اى كسانى كه كتاب آسمانى به شما داده شده است ايمان بياوريد به آنچه نازل كرديم
(آيـات قرآن مجيد) كه هماهنگ است با نشانه هايى كه در كتب شما در باره آن وارد شده است
صورتهاى شما را بكلى محو كرده (و تمام اعضايى كه به
وسيله آن حقايق را مى بينيد و مى شنويد و درك مى كنيد ازميان برده ) سپس صورتهاى شما را به
پشت سر بازگردانيم
آنها را از رحمت خود دور مى سازيم
همان طور كه اصحاب سبت را دور ساختيم
فرمان خدا در هر حال انجام مى شود
يا ايها
الذين اوتوا الكتاب آمنوا بمانزلنا مصدقا لما معكم
من قبل ان نطمس وجوها فنردها على ادبارها
او نلعنهم كما لعنااصحاب السبت
وكان امراللّه مفعولا
سرنوشت افراد لجوج !.
در دنـبال بحثى كه در آيات سابق در باره اهل كتاب بود, در اينجا روى سخن را به خود آنها كرده مى فرمايد: «اى كسانى كه كتاب آسمانى به شما داده شده است ايمان بياوريد به آنچه نازل كرديم
(آيـات قرآن مجيد) كه هماهنگ است با نشانه هايى كه در كتب شما در باره آن وارد شده است » (يا ايها
الذين اوتوا الكتاب آمنوا بمانزلنا مصدقا لما معكم ).و مسلما شما با داشتن اين همه نشانه ها از ديگران سزاوارتريد كه به اين آيين پاك بگرويد.سـپس آنها را تهديد مى كند كه سعى كنيد پيش از آن كه گرفتار يكى از دو عقوبت شويد در برابر
حـق تـسـلـيم گرديد, نخست اين كه : «صورتهاى شما را بكلى محو كرده (و تمام اعضايى كه به
وسيله آن حقايق را مى بينيد و مى شنويد و درك مى كنيد ازميان برده ) سپس صورتهاى شما را به
پشت سر بازگردانيم » (من قبل ان نطمس وجوها فنردها على ادبارها).و امـا مـجـازات دوم كـه بـه آن تهديد شده اند اين است كه : «آنها را از رحمت خود دور مى سازيم
همان طور كه اصحاب سبت را دور ساختيم »
(او نلعنهم كما لعنااصحاب السبت ) «32».بـه ايـن تـرتـيب اهل كتاب با اصرار و پافشارى در مخالفت با حق عقب گرد وسقوط مى كنند و يا
نابود مى شوند, منظور از «طمس و محو و بازگرداندن به عقب »در آيه فوق همان محو فكرى و
روحى و عقب گرد معنوى است . در پـايـان آيـه براى تاكيد اين تهديدها مى فرمايد: «فرمان خدا در هر حال انجام مى شود» و هيچ
قدرتى مانع از آن نخواهد بود (وكان امراللّه مفعولا).
خـداونـد (هـرگز) شرك را نمى بخشد و پايين تر از آن رابراى هركس بخواهد (و شايسته بداند)
مى بخشد
كسى كه براى خدا
شريكى قائل شود گناه بزرگى مرتكب شده است
ان اللّه لا يغفر ان يشرك به ويغفر ما دون ذلك لمن يشا
ومن يشرك باللّه فقد افترى اثما عظيما
اميدبخش ترين آيات قرآن !.
ايـن آيـه صـريحا اعلام مى كند كه همه گناهان ممكن است مورد عفو وبخشش واقع شوند, ولى «خـداونـد (هـرگز) شرك را نمى بخشد و پايين تر از آن رابراى هركس بخواهد (و شايسته بداند)
مى بخشد» (ان اللّه لا يغفر ان يشرك به ويغفر ما دون ذلك لمن يشا).ارتـبـاط ايـن آيـه با آيات سابق از اين نظر است كه يهود و نصارى هر يك به نوعى مشرك بودند, و
قـرآن بـه وسيله اين آيه به آنها اعلام خطر مى كند كه اين عقيده راترك گويند كه گناهى است
غيرقابل بخشش , سپس در پايان آيه دليل اين موضوع رابيان كرده مى فرمايد: «كسى كه براى خدا
شريكى قائل شود گناه بزرگى مرتكب شده است » (ومن يشرك باللّه فقد افترى اثما عظيما).طـبـق روايـتى كه از اميرمؤمنان على (ع ) نقل شده اين آيه اميدبخش ترين آيات قرآن است و افراد
مـوحد را به لطف و رحمت پروردگار دلگرم مى سازد, زيرا در اين آيه خداوند امكان بخشش همه
گناهان را غير از شرك بيان كرده است .
اسباب بخشودگى گناهان
از آيات قرآن استفاده مى شود كه وسائل آمرزش و بخشودگى گناه متعدداست از جمله :1ـ تـوبـه و بـازگشت به سوى خدا كه توام با پشيمانى از گناهان گذشته وتصميم بر اجتناب از
گناه در آينده و جبران عملى اعمال بد به وسيله اعمال نيك بوده باشد.2ـ كارهاى نيك فوق العاده اى كه سبب آمرزش اعمال زشت مى گردد.3ـ شفاعت كه شرح آن در ذيل آيه 48 سوره بقره گذشت . 4ـ پرهيز از گناهان «كبيره » كه موجب بخشش گناهان «صغيره » مى باشد.5ـ عفوالهى كه شامل افرادى مى شود كه شايستگى آن را دارند.
آيا
نديدى كسانى را كه خودستايى مى كنند
خداوند هر كه را بخواهد مى ستايد
و هرگز به هيچ كس , سر سوزنى ستم نخواهد شد
الم ترالى الذين يزكون انفسهم
بل اللّه يزكى من يشا
ولا يظلمون
فتيلا
شـان نـزول : يهود و نصارى براى خود امتيازاتى قائل بودند وهمان طور كه در آيات قرآن
نـقـل شده گاهى مى گفتند: «ما فرزندان خداييم » (مائده : 18)و گاهى مى گفتند: «بهشت
مـخـصـوص مـاست و غير از ما, در آن راهى ندارد»(بقره :111) اين آيه و آيه بعد نازل شد و به اين
پندارهاى باطل پاسخ گفت . تفسير
خودستايى ـ.
در ايـن آيـه به يكى از صفات نكوهيده اشاره شده كه گريبانگير بسيارى ازافراد و ملتها مى شود و آن خـودسـتـايـى و خويشتن را پاك نشان دادن و فضيلت براى خود ساختن است , مى گويد: «آيا
نديدى كسانى را كه خودستايى مى كنند» (الم ترالى الذين يزكون انفسهم ).سپس مى فرمايد: «خداوند هر كه را بخواهد مى ستايد» (بل اللّه يزكى من يشا).و تـنـهـا اوسـت كه از روى حكمت و مشيت بالغه بدون كم و زياد, افراد را طبق شايستگيهايى كه
دارند, مدح و ستايش مى كند «و هرگز به هيچ كس , سر سوزنى ستم نخواهد شد» (ولا يظلمون
فتيلا ).در حـقـيـقت فضيلت چيزى است كه خداوند آن را فضيلت بداند نه آنچه خودستايان براى خود از
روى خودخواهى قائل مى شوند و به خويش و ديگران ستم مى كنند.
ببين اين جمعيت چگونه با ساختن فضائل دروغين و نسبت دادن آنها
بـه خـدا, بـه پـروردگار خويش دروغ مى بندند, آنهااگر گناهى جز همين گناه نداشته باشند,
براى مجازات آنان كافى است
انظر كيف يفترون على اللّه الكذب وكفى به اثما مبينا
در ايـن آيـه بـرتـرى طلبيها را يك نوع افترا و دروغ به خدابستن و گناه بزرگ و آشكار
معرفى مى كند, مى فرمايد: «ببين اين جمعيت چگونه با ساختن فضائل دروغين و نسبت دادن آنها
بـه خـدا, بـه پـروردگار خويش دروغ مى بندند, آنهااگر گناهى جز همين گناه نداشته باشند,
براى مجازات آنان كافى است » (انظر كيف يفترون على اللّه الكذب وكفى به اثما مبينا).
آيا نديدى كسانى را كه سهمى ازكتاب خدا داشتند,اما
دربـرابـر بـت سجده كردند وبه طغيانگران اظهار ايمان نمودند
و در باره مشركان مى گويند آنان از كسانى كه ايمان آورده اند هدايت
يافته ترند
الم تر الى الذين اوتوا نصيبا من
الكتاب يؤمنون بالجبت و الطاغوت
ويقولون للذين كفروا هؤلا اهدى من الذين آمنواسبيلا
شـان نـزول : بعد از حادثه «احد» يكى از بزرگان يهود به نام «كعب بن اشرف » به اهل
مـكه پيشنهاد كرد كه سى نفر از شما و سى نفر از ما به كنار خانه كعبه برويم و شكمهاى خود را بر
ديـوار خـانه كعبه بگذاريم و با پروردگار كعبه عهد كنيم كه در نبرد با محمد كوتاهى نكنيم , اين
بـرنـامـه انـجـام شد, و پس از پايان آن , ابوسفيان رو به «كعب » كرده , گفت : تو مرد دانشمندى
هستى و ما بيسواد و درس نخوانده ! به عقيده تو, «ما» و «محمد» كدام به حق نزديكتريم , كعب
گـفـت : آيـيـن خود را براى من كاملا تشريح كن ابوسفيان گفت : ما براى حاجيان , شتران بزرگ
قـربـانـى مـى كنيم , وبه آنها آب مى دهيم , ميهمان را گرامى مى داريم , و اسيران را آزاد كرده , و
صله رحم به جا مى آوريم , خانه پروردگار خود را آباد نگه مى داريم , و بر گرد آن طواف مى كنيم , و
ما اهل حرم خدا سرزمين مكه ايم !.ولـى محمد قطع پيوند خويشاوندى كرده , و از حرم خدا و آيين كهن ما بيرون رفته و آيين محمد
آيـيـنـى است تازه و نوپا ـكعب گفت : به خدا سوگند آيين شما ازآيين محمد بهتر است ! در اين
هنگام آيه نازل شد و به آنها پاسخ گفت . تفسير
سازشكاران ـ.
اين آيه يكى ديگر از صفات ناپسند يهود را منعكس مى كند كه آنها براى پيشبرد اهدافشان آن چنان سـازشـكارى با هر جمعيتى نشان مى دادند كه حتى براى جلب نظر بت پرستان در برابر بتهاى آنها
سـجـده مـى كـردند و آنچه را كه در باره عظمت اسلام و صفات پيامبر(ص ) ديده يا خوانده بودند
زيـرپـا مى گذاشتند, و حتى براى خوشايند بت پرستان آيين خرافى و مملو از ننگ آنها را بر اسلام
تـرجـيـح مى دادند, با اين كه اهل كتاب بودند وقدر مشتركشان بااسلام به مراتب بيش ازبت پرستان
بـود, لـذا آيـه به عنوان تعجب مى گويد: «آيا نديدى كسانى را كه سهمى ازكتاب خدا داشتند,اما
دربـرابـر بـت سجده كردند وبه طغيانگران اظهار ايمان نمودند»(الم تر الى الذين اوتوا نصيبا من
الكتاب يؤمنون بالجبت و الطاغوت ).بـه اين هم قناعت نكردند «و در باره مشركان مى گويند آنان از كسانى كه ايمان آورده اند هدايت
يافته ترند» !(ويقولون للذين كفروا هؤلا اهدى من الذين آمنواسبيلا ).
آنها كسانى هستند
كـه خـدا آنـان را از رحـمت خود دور ساخته و كسى كه خدا او را از رحمت خويش دور كند, هيچ
ياورى براى او نخواهى يافت
اولئك الذين لعنهم اللّه ومن يلعن اللّه فلن تجدله نصيرا
در اين آيه , سرنوشت اين گونه سازشكاران را بيان كرده مى فرمايد: «آنها كسانى هستند
كـه خـدا آنـان را از رحـمت خود دور ساخته و كسى كه خدا او را از رحمت خويش دور كند, هيچ
ياورى براى او نخواهى يافت » (اولئك الذين لعنهم اللّه ومن يلعن اللّه فلن تجدله نصيرا).
آيا آنها (يهود) سهمى در حكومت دارند (كه بخواهند چنين داورى كنند؟) در حالى كه اگر
چـنين بود به مردم كمترين حق را نمى دادند
ام لهم
نصيب من الـملك فاذا لا يؤتون الناس نقيرا
در تـفـسير دو آيه قبل گفته شد كه يهود به خاطر جلب توجه بت پرستان مكه گواهى
دادنـد كـه بـت پـرستى قريش از خداپرستى مسلمانان بهتراست ! و حتى خود آنان در مقابل بتها
سجده كردند ! در اين آيه و آيه بعد اين نكته يادآورى شده كه قضاوت آنان به دو دليل فاقد ارزش و
اعتبار است 1ـ «آيا آنها (يهود) سهمى در حكومت دارند (كه بخواهند چنين داورى كنند؟) در حالى كه اگر
چـنين بود به مردم كمترين حق را نمى دادند» و همه چيز را درانحصار خود مى گرفتند (ام لهم
نصيب من الـملك فاذا لا يؤتون الناس نقيرا).
يا اين كه
نسبت به مردم (پيامبر و خاندانش ) در برابرآنچه خدا از فضلش به آنان بخشيده , حسد مى ورزند
ما به آل ابراهيم (كه يهود از خاندان او هستند نيز)
كتاب و حكمت داديم و حكومت عظيمى دراختيارشان (پيامبران بنى اسرائيل ) قرار داديم
ام
يحسدون الناس على ما آتيهم اللّه من فضله
فقد
آتينا آل ابرهيم الكتاب والحكمة وآتيناهم ملكا عظيما
دوم ايـن كـه : آنـهـا بر اثر ظلم و ستم و كفران نعمت , مقام نبوت وحكومت را از دست
دادند, و به همين جهت مايل نيستند اين موقعيت الهى به دست هيچ كس سپرده شود «يا اين كه
نسبت به مردم (پيامبر و خاندانش ) در برابرآنچه خدا از فضلش به آنان بخشيده , حسد مى ورزند»
و بـا آن گـونـه قـضـاوتـهـاى بى اساس مى خواهند آبى بر شعله هاى آتش حسد خويش بپاشند (ام
يحسدون الناس على ما آتيهم اللّه من فضله ).سـپـس مـى فرمايد: چرا از اعطاى چنين منصبى به پيامبراسلام (ص ) و خاندان بنى هاشم تعجب و
وحشت مى كنيد و حسد مى ورزيد در حالى كه «ما به آل ابراهيم (كه يهود از خاندان او هستند نيز)
كتاب و حكمت داديم و حكومت عظيمى دراختيارشان (پيامبران بنى اسرائيل ) قرار داديم » (فقد
آتينا آل ابرهيم الكتاب والحكمة وآتيناهم ملكا عظيما).امـا متاسفانه شما مردم ناخلف آن سرمايه هاى معنوى و مادى پرارزش را براثر شرارت و قساوت از
دست داديد.در روايـتى از امام صادق (ع ) مى خوانيم كه در باره اين آيه سؤال كردند, فرمود:نحن المحسودون :
يعنى ; «ماييم كه مورد حسد دشمنان قرار گرفته ايم ».زيـانهاى معنوى و مادى , فردى و اجتماعى «حسد» فوق العاده زياد است كه در روايات پيشوايان
اسـلام بـه آن اشـاره شـده , از جـمله در حديثى از امام صادق (ع )مى خوانيم كه فرمود: «حسد و
بدخواهى از تاريكى قلب و كوردلى است و از انكارنعمتهاى خدا به افراد سرچشمه مى گيرد, و اين
دو (كـوردلـى و ايـراد بر بخشش خدا)دو بال كفر هستند, به سبب حسد بود كه فرزند آدم در يك
حسرت جاودانى فرورفت و به هلاكتى افتاد كه هرگز از آن رهايى نمى يابد».
جمعى از مردم آن زمان به كتاب آسمانى كه بر آل ابراهيم نازل
شـده بـود ايمان آوردند و بعضى ديگر (نه تنها ايمان نياوردند بلكه )در راه پيشرفت آن ايجاد مانع
كـردنـد و شعله فروزان آتش دوزخ براى آنها كافى است
فمنهم من آمن به ومنهم من صد عنه
وكفى بجهنم سعيرا
در اين آيه مى گويد: «جمعى از مردم آن زمان به كتاب آسمانى كه بر آل ابراهيم نازل
شـده بـود ايمان آوردند و بعضى ديگر (نه تنها ايمان نياوردند بلكه )در راه پيشرفت آن ايجاد مانع
كـردنـد و شعله فروزان آتش دوزخ براى آنها كافى است » (فمنهم من آمن به ومنهم من صد عنه
وكفى بجهنم سعيرا).هـمچنين كسانى كه به اين كتاب آسمانى كه بر پيامبر اسلام (ص ) نازل گرديده كفر مى ورزند به
همان سرنوشت گرفتار خواهند شد.
كسانى كه به آيات ما كافر شدند به زودى آنها را درآتشى وارد مى كنيم كه هرگاه
پـوسـتهاى تنشان (در آن ) بريان گردد (و بسوزد)پوستهاى ديگرى را به جاى آن قرار مى دهيم تا
كـيـفر (الهى ) را بچشند
خداوند (نسبت به انجام اين گونه مجازاتها) هم قادر و توانا و هم حكيم
است
ان الذين كفروا بياتنا سوف نصليهم نارا كلما نضجت جلودهم بدلناهم
جلودا غيرها ليذوقواالعذاب
ان اللّه كان عزيزاحكيما
در ايـن آيـه و آيـه بـعد سرنوشت افراد با ايمان و بى ايمان تشريح شده است , در اين آيه
مـى گـويد: «كسانى كه به آيات ما كافر شدند به زودى آنها را درآتشى وارد مى كنيم كه هرگاه
پـوسـتهاى تنشان (در آن ) بريان گردد (و بسوزد)پوستهاى ديگرى را به جاى آن قرار مى دهيم تا
كـيـفر (الهى ) را بچشند» (ان الذين كفروا بياتنا سوف نصليهم نارا كلما نضجت جلودهم بدلناهم
جلودا غيرها ليذوقواالعذاب ).البته پوستهاى جديد از همان مواد پوستهاى پيشين تشكيل مى گردد, و اين نتيجه اصرار در زير پا
گذاشتن حق و عدالت و انحراف از فرمان خداست . و در پايان آيه مى فرمايد: «خداوند (نسبت به انجام اين گونه مجازاتها) هم قادر و توانا و هم حكيم
است » و روى حساب كيفر مى دهد (ان اللّه كان عزيزاحكيما).
و كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند به زودى آنها را در باغهايى از
بـهـشـت وارد مـى كـنـيـم كـه نهرها از زير درختانش جارى است , هميشه در آن خواهند ماند, و
هـمـسـرانـى پـاكـيـزه بـراى آنها خواهد بود, وآنان را در سايه هاى گسترده (و فرحبخش ) جاى
مـى دهد
والذين آمنوا وعملواالصالحات سندخلهم جنات تجرى من تحتها الا نهار خالدين فيها
ابدا لهم فيها ازواج مطهرة وندخلهم ظلا ظليلا
در آيات گذشته سخن از مجازات كافران بود, در اين آيه به پاداش مؤمنان اشاره كرده ,
مى فرمايد: «و كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند به زودى آنها را در باغهايى از
بـهـشـت وارد مـى كـنـيـم كـه نهرها از زير درختانش جارى است , هميشه در آن خواهند ماند, و
هـمـسـرانـى پـاكـيـزه بـراى آنها خواهد بود, وآنان را در سايه هاى گسترده (و فرحبخش ) جاى
مـى دهد» (والذين آمنوا وعملواالصالحات سندخلهم جنات تجرى من تحتها الا نهار خالدين فيها
ابدا لهم فيها ازواج مطهرة وندخلهم ظلا ظليلا ).
خداوند به شما فرمان مى دهد كه امانتها را به صاحبانش بدهيد
به هنگامى كه ميان مردم داورى مى كنيد, از
روى عدالت حكم كنيد
خداوند پند و اندرزهاى خوبى به شما مى دهد
در هر حال خدا (مراقب اعمال شماست ) هم سخنان شما را
مى شنود و هم كارهاى شما را مى بيند
ان اللّه يامركم ان تؤدوا الا مانات الى اهلها
واذا حكـمتم بين الناس ان تحكموابالعدل
ان اللّه نعما يعظكم به
ان اللّه كان سميعا بصيرا
شـان نـزول : ايـن آيـه زمانى نازل گرديد كه پيامبر(ص ) با پيروزى كامل وارد شهر مكه
گرديد, عثمان بن طلحه را كه كليددار خانه كعبه بود احضار كرد وكليد را از او گرفت , تا درون
خانه كعبه را از وجود بتها پاك سازد, عباس عموى پيامبر(ص ) پس از انجام اين مقصود تقاضا كرد
كه پيامبر(ص ) با تحويل كليد خانه خدابه او, مقام كليددارى بيت اللّه را كه در ميان عرب يك مقام
بـرجـسته و شامخ بود, به او بسپارد ولى پيامبر(ص ) برخلاف اين تقاضا پس از تطهير خانه كعبه از
لـوث بـتـهـا درخـانه را بست و كليد را به «عثمان بن طلحه » تحويل داد, در حالى كه آيه مورد
بحث را تلاوت مى نمود.تفسير
امانت و عدالت در اسلام ـ.
ايـن آيه كه يك حكم عمومى و همگانى از آن استفاده مى شود, صريحامى گويد: «خداوند به شما فرمان مى دهد كه امانتها را به صاحبانش بدهيد» (ان اللّه يامركم ان تؤدوا الا مانات الى اهلها).در قسمت دوم آيه , اشاره به دستور مهم ديگرى شده و آن مساله «عدالت درحكومت » است . آيـه مـى گويد, خداوند نيز به شما فرمان داده كه : «به هنگامى كه ميان مردم داورى مى كنيد, از
روى عدالت حكم كنيد»
(واذا حكـمتم بين الناس ان تحكموابالعدل ).سپس براى تاكيد اين دو فرمان مهم مى گويد: «خداوند پند و اندرزهاى خوبى به شما مى دهد»
(ان اللّه نعما يعظكم به ).بـاز تـاكـيـد مـى كـند و مى گويد: «در هر حال خدا (مراقب اعمال شماست ) هم سخنان شما را
مى شنود و هم كارهاى شما را مى بيند»
(ان اللّه كان سميعا بصيرا).روشن است «امانت » معنى وسيعى دارد و هرگونه سرمايه مادى و معنوى راشامل مى شود و هر
مسلمانى طبق صريح اين آيه وظيفه دارد كه در هيچ امانتى نسبت به هيچ كس خيانت نكند, خواه
صـاحـب امـانت , مسلمان باشد ياغيرمسلمان , و اين در واقع يكى از مواد «اعلاميه حقوق بشر در
اسلام » است . حـتـى دانـشـمندان در جامعه , امانت دارانى هستند كه موظفند حقايق را كتمان نكنند, فرزندان
انسان نيز امانتهاى الهى هستند كه نبايد در تعليم و تربيت آنان كوتاهى شود, و از آن بالاتر وجود و
هستى خود انسان و تمام نيروهايى كه خدا به اوداده امانت پروردگارند كه انسان موظف است در
حفظ آنها بكوشد.در روايتى از امام صادق (ع ) در باره اهميت «امانت » مى خوانيم كه به يكى ازدوستان خود فرمود:
«اگـر قـاتـل عـلـى (ع ) امـانـتى پيش من مى گذاشت و يا از من نصيحتى مى خواست و يا با من
مـشـورتـى مـى كـرد و مـن آمادگى خود را براى اين اموراعلام مى داشتم , قطعا حق امانت را ادا
مى نمودم ».
اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! اطاعت كنيد
خدا را
و اطاعت كنيد پيامبر خدا را
اولى الامر (اوصياى پيامبر) را
اگر در چيزى اختلاف كرديد آن را به خدا و پيامبر(ص )ارجاع دهيد اگر
ايمان به پروردگار و روز بازپسين داريد, اين براى شما بهتر و پايان وعاقبتش نيكوتر است
يا ايها
الذين آمنوا اطيعواللّه
واطيعوا الرسول
واولى الا مر منكم
فان
تنازعتم فى شى فردوه الى اللّه والرسول ان كنتم تؤمنون باللّه واليوم الا خر ذلك خير واحسن تاويلا
اين آيه و چند آيه بعد, در باره يكى از مهمترين مسائل اسلامى , يعنى مساله رهبرى بحث
مى كند و مراجع واقعى مسلمين را در مسائل مختلف دينى واجتماعى مشخص مى سازد.نخست به مردم با ايمان دستور مى دهد, مى گويد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! اطاعت كنيد
خدا را» (يا ايها
الذين آمنوا اطيعواللّه ).بديهى است براى يك فرد با ايمان همه اطاعتها بايد به اطاعت پروردگارمنتهى شود, و هر گونه
رهـبـرى بـايـد از ذات پـاك او سرچشمه گيرد, و طبق فرمان اوباشد, زيرا حاكم و مالك تكوينى
جهان هستى اوست , و هرگونه حاكميت و مالكيت بايد به فرمان او باشد.در مـرحله بعد مى فرمايد: «و اطاعت كنيد پيامبر خدا را» (واطيعوا الرسول )پيامبرى كه معصوم
است و هرگز از روى هوى و هوس , سخن نمى گويد, پيامبرى كه نماينده خدا در ميان مردم است
و سخن او سخن خداست , و اين منصب وموقعيت را خداوند به او داده است . و در مرحله سوم مى فرمايد: اطاعت كنيد «اولى الامر (اوصياى پيامبر) را»(واولى الا مر منكم ) كه ازمتن جامعه اسلامى برخاسته وحافظ دين ودنياى مردمند.سـپـس مـى فـرمايد: «اگر در چيزى اختلاف كرديد آن را به خدا و پيامبر(ص )ارجاع دهيد اگر
ايمان به پروردگار و روز بازپسين داريد, اين براى شما بهتر و پايان وعاقبتش نيكوتر است » (فان
تنازعتم فى شى فردوه الى اللّه والرسول ان كنتم تؤمنون باللّه واليوم الا خر ذلك خير واحسن تاويلا
).