«اولى الا مر» چه كسانى هستند؟.
هـمـه مـفـسـران شـيعه در اين زمينه اتفاق نظر دارند كه منظور از «اولى الامر»امامان معصوم مـى بـاشـند كه رهبرى مادى و معنوى جامعه اسلامى , در تمام شؤون زندگى از طرف خداوند و
پيامبر(ص ) به آنها سپرده شده است , و غير آنها را شامل نمى شود.و الـبـتـه كـسـانى كه از طرف آنها به مقامى منصوب شوند و پستى را در جامعه اسلامى به عهده
بگيرند, با شروط معينى اطاعت آنها لازم است نه به خاطر اين كه اولى الامرند, بلكه به خاطر اين كه
نمايندگان اولى الامر مى باشند.
آيا
نديدى كسانى را كه گمان مى كنند به آنچه (از كتب آسمانى )بر تو و بر پيشينيان نازل شده ايمان
آورده انـد ولـى مى خواهند طاغوت و حكام باطل را به داورى بطلبند با اين كه به آنها دستور داده
شده به طاغوت كافر شوند
مراجعه به طاغوت يك دام شيطانى است و شيطان مى خواهد آنان را
گمراه كند و به بيراهه هاى دوردستى بيفكند
الم ترالى الذين يزعمون انهم آمنوا بما انزل اليك وما انزل من قبلك
يريدون ان يتحاكمواالى الطاغوت وقد امروا ان يكفروا به
ويريد الشيطان ان يضلهم ضلالا بعيدا
شان نزول : يكى از يهوديان مدينه با يكى از مسلمانان منافق اختلافى داشت , بنا گذاشتند
يـك نـفـر را بـه عـنـوان داور در ميان خود انتخاب كنند,مرد يهودى چون به عدالت و بى نظرى
پـيامبراسلام (ص ) اطمينان داشت گفت : من به داورى پيامبر شما راضيم ولى مرد منافق يكى از
بـزرگان يهود به نام «كعب بن اشرف »را انتخاب كرد و به اين ترتيب با داورى پيامبر اسلام (ص )
مخالفت كرد.آيه شريفه نازل شد و چنين افرادى را شديدا سرزنش كرد.تفسير
حكومت طاغوت ـ.
ايـن آيـه در واقـع مـكـمـل آيه قبل است , زيرا در آنجا, مؤمنان را به اطاعت فرمان خدا و پيامبر و اولـوالامـر و بـه داورى طـلبيدن كتاب و سنت دعوت نمود و اين آيه از اطاعت و پيروى و داورى
طاغوت , نهى مى نمايد.قـرآن مـسـلـمانانى را كه براى داورى به نزد حكام جور مى رفتند ملامت مى كند, مى گويد: «آيا
نديدى كسانى را كه گمان مى كنند به آنچه (از كتب آسمانى )بر تو و بر پيشينيان نازل شده ايمان
آورده انـد ولـى مى خواهند طاغوت و حكام باطل را به داورى بطلبند با اين كه به آنها دستور داده
شده به طاغوت كافر شوند» (الم ترالى الذين يزعمون انهم آمنوا بما انزل اليك وما انزل من قبلك
يريدون ان يتحاكمواالى الطاغوت وقد امروا ان يكفروا به ).سـپـس اضـافـه مـى كند: «مراجعه به طاغوت يك دام شيطانى است و شيطان مى خواهد آنان را
گمراه كند و به بيراهه هاى دوردستى بيفكند» (ويريد الشيطان ان يضلهم ضلالا بعيدا).
بـلـكـه هـنـگامى كه به آنها گفته شود به سوى آنچه خداوندنازل كرده , و به سوى پيامبر بياييد,
مـنـافقان را مى بينى كه از (قبول دعوت ) تواعراض مى كنند
واذا قيل لهم تعالوا الى ما انزل اللّه والى الرسول رايت المنافقين يصدون عنك صدودا
نتيجه داورى طاغوت
بـه دنـبال نهى شديدازمراجعه به طاغوت , و داوران جور, نتايج اين گونه داوريها و دستاويزهايى كه مـنـافـقـان براى توجيه كار خود به آن متشبث مى شدند, دراين آيه و دو آيه بعد مورد بررسى قرار
گرفته است . در آيه مورد بحث مى فرمايد: اين گونه مسلمان نماها نه تنها براى داورى به سراغ طاغوت مى روند,
بـلـكـه هـنـگامى كه به آنها گفته شود به سوى آنچه خداوندنازل كرده , و به سوى پيامبر بياييد,
مـنـافقان را مى بينى كه از (قبول دعوت ) تواعراض مى كنند» و با اصرار روى اين كار مى ايستند
(واذا قيل لهم تعالوا الى ما انزل اللّه والى الرسول رايت المنافقين يصدون عنك صدودا).يـعـنـى : مـقـاومـت و اصرار آنها در اين كار نشان دهنده روح نفاق و ضعف ايمان آنهاست , وگرنه
بادعوت پيامبر(ص ) بيدارمى شدند وبه اشتباه خود معترف مى گشتند.
پس چگونه موقعى كه بر اثر
اعـمـالشان گرفتار مصيبتى مى شوند سپس به سراغ تومى آيند
سوگند ياد مى كنند كه منظور و هدف ما (از بردن داورى نزدديگران ) جز نيكى
كردن و ايجاد توافق در ميان (طرفين نزاع ) نبوده است
فكيف اذا اصابتهم مصيبة بما
قدمت ايديهم ثم جؤك
يحلفون باللّه ان اردنا الا احسانا وتوفيقا
باز در اين آيه روى سخن به پيامبر(ص ) است , مى فرمايد: «پس چگونه موقعى كه بر اثر
اعـمـالشان گرفتار مصيبتى مى شوند سپس به سراغ تومى آيند» ! (فكيف اذا اصابتهم مصيبة بما
قدمت ايديهم ثم جؤك ).و در اين موقع «سوگند ياد مى كنند كه منظور و هدف ما (از بردن داورى نزدديگران ) جز نيكى
كردن و ايجاد توافق در ميان (طرفين نزاع ) نبوده است » (يحلفون باللّه ان اردنا الا احسانا وتوفيقا).
اينها كسانى هستند كه خداونداسرار درون دلهاى آنها را مى داند
از مجازات آنها صرفنظركن
آنها را موعظه كن و اندرز ده و با بيانى رسا (كه دردل و جان آنها نفوذ
كند) نتايج اعمالشان را به آنها گوشزد كن
اولئك الذين يعلم اللّه ما فى قلوبهم
فاعرض
عنهم
وعظهم وقل لهم فى انفسهم قولا بليغا
ولـى خـدا در ايـن آيـه نقاب از چهره آنها كنار مى زند و اين گونه تظاهرات دروغين را
ابطال مى كند, و مى فرمايد: «اينها كسانى هستند كه خداونداسرار درون دلهاى آنها را مى داند»
(اولئك الذين يعلم اللّه ما فى قلوبهم ).ولـى در عـيـن حـال به پيامبر خود دستور مى دهد كه : «از مجازات آنها صرفنظركن » (فاعرض
عنهم ).و پيامبر(ص ) همواره با منافقان به خاطر اظهار اسلام تا آنجا كه ممكن بود مدارامى كرد, زيرا مامور
به ظاهر بود و جز در موارد استثنايى آنها را مجازات نمى كرد.سپس دستور مى دهد كه : «آنها را موعظه كن و اندرز ده و با بيانى رسا (كه دردل و جان آنها نفوذ
كند) نتايج اعمالشان را به آنها گوشزد كن » (وعظهم وقل لهم فى انفسهم قولا بليغا).
مـا هـيـچ پـيامبرى را نفرستاديم مگر براى اين منظور كه به فرمان خدا از وى اطاعت شود
اگر آنها هنگامى كه به خويش ستم
كردند, به سوى تو مى آمدند و از خدا طلب آمرزش مى نمودند و پيامبر هم براى آنها طلب آمرزش
مـى نـمـود, خدا را توبه پذير ومهربان مى يافتند
وما ارسلنا من رسول الا ليطاع باذن اللّه
ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جؤك فاستغفروا اللّه
واستغفر لهم الرسول لوجدوا اللّه توابا رحيما
قرآن در آيات گذشته مراجعه به داوران جور را شديدا محكوم نمود, در اين آيه به عنوان
تاكيد مى گويد.«مـا هـيـچ پـيامبرى را نفرستاديم مگر براى اين منظور كه به فرمان خدا از وى اطاعت شود» و
هيچ گونه مخالفتى نسبت به آنها انجام نگردد (وما ارسلنا من رسول الا ليطاع باذن اللّه ).زيـرا آنـهـا هـم رسـول و فـرستاده خدا بوده اند و هم رئيس حكومت الهى ,بنابراين , مردم موظف
بوده اند هم از نظر بيان احكام خداوند و هم از نظر چگونگى اجراى آن از آنها پيروى كنند, و تنها به
ادعاى ايمان قناعت نكنند.سپس در دنباله آيه راه بازگشت را به روى گناهكاران و آنها كه به طاغوت مراجعه كردند, و يا به
نـحوى از انحا مرتكب گناهى شدند, گشوده و مى فرمايد:«اگر آنها هنگامى كه به خويش ستم
كردند, به سوى تو مى آمدند و از خدا طلب آمرزش مى نمودند و پيامبر هم براى آنها طلب آمرزش
مـى نـمـود, خدا را توبه پذير ومهربان مى يافتند» (ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جؤك فاستغفروا اللّه
واستغفر لهم الرسول لوجدوا اللّه توابا رحيما).اشـاره بـه اين كه فايده اطاعت فرمان خدا و پيامبر(ص ) متوجه خود شمامى شود و مخالفت با آن
يـك نـوع سـتـم بـه خويشتن است زيرا زندگى مادى شما را به هم مى ريزد و از نظر معنوى مايه
عقب گرد شماست . از اين آيه ضمنا پاسخ كسانى كه توسل جستن به پيامبر و يا امام را يك نوع شرك مى پندارند روشن
مـى شـود, زيـرا اين آيه صريحا مى گويد كه آمدن به سراغ پيامبر(ص ) و او را بر درگاه خدا شفيع
قرار دادن , و وساطت و استغفار او براى گنهكاران مؤثر است , و موجب پذيرش توبه , و رحمت الهى
است .
به پروردگارت سـوگـنـد كه آنها مؤمن نخواهند بود مگر اين كه تو را در اختلافات خود به داورى بطلبند
در دل خود از داورى تو
احساس ناراحتى ننمايند و كاملا تسليم باشند
فلا وربك لا يؤمنون حتى يحكموك فيما شجر بينهم
ثم لا يجدوا فى انفسهم حرجا مما قضيت ويسلموا
تسليما
شـان نـزول : «زبيربن عوام » كه از مهاجران بود با يكى از انصار(مسلمانان مدينه ) بر سر
آبـيـارى نخلستانهاى خود كه در كنار هم قرار داشتند,اختلافى پيدا كرده بودند, هر دو براى حل
اختلاف خدمت پيامبر(ص ) رسيدند,پيامبر نيز در ميان آنها داورى كرد.امـا ايـن مـرد انصارى به ظاهر مسلمان , از داورى عادلانه پيامبر(ص ) ناراحت شد و گفت : آيا اين
قـضاوت به خاطر آن بود كه زبير, عمه زاده توست ؟ ! پيامبر(ص ) ازاين سخن بسيار ناراحت شد به
حدى كه رنگ رخسار او دگرگون گرديد, در اين موقع آيه نازل شد و به مسلمانان هشدار داد.تفسير
تسليم در برابر حق ـ.
ايـن آيـه مـكـمـل بـحث آيات قبل است و در آن خداوند سوگند ياد كرده كه : «به پروردگارت سـوگـنـد كه آنها مؤمن نخواهند بود مگر اين كه تو را در اختلافات خود به داورى بطلبند» و به
بيگانگان مراجعه ننمايند
(فلا وربك لا يؤمنون حتى يحكموك فيما شجر بينهم ).سـپس مى فرمايد: نه فقط داورى را به نزد تو آورند بلكه هنگامى كه تو درميان آنها حكمى كردى ,
خـواه بـه سـود آنـها باشد يا به زيان آنها, علاوه بر اين كه اعتراض نكنند «در دل خود از داورى تو
احساس ناراحتى ننمايند و كاملا تسليم باشند» (ثم لا يجدوا فى انفسهم حرجا مما قضيت ويسلموا
تسليما).از آيه فوق در ضمن دو مطلب مهم استفاده مى شود1ـ پيامبر(ص ) معصوم است , زيرا در آن دستور به تسليم مطلق از نظر گفتار وكردار در برابر همه
فرمانهاى پيامبر(ص ) داده شده . 2ـ هـرگونه اجتهاد در مقابل نص پيامبر(ص ) و اظهار عقيده در مواردى كه حكم صريح از طرف
خدا و پيامبر(ص ) در باره آن رسيده باشد ممنوع است .
مسلما اگر به آنان دستور مى داديم كه يكديگر را بكشيد و يا از وطن و
خـانـه خـود خارج شويد, تنها عده كمى از آنها آن راانجام مى داند
اگر آنهااندرزهاى خدا و
پـيامبر(ص ) را بپذيرند هم به سودشان است , و هم باعث تقويت ايمان آنهاست
ولو انا كتبنا عليهم ان اقتلوا
انفسكم اواخرجوا من دياركم ما فعلوه الا قليل منهم
ولو انهم فعلوا ما
يوعظون به لكان خيرا لهم واشد تثبيتا
در اينجا براى تكميل بحث گذشته در باره كسانى كه از داوريهاى عادلانه پيامبر(ص )
گـاهـى احـسـاس ناراحتى مى كردند اشاره به پاره اى از تكاليف طاقت فرساى امم پيشين كرده و
مـى گـويـد: مـا تكليف شاق و مشكلى بر دوش اينهانگذاشتيم , اگر همانند بعضى از امم پيشين
(مـانـند يهود كه پس از بت پرستى وگوساله پرستى به آنها دستور داده شد كه يكديگر را به كفاره
اين گناه بزرگ به قتل برسانند ويا از وطن مورد علاقه خود بيرون روند) به اينها نيز چنين دستور
سـنـگين وسختى را مى داديم , چگونه در برابر انجام آن طاقت مى آوردند, اينها كه در باره آبيارى
كـردن يـك نخلستان و داورى پيامبر(ص ) نسبت به آن , تسليم نيستند, چگونه مى توانند از عهده
آزمـايشهاى ديگر درآيند «مسلما اگر به آنان دستور مى داديم كه يكديگر را بكشيد و يا از وطن و
خـانـه خـود خارج شويد, تنها عده كمى از آنها آن راانجام مى داند» (ولو انا كتبنا عليهم ان اقتلوا
انفسكم اواخرجوا من دياركم ما فعلوه الا قليل منهم ).سـپـس بـه دو فـايـده انـجام دستورات الهى اشاره كرده , مى فرمايد: «اگر آنهااندرزهاى خدا و
پـيامبر(ص ) را بپذيرند هم به سودشان است , و هم باعث تقويت ايمان آنهاست » (ولو انهم فعلوا ما
يوعظون به لكان خيرا لهم واشد تثبيتا).از فـرمانها و احكام الهى تعبير به موعظه و اندرز شده , اشاره به اين كه اين احكام چيزى نيست كه
به سود فرمان دهنده (خدا) بوده باشد, بلكه اندرزهايى است كه به سود خود شماست . جالب اين كه مى گويد: «هر قدر انسان در مسير اطاعت فرمان خدا گام برداردثبات و استقامت
او بيشتر مى شود» در واقع اطاعت فرمان خدا يك نوع ورزش روحى براى انسان است .
در اين
هـنـگـام (علاوه بر آنچه گفته شد) پاداش عظيمى از ناحيه خود نيز به آنها خواهيم داد
واذا لا
تيناهم من لدنا اجرا عظيما
در اين آيه سومين فايده تسليم و اطاعت در برابر خدا را بيان كرده , مى گويد: «در اين
هـنـگـام (علاوه بر آنچه گفته شد) پاداش عظيمى از ناحيه خود نيز به آنها خواهيم داد» (واذا لا
تيناهم من لدنا اجرا عظيما).
و ما آنهارا به راه راست هدايت
مى كنيم
ولهديناهم صراطا مستقيما
و در اين آيه به چهارمين نتيجه اشاره كرده , مى فرمايد: «و ما آنهارا به راه راست هدايت
مى كنيم » (ولهديناهم صراطا مستقيما).مـنـظور از اين هدايت , الطاف تازه اى است كه از طرف خداوند به صورت هدايت ثانوى و به عنوان
پاداشى به اين گونه افراد شايسته داده مى شود.
و كـسـى كه خدا و پيامبر را اطاعت كند, (در روز رستاخيز)همنشين كسانى خواهد بود كه خداوند
نعمت خود را بر آنها تمام كرده
از پيامبران و صديقان و شهدا و
صالحان
آنها رفيقهاى خوبى هستند
ومن يطع اللّه والرسول فاولئك مع الذين انعم اللّه عليهم
من النبين والصديقين والشهدا والصالحين
وحسن اولئك رفيقا
شـان نـزول : در مـورد نـزول اين آيه و آيه بعد نقل شده : يكى از صحابه پيامبر(ص ) به نام
«ثـوبان » كه نسبت به آن حضرت , محبت و علاقه شديدى داشت ,روزى با حال پريشان خدمتش
رسيد, پيامبر(ص ) از سبب ناراحتى او سؤال نمود, درجواب عرض كرد: امروز در اين فكر فرو رفته
بـودم كـه فرداى قيامت اگر من اهل بهشت باشم , مسلما در مقام جايگاه شما نخواهم بود, و اگر
اهل بهشت نباشم كه تكليفم روشن است , و بنابراين در هر حال از درك حضور شما محروم خواهم
شد,با اين حال چرا افسرده نباشم ؟!.ايـن دو آيـه نـازل شد و به اين گونه اشخاص بشارت داد كه افراد مطيع پروردگاردر بهشت نيز
هـمـنـشين پيامبران و برگزيدگان خدا خواهند بود, سپس پيامبر(ص )فرمود: به خدا سوگند,
ايـمـان مسلمانى كامل نمى شود مگر اين كه مرا از خود و پدرو مادر و همه بستگان بيشتر دوست
دارد, و در برابر گفتار من تسليم باشد.تفسير
دوستان بهشتى ـ.
در آيـات قـبل امتيازات مطعيان فرمان خدا را مى شمرد اين آيه آن را تكميل كرده , مى فرمايد: «و كـسـى كه خدا و پيامبر را اطاعت كند, (در روز رستاخيز)همنشين كسانى خواهد بود كه خداوند
نعمت خود را بر آنها تمام كرده » (ومن يطع اللّه والرسول فاولئك مع الذين انعم اللّه عليهم ).و هـمـان طـور كه در سوره حمد, بيان شده است كسانى كه مشمول اين نعتمند,همواره در جاده
مستقيم گام برمى دارند و كوچكترين انحراف و گمراهى ندارند.سپس درتوضيح اين جمله اشاره به چهار طايفه كرده , مى فرمايد: «از پيامبران و صديقان و شهدا و
صالحان » (من النبين والصديقين والشهدا والصالحين ).1ـ «انبيا» و فرستادگان مخصوص پروردگار كه نخستين گام را براى هدايت و رهبرى مردم و
دعوت به صراط مستقيم بر مى دارند.2ـ «راسـتـگـويان » كسانى كه هم در سخن راست مى گويند و هم با عمل وكردار صدق گفتار
خـود را اثبات مى كنند و نشان مى دهند كه مدعى ايمان نيستندبلكه به راستى به فرمانهاى الهى
ايمان دارند.3ـ «شـهدا» و كشته شدگان در راه هدف و عقيده پاك الهى , و يا افرادبرجسته اى كه روز قيامت
شاهد و گواه اعمال انسانها هستند.4ـ «صالحان » و افراد شايسته و برجسته اى كه با انجام كارهاى مثبت وسازنده و مفيد و پيروى از
اوامر انبيا به مقامات برجسته اى نائل شده اند.در پايان مى فرمايد: «آنها رفيقهاى خوبى هستند» (وحسن اولئك رفيقا).از آيـه فـوق ايـن حـقيقت به روشنى استفاده مى شود كه موضوع معاشران خوب و همنشينهاى با
ارزش بـه قـدرى اهـمـيـت دارد كه حتى در عالم آخرت براى تكميل نعمتهاى بهشتى اين نعمت
بزرگ به «مطيعان » ارزانى مى گردد.
اين
موهبتى از ناحيه خداست , و كافى است كه خدا از حال بندگان ونيات و شايستگيهاى آنها) آگاه
است
ذلك الفضل من اللّه وكفى باللّه عليما
بـراى بـيـان اهـمـيـت اين امتياز بزرگ (همنشينى با برگزيدگان )مى فرمايد: «اين
موهبتى از ناحيه خداست , و كافى است كه خدا از حال بندگان ونيات و شايستگيهاى آنها) آگاه
است » (ذلك الفضل من اللّه وكفى باللّه عليما).
اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! با كمال دقت مراقب دشمن باشيد مبادا غافلگير
شويد و از ناحيه آنها خطرى به شما برسد
در
دسـتـه هـاى مـتـعدد يا به صورت اجتماع , براى دفع دشمن حركت كنيد
يا ايها
الذين آمنواخذوا حذركم
فانفروا ثبات اونفروا
جميعا
ماده باش دائمى !.
در ايـن آيـه قـرآن خـطـاب بـه عـمـوم مـسلمانان كرده و دو دستور مهم , براى حفظموجوديت اجتماعشان به آنها مى دهد.نخست مى گويد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! با كمال دقت مراقب دشمن باشيد مبادا غافلگير
شويد و از ناحيه آنها خطرى به شما برسد» (يا ايها
الذين آمنواخذوا حذركم ).سپس دستور مى دهد كه براى مقابله با دشمن از روشها و تاكتيكهاى مختلف استفاده كنيد و «در
دسـتـه هـاى مـتـعدد يا به صورت اجتماع , براى دفع دشمن حركت كنيد» (فانفروا ثبات اونفروا
جميعا).ايـن آيـه دسـتـور جـامـع و هـمـه جانبه اى به تمام مسلمانان , در همه قرون واعصار, مى دهد كه
بـراى حـفـظ امنيت خود ودفاع از مرزهاى خويش , دائما مراقب باشند, و يكنوع آماده باش مادى و
معنوى بطور دائم بر اجتماع آنها حكومت كند.
اين افراد دو چهره كه در ميان شما هستند با
اصـرار مـى كـوشـنـد از شـركـت در صفوف مجاهدان راه خدا خوددارى كنند
ولـى هنگامى كه مجاهدان از ميدان جنگ باز مى گردند و يا اخبار ميدان جنگ به آنها مى رسد,
در صـورتى كه شكست و يا شهادتى نصيب آنها شده باشد,اينها با خوشحالى مى گويند چه نعمت
بـزرگى خداوند به ما داد كه همراه آنها نبوديم تا شاهد چنان صحنه هاى دلخراشى بشويم
وان منكم لمن
ليبطئن
فان
اصابتكم مصيبة قال قد انعم اللّه على اذ لم اكن معهم شهيدا
به دنبال فرمان عمومى جهاد و آماده باش در برابر دشمن كه درآيه قبل بيان شد در اين
آيه اشاره به حال جمعى از منافقان كرده مى فرمايد: «اين افراد دو چهره كه در ميان شما هستند با
اصـرار مـى كـوشـنـد از شـركـت در صفوف مجاهدان راه خدا خوددارى كنند» (وان منكم لمن
ليبطئن ).«ولـى هنگامى كه مجاهدان از ميدان جنگ باز مى گردند و يا اخبار ميدان جنگ به آنها مى رسد,
در صـورتى كه شكست و يا شهادتى نصيب آنها شده باشد,اينها با خوشحالى مى گويند چه نعمت
بـزرگى خداوند به ما داد كه همراه آنها نبوديم تا شاهد چنان صحنه هاى دلخراشى بشويم » (فان
اصابتكم مصيبة قال قد انعم اللّه على اذ لم اكن معهم شهيدا).
اى كاش ما هم با مجاهدان بوديم و سهم بزرگى عايد ما مى شد
ولئن
اصابكم فضل من اللّه ليقولن كان لم تكن بينكم وبينه مودة يا ليتنى كنت معهم فافوز فوزا عظيما
ولى اگر با خبر شوند كه مؤمنان واقعى پيروز شده اند, و طبعا به غنائمى دست يافته اند,
ايـنـها همانند بيگانه اى كه گويا هيچ ارتباطى در ميان آنها ومؤمنان برقرار نبوده از روى تاسف و
حـسـرت مى گويند: «اى كاش ما هم با مجاهدان بوديم و سهم بزرگى عايد ما مى شد»! (ولئن
اصابكم فضل من اللّه ليقولن كان لم تكن بينكم وبينه مودة يا ليتنى كنت معهم فافوز فوزا عظيما).روشـن اسـت كـسـى كـه شهادت در راه خدا را يك نوع بلا مى شمرد, و عدم درك شهادت را يك
نعمت الهى مى پندارد, پيروزى و فوز عظيم و رستگارى بزرگ از نظراو چيزى جز پيروزى مادى و
غنايم جنگى نخواهد بود.
آنهايى بايد در راه خداپيكار كنند كه آماده اند زندگى پست
جهان ماده را با زندگى ابدى و جاويدان سراى ديگر مبادله نمايند
سرنوشت چنين مجاهدانى كاملا روشن است , زيرا از دو حال خارج
نـيـسـت يـا شهيد مى شوند و يا دشمن را در هم مى كوبندو بر او پيروز مى گردند, در هر صورت
پـاداش بـزرگـى به آنها خواهيم داد
فليقاتل فى سبيل اللّه الذين
يـشـرون الـحـيوة الدنيا بالا خرة
ومن يقاتل فى سبيل اللّه فيقتل او يغلب فسوف نؤتيه اجرا
عظيما
آماده ساختن مؤمنان براى جهاد.
در ايـن آيه و چند آيه بعد از آن افراد با ايمان با منطق مؤثر و هيجان انگيزى دعوت به جهاد در راه خدا شده اند, در آغاز آيه مى فرمايد: «آنهايى بايد در راه خداپيكار كنند كه آماده اند زندگى پست
جهان ماده را با زندگى ابدى و جاويدان سراى ديگر مبادله نمايند» (فليقاتل فى سبيل اللّه الذين
يـشـرون الـحـيوة الدنيا بالا خرة )يعنى تنها كسانى مى توانند جز مجاهدان واقعى باشند كه آماده
چنين معامله اى گردند.سپس در ذيل آيه مى فرمايد: «سرنوشت چنين مجاهدانى كاملا روشن است , زيرا از دو حال خارج
نـيـسـت يـا شهيد مى شوند و يا دشمن را در هم مى كوبندو بر او پيروز مى گردند, در هر صورت
پـاداش بـزرگـى به آنها خواهيم داد» (ومن يقاتل فى سبيل اللّه فيقتل او يغلب فسوف نؤتيه اجرا
عظيما).مـسـلما چنين سربازانى با چنين روحيه اى شكست در قاموسشان وجود نداردو در هر دو صورت
خود را پيروز مى بينند, حتى دانشمندان بيگانه اى كه درباره اسلام و پيروزيهاى سريع مسلمين , در
زمـان پـيـامـبـر(ص ) و بـعـد از آن , بحث كرده اند,اين منطق را يكى از عوامل مؤثر پيشرفت آنها
دانسته اند.