• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
دروس متداول> پایه دوم> قرآن ( 2 ) > گزیده تفسیر نمونه جلد 1

امور موردعلاقه , از جمله زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهاى ممتاز وچهارپايان و زراعت و كشاورزى در نظر مردم جلوه داد ه شده است ولـى ايـنـها سرمايه هاى زندگى دنيا است , (و هرگز نبايد هدف اصلى انسان راتشكيل دهد) و سـرانـجـام نـيـك (و زندگى جاويدان ) نزد خداست زين للناس حب الشهوات من النسا والبنين والقناطير المقنطرة من الذهب والفضة والخيل المسومة والا نعام والحرث ذلك متاع الحيوة الدنيا واللّه عنده حسن المب در آيـات گـذشته سخن از كسانى بود كه تكيه بر اموال وفرزندانشان در زندگى دنيا داشتند و به آن مغرور شدند و خود را از خدا بى نيازدانستند, اين آيه در حقيقت تكميلى است بر آن سـخـن , مـى فـرمايد: «امور موردعلاقه , از جمله زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهاى ممتاز وچهارپايان و زراعت و كشاورزى در نظر مردم جلوه داد ه شده است » تا به وسيله آن آزمـايـش شـونـد (زين للناس حب الشهوات من النسا والبنين والقناطير المقنطرة من الذهب والفضة والخيل المسومة والا نعام والحرث ).در تـفـسـيـر آيه آنچه صحيح بنظر مى رسد اين است كه زينت دهنده خداونداست زيرا اوست كه عشق به فرزندان و مال و ثروت را در نهاد آدمى ايجاد كرده تا اورا آزمايش كند و در مسير تكامل و تربيت به پيش ببرد.«ولـى ايـنـها سرمايه هاى زندگى دنيا است , (و هرگز نبايد هدف اصلى انسان راتشكيل دهد) و سـرانـجـام نـيـك (و زندگى جاويدان ) نزد خداست » (ذلك متاع الحيوة الدنيا واللّه عنده حسن المب ).درست است كه بدون اين وسايل , نمى توان زندگى كرد, و حتى پيمودن راه معنويت و سعادت نيز بدون وسايل مادى غيرممكن است اما استفاده كردن از آنهادر اين مسير مطلبى است , و دلبستگى فوق العاده و پرستش آنها و هدف نهايى بودن مطلب ديگر ـ دقت كنيد.

بگو: آيا شمارا از چيزى آگاه كنم كه از اين (سرمايه هاى مادى ) بهتر است براى كسانى كه تقوا پيشه كرده اند درنزد پروردگارشان بـاغـهـايـى از بـهـشـت اسـت كه نهرها از زير درختانش جارى است هميشه در آن خواهند بود, و هـمـسرانى پاكيزه و (از همه بالاتر) خوشنودى خداوندنصيب آنها مى شود, و خدا به بندگان بينا است قل اؤنبئكم بخير من ذلكم للذين اتقوا عند ربهم جنات تجرى من تحتها الا نهار خالدين فيها وازواج مطهرة ورضوان من اللّه واللّه بصيربالعباد بـا توجه به آنچه در آيه قبل در باره اشيا مورد علاقه انسان در زندگى مادى دنيا آمده بـود در ايـنـجا در يك مقايسه , اشاره به مواهب فوق العاده خداوند درجهان آخرت و بالاخره قوس صعودى تكامل انسان كرده مى فرمايد: «بگو: آيا شمارا از چيزى آگاه كنم كه از اين (سرمايه هاى مادى ) بهتر است » (قل اؤنبئكم بخير من ذلكم ).سـپـس به شرح آن پرداخته مى افزايد: «براى كسانى كه تقوا پيشه كرده اند درنزد پروردگارشان بـاغـهـايـى از بـهـشـت اسـت كه نهرها از زير درختانش جارى است هميشه در آن خواهند بود, و هـمـسرانى پاكيزه و (از همه بالاتر) خوشنودى خداوندنصيب آنها مى شود, و خدا به بندگان بينا است » (للذين اتقوا عند ربهم جنات تجرى من تحتها الا نهار خالدين فيها وازواج مطهرة ورضوان من اللّه واللّه بصيربالعباد).قرآن مجيد در اين آيه , به افراد با ايمان اعلام مى كند كه اگر به زندگى حلال دنيا قناعت كنند و از لذات نامشروع و هوسهاى سركش و ظلم و ستم به ديگران بپرهيزند, خداوند لذاتى برتر و بالاتر در جهت مادى و معنوى كه از هرگونه عيب ونقص پاك و پاكيزه است نصيب آنها خواهد كرد.

همان كسانى كه مى گويند پروردگارا ! ما ايمان آورده ايم , گناهان ما را ببخش و ما را از عذاب آتش نگاهدار الذين يقولون ربنااننا آمنا فاغفرلنا ذنوبنا وقنا عذاب النار در ايـن آيـه به معرفى بندگان پرهيزكار كه در آيه قبل به آن اشاره شده بود پرداخته و شش صفت ممتاز براى آنها بر مى شمرد.1ـ نـخـسـت اين كه : آنان با تمام دل و جان متوجه پروردگار خويشند و ايمان ,قلب آنها را روشن سـاخـته و به همين دليل در برابر اعمال خويش به شدت احساس مسؤوليت مى كنند, مى فرمايد: «همان كسانى كه مى گويند پروردگارا ! ما ايمان آورده ايم , گناهان ما را ببخش و ما را از عذاب آتش نگاهدار» (الذين يقولون ربنااننا آمنا فاغفرلنا ذنوبنا وقنا عذاب النار).

آنها كه صبر و استقامت دارند آنـهـا كـه راسـتـگو و درست كردارند آنها كه خاضع و فروتن هستند آنها كه در راه خدا انفاق مى كنند و آنها كه سحرگاهان , استغفار و طلب آمرزش مى كنند الصابرين والصادقين والقانتين والمنفقين والمستغفرين بالا سحار 2ـ «آنها كه صبر و استقامت دارند» (الصابرين ).و در برابر حوادث سخت كه در مسير اطاعت پروردگار پيش مى آيد, وهمچنين در برابر گناهان و بـه هـنـگام پيش آمدن شدايد و گرفتاريهاى فردى واجتماعى , شكيبايى و ايستادگى به خرج مى دهند.3ـ «آنـهـا كـه راسـتـگو و درست كردارند» و آنچه در باطن به آن معتقدند در ظاهربه آن عمل مى كنند و از نفاق و دروغ و تقلب و خيانت دورند (والصادقين ).4ـ «آنها كه خاضع و فروتن هستند» و در طريق بندگى و عبوديت خدا بر اين كار مداومت دارند (والقانتين ).5ـ «آنها كه در راه خدا انفاق مى كنند» نه تنها از اموال , بلكه از تمام مواهب مادى و معنوى كه در اختيار دارند به نيازمندان مى بخشند (والمنفقين ).6ـ «و آنها كه سحرگاهان , استغفار و طلب آمرزش مى كنند» (والمستغفرين بالا سحار).در آن هنگام كه چشمهاى غافلان و بى خبران در خواب است و غوغاهاى جهان مادى فرونشسته و به همين دليل حالت حضور قلب و توجه خاص به ارزشهاى اصيل در قلب مردان خدا زنده مى شود به پا مى خيزند و در پيشگاه باعظمتش سجده مى كنند و از گناهان خود آمرزش مى طلبند و محو انوار جلال كبريايى او مى شوند.در حديثى از امام صادق (ع ) در تفسير اين آيه مى خوانيم كه فرمود: «هر كس در نماز وتر (آخرين ركـعـت نـماز شب ) هفتاد بار بگويد (استغفراللّه ربى واتوب اليه )و تا يكسال اين عمل را ادامه دهد خـداوند او را از استغفاركنندگان در سحر«والمستغفرين بالا سحار» قرار مى دهد واورامشمول عفو ورحمت خود مى سازد».

خداوند (با ايـجاد نظام شگرف عالم هستى ) گواهى مى دهد كه معبودى جز او نيست و نيز فرشتگان و صاحبان علم و دانشمندان (هر كدام به گونه اى و با استنادبه دليل و آيه اى ) به اين امر گواهى مى دهند ايـن در حالى است كه خداوند قيام به عدالت در جهان هستى فرموده هيچ معبودى جز او نيست كه هم توانا و هم حكيم است شهداللّه انه لا اله الا هو والملائكة واولوا العلم قائما بالقسط لااله الا هوالعزيز الحكيم بـه دنـبـال بحثى كه در باره مؤمنان راستين در آيات قبل آمده بود دراين آيه اشاره به گـوشـه اى از دلايـل توحيد و خداشناسى و بيان روشنى اين راه پرداخته مى گويد: «خداوند (با ايـجاد نظام شگرف عالم هستى ) گواهى مى دهد كه معبودى جز او نيست » (شهداللّه انه لا اله الا هو).«و نيز فرشتگان و صاحبان علم و دانشمندان (هر كدام به گونه اى و با استنادبه دليل و آيه اى ) به اين امر گواهى مى دهند» (والملائكة واولوا العلم ).«ايـن در حالى است كه خداوند قيام به عدالت در جهان هستى فرموده » كه اين عدالت نيز نشانه بارز وجود اوست (قائما بالقسط).آرى ! با اين اوصاف كه گفته شد «هيچ معبودى جز او نيست كه هم توانا و هم حكيم است » (لااله الا هوالعزيز الحكيم ).بنابراين شما هم با خداوند و فرشتگان و دانشمندان همصدا شويد و نغمه توحيد سر دهيد.ايـن آيـه از آياتى است كه همواره مورد توجه رسول اكرم (ص ) بوده و كرارا درمواقع مختلف آن را تـلاوت مى فرمود زبيربن عوام مى گويد: «شب عرفه در خدمت رسول خدا(ص ) بودم , شنيدم كه مكررا اين آيه را مى خواند».

دين در نزدخدا, اسلام است آنها كه كتاب آسمانى به آنها داده شده بود در آن اختلاف نكردند مگر بعد از آن كه آگاهى و علم به سراغشان آمد و اين اختلاف به خاطر ظلم و ستم در ميان آنها بود هر كس به آيات خدا كفر ورزد (خدا حساب او را مى رسدزيرا) خداوند حسابش سريع است ان الدين عنداللّه الا سلام وما اختلف الذين اوتوا الكتاب الا من بعد ما جاهم العلم بغيا بينهم ومن يكفر بيات اللّه فان اللّه سريع الحساب

روح دين همان تسليم در برابر حق است !.

بعد از بيان يگانگى معبود به يگانگى دين پرداخته مى فرمايد: «دين در نزدخدا, اسلام است » (ان الدين عنداللّه الا سلام ).يـعـنى آيين حقيقى در پيشگاه خدا همان تسليم در برابر فرمان اوست , و درواقع روح دين در هر عصر و زمان چيزى جز تسليم در برابر حق نبوده و نخواهدبود.سـپـس به بيان سرچشمه اختلافهاى مذهبى كه على رغم وحدت حقيقى دين الهى به وجود آمده مى پردازد و مى فرمايد: «آنها كه كتاب آسمانى به آنها داده شده بود در آن اختلاف نكردند مگر بعد از آن كه آگاهى و علم به سراغشان آمد و اين اختلاف به خاطر ظلم و ستم در ميان آنها بود» (وما اختلف الذين اوتوا الكتاب الا من بعد ما جاهم العلم بغيا بينهم ).بـنـابـرايـن ظهور اختلاف اولا بعد از علم و آگاهى بود و ثانيا انگيزه اى جزطغيان و ظلم و حسد نداشت . مثلا پيامبراسلام (ص ) علاوه بر معجزات آشكار, از جمله قرآن مجيد و دلايل روشنى كه در متن اين آيـيـن آمـده , اوصـاف و مـشخصاتش در كتب آسمانى پيشين كه بخشهايى از آن در دست يهود و نـصـارى وجـود داشـت بـيـان شـده بود و به همين دليل دانشمندان آنها قبل از ظهور او بشارت ظـهورش را با شوق و تاكيد فراوان مى دادند,اما همين كه مبعوث شد چون منافع خود را در خطر مـى ديـدنـد از روى طـغـيـان و ظـلم و حسد همه را ناديده گرفتند به همين دليل در پايان آيه سرنوشت آنها و امثال آنهارا بيان كرده مى گويد: «هر كس به آيات خدا كفر ورزد (خدا حساب او را مى رسدزيرا) خداوند حسابش سريع است » (ومن يكفر بيات اللّه فان اللّه سريع الحساب ).آرى ! كـسـانى كه آيات الهى را بازيچه هوسهاى خود قرار دهند, نتيجه كارخود را در دنيا و آخرت مى بينند.

اگر با تو, به گـفـتـگـو و سـتـيـز بـرخيزند (با آنها) مجادله نكن وبگو: من و پيروانم در برابر خداوند, تسليم شده ايم بگو: به آنها كه اهل كتاب هستند (يهود و نصارى ) و همچنين درس نـخـوانـده ها (مشركان ) آيا شما هم (همچون من كه تسليم فرمان حقم ) تسليم شده ايد اگـر براستى تسليم شوند هدايت يافته اند, و اگر روى گردان شوند و سرپيچى كنند بر تو ابلاغ (رسـالـت ) اسـت خداوند به اعمال و افكار بندگان خود بيناست فان حاجوك فقل اسلمت وجهى للّه ومن اتبعن وقل للذين اوتوا الكتاب والا ميين اسلمتم فان اسلموا فقداهتدوا وان تولوا فانما عليك البلاغ واللّه بصير بالعباد بـه دنـبال بيان سرچشمه اختلافات دينى به گوشه اى از اين اختلاف كه همان بحث و جـدال يـهود و نصارى , با پيامبر اسلام (ص ) بود در اين آيه اشاره مى كند مى فرمايد: «اگر با تو, به گـفـتـگـو و سـتـيـز بـرخيزند (با آنها) مجادله نكن وبگو: من و پيروانم در برابر خداوند, تسليم شده ايم » (فان حاجوك فقل اسلمت وجهى للّه ومن اتبعن ).خـداوند در اين آيه به پيامبرش دستور مى دهد كه از بحث و مجادله با آنهادورى كن و به جاى آن بـراى راهـنمايى و قطع مخاصمه «بگو: به آنها كه اهل كتاب هستند (يهود و نصارى ) و همچنين درس نـخـوانـده ها (مشركان ) آيا شما هم (همچون من كه تسليم فرمان حقم ) تسليم شده ايد»؟ (وقل للذين اوتوا الكتاب والا ميين اسلمتم ).«اگـر براستى تسليم شوند هدايت يافته اند, و اگر روى گردان شوند و سرپيچى كنند بر تو ابلاغ (رسـالـت ) اسـت » و تـو مـسؤول اعمال آنها نيستى (فان اسلموا فقداهتدوا وان تولوا فانما عليك البلاغ ).بديهى است منظور تسليم زبانى و ادعايى نيست , بلكه منظور تسليم حقيقى و عملى در برابر حق است . و در پايان آيه مى فرمايد: «خداوند به اعمال و افكار بندگان خود بيناست »(واللّه بصير بالعباد).از ايـن آيـه بـه خوبى روشن مى شود كه روش پيامبر(ص ) هرگز تحميل فكر وعقيده نبوده است بـلـكـه كـوشـش و مجاهدت داشته كه حقايق بر مردم روشن شود وسپس آنان را به حال خود وا مى گذاشته كه خودشان تصميم لازم را در پيروى از حق بگيرند.

كسانى كه به آيات خدا كافر مى شوند, و پيامبران را بـه نـاحـق مـى كـشـنـد و (هـمچنين ) كسانى را ازمردم كه امر به عدل و داد مى كنند به قتل مـى رسـانند, آنها را به مجازات دردناك (الهى ) بشارت بده ان الذين يكفرون بيات اللّه ويقتلون النبيين بغير حق ويقتلون الذين يامرون بالقسط من الناس فبشرهم بعذاب اليم در تـعـقـيـب آيـه قـبـل كه بطور ضمنى نشان مى داد يهود و نصارى ومشركانى كه با پـيـامـبـراسـلام (ص ) بـه گفتگو و ستيز برخاسته بودند تسليم حق نبودنددر اين آيه به بعضى از نـشانه هاى اين مساله اشاره مى كند مى فرمايد: «كسانى كه به آيات خدا كافر مى شوند, و پيامبران را بـه نـاحـق مـى كـشـنـد و (هـمچنين ) كسانى را ازمردم كه امر به عدل و داد مى كنند به قتل مـى رسـانند, آنها را به مجازات دردناك (الهى ) بشارت بده » (ان الذين يكفرون بيات اللّه ويقتلون النبيين بغير حق ويقتلون الذين يامرون بالقسط من الناس فبشرهم بعذاب اليم ).در ايـن آيه به سه گناه بزرگ آنها اشاره شده كه ثابت مى كند آنها تسليم فرمان حق نيستند, بلكه صداى حق گويان را در گلو خفه مى كنند.

آنها كسانى هستند كه اعمال نيكشان در دنيا وآخرت نابود گشته آنها در برابر مجازاتهاى سخت الهى هيچ يار و ياور (وشفاعت كننده اى ) ندارند اولئك الذين حبطت اعمالهم فى الدنيا والا خرة وما لهم من ناصرين در آيـه قـبل به يك كيفر آنها (عذاب اليم ) اشاره شد, و در اين آيه به دو كيفر ديگر آنها اشـاره مـى فـرمايد: «آنها كسانى هستند كه اعمال نيكشان در دنيا وآخرت نابود گشته » و اگر اعـمـال نـيـكى انجام داده اند تحت تاثير گناهان بزرگ آنان اثرخود را از دست داده است (اولئك الذين حبطت اعمالهم فى الدنيا والا خرة ).ديـگـر ايـن كه «آنها در برابر مجازاتهاى سخت الهى هيچ يار و ياور (وشفاعت كننده اى ) ندارند» (وما لهم من ناصرين ).

آيا مشاهده نكردى كسانى را كه بهره اى از كتاب آسمانى داشتند و دعوت بـه سوى كتاب الهى شدند تا در ميان آنها داورى كند ولى عده اى از آنها روى گرداندند و از قبول حق اعراض نمودند الم ترالى الذين اوتوا نصيبا من الكتاب يدعون الى كتاب اللّه ليحكم بينهم ثم يتولى فريق منهم وهم معرضون شان نزول : از ابن عباس نقل شده كه : در عصر پيامبر(ص ) زن ومردى از يهود مرتكب زناى مـحصنه شدند با اين كه در تورات دستور مجازات سنگباران در باره اين چنين اشخاص داده شده بود, چون آنها از طبقه اشراف بودندبزرگان يهود از اجراى اين دستور در مورد آنها سر باز زدند و پيشنهاد شد كه به پيامبراسلام (ص ) مراجعه كرده داورى طلبند.پـيـغمبر(ص ) فرمود: همين تورات فعلى ميان من و شما داورى مى كند آنهاپذيرفتند پيامبر(ص ) دسـتـور داد قسمتى از تورات را كه آيه «رجم » (سنگباران ) در آن بود پيش روى دانشمند يهود «ابـن صوريا» بگذارند او كه قبلا از جريان آگاه شده بودهنگامى كه به اين آيه رسيد دست روى آن گـذاشـت و جـمله هاى بعد را خواند«عبداللّه بن سلام » كه نخست از دانشمندان يهود بود و سـپـس اسلام اختيار كرده بودفورا متوجه پرده پوشى «ابن صوريا» شد و برخاست و دست او را از روى ايـن جـمـلـه بـرداشـت و آن را از مـتـن تـورات قـرائت كرد, سپس پيامبر(ص ) دستور داد مجازات مزبور طبق آيين آنها در مورد اين دو مجرم اجرا شود جمعى از يهود خشمناك شدند و اين آيه در باره وضع آنها نازل گرديد.تـفسير: به دنبال آيات گذشته كه سخن از محاجه و بحث و گفتگوهاى لجوجانه گروهى از اهل كـتـاب بـه مـيـان آورد, در ايـنـجـا روشن مى سازد كه آنها تسليم پيشنهادهاى منطقى نبودند و انگيزه هاى اين عمل و نتايج آن را نيز بازگو مى كند.آيه نخست مى فرمايد: «آيا مشاهده نكردى كسانى را كه بهره اى از كتاب آسمانى داشتند و دعوت بـه سوى كتاب الهى شدند تا در ميان آنها داورى كند ولى عده اى از آنها روى گرداندند و از قبول حق اعراض نمودند» اين در حالى بود كه كتاب آسمانى آنها حكم الهى را بازگو كرده بود و آنها از آن آگـاهى داشتند (الم ترالى الذين اوتوا نصيبا من الكتاب يدعون الى كتاب اللّه ليحكم بينهم ثم يتولى فريق منهم وهم معرضون ).از جمله «اوتوا نصيبا من الكتاب » بر مى آيد كه تورات و انجيلى كه در دست يهود و نصارى در آن عـصـر بود, تنها قسمتى از آن بود و احتمالا قسمت بيشتر از اين دو كتاب آسمانى , از ميان رفته يا تحريف شده بود.آرى ! آنـهـا بـه هـمـان حكم موجود در كتاب مذهبى خويش نيز گردن ننهادند وبا بهانه جويى و مطالب بى اساس از اجراى حدود الهى سرپيچى كردند.

گفتند: جز چندروزى آتش دوزخ به ما نمى رسد ذلك بانهم قالوا لن تمسنا النار الا اياما معدودات و اين افترا و دروغى را كه به خدا بسته بودند آنها را در دينشان مغرور ساخته بود وغرهم فى دينهم ما كانوا يفترون در اين آيه دليل مخالفت و سرپيچى آنها را شرح مى دهد كه آنها براساس يك فكر باطل معتقد بودند از نژاد ممتازى هستند (همان گونه كه امروز نيزچنين فكر مى كنند) به همين دليل بـراى خـود مـصـونـيتى در مقابل مجازات الهى قائل بودند لذا قرآن مى گويد: اين اعمال و رفتار بـه خاطر آن است كه «گفتند: جز چندروزى آتش دوزخ به ما نمى رسد» و اگر مجازاتى داشته باشيم بسيار محدود است (ذلك بانهم قالوا لن تمسنا النار الا اياما معدودات ).سـپس مى افزايد: آنها اين امتيازات دروغين را به خدا نسبت مى دادند «و اين افترا و دروغى را كه به خدا بسته بودند آنها را در دينشان مغرور ساخته بود»(وغرهم فى دينهم ما كانوا يفترون ).

پـس چـگـونه خواهد بود هنگامى كه آنها را در روزى كه درآن شكى نيست جمع كنيم , و به هر كس آنچه را به دست آورده , داده شود و به آنهاستم نخواهد شد فكيف اذا جمعناهم ليوم لا ريب فيه و وفيت كل نفس ما كسبت وهم لا يظلمون در اين آيه , خط بطلان بر تمام اين ادعاهاى واهى و خيالات باطل مى كشد و مى گويد: «پـس چـگـونه خواهد بود هنگامى كه آنها را در روزى كه درآن شكى نيست جمع كنيم , و به هر كس آنچه را به دست آورده , داده شود و به آنهاستم نخواهد شد» (فكيف اذا جمعناهم ليوم لا ريب فيه و وفيت كل نفس ما كسبت وهم لا يظلمون ).آرى ! در آن روز هـمـه در دادگـاه عدل الهى حاضر خواهند شد, وهركس نتيجه كشته خود را درو مى كند, وآن روز است كه مى فهمند هيچ امتيازى بر ديگران ندارند.

بگو: بار الها! مالك ملكها تويى , تو هستى كه به هر كس بخواهى و شايسته بـدانى حكومت مى بخشى واز هركس بخواهى حكومت را جدا مى سازى هركس را بخواهى بر تخت عزت مى نشانى , و هر كس را اراده كنى بر خاك مذلت قرار مى دهى كليد تمام خوبيها به دست تواناى توست , زيرا تو به هر چيزتوانايى قل اللهم مالك الملك تؤتى الملك من تشا وتنزع الملك ممن تشا وتعز من تشا وتذل من تشا بيدك الخير انك على كل شى قدير شـان نـزول : هـنگامى كه پيغمبراكرم (ص ) مكه را فتح نمود, به مسلمانان نويد داد كه به زودى كشور ايران و روم نيز زير پرچم اسلام قرار خواهدگرفت , منافقان كه دلهايشان به نور ايمان روشـن نـشده بود وروح اسلام را درك نكرده بودند, اين مطلب را اغراق آميز تلقى كرده و با تعجب گفتند: محمد(ص ) به مدينه ومكه قانع نيست و طمع در فتح ايران و روم دارد, در اين هنگام آيه نازل شد.تفسير

همه چيز به دست اوست

در آيات قبل سخن از امتيازاتى بود كه اهل كتاب (يهود و نصارى ) براى خودقائل بودند و خود را از خاصان خداوند مى پنداشتند, خداوند در اين آيه و آيه بعدادعاى باطل آنان را با اين بيان جالب , رد مـى كـنـد مى فرمايد: «بگو: بار الها! مالك ملكها تويى , تو هستى كه به هر كس بخواهى و شايسته بـدانى حكومت مى بخشى واز هركس بخواهى حكومت را جدا مى سازى » (قل اللهم مالك الملك تؤتى الملك من تشا وتنزع الملك ممن تشا).«هركس را بخواهى بر تخت عزت مى نشانى , و هر كس را اراده كنى بر خاك مذلت قرار مى دهى » (وتعز من تشا وتذل من تشا).و در يك جمله «كليد تمام خوبيها به دست تواناى توست , زيرا تو به هر چيزتوانايى » (بيدك الخير انك على كل شى قدير).ناگفته پيداست كه منظور از اراده و مشيت الهى در اين آيه اين نيست كه بدون حساب و بى دليل چـيـزى را بـه كـسى مى بخشد و يا از او مى گيرد بلكه مشيت او ازروى حكمت و مراعات نظام و مـصـلـحت و حكمت جهان آفرينش و عالم انسانيت است و گاه اين حكومتها به خاطر شايستگيها است , و گاه حكومت ظالمان هماهنگ ناشايستگى امتهاست . خـلاصـه ايـنـكه خواست خداوند همان است كه در عالم اسباب آفريده تاچگونه ما از عالم اسباب استفاده كنيم .

شب را در روز داخل مى كنى و روز را درشب و موجودزنده را از مرده خارج مى سازى و مـرده را از زنـده , و به هر كس اراده كنى بدون حساب روزى مى بخشى تولج الليل فى النهار وتولج النهار فى الليل وتخرج الحى من الميت وتخرج الميت من الحى وترزق من تشا بغير حساب در ايـن آيـه براى تكميل معنى فوق و نشان دادن حاكميت خداوند بر تمام عالم هستى مى افزايد: «شب را در روز داخل مى كنى و روز را درشب و موجودزنده را از مرده خارج مى سازى و مـرده را از زنـده , و به هر كس اراده كنى بدون حساب روزى مى بخشى » (تولج الليل فى النهار وتولج النهار فى الليل وتخرج الحى من الميت وتخرج الميت من الحى وترزق من تشا بغير حساب ) و اينهانشانه بارزى از قدرت مطلقه اوست . منظور از دخول شب در روز و روز در شب همان تغيير محسوسى است كه در شب و روز در طول سال مشاهده مى كنيم , اين تغيير بر اثر انحراف محور كره زمين نسبت به مدار آن كه كمى بيش از 23 درجـه اسـت , و تـفاوت زاويه تابش خورشيدمى باشد و اين تدريجى بودن تغيير شب و روز آثار سـودمـنـدى در زنـدگـانى انسان وموجودات كره زمين دارد زيرا پرورش گياهان و بسيارى از جانداران در پرتو نور وحرارت تدريجى آفتاب صورت مى گيرد.مـنظور از بيرون آوردن «زنده » از «مرده » همان پيدايش حيات از موجودات بى جان است , زيرا مى دانيم آن روز كه زمين آماده پذيرش حيات شد موجودات زنده از مواد بى جان به وجود آمدند, از اين گذشته دائما در بدن ما و همه موجودات زنده عالم , مواد بى جان , جزو سلولها شده , تبديل به موجودات زنده مى گردند.پيدايش مردگان از موجودات زنده , نيز دائما در مقابل چشم ما مجسم است .