پيمان خودانتخاب كنند, و عذرشان اين است كه مى گويند: ما مى ترسيم قدرت به دست آنهابيفتد و گرفتار شويم » (فترى الذين فى قلوبهم مرض يسارعون فيهم يقولون نخشى ان تصيبنا دائرة ).قـرآن در پـاسـخ آنـهـا مى گويد: همانطور كه آنها احتمال مى دهند روزى قدرت به دست يهود و نصارى بيفتد, اين احتمال را نيز بايد بدهند كه «ممكن است سرانجام , خداوند مسلمانان را پيروز كـنـد و قـدرت بـه دسـت آنـهـا بيفتد و اين منافقان ,از آنچه در دل خود پنهان ساختند, پشيمان گردند» (فعسى اللّه ان ياتى بالفتح او امرمن عنده فيصبحوا على م اسروا فى انفسهم نادمين ).
مؤمنان از روى تعجب مى گويند آيا ايـن افراد منافق , همانها هستند كه اين همه ادعاداشتند و با نهايت تاكيد قسم ياد مى كردند كه با مـا هستند, چرا سرانجام كارشان به اينجا رسيد همه اعمال نيك آنها بر باد رفت (زيرا از نيت پاك وخالص سرچشمه نـگـرفـتـه بـود, و) به همين دليل زيانكار شدند
ويقول الذين آمنوا اهؤلا الذين اقسموا باللّه جهد ايمانهم انهم لمعكم حبطت اعمالهم فاصبحوا خاسرين در اين آيه به سرانجام كار منافقان اشاره كرده مى گويد: در آن هنگام كه فتح و پيروزى نـصيب مسلمانان راستين شود, و كار منافقان برملا گردد«مؤمنان از روى تعجب مى گويند آيا ايـن افراد منافق , همانها هستند كه اين همه ادعاداشتند و با نهايت تاكيد قسم ياد مى كردند كه با مـا هستند, چرا سرانجام كارشان به اينجا رسيد» (ويقول الذين آمنوا اهؤلا الذين اقسموا باللّه جهد ايمانهم انهم لمعكم ).و بـه خـاطـر هـمـين نفاق , «همه اعمال نيك آنها بر باد رفت (زيرا از نيت پاك وخالص سرچشمه نـگـرفـتـه بـود, و) به همين دليل زيانكار شدند» هم در اين جهان وهم در جهان ديگر (حبطت اعمالهم فاصبحوا خاسرين ).
اگر كسانى از شما از دين خود بيرون روند (زيانى به خدا و آيين او و جامعه مسلمين و آهنگ سريع پيشرفت آنهانمى رسانند) زيرا خداوند در آينده جمعيتى را براى حمايت از اين آيين برمى انگيزد هم خدا آنها رادوست دارد و هم آنها خدا را دوست دارند در بـرابـر مـؤمـنان خاضع و مهربان و در برابر دشمنان و ستمكاران ,سرسخت و خشن و پرقدرتند جهاد در راه خدا بطور مستمر از برنامه هاى آنهاست در راه انجام فرمان خدا و دفاع از حق , از ملامت هيچ ملامت كننده اى نمى هراسند به دست آوردن اين امتيازات (علاوه بر كوشش انسان )مرهون فضل الهى اسـت كـه به هر كس بخواهد و شايسته ببيند مى دهد و خداوند دايره فضل و كرمش , وسيع و به آنها كه شايستگى دارند آگاه است
يا ايها الذين آمنوا من يرتد منكم عن دينه فسوف ياتى اللّه بقوم يحبهم ويحبونه اذلة على المؤمنين اعزة على الكافرين يجاهدون فى سبيل اللّه ولا يخافون لومة لائم ذلك فضل اللّه يؤتيه من يش واللّه واسع عليم پـس از بـحث در باره منافقان , سخن از مرتدانى كه طبق پيش بينى قرآن بعدها از اين آيـيـن مقدس روى بر مى گرداندند به ميان مى آورد و به عنوان يك قانون كلى به همه مسلمانان اخـطـار مـى كـند: «اگر كسانى از شما از دين خود بيرون روند (زيانى به خدا و آيين او و جامعه مسلمين و آهنگ سريع پيشرفت آنهانمى رسانند) زيرا خداوند در آينده جمعيتى را براى حمايت از اين آيين برمى انگيزد» (يا ايها الذين آمنوا من يرتد منكم عن دينه فسوف ياتى اللّه بقوم ).سپس صفات كسانى كه بايد اين رسالت بزرگ را انجام دهند, چنين شرح مى دهد1ـ آنها به خدا عشق مى ورزند و جز به خشنودى او نمى انديشند «هم خدا آنها رادوست دارد و هم آنها خدا را دوست دارند» (يحبهم ويحبونه ).2 و 3ـ «در بـرابـر مـؤمـنان خاضع و مهربان و در برابر دشمنان و ستمكاران ,سرسخت و خشن و پرقدرتند» (اذلة على المؤمنين اعزة على الكافرين ).4ـ «جهاد در راه خدا بطور مستمر از برنامه هاى آنهاست » (يجاهدون فى سبيل اللّه ).5ـ آخرين امتيازى كه براى آنان ذكر مى كند اين است كه : «در راه انجام فرمان خدا و دفاع از حق , از ملامت هيچ ملامت كننده اى نمى هراسند» (ولا يخافون لومة لائم ).و در پـايـان مى گويد: «به دست آوردن اين امتيازات (علاوه بر كوشش انسان )مرهون فضل الهى اسـت كـه به هر كس بخواهد و شايسته ببيند مى دهد» (ذلك فضل اللّه يؤتيه من يش) «و خداوند دايره فضل و كرمش , وسيع و به آنها كه شايستگى دارند آگاه است » (واللّه واسع عليم ).
ولى و سرپرست و متصرف در امور شما سه كس است : خدا وپيامبر و كسانى كه ايمان آورده اند, و نماز را برپا مى دارند و در حال ركوع زكات مى دهند
انما وليكم اللّه ورسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة ويؤتون الزكوة وهم راكعون شان نزول آيه ولايت : در مورد نزول اين آيه از «عبداللّه بن عباس »نقل شده كه : روزى در كـنار چاه زمزم نشسته بود و براى مردم از قول پيامبر(ص )حديث نقل مى كرد, ناگهان مردى كه عمامه اى بر سر داشت و صورت خود راپوشانيده بود نزديك آمد و هر مرتبه كه ابن عباس از پيغمبر اسـلام (ص ) حديث نقل مى كرد او نيز با جمله «قال رسول اللّه » حديث ديگرى از پيامبر(ص ) نقل مى نمود.ابـن عـبـاس او را قسم داد تا خود را معرفى كند, او صورت خود را گشود و صدازد اى مردم ! هر كس مرا نمى شناسد بداند من ابوذرغفارى هستم با اين گوشهاى خودم از رسولخدا(ص ) شنيدم , و اگـر دروغ مـى گـويـم هر دو گوشم كر باد, و با چشمان خود اين جريان را ديدم و اگر دروغ مـى گـويـم هر دو كور باد, كه پيامبر(ص ) فرمود: على قائد البررة وقاتل الكفرة منصور من نصره مـخـذول من خذله «على (ع ) پيشواى نيكان است , و كشنده كافران , هر كس او را يارى كند, خدا ياريش خواهد كرد, وهركس دست از ياريش بردارد, خدا دست از يارى او برخواهد داشت ».سـپـس ابـوذر اضـافه كرد: اى مردم ! روزى از روزها با رسولخدا(ص ) در مسجدنماز مى خواندم , سـائلى وارد مسجد شد و از مردم تقاضاى كمك كرد, ولى كسى چيزى به او نداد, او دست خود را بـه آسـمان بلند كرد و گفت : خدايا تو شاهد باش كه من در مسجد رسول تو تقاضاى كمك كردم ولى كسى جواب مساعد به من نداد,در همين حال على (ع ) كه در حال ركوع بود با انگشت كوچك دسـت راسـت خـوداشـاره كـرد سـائل نـزديـك آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بيرون آورد, پـيـامـبـر(ص )كـه در حـال نـمـاز بـود جـريان را مشاهده كرد, هنگامى كه از نماز فارغ شد, سر بـه سـوى آسـمـان بلند كرد و چنين گفت : «خداوندا ! برادرم موسى از تو تقاضا كرد كه روح اورا وسـيـع گـردانى و كارها را بر او آسان سازى و گره از زبان او بگشايى تا مردم گفتارش را درك كـنـند, و نيز موسى درخواست كرد هارون را كه برادرش بود وزير و ياورش قرار دهى و بوسيله او نيرويش را زياد كنى و در كارهايش شريك سازى . خـداونـدا ! من محمد پيامبر و برگزيده توام , سينه مرا گشاده كن و كارها را برمن آسان ساز, از خاندانم على (ع ) را وزير من گردان تا بوسيله او, پشتم قوى ومحكم گردد».ابـوذر مـى گـويـد: هـنوز دعاى پيامبر(ص ) پايان نيافته بود كه جبرئيل نازل شد و به پيامبر(ص ) گفت : بخوان ! پيامبر(ص ) فرمود: چه بخوانم ؟ گفت : بخوان انما وليكم اللّه ورسوله والذين آمنوا.تـفـسير: اين آيه با كلمه «انما» كه در لغت عرب به معنى انحصار مى آيد شروع شده و مى گويد: «ولى و سرپرست و متصرف در امور شما سه كس است : خدا وپيامبر و كسانى كه ايمان آورده اند, و نماز را برپا مى دارند و در حال ركوع زكات مى دهند» (انما وليكم اللّه ورسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة ويؤتون الزكوة وهم راكعون ).مـنـظور از «ولى » در آيه فوق ولايت به معنى , سرپرستى و تصرف و رهبرى مادى و معنوى است بـخـصوص اين كه اين ولايت در رديف ولايت پيامبر(ص ) وولايت خدا قرار گرفته و هر سه با يك جمله ادا شده است . و بـه ايـن تـرتـيب , آيه از آياتى است كه به عنوان يك نص قرآنى دلالت بر ولايت وامامت على (ع ) مى كند.
كسانى كه ولايت و سرپرستى ورهبرى خدا و پيامبر(ص ) و افراد با ايمانى را كه در آيه قبل به آنها اشاره شد بپذيرندپيروز خواهند شد, زيرا آنها در حزب خدا خواهند بود و حزب خدا پيروز است
ومن يتول اللّه ورسوله والذين آمنوا فان حزب اللّه هم الغالبون ايـن آيه تكميلى براى مضمون آيه پيش است و هدف آن را تاكيدو تعقيب مى كند, و به مـسلمانان اعلام مى دارد كه : «كسانى كه ولايت و سرپرستى ورهبرى خدا و پيامبر(ص ) و افراد با ايمانى را كه در آيه قبل به آنها اشاره شد بپذيرندپيروز خواهند شد, زيرا آنها در حزب خدا خواهند بود و حزب خدا پيروز است »(ومن يتول اللّه ورسوله والذين آمنوا فان حزب اللّه هم الغالبون ).در ايـن آيـه قـريـنـه ديگرى بر معنى ولايت كه در آيه پيش اشاره شد ديده مى شود, زيرا تعبير به «حـزب اللّه » و «غـلـبه آن » مربوط به حكومت اسلامى است , نه يك دوستى ساده و عادى و اين خـود مى رساند كه ولايت در آيه به معنى سرپرستى و حكومت و زمامدارى اسلام و مسلمين است , زيرا در معنى حزب يك نوع تشكل و همبستگى و اجتماع براى تامين اهداف مشترك افتاده است .