افراد با ايمان نبايد
غـيـر از مـؤمـنـان (يعنى ) كافران را دوست وولى و حامى خود انتخاب كنند
و هـر كـس چـنـيـن كند در هيچ چيز از خداوند نيست
مگر اين كه از آنهابپرهيزيد و تقيه
كنيد
خداوند شما رااز (نافرمانى ) خود
برحذر مى دارد, و بازگشت (همه شما) به سوى خداست
لايتخذ المؤمنون
الكافرين اوليا من دون المؤمنين
ومن يفعل ذلك فليس من اللّه فى شى
الا ان تتقوا منهم تقية
ويحذركم اللّه نفسه والى اللّه المصير
پيوند با بيگانگان ممنوع !.
در آيـات گذشته سخن از اين بود كه عزت و ذلت و تمام خيرات به دست خداست و در اين آيه به همين مناسبت مؤمنان را از دوستى با كافران شديدا نهى مى كند, مى فرمايد: «افراد با ايمان نبايد
غـيـر از مـؤمـنـان (يعنى ) كافران را دوست وولى و حامى خود انتخاب كنند» (لايتخذ المؤمنون
الكافرين اوليا من دون المؤمنين ).«و هـر كـس چـنـيـن كند در هيچ چيز از خداوند نيست » و رابطه خود را بكلى ازپروردگارش
گسسته است (ومن يفعل ذلك فليس من اللّه فى شى ).ايـن آيـه در واقـع يك درس مهم سياسى ـاجتماعى به مسلمانان مى دهد كه بيگانگان را به عنوان
دوست و حامى و يار و ياور هرگز نپذيرند.سـپـس بـه عـنـوان يـك استثنا از اين قانون كلى مى فرمايد: «مگر اين كه از آنهابپرهيزيد و تقيه
كنيد» (الا ان تتقوا منهم تقية ).هـمان تقيه اى كه براى حفظ نيروها و جلوگيرى از هدر رفتن قوا و امكانات وسرانجام پيروزى بر
دشمن است . مساله تقيه در جاى خود يك حكم قاطع عقلى و موافق فطرت انسانى است . و در پـايـان آيـه , هـشدارى به همه مسلمانان داده مى فرمايد: «خداوند شما رااز (نافرمانى ) خود
برحذر مى دارد, و بازگشت (همه شما) به سوى خداست »(ويحذركم اللّه نفسه والى اللّه المصير).دو جـمـلـه فـوق بـر مـسـاله تحريم دوستى با دشمنان خدا تاكيد مى كند, از يك سو مى گويد از
مـجـازات و خـشـم و غـضـب خـداوند بپرهيزيد, و از سوى ديگرمى فرمايد: «اگر مخالفت كنيد
بازگشت همه شما به سوى اوست و نتيجه اعمال خودرا خواهيد گرفت ».
بگو: اگر
آنچه را در سينه هاى شماست , پنهان سازيديا آشكار كنيد, خداوند آن را مى داند
آنچه را كه در آسمانها و آنچه را درزمين است (نيز)
مـى داند (و علاوه بر اين آگاهى وسيع ) خداوند بر هر چيزى تواناست
قل ان تخفوا ما
فى صدوركم او تبدوه يعلمه اللّه
ويعلم ما فى السموات وما
فى الا رض واللّه على كل شى قدير
در آيه قبل , دوستى و همكارى با كافران و دشمنان خدا شديدامورد نهى واقع شده , در
اين آيه به كسانى كه ممكن است از حكم تقيه سؤاستفاده كنند, هشدار داده مى فرمايد: «بگو: اگر
آنچه را در سينه هاى شماست , پنهان سازيديا آشكار كنيد, خداوند آن را مى داند» (قل ان تخفوا ما
فى صدوركم او تبدوه يعلمه اللّه ).نـه تـنـهـا اسرار درون شما را مى داند بلكه «آنچه را كه در آسمانها و آنچه را درزمين است (نيز)
مـى داند (و علاوه بر اين آگاهى وسيع ) خداوند بر هر چيزى تواناست » (ويعلم ما فى السموات وما
فى الا رض واللّه على كل شى قدير).
به ياد آوريد روزى را كه هر كس آنچه را از كار نيك انجام داده حاضر
مـى بـيـنـد و هـمچنين آنچه را از كار بد, انجام داده است
در حـالى كه دوست مى دارد ميان او و آن اعمال بد فاصله زمانى زيادى باشد
يوم تجد كل نفس ما عملت من خير
محضرا وما عملت من سؤ
تود لو ان بينها
وبينه امدا بعيدا
ويحذركم اللّه نفسه واللّه رؤف بالعباد
اين آيه تكميلى است بر آنچه در آيه قبل آمد, و از حضور اعمال نيك و بد در قيامت پرده
بـر مـى دارد, مـى فـرمايد: «به ياد آوريد روزى را كه هر كس آنچه را از كار نيك انجام داده حاضر
مـى بـيـنـد و هـمچنين آنچه را از كار بد, انجام داده است » (يوم تجد كل نفس ما عملت من خير
محضرا وما عملت من سؤ).«در حـالى كه دوست مى دارد ميان او و آن اعمال بد فاصله زمانى زيادى باشد» (تود لو ان بينها
وبينه امدا بعيدا).در پايان آيه , باز براى تاكيد بيشتر مى فرمايد: «خداوند شما را از (نافرمانى )خويش برحذر مى دارد
و در عين حال خدا نسبت به همه بندگان مهربان است »(ويحذركم اللّه نفسه واللّه رؤف بالعباد).در واقـع اين جمله معجونى است از بيم و اميد, از يك سو اعلام خطر مى كندو هشدار مى دهد, از
سوى ديگر بندگان را به لطفش اميدوار مى سازد تا تعادلى ميان خوف و رجا كه عامل مهم تربيت
انسان است برقرار شود.
بگو: اگرخدا را دوست مـى داريـد از مـن پيروى كنيد تا خدا شما را دوست بدارد و گناهانتان راببخشد كه خدا آمرزنده
مهربان است
قل ان كنتم تحبون اللّه فاتبعونى يحببكم اللّه ويغفرلكم ذنوبكم واللّه غفور رحيم
شـان نـزول : جمعى در حضور پيغمبر(ص ) ادعاى محبت پروردگاركردند, در حالى كه
«عـمـل » بـه برنامه هاى الهى در آنها كمتر ديده مى شد, اين آيه وآيه بعد نازل شد و به آنها پاسخ
گفت . تفسير
محبت واقعى ـ.
ايـن آيـه مـفـهـوم دوسـتى واقعى را تبيين مى كند, نخست مى فرمايد: «بگو: اگرخدا را دوست مـى داريـد از مـن پيروى كنيد تا خدا شما را دوست بدارد و گناهانتان راببخشد كه خدا آمرزنده
مهربان است » (قل ان كنتم تحبون اللّه فاتبعونى يحببكم اللّه ويغفرلكم ذنوبكم واللّه غفور رحيم ).يعنى محبت يك علاقه قلبى ضعيف و خالى از هرگونه اثر نيست , بلكه بايدآثار آن , در عمل انسان
منعكس باشد.ايـن آيـه نـه تنها به مدعيان محبت پروردگار در عصر پيامبر(ص ) پاسخ مى گويد, بلكه يك اصل
كـلـى در مـنطق اسلام براى همه اعصار و قرون است ; آنها كه شب و روز دم از عشق پروردگار يا
عشق و محبت پيشوايان اسلام و مجاهدان راه خدا و صالحان و نيكان مى زنند اما در عمل , كمترين
شباهتى به آنها ندارند, مدعيان دروغينى بيش نيستند.
بگو: اطاعت كنيد خداو فرستاده او را
اگر آنها سرپيچى كنند, خداوند كافران را دوست ندارد
قل
اطيعوااللّه والرسول
فان تولوا فان اللّه
لايحب الكافرين
در اين آيه بحث را ادامه داده مى فرمايد: «بگو: اطاعت كنيد خداو فرستاده او را» (قل
اطيعوااللّه والرسول ).بنابراين , چون شما مدعى محبت او هستيد بايد با اطاعت از فرمان او وپيامبرش اين محبت را عملا
اثبات كنيد.سـپـس مـى افزايد: «اگر آنها سرپيچى كنند, خداوند كافران را دوست ندارد»(فان تولوا فان اللّه
لايحب الكافرين ).سـرپـيـچـى آنها نشان مى دهد كه محبت خدا را ندارند بنابراين , خدا هم آنها رادوست ندارد; زيرا
محبت يكطرفه بى معنى است .
خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر
عالميان برگزيد
ان اللّه اصطفى آدم ونوحا وآل ابرهيم وآل عمران على العالمين
اين آيه سرآغازى است براى بيان سرگذشت مريم و اشاره اى به مقامات اجداد او و نمونه
بارزى است از محبت واقعى به پروردگار و ظهور آثار اين محبت در عمل , كه در آيات گذشته به
آن اشـاره شده بود, نخست مى فرمايد:«خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر
عالميان برگزيد» (ان اللّه اصطفى آدم ونوحا وآل ابرهيم وآل عمران على العالمين ).ممكن است اين گزينش , تكوينى باشد و يا تشريعى , به اين معنى كه خداوندآفرينش آنها را از آغاز,
آفـريـنـش مـمـتـازى قـرار داد, هر چند با داشتن آفرينش ممتاز بااراده و اختيار خود راه حق را
پـيـمودند, سپس به خاطر اطاعت فرمان خدا و كوشش در راه هدايت انسانها, امتيازهاى جديدى
كسب كردند كه با امتياز ذاتى آنها آميخته شد.
آنها فرزندان و دودمانى بودند كه بعضى ازبعضى ديگر گرفته
شده بودند
خداوند شنوا و داناست
ذرية بعضها من بعض
واللّه
سميع عليم
در ايـن آيه مى افزايد: «آنها فرزندان و دودمانى بودند كه بعضى ازبعضى ديگر گرفته
شده بودند» (ذرية بعضها من بعض ).ايـن بـرگـزيدگان الهى از نظر اسلام و پاكى و تقوا و مجاهده براى راهنمايى بشرهمانند يكديگر
بودند.و در پـايـان آيـه اشـاره بـه اين حقيقت مى كند كه خداوند مراقب كوششها وتلاشهاى آنها بوده , و
سـخـنانشان را شنيده است و از اعمالشان آگاه است مى فرمايد:«خداوند شنوا و داناست » (واللّه
سميع عليم ).در آيـات فـوق عـلاوه بـر آدم , بـه تمام پيامبران اولواالعزم اشاره شده است نام نوح صريحا آمده , و
آل ابراهيم هم خود او و هم موسى و عيسى و پيامبراسلام (ص )را شامل مى شود.
هنگامى را كه همسر عمران گفت :خداوندا! آنچه را در رحم
دارم بـراى تو نذر كردم كه محرر (و آزاد براى خدمت خانه تو) باشد آن را از من بپذير كه تو شنوا و
دانايى
اذ قالت امرات عمران رب انى نذرت لك ما فى بطنى محررا فتقبل منى انك انت السميع
العليم
بـه دنـبـال اشـاره اى كه به عظمت آل عمران در آيات قبل آمده بوددر اينجا, سخن از
عمران و دخترش مريم به ميان مى آورد و بطور فشرده چگونگى تولد و پرورش و بعضى از حوادث
مهم زندگى اين بانوى بزرگ را بيان مى كند.از بـعـضى روايات استفاده مى شود كه خداوند به عمران وحى فرستاده بود كه پسرى به او خواهد
داد كه به عنوان پيامبر به سوى بنى اسرائيل فرستاده مى شود اواين جريان را با همسر خود «حنه »
در ميان گذاشت لذا هنگامى كه او باردار شدتصور كرد فرزند مزبور همان است كه در رحم دارد
بى خبر از اين كه كسى كه در رحم اوست مادر آن فرزند (مريم ) مى باشد و به همين دليل نذر كرد
كـه پـسـر را خدمتگزارخانه خدا «بيت المقدس » نمايد, اما به هنگام تولد مشاهده كرد كه دختر
است . در ايـن آيـه مى فرمايد: به ياد آريد «هنگامى را كه همسر عمران گفت :خداوندا! آنچه را در رحم
دارم بـراى تو نذر كردم كه محرر (و آزاد براى خدمت خانه تو) باشد آن را از من بپذير كه تو شنوا و
دانايى » (اذ قالت امرات عمران رب انى نذرت لك ما فى بطنى محررا فتقبل منى انك انت السميع
العليم ).
هنگامى كه فرزند خود را به دنيا آورد (او را دختريافت ) گفت :
پـروردگارا! من او را دختر آوردم
البته خدا از آنچه
او بـه دنـيـا آورده بود آگاهتر بود
تو مى دانى كه دختر و
پسر (براى هدفى كه من نذر كرده ام ) يكسان نيستند
مـن او را مريم نام گذاردم و او و فرزندانش را از (وسوسه هاى )شيطان رجيم و
رانـده شده (از درگاه خدا) در پناه تو قرار مى دهم
فلما وضعتها قالت رب انى وضعتهاانثى
واللّه اعلم بما وضعت
وليس الذكر كالا نثى
وانى سميتها مريم وانى اعيذها بك وذريتها
من الشيطان الرجيم
سـپـس مـى افـزايد: «هنگامى كه فرزند خود را به دنيا آورد (او را دختريافت ) گفت :
پـروردگارا! من او را دختر آوردم » (فلما وضعتها قالت رب انى وضعتهاانثى ) «البته خدا از آنچه
او بـه دنـيـا آورده بود آگاهتر بود» (واللّه اعلم بما وضعت )سپس افزود: «تو مى دانى كه دختر و
پسر (براى هدفى كه من نذر كرده ام ) يكسان نيستند»
(وليس الذكر كالا نثى ).دخـتـر, پـس از بـلوغ , عادت ماهانه دارد و نمى تواند در مسجد بماند, به علاوه نيروى جسمى آنها
يكسان نيست و نيز مسائل مربوط به حجاب و باردارى و وضع حمل , ادامه اين خدمت را براى دختر
مشكل مى سازد و لذا هميشه پسران را نذرمى كردند.سـپـس افـزود: «مـن او را مريم نام گذاردم و او و فرزندانش را از (وسوسه هاى )شيطان رجيم و
رانـده شده (از درگاه خدا) در پناه تو قرار مى دهم » (وانى سميتها مريم وانى اعيذها بك وذريتها
من الشيطان الرجيم ).مـريـم در لغت , زن عبادتكار و خدمتگزار است و از آنجا كه اين نامگذارى به وسيله مادرش بعد از
وضـع حـمـل انـجـام شـد, نهايت عشق و علاقه اين مادر با ايمان را براى وقف فرزندش در مسير
بندگى و عبادت خدا نشان مى دهد.
پروردگارش او
را بـه طرز نيكويى پذيرفت و بطور شايسته اى (گياه وجود) او را رويانيد و پرورش داد
خداوند زكريا را سرپرست و كفيل او قرار داد
هر زمان زكريا وارد محراب او مى شد غذاى جالب
خاصى نزد او مى يافت
به او گفت اين غذا را از كجا آوردى
گـفـت : ايـن از طـرف خـداسـت و اوسـت كـه هـر كـس راـب جعت ى ور زا ايركز
بخواهدبى حساب روزى مى دهد
فتقبلها
ربها بقبول حسن وانبتها نباتا حسنا
وكفلهازكريا
كلما دخل عليهازكريا المحراب وجد عندها رزقا
قال يامريم انى لك هذا
قالت هو من عنداللّه ان اللّه يرزق من يشا بغير حساب
اين آيه ادامه بحث آيه قبل در باره سرگذشت مريم است ,مى فرمايد: «پروردگارش او
را بـه طرز نيكويى پذيرفت و بطور شايسته اى (گياه وجود) او را رويانيد و پرورش داد» (فتقبلها
ربها بقبول حسن وانبتها نباتا حسنا).جـمـلـه اخـيـر اشـاره بـه نـكته لطيفى دارد و آن اينكه كار خداوند, انبات ورويانيدن است يعنى
هـمـان گونه كه در درون بذر گلها و گياهان استعدادهايى نهفته است , در درون وجود آدمى و
اعـمـاق روح و فـطرت او نيز همه گونه استعدادهاى عالى نهفته شده است كه اگر انسان خود را
تـحـت تـربـيـت مـربيان الهى كه باغبانهاى باغستان جهان انسانيتند قرار دهد, به سرعت پرورش
مى يابد و آن استعدادهاى خداداد آشكار مى شود.سپس مى افزايد: «خداوند زكريا را سرپرست و كفيل او قرار داد» (وكفلهازكريا).هـر چه بر سن مريم افزوده مى شد, آثار عظمت و جلال در وى نمايانترمى گشت و به جايى رسيد
كه قرآن در ادامه اين آيه در باره او مى گويد: «هر زمان زكريا وارد محراب او مى شد غذاى جالب
خاصى نزد او مى يافت » (كلما دخل عليهازكريا المحراب وجد عندها رزقا).زكريا از روى تعجب , روزى «به او گفت اين غذا را از كجا آوردى »! (قال يامريم انى لك هذا).مـريـم در جـواب «گـفـت : ايـن از طـرف خـداسـت و اوسـت كـه هـر كـس راـب جعت ى ور زا ايركز
بخواهدبى حساب روزى مى دهد»
(قالت هو من عنداللّه ان اللّه يرزق من يشا بغير حساب ).از روايات متعددى استفاده مى شود كه آن غذا يك نوع ميوه بهشتى بوده كه در غير فصل , در كنار
مـحراب مريم به فرمان پروردگار حاضر مى شده است و اين موضوع جاى تعجب نيست كه خدا از
بنده پرهيزگارش اين چنين پذيرايى كند!.
در ايـن هـنـگـام زكـريـا پـروردگـار خـويش را خواند و
گفت :پروردگارا! فرزند پاكيزه اى از سوى خودت به من (نيز) عطا فرما كه تو دعا رامى شنوى
هنالك دعا زكريا ربه قال رب هب لى من لدنك ذرية طيبة انك سميع الدعا
از ايـن به بعد گوشه اى از زندگى پيامبرالهى , زكريا را در ارتباط باداستان مريم بيان
مى كند.هـمـسـر زكريا و مادر مريم خواهر يكديگر بودند و اتفاقا هر دو در آغاز, نازا وعقيم بودند با اين كه
سـالـيـان درازى از عـمر زكريا و همسرش گذشته و از نظرمعيارهاى طبيعى بسيار بعيد به نظر
مى رسيد كه صاحب فرزندى شود, با ايمان به قدرت پروردگار و مشاهده وجود ميوه هاى تازه در
غـيـر فـصل , قلب او لبريز از اميدگشت كه شايد در فصل پيرى , ميوه فرزند بر شاخسار وجودش
آشكار شود, به همين دليل هنگامى كه مشغول نيايش بود از خداوند تقاضاى فرزند كرد, آن گونه
كـه قـرآن در ايـن آيـه مـى گـويـد: «در ايـن هـنـگـام زكـريـا پـروردگـار خـويش را خواند و
گفت :پروردگارا! فرزند پاكيزه اى از سوى خودت به من (نيز) عطا فرما كه تو دعا رامى شنوى »
و اجابت مى كنى (هنالك دعا زكريا ربه قال رب هب لى من لدنك ذرية طيبة انك سميع الدعا).
در اين موقع فرشتگان به هنگامى كه او در محراب ايستاده ومشغول نيايش بود, وى را
صـدا زدنـد كـه خـداوند تو را به يحيى بشارت مى دهد, درحالى كه كلمه خدا (حضرت مسيح ) را
تـصـديـق مـى كـنـد و آقا و رهبر خواهد بود, ازهوى و هوس بر كنار و پيامبرى از صالحان است
فـنـادته الملائكة وهو قائم يصلى فى المحراب ان اللّه يبشرك بيحيى مصدقا بكلمة من اللّه وسيدا
وحصورا ونبيا من الصالحين
«در اين موقع فرشتگان به هنگامى كه او در محراب ايستاده ومشغول نيايش بود, وى را
صـدا زدنـد كـه خـداوند تو را به يحيى بشارت مى دهد, درحالى كه كلمه خدا (حضرت مسيح ) را
تـصـديـق مـى كـنـد و آقا و رهبر خواهد بود, ازهوى و هوس بر كنار و پيامبرى از صالحان است »
(فـنـادته الملائكة وهو قائم يصلى فى المحراب ان اللّه يبشرك بيحيى مصدقا بكلمة من اللّه وسيدا
وحصورا ونبيا من الصالحين ).نـه تنها خداوند اجابت دعاى او را به وسيله فرشتگان خبر داد, بلكه پنج وصف از اوصاف اين فرزند
پاكيزه را بيان داشت .
عرض كرد پروردگارا!چگونه ممكن است فرزندى براى من
بـاشد در حالى كه پيرى به من رسيده وهمسرم نازاست
قال رب انى يكون لى غلام وقد بلغنى
الكبر وامراتى عاقر
زكريا از شنيدن اين بشارت , غرق شادى و سرور شد و در عين حال نتوانست شگفتى خود
را از چـنـين موضوعى پنهان كند, «عرض كرد پروردگارا!چگونه ممكن است فرزندى براى من
بـاشد در حالى كه پيرى به من رسيده وهمسرم نازاست » (قال رب انى يكون لى غلام وقد بلغنى
الكبر وامراتى عاقر).در ايـنـجـا خـداونـد بـه او پـاسـخ داد و «فرمود: اين گونه خداوند هر كارى را كه بخواهد انجام
مى دهد» (قال كذلك اللّه يفعل ما يشا).و با اين پاسخ كوتاه كه تكيه بر نفوذ اراده ومشيت الهى داشت ,زكريا قانع شد.
پروردگارا ! نشانه اى براى من قرار ده
گفت : نشانه تو آن است كه سه روز با مردم جز به اشاره و رمز سخن
نـخـواهـى گـفت
ولـى پـروردگـار خـود را (بـه شكرانه اين نعمت ) بسيار ياد كن و هنگام شب وصبحگاهان او را
تسبيح گوى
قال رب اجعل لى آية
قال
آيتك الا تكلم الناس ثلثة ايام الا رمزا
واذكر ربك كثيرا وسبح بالعشى والا بكار
در اينجا زكريا تقاضاى نشانه اى بر اين بشارت مى كند, تا قلبش مالامال از اطمينان شود
همان گونه كه ابراهيم خليل تقاضاى مشاهده صحنه معادبراى آرامش هر چه بيشتر قلب مى نمود
زكريا عرضه داشت : «پروردگارا ! نشانه اى براى من قرار ده » (قال رب اجعل لى آية ).در پـاسـخ خـداونـد بـه او «گفت : نشانه تو آن است كه سه روز با مردم جز به اشاره و رمز سخن
نـخـواهـى گـفت » و زبان تو بدون هيچ عيب و علت براى گفتگوى بامردم از كار مى افتد (قال
آيتك الا تكلم الناس ثلثة ايام الا رمزا).«ولـى پـروردگـار خـود را (بـه شكرانه اين نعمت ) بسيار ياد كن و هنگام شب وصبحگاهان او را
تسبيح گوى » (واذكر ربك كثيرا وسبح بالعشى والا بكار).بـه اين ترتيب خداوند درخواست زكريا را پذيرفت و سه شبانه روز زبان اوبدون هيچ عامل طبيعى
از سـخـن گـفتن با مردم باز ماند در حالى كه به ذكر خدا مترنم بود, اين وضع عجيب نشانه اى از
قـدرت پروردگار بر همه چيز بود, خدايى كه مى تواند زبان بسته را به هنگام ذكرش بگشايد, قادر
است از رحم عقيم و بسته ,فرزندى با ايمان كه مظهر ياد پروردگار باشد به وجود آورد.
هنگامى را كه
فـرشـتـگـان گفتند: اى مريم ! خدا تو را برگزيده و پاك ساخته و بر تمام زنان جهان برترى داده
است
واذ قالت الملائكة يا مريم ان اللّه اصطفيك وطهرك واصطفيك على نسا العالمين
قـرآن بار ديگر به داستان مريم باز مى گردد, و از دوران شكوفايى او سخن مى گويد و
مقامات والاى او را بر مى شمرد.نـخـسـت از گـفـتـگـوى فـرشتگان با مريم , بحث مى كند, مى فرمايد: به ياد آور«هنگامى را كه
فـرشـتـگـان گفتند: اى مريم ! خدا تو را برگزيده و پاك ساخته و بر تمام زنان جهان برترى داده
است » (واذ قالت الملائكة يا مريم ان اللّه اصطفيك وطهرك واصطفيك على نسا العالمين ).و ايـن بـرگزيدگى و برترى مريم بر تمام زنان جهان , نبود جز در سايه تقوا وپرهيزگارى آرى او
برگزيده شده تا پيامبرى همچون عيساى مسيح به دنيا آورد.
اى مريم ! (به
شكرانه اين نعمتهاى بزرگ ) براى پروردگارت سجده كن وهمراه ركوع كنندگان ركوع نما
يا
مريم اقنتى لربك واسجدى واركعى مع الركعين
در اين آيه سخن از خطاب ديگرى از فرشتگان به مريم است ,مى گويند: «اى مريم ! (به
شكرانه اين نعمتهاى بزرگ ) براى پروردگارت سجده كن وهمراه ركوع كنندگان ركوع نما» (يا
مريم اقنتى لربك واسجدى واركعى مع الركعين ).
آنچه را در باره
سـرگـذشـت مـريم و زكريا براى تو بيان كرديم از خبرهاى غيبى است كه به تو وحى مى كنيم
در آن هنگام كه آنها قلمهاى خود را براى (قرعه كشى و )
تعيين سرپرستى مريم در آب مى افكندند, تو حاضر نبودى و نيز به هنگامى كه (علماى بنى اسرائيل
بـراى كـسـب افـتـخار سرپرستى او) با هم كشمكش داشتند حضور نداشتى
ذلك من انبا الغيب نوحيه اليك
وما كنت لديهم اذ يلقون اقلامهم ايهم يكفل مريم وما كنت لديهم اذ
يختصمون
ايـن آيـه اشاره به گوشه ديگرى از داستان مريم مى كند و مى گويد:«آنچه را در باره
سـرگـذشـت مـريم و زكريا براى تو بيان كرديم از خبرهاى غيبى است كه به تو وحى مى كنيم »
(ذلك من انبا الغيب نوحيه اليك ).زيـرا اين داستانها به اين صورت (صحيح و خالى از هرگونه خرافه ) درهيچ يك از كتب پيشين كه
تحريف يافته است , وجود ندارد و سند آن تنها وحى آسمانى قرآن است . سـپـس در ادامه اين سخن مى گويد: «در آن هنگام كه آنها قلمهاى خود را براى (قرعه كشى و )
تعيين سرپرستى مريم در آب مى افكندند, تو حاضر نبودى و نيز به هنگامى كه (علماى بنى اسرائيل
بـراى كـسـب افـتـخار سرپرستى او) با هم كشمكش داشتند حضور نداشتى » و ما همه اينها را از
طـريـق وحـى به تو گفتيم (وما كنت لديهم اذ يلقون اقلامهم ايهم يكفل مريم وما كنت لديهم اذ
يختصمون ).از ايـن آيه و آياتى كه در سوره صافات در باره يونس آمده استفاده مى شود كه براى حل مشكل و يا
در هـنگام مشاجره و نزاع و هنگامى كه كار به بن بست كامل مى رسد و هيچ راهى براى پايان دادن
به نزاع ديده نمى شود مى توان از «قرعه »استمداد جست .
به يادآور: هنگامى را كه فرشتگان گفتند: اى مريم !
خـداونـد تـو را بـه كـلـمـه اى (وجود باعظمتى ) ازسوى خودش بشارت مى دهد كه نامش مسيح ,
عـيـسـى (ع ) پـسر مريم است
در حـالـى كه هم در اين جهان و هم در جهان ديگر, آبرومند و با شخصيت واز مقربان (درگاه
خدا) خواهد بود
اذ قالت الملائكة يا مريم ان اللّه يبشرك بكلمة منه اسمه المسيح
عيسى ابن مريم
وجيها فى الدنيا والا خرة ومن المقربين
از ايـن آيـه به بعد به بخش ديگرى از زندگى مريم يعنى جريان تولدفرزندش حضرت
مـسـيـح (ع ) مى پردازد, نخست مى فرمايد: «به يادآور: هنگامى را كه فرشتگان گفتند: اى مريم !
خـداونـد تـو را بـه كـلـمـه اى (وجود باعظمتى ) ازسوى خودش بشارت مى دهد كه نامش مسيح ,
عـيـسـى (ع ) پـسر مريم است » (اذ قالت الملائكة يا مريم ان اللّه يبشرك بكلمة منه اسمه المسيح
عيسى ابن مريم ).«در حـالـى كه هم در اين جهان و هم در جهان ديگر, آبرومند و با شخصيت واز مقربان (درگاه
خدا) خواهد بود» (وجيها فى الدنيا والا خرة ومن المقربين ).
او با
مـردم در گـهواره , و در حال كهولت (ميانسال شدن ) سخن خواهد گفت و او از صالحان است
ويكلم الناس فى المهد وكهلا ومن الصالحين
در اين آيه به يكى از فضايل و معجزات حضرت مسيح (ع ) اشاره مى كند مى گويد: «او با
مـردم در گـهواره , و در حال كهولت (ميانسال شدن ) سخن خواهد گفت و او از صالحان است »
(ويكلم الناس فى المهد وكهلا ومن الصالحين ).ذكـر «فى المهد» و «كهلا » ممكن است اشاره به اين باشد كه او در گهواره همان گونه سخن
مـى گـفـت كـه در مـوقـع رسـيدن به كمال عمر, سخنانى سنجيده وپرمحتوا و حساب شده , نه
سخنانى كودكانه !.