• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
دروس متداول> پایه دوم> قرآن ( 2 ) > گزیده تفسیر نمونه جلد 1

شـما قبلا دستور داده شده كه هنگامى بشنويد افرادى نسبت به آيات قرآن كفر مى ورزند و استهزا مى كنند با آنها ننشينيد تا از اين كار صرفنظر كرده , به مسائل ديگرى بپردازنداگر شما در اين گونه مجالس شركت كرديد همانند آنها خواهيد بودو خـداوند همه منافقان و كافران را در دوزخ جمع مى كندوقد نزل عليكم فـى الـكتاب ان اذا سمعتم آيات اللّه يكفربها ويستهز بها فلا تقعدوا معهم حتى يخوضوا فى حديث غيره انكم اذامثلهم ان اللّه جامع المنافقين والكافرين فى جهنم جميعاشـان نـزول ـ از ابـن عباس نقل شده كه : جمعى از منافقان درجلسات دانشمندان يهود مـى نشستند, جلساتى كه در آن نسبت به آيات قرآن استهزا مى شد, آيه نازل گشت و عاقبت شوم اين عمل را روشن ساخت . تفسير

در مجلس گناه ننشينيدـ.

در سـوره انـعـام آيـه 68 صريحا به پيامبر(ص ) دستور داده است كه : «اگر مشاهده كنى كسانى نسبت به آيات قرآن استهزا مى كنند و سخنان ناروا مى گويند, از آنهااعراض كن ».اين آيه بار ديگر اين حكم اسلامى را تاكيد مى كند و به مسلمانان هشدار مى دهد كه :«در قرآن به شـما قبلا دستور داده شده كه هنگامى بشنويد افرادى نسبت به آيات قرآن كفر مى ورزند و استهزا مى كنند با آنها ننشينيد تا از اين كار صرفنظر كرده , به مسائل ديگرى بپردازند» (وقد نزل عليكم فـى الـكتاب ان اذا سمعتم آيات اللّه يكفربها ويستهز بها فلا تقعدوا معهم حتى يخوضوا فى حديث غيره ).سـپـس نـتيجه اين كار را چنين بيان مى كند كه : «اگر شما در اين گونه مجالس شركت كرديد همانند آنها خواهيد بود» و سرنوشتتان , سرنوشت آنهاست (انكم اذامثلهم ).بـاز بـراى تـاكـيد اين مطلب اضافه مى كند شركت در اين گونه جلسات نشانه روح نفاق است «و خـداوند همه منافقان و كافران را در دوزخ جمع مى كند» (ان اللّه جامع المنافقين والكافرين فى جهنم جميعا).

منافقان كسانى هستند كه هميشه مى خواهند از هرپيشامدى به نفع خود بهره برداى كـنـند, اگر پيروزى نصيب شما شود فورا خود را درصف مؤمنان جا زده , مى گويند آيا ما با شما نـبـوديـم و آيـا كـمكهاى ارزنده ما مؤثر درغلبه و پيروزى شما نبود؟ بنابراين , ما هم در تمام اين موفقيتها و نتايج معنوى ومادى آن شريك و سهيميماين مابوديم كه شما را تشويق به مبارزه با مسلمانان و عدم تسليم در برابر آنها كرديم ;بنابراين , ما هم در اين پيروزيها سهمى داريم در روز قيامت خداوند در ميان شما قضاوت مى كندهيچ گاه خداوند راهـى بـراى پيروزى و تسلط كافران بر مسلمانان قرار نداده است الذين يتربصون بكم فان كان لكم فتح من اللّه قلوا الم نكن معكموان كان للكافرين نصيب قلوا الم نستحوذ عليكم ونمنعكم من المؤمنينفاللّه يحكم بينكم يوم القيمة ولن يجعل اللّه للكافرين على المؤمنين سبيلا

صفات منافقان !.

ايـن آيـه و آيـات بـعد قسمتى ديگر از صفات منافقان و انديشه هاى پريشان آنهارا بازگو مى كند, مى گويد: «منافقان كسانى هستند كه هميشه مى خواهند از هرپيشامدى به نفع خود بهره برداى كـنـند, اگر پيروزى نصيب شما شود فورا خود را درصف مؤمنان جا زده , مى گويند آيا ما با شما نـبـوديـم و آيـا كـمكهاى ارزنده ما مؤثر درغلبه و پيروزى شما نبود؟ بنابراين , ما هم در تمام اين موفقيتها و نتايج معنوى ومادى آن شريك و سهيميم » (الذين يتربصون بكم فان كان لكم فتح من اللّه قلوا الم نكن معكم ).اما اگر بهره اى از اين پيروزى نصيب دشمنان اسلام شود, فورا خود را به آنهانزديك كرده , مراتب رضامندى خويش را به آنها اعلام مى دارند و مى گويند: «اين مابوديم كه شما را تشويق به مبارزه با مسلمانان و عدم تسليم در برابر آنها كرديم ;بنابراين , ما هم در اين پيروزيها سهمى داريم » ! (وان كان للكافرين نصيب قلوا الم نستحوذ عليكم ونمنعكم من المؤمنين ).بـه ايـن تـرتـيـب ايـن دسـته با فرصت طلبى مخصوص خود, گاهى «رفيق قافله »اند و گاهى «شريك دزد» و عمرى را با اين دو دوزه بازى كردن مى گذرانند!.ولى قرآن سرانجام آنها را با يك جمله كوتاه بيان مى كند و مى گويد: بالاخره روزى فرا مى رسد كه پـرده هـا بالا مى رود و نقاب از چهره زشت آنان برداشته مى شودآرى ! «در روز قيامت خداوند در ميان شما قضاوت مى كند» (فاللّه يحكم بينكم يوم القيمة ).و بـراى ايـن كـه مؤمنان واقعى مرعوب آنان نشوند در پايان آيه اضافه مى كند:«هيچ گاه خداوند راهـى بـراى پيروزى و تسلط كافران بر مسلمانان قرار نداده است »(ولن يجعل اللّه للكافرين على المؤمنين سبيلا ).يـعنى كافران نه تنها از نظر منطق بلكه از نظر نظامى و سياسى و فرهنگى واقتصادى و خلاصه از هيچ نظر بر افراد با ايمان , چيره نخواهند شد.و اگر پيروزى آنها را بر مسلمانان در ميدانهاى مختلف با چشم خود مى بينيم به خاطر آن است كه بسيارى از مسلمانان مؤمنان واقعى نيستند, نه خبرى از اتحاد واخوت اسلامى درميان آنان است و نه علم و آگاهى لازم كه اسلام آن را از لحظه تولدتا لحظه مرگ بر همه لازم شمرده است دارند, و چون چنانند طبعا چنينند!.

منافقان مى خواهند خدا را فريب دهند; در حالى كه او آنها را فريب مى دهدهنگامى كه به نماز برخيزند سر تا پاى آنها غرق كسالت و بى حالى است اگر عبادت يا عمل نيكى انجام دهند آن نيز از روى رياست نه به خاطر خداآنـهـا گـاهى ذكرى هم بگويند و يادى از خدا كنند از صميم دل و از روى آگاهى وبيدارى نيست و اگر هم باشد بسيار كم است ان المنافقين يخادعون اللّه وهو خادعهمواذاقاموآ الى الصلوة قاموا كسالى يرآؤن الناسولا يذكرون اللّه الا قليلا در اين آيه و آيه بعد پنج صفت ديگر از صفات منافقان درعبارات كوتاهى آمده است 1ـ آنها براى رسيدن به اهداف شوم خود از راه خدعه و نيرنگ وارد مى شوندو حتى مى خواهند: به خـدا خـدعه و نيرنگ زنند در حالى كه در همان لحظات كه درصدد چنين كارى هستند در يك نـوع خـدعـه واقع شده اند, زيرا براى به دست آوردن سرمايه هاى ناچيزى سرمايه هاى بزرگ وجود خـود را از دسـت مـى دهند بطورى كه آيه مى گويد: «منافقان مى خواهند خدا را فريب دهند; در حالى كه او آنها را فريب مى دهد» (ان المنافقين يخادعون اللّه وهو خادعهم ).2ـ آنـهـا از خـدا دورنـد و از راز و نـيـاز با او لذت نمى برند و به همين دليل :«هنگامى كه به نماز برخيزند سر تا پاى آنها غرق كسالت و بى حالى است » (واذاقاموآ الى الصلوة قاموا كسالى ).3ـ آنها چون به خدا و وعده هاى بزرگ او ايمان ندارند, «اگر عبادت يا عمل نيكى انجام دهند آن نيز از روى رياست نه به خاطر خدا» ! (يرآؤن الناس ).4ـ «آنـهـا گـاهى ذكرى هم بگويند و يادى از خدا كنند از صميم دل و از روى آگاهى وبيدارى نيست و اگر هم باشد بسيار كم است » (ولا يذكرون اللّه الا قليلا ).

آنها افراد سرگردان و بى هدف و فاقد برنامه و مسير مشخص اند, نه جز مؤمنانند و نه در صف كافران وهركس را خدا گمراه كند هيچ گاه راه نجاتى براى آنان نخواهى يافتمذبذبين بين ذلك لا الى هؤلا ولا الى هـؤلاومن يضلل اللّه فلن تجد له سبيلا پـنجم : «آنها افراد سرگردان و بى هدف و فاقد برنامه و مسير مشخص اند, نه جز مؤمنانند و نه در صف كافران » ! (مذبذبين بين ذلك لا الى هؤلا ولا الى هـؤلا).و در پـايـان آيـه سـرنـوشـت آنها را چنين بيان مى كند آنها افرادى هستند كه بر اثراعمالشان خدا حـمـايـتـش را از آنـان برداشته و در بيراهه ها گمراهشان ساخته «وهركس را خدا گمراه كند هيچ گاه راه نجاتى براى آنان نخواهى يافت » (ومن يضلل اللّه فلن تجد له سبيلا ).

اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! كافران (ومنافقان ) را به جاى مؤمنان تكيه گاه و ولى خود انتخاب نكنيدآيا مى خواهيد دلـيـل روشـنـى بـر ضد خود در پيشگاه پروردگاردرست كنيديا ايهاالذين آمنوالا تتخذوا الكافرين اولي من دون المؤمنيناتريدون ان تجعلوا للّه عليكم سلطانا مبينا در آيات گذشته اشاره به گوشه اى از صفات منافقان و كافران شد و در اين آيه نخست مى فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! كافران (ومنافقان ) را به جاى مؤمنان تكيه گاه و ولى خود انتخاب نكنيد» (يا ايهاالذين آمنوالا تتخذوا الكافرين اولي من دون المؤمنين ).چـرا كـه اين عمل يك جرم و قانون شكنى آشكار و شرك به خداوند است و باتوجه به قانون عدالت پـروردگـار مـوجـب استحقاق مجازات شديدى است ; لذا به دنبال آن مى فرمايد: «آيا مى خواهيد دلـيـل روشـنـى بـر ضد خود در پيشگاه پروردگاردرست كنيد» (اتريدون ان تجعلوا للّه عليكم سلطانا مبينا).

منافقان درپايين ترين و نازلترين مراحل دوزخ قرار دارند و هيچ گونه ياورى براى آنها نخواهى يافتان المنافقين فى الدرك الا سفل من النار ولن تجد لهم نصيرا در ايـن آيـه براى روشن ساختن حال منافقانى كه اين دسته ازمسلمانان غافل , طوق دوسـتـى آنـان را بر گردن مى نهند, مى فرمايد: «منافقان درپايين ترين و نازلترين مراحل دوزخ قرار دارند و هيچ گونه ياورى براى آنها نخواهى يافت » (ان المنافقين فى الدرك الا سفل من النار ولن تجد لهم نصيرا).از ايـن آيـه بـه خـوبى استفاده مى شود كه از نظر اسلام نفاق بدترين انواع كفر, ومنافقان دورترين مردم از خدا هستند, و به همين دليل جايگاه آنها بدترين وپست ترين نقطه دوزخ است .

مگر آنهاكه توبه كرده و اعمال خود را اصلاح نـمـايند (و گذشته را جبران كنند) و به دامن لطف پروردگار چنگ بزنند و دين و ايمان خود را بـراى خـدا خالص گردانندچنين كـسـانى (سرانجام اهل نجات خواهند شد) و با مؤمنان قرين مى گردندو خـداونـد پـاداش عـظيمى به همه افراد با ايمان خواهد دادالا الذين تابوا واصلحوا واعتصموا باللّه واخلصوا دي نهم للّهفاولئك مع المؤمنين وسوف يؤت اللّه المؤمنين اجرا عظيما اما براى اين كه روشن شود حتى اين افراد فوق العاده آلوده , راه بازگشت به سوى خدا و اصـلاح مـوقـعـيت خويشتن دارند, اضافه مى كند: «مگر آنهاكه توبه كرده و اعمال خود را اصلاح نـمـايند (و گذشته را جبران كنند) و به دامن لطف پروردگار چنگ بزنند و دين و ايمان خود را بـراى خـدا خالص گردانند» (الا الذين تابوا واصلحوا واعتصموا باللّه واخلصوا دي نهم للّه ) «چنين كـسـانى (سرانجام اهل نجات خواهند شد) و با مؤمنان قرين مى گردند» (فاولئك مع المؤمنين ) «و خـداونـد پـاداش عـظيمى به همه افراد با ايمان خواهد داد» (وسوف يؤت اللّه المؤمنين اجرا عظيما).

خدا چه نيازى به مجازات شما دارد اگر شماشكرگزارى كنيد و ايمان بياوريدخداوند هم از اعمال و نيات شماآگاه است و هم در برابر اعمال نيك شما شاكر و پاداش دهنده است وما يفعل اللّه بعذبكم ان شكرتم وآمنتموكان اللّه شاكرا عليما

مجازاتهاى خدا انتقامى نيست !.

در اين آيه به يك «واقعيت مهم » اشاره مى شود و آن اين كه مجازاتهاى دردناك الهى نه به خاطر آن اسـت كـه خـداونـد بخواهد از بندگان عاصى «انتقام »بگيرد و يا «قدرت نمايى » كند, و يا زيـانـى كـه از رهگذر عصيان آنها بدو رسيده است «جبران » نمايد, زيرا همه اينها لازمه نقايص و كمبودهاست كه ذات پاك خدا از آنهامبراست , بلكه اين مجازاتها همگى بازتابها و نتايج سؤاعمال و عقايد خودانسانهاست . و لـذا آيـه مـى فـرمايد: «خدا چه نيازى به مجازات شما دارد اگر شماشكرگزارى كنيد و ايمان بياوريد» ؟ (وما يفعل اللّه بعذبكم ان شكرتم وآمنتم ).يـعنى , اگر شما ايمان و عمل صالحى داشته باشيد و از مواهب الهى سؤاستفاده نكنيد, بدون شك كمترين مجازاتى دامن شما را نخواهد گرفت . و بـراى تـاكـيد اين موضوع اضافه مى كند: «خداوند هم از اعمال و نيات شماآگاه است و هم در برابر اعمال نيك شما شاكر و پاداش دهنده است » (وكان اللّه شاكرا عليما).در آيـه فـوق مـوضـوع «شكرگزارى » بر «ايمان » مقدم شده است و اين به خاطرآن است كه تا انـسـان نـعمتها و مواهب خدا را نشناسد و به مقام شكرگزارى نرسد,نمى تواند خود او را بشناسد ـدقت كنيد.

آغاز جز ششم قرآن مجيد.

خـدا دوسـت نمى دارد كه بدگويى شود و يا عيوب و اعمال زشت اشخاص با سخن برملا شودمگر كسى كه مظلوم واقع شده خداوند سخنان را مى شنود و از نيات آگاه است لا يحب اللّه الجهر بالسو من القولالا من ظلم وكان اللّه سميعا عليما در اين آيه و آيه بعد اشاره به بخشى از دستورات اخلاقى اسلام شده ,نخست مى فرمايد: «خـدا دوسـت نمى دارد كه بدگويى شود و يا عيوب و اعمال زشت اشخاص با سخن برملا شود» (لا يحب اللّه الجهر بالسو من القول ).زيـرا هـمـان گونه كه خداوند «ستارالعيوب » است , دوست ندارد كه افراد بشرپرده درى كنند و عيوب مردم را فاش سازند و آبروى آنها را ببرند.سپس به بعضى از امور كه مجوز اين گونه بدگوييها و پرده دريها مى شود اشاره كرده , مى فرمايد: «مگر كسى كه مظلوم واقع شده » (الا من ظلم ).چنين افراد براى دفاع از خويشتن در برابر ظلم ظالم حق دارند اقدام به شكايت كنند و يا از مظالم و ستمگريها آشكارا مذمت و انتقاد و غيبت نمايند و تاحق خود را نگيرند و دفع ستم ننمايند از پاى ننشينند.و در پـايـان آيـه ـهمان طور كه روش قرآن است ـ براى اين كه افرادى از اين استثنا نيز سؤاستفاده نـكـنند و به بهانه اين كه مظلوم واقع شده اند عيوب مردم رابدون جهت آشكار نسازند مى فرمايد: «خداوند سخنان را مى شنود و از نيات آگاه است » (وكان اللّه سميعا عليما).

اگرنيكيهاى افراد را اظهار كنيد و يا مخفى نماييد مانعى ندارد (به خلاف بديها كه مطلقاجز در مواردى استثنايى بايد كتمان شود) و نيز اگر در برابر بديهايى كه افراد به شماكرده اند راه عفو و بخشش را پيش گيريد بـهـتـر است زيرا اين كار در حقيقت يك نوع كار الهى است كه با داشتن قدرت بر هرگونه انتقام , بـندگان شايسته خود را مورد عفوقرار مى دهدان تبدوا خيرا او تخفوه او تعفوا عن سو فان اللّه كان عفوا قديرا در ايـن آيـه , به نقطه مقابل اين حكم اشاره كرده , مى فرمايد: «اگرنيكيهاى افراد را اظهار كنيد و يا مخفى نماييد مانعى ندارد (به خلاف بديها كه مطلقاجز در مواردى استثنايى بايد كتمان شود) و نيز اگر در برابر بديهايى كه افراد به شماكرده اند راه عفو و بخشش را پيش گيريد بـهـتـر است زيرا اين كار در حقيقت يك نوع كار الهى است كه با داشتن قدرت بر هرگونه انتقام , بـندگان شايسته خود را مورد عفوقرار مى دهد» (ان تبدوا خيرا او تخفوه او تعفوا عن سو فان اللّه كان عفوا قديرا).

آنها كه به خدا و پيامبرانش كافرمى شوند و مى خواهند ميان خـدا و پيامبران تفرقه بيندازند و اظهار مى دارند كه مانسبت به بعضى از آنها ايمان داريم اگرچه بعضى ديگر را به رسميت نمى شناسيم , وبه گمان خود مى خواهند در اين ميان راهى پيدا كنند ان الـذيـن يـكـفـرون بـاللّه ورسله ويريدون ان يفرقوا بين اللّه ورسله ويقولون نؤمن ببعض ونكفر ببعض ويريدون ان يتخذوا بين ذلك سبيلا

ميان پيامبران تبعيض نيست !.

در ايـن آيـه و آيه بعد توصيفى از حال جمعى از كافران و مؤمنان و سرنوشت آنها آمده است و آيات گذشته را كه در باره منافقان بود تكميل مى كند.نـخـسـت بـه كـسـانى كه ميان پيامبران الهى فرق گذاشته , بعضى را بر حق وبعضى را بر باطل مـى دانـند اشاره كرده , مى فرمايد: «آنها كه به خدا و پيامبرانش كافرمى شوند و مى خواهند ميان خـدا و پيامبران تفرقه بيندازند و اظهار مى دارند كه مانسبت به بعضى از آنها ايمان داريم اگرچه بعضى ديگر را به رسميت نمى شناسيم , وبه گمان خود مى خواهند در اين ميان راهى پيدا كنند » (ان الـذيـن يـكـفـرون بـاللّه ورسله ويريدون ان يفرقوا بين اللّه ورسله ويقولون نؤمن ببعض ونكفر ببعض ويريدون ان يتخذوا بين ذلك سبيلا ).در حقيقت اين جمله حال يهوديان و مسيحيان را روشن مى سازد كه يهوديان مسيح را به رسميت نـمـى شـنـاخـتـنـد, و هر دو, پيامبر اسلام (ص ) را, در حالى كه طبق كتب آسمانى آنها نبوت اين پيامبران بر ايشان ثابت شده بود.بـنابراين , ايمان آنها حتى در مواردى كه نسبت به آن اظهار ايمان مى كنند,بى ارزش قلمداد شده است , چرا كه از روح حق جويى سرچشمه نمى گيرد.

آنها كافران واقعى هستندما براى كافران عذاب توهين آميز وخواركننده اى فراهم ساخته ايماولئك هم الكافرون حقاواعتدنا للكافرين عذابا مهينا در ايـن آيـه مـاهيت اين افراد را بيان كرده , مى فرمايد: «آنها كافران واقعى هستند» (اولئك هم الكافرون حقا).و در پايان آنها را تهديد كرده , مى گويد: «ما براى كافران عذاب توهين آميز وخواركننده اى فراهم ساخته ايم » (واعتدنا للكافرين عذابا مهينا).

كسانى كه ايمان بـه خـدا و هـمـه پـيـامـبران او آورده اند و در ميان هيچ يك ازآنها تفرقه نينداختند (و با اين كار, «تـسـلـيـم و اخلاص » خود در برابر حق , و مبارزه باهرگونه «تعصب » نابجا را اثبات نمودند) به زودى خداوند پاداشهاى آنها را به آنهاخواهد دادو خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده و هستوالذين آمنوا باللّه ورسله ولم يفرقوا بين احد منهم اولئك سوف يؤتيهم اجورهم وكان اللّه غفورا رحيما در اين آيه به وضع مؤمنان و سرنوشت آنها اشاره كرده ومى گويد: «كسانى كه ايمان بـه خـدا و هـمـه پـيـامـبران او آورده اند و در ميان هيچ يك ازآنها تفرقه نينداختند (و با اين كار, «تـسـلـيـم و اخلاص » خود در برابر حق , و مبارزه باهرگونه «تعصب » نابجا را اثبات نمودند) به زودى خداوند پاداشهاى آنها را به آنهاخواهد داد» (والذين آمنوا باللّه ورسله ولم يفرقوا بين احد منهم اولئك سوف يؤتيهم اجورهم ).و در پـايان آيه به اين مطلب اشاره مى شود كه اگر اين دسته از مؤمنان درگذشته مرتكب چنان تـعـصبها و تفرقه ها و گناهان ديگر شدند اگر ايمان خود راخالص كرده و به سوى خدا بازگردند خـداونـد آنـهـا را مى بخشد «و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده و هست » (وكان اللّه غفورا رحيما).

اهل كتاب از تو تقاضا مى كنند كه كتابى از آسمان (يكجا) بر آنها نازل كنى اينها از موسى چيزهايى بزرگتر و عجيبتر از اين خواستندو گفتند: خدا را آشكارا به ما نشان بده صاعقه آسمانى به خاطر اين ظلم و ستم آنها را فرا گرفت آنها پس از مشاهده آن همه معجزات و دلايل روشن , گوساله رابه عنوان معبود خود انتخاب كردندما آنها را بخشيديم و به موسى برترى و حكومت آشـكـارى داديميسئلك اهل الكتاب ان تنزل عليهم كتابا من السمفقد سالوا موسى اكبر من ذلك فقلوا ارنااللّه جهرة فاخذتهم الصاعقة بظلمهم ثم اتخذوا العجل من بعد ما جتهم البيناتفعفونا عن ذلك وآتينا موسى سلطانا مبيناشان نزول : جمعى از يهود نزد پيامبر(ص ) آمدند و گفتند: اگر توپيغمبر خدايى كتاب آسمانى خود را يكجا به ما عرضه كن , همانطور كه موسى تورات را يكجا آورد, اين آيه و آيه بعد نازل شد و به آنها پاسخ گفت . تفسير

بهانه جويى يهودـ.

در ايـن آيـه , نـخست اشاره به درخواست اهل كتاب (يهود) مى كند و مى گويد:«اهل كتاب از تو تقاضا مى كنند كه كتابى از آسمان (يكجا) بر آنها نازل كنى » (يسئلك اهل الكتاب ان تنزل عليهم كتابا من السم).شـك نـيـسـت كـه آنها در اين تقاضاى خود حسن نيت نداشتند, زيرا هدف ازنزول كتاب آسمانى همان ارشاد و هدايت و تربيت است , گاهى اين هدف با نزول كتاب آسمانى يكجا تامين مى شود, و گاهى تدريجى بودن آن به اين هدف بيشتركمك مى كند.لـذا بـه دنـبال اين تقاضا خداوند به عدم حسن نيت آنها اشاره كرده , و ضمن دلدارى به پيامبرش , سـابـقـه لـجـاجـت و عناد و بهانه جويى يهود را در برابر پيامبربزرگشان موسى بن عمران بازگو مى كند.نـخـست مى گويد: «اينها از موسى چيزهايى بزرگتر و عجيبتر از اين خواستندو گفتند: خدا را آشكارا به ما نشان بده » ! (فقد سالوا موسى اكبر من ذلك فقلوا ارنااللّه جهرة ).ايـن درخـواست عجيب و غيرمنطقى كه نوعى از عقيده بت پرستان رامنعكس مى ساخت و خدا را جسم و محدود معرفى مى كرد و بدون شك ازلجاجت و عناد سرچشمه گرفته بود, سبب شد كه «صاعقه آسمانى به خاطر اين ظلم و ستم آنها را فرا گرفت »(فاخذتهم الصاعقة بظلمهم ).سـپـس بـه يـكـى ديـگـر از اعـمال زشت آنها كه مساله «گوساله پرستى » بود, اشاره مى كند و مى گويد: «آنها پس از مشاهده آن همه معجزات و دلايل روشن , گوساله رابه عنوان معبود خود انتخاب كردند» ! (ثم اتخذوا العجل من بعد ما جتهم البينات ).ولـى بـا اين همه براى اين كه به راه باز گردند «ما آنها را بخشيديم و به موسى برترى و حكومت آشـكـارى داديم » و بساط رسواى سامرى و گوساله پرستان رابرچيديم » (فعفونا عن ذلك وآتينا موسى سلطانا مبينا).

ما كوه طور را بر بالاى سر آنها به حركت در آورديم ,و در همان حال از آنها پيمان گرفتيم و به آنها گفتيم كه به عنوان توبه از گناهانتان از دربيت المقدس با خضوع و خشوع وارد شويد, و نـيـز به آنها تاكيد كرديم كه در روزشنبه دست از كسب و كار بكشيد و راه تعدى و تجاوز را پيش نگيريد (و از ماهيان دريا كه در آن روز صيدش حرام بود استفاده نكنيد) و در برابر همه اينها پيمان شديداز آنان گرفتيم ورفعنا فوقهم الطور بميثاقهم وقلنا لهم ادخلوا الباب سجدا وقلنا لهم لا تعدوا فى السبت واخذنامنهم ميثاقا غليظاباز آنها از خواب غفلت بيدار نشدند و از مركب غرور و لجاجت پايين نيامدند, به همين جهت «ما كوه طور را بر بالاى سر آنها به حركت در آورديم ,و در همان حال از آنها پيمان گرفتيم و به آنها گفتيم كه به عنوان توبه از گناهانتان از دربيت المقدس با خضوع و خشوع وارد شويد, و نـيـز به آنها تاكيد كرديم كه در روزشنبه دست از كسب و كار بكشيد و راه تعدى و تجاوز را پيش نگيريد (و از ماهيان دريا كه در آن روز صيدش حرام بود استفاده نكنيد) و در برابر همه اينها پيمان شديداز آنان گرفتيم » اما آنها به هيچ يك از اين پيمانهاى مؤكد وفا نكردند ! (ورفعنا فوقهم الطور بميثاقهم وقلنا لهم ادخلوا الباب سجدا وقلنا لهم لا تعدوا فى السبت واخذنامنهم ميثاقا غليظا).