• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
دروس متداول> پایه دوم> قرآن ( 2 ) > گزیده تفسیر نمونه جلد 1

اى كسانى كه ايمان آورده ايد از خدا بپرهيزيد و آنچه ازربا باقى مانده رها كنيد اگر ايمان داريد يا ايها الذين آمنوا اتقوا اللّه وذروا ما بقى من الربوا ان كنتم مؤمنين شـان نـزول : پـس از نـزول آيه ربا «خالدبن وليد» خدمت پيامبراكرم (ص ) حاضر شده عرضه داشت : پدرم چون با «طائفه ثقيف » معاملات ربوى داشت و مطالباتش را وصول نكرده بود وصـيـت كـرده است مبلغى از سودهاى اموال او كه هنوز پرداخت نشده است تحويل بگيرم آيا اين عـمـل بـراى من جائزاست ؟ اين آيه و سه آيه بعد از آن نازل شد و مردم را به شدت از اين كار نهى كرد.تفسير

رباخوارى يك گناه بى نظيرـ.

در ايـن آيـه خـداونـد افـراد بـاايمان را مخاطب قرار داده و براى تاكيد بيشتر درمساله تحريم ربا مـى فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد از خدا بپرهيزيد و آنچه ازربا باقى مانده رها كنيد اگر ايمان داريد» (يا ايها الذين آمنوا اتقوا اللّه وذروا ما بقى من الربوا ان كنتم مؤمنين ).جالب اين كه : آيه فوق هم باايمان به خدا شروع شده و هم با ايمان ختم شده است ودر واقع تاكيدى است بر اين معنى كه رباخوارى باروح ايمان سازگارنيست .

اگر چنين نمى كنيد بدانيد با جنگ با خدا و رسول اوروبرو خواهيد بود اگر توبه كنيد سرمايه هاى شما از آن شمااست نه ستم مى كنيد, و نه ستم بر شما مى شود فان لم تفعلوا فاذنـوا بحرب من اللّه ورسوله وان تبتم فلكم رؤس اموالكم لا تظلمون ولا تظلمون در اين آيه لحن سخن را تغيير داده و پس از اندرزهايى كه درآيات پيشين گذشت با شدت با رباخواران برخورد كرده هشدار مى دهد كه اگر به كارخود همچنان ادامه دهند و در برابر حـق و عدالت تسليم نشوند و به مكيدن خون مردم محروم مشغول باشند, پيامبراسلام (ص ) ناچار است با توسل به جنگ جلوآنها را بگيرد, مى فرمايد: «اگر چنين نمى كنيد بدانيد با جنگ با خدا و رسول اوروبرو خواهيد بود» (فان لم تفعلوا فاذنـوا بحرب من اللّه ورسوله ).ايـن همان جنگى است كه طبق قانون فقاتلوا التى تبغى حتى تفئ الى امراللّه «23»«با گروهى كه متجاوز است پيكار كنيد تا به فرمان خدا گردن نهد» انجام مى گيرد.در هر حال از آيه بالا بر مى آيد كه حكومت اسلامى مى تواند با توسل به زورجلو رباخوارى را بگيرد سپس مى افزايد: اگر توبه كنيد سرمايه هاى شما از آن شمااست نه ستم مى كنيد, و نه ستم بر شما مى شود» (وان تبتم فلكم رؤس اموالكم لا تظلمون ولا تظلمون ).يـعـنـى اگر توبه كنيد و دستگاه رباخوارى را برچينيد حق داريد سرمايه هاى اصلى خود را كه در دسـت مردم داريد (به استثناى سود) ازآنها جمع آورى كنيد واين قانون كاملا عادلانه است زيرا كه هـم از سـتـم كـردن شـما بر ديگران جلوگيرى مى كند وهم از ستم وارد شدن بر شما, و در اين صورت نه ظالم خواهيد بود و نه مظلوم . جـمـلـه لا تظلمون ولا تظلمون در حقيقت يك شعار وسيع پرمايه اسلامى است كه مى گويد: به هـمـان نـسبت كه مسلمانان بايد از ستمگرى بپرهيزند از تن دادن به ظلم و ستم نيز بايد اجتناب كنند اصولا اگر ستمكش نباشد ستمگر كمترپيدا مى شود!.

اگر (بدهكار) داراى سختى و گرفتارى باشد او را تا هنگام توانايى مهلت دهيد و (چنانچه قدرت پرداخت ندارند) ببخشيد براى شما بهتر است اگر بدانيد وان كان ذوعسرة فنظرة الى ميسرة وان تصدقوا خير لكم ان كنتم تعلمون در ايـن آيـه مى فرمايد: «اگر (بدهكار) داراى سختى و گرفتارى باشد او را تا هنگام توانايى مهلت دهيد» (وان كان ذوعسرة فنظرة الى ميسرة ).در ايـن جـا يكى از حقوق بدهكاران را بيان مى فرمايد كه اگر آنها از پرداختن اصل بدهى خود (نه سود) نيز عاجز باشند, نه تنها نبايد به رسم جاهليت سودمضاعفى بر آنها بست و آنها را تحت فشار قـرار داد, بـلكه بايد براى پرداختن اصل بدهى نيز به آنها مهلت داده شود و اين يك قانون كلى در باره تمام بدهكاران است . و در پـايـان آيه مى فرمايد: «و (چنانچه قدرت پرداخت ندارند) ببخشيد براى شما بهتر است اگر بدانيد» (وان تصدقوا خير لكم ان كنتم تعلمون ).ايـن در واقـع گـامـى فراتر از مسائل حقوقى است , اين يك مساله اخلاقى وانسانى است كه بحث حـقـوقـى سـابـق را تـكميل مى كند و احساس كينه توزى و انتقام را به محبت و صميميت مبدل مى سازد.

از روزى بـپـرهيزيد كه در آن به سوى خدا باز مى گرديد سپس به هر كـس آنـچـه را انجام داده بازپس داده مى شود و به آنها ستمى نخواهد شد واتقوا يوماترجعون فيه الى اللّه ثم توفى كل نفس ما كسبت وهم لا يظلمون در ايـن آيـه بـا يـك هـشدار شديد, مساله ربا را پايان مى دهد ومى فرمايد: «از روزى بـپـرهيزيد كه در آن به سوى خدا باز مى گرديد» (واتقوا يوماترجعون فيه الى اللّه ) «سپس به هر كـس آنـچـه را انجام داده بازپس داده مى شود» (ثم توفى كل نفس ما كسبت ) «و به آنها ستمى نخواهد شد» بلكه هر چه مى بينند نتيجه اعمال خودشان است (وهم لا يظلمون ).جـالب توجه اين كه در تفاسير نقل شده كه اين آيه آخرين آيه اى است كه برپيامبراسلام (ص ) نازل شده است و با توجه به مضمون آن اين موضوع هيچ بعيد به نظر نمى رسد.«رباخوارى » از نظر اخلاقى اثر فوق العاده بدى در روحيه وام گيرنده به جامى گذارد و كينه او را در دل خودش مى يابد و پيوند تعاون و همكارى اجتماعى رابين افراد و ملتها سست مى كند.در روايـات اسـلامـى در مـورد تـحـريـم ربـا مى خوانيم : هشام بن سالم مى گويد,امام صادق (ع ) فرمودند: انما حرم اللّه عزوجل الربوا لكيلا يمتنع الناس من اصطناع المعروف : «خداوند ربا را حرام كرده تا مردم از كار نيك امتناع نورزند»«24».

اى كسانى كه ايمان آورده ايد هنگامى كه بدهى مدت دارى (به خاطر وام دادن يا معامله ) به يكديگر پيدا كنيد آن را بنويسيد بايد نويسنده اى از روى عدالت (سند بدهكارى را) بنويسد كـسـى كه قدرت بر نويسندگى دارد نبايد از نوشتن خوددارى كند وهمانطور كه خدا به او تعليم داده است بايد بنويسد و آن كس كه حق بر ذمه اوست بايد املا كند بدهكار بايد از خدا بپرهيزد و چيزى را فروگذار نكند هـرگـاه كسى كه حق بر ذمه اوست (بدهكار) سفيه يا (از نظر عقل )ضعيف (و مجنون ) و يا (به خاطر لال بودن ) توانايى بر املا كردن ندارد, بايد ولى او املا كند عدالت را رعايت كند علاوه بر اين دو شاهد بگيريد از مردان شما باشد و اگـر دو مـرد نـباشند كافى است يك مرد و دو زن شهادت دهند از كسانى كه مورد رضايت و اطمينان شما باشند تا اگر يكى انحرافى يافت , ديگرى به او يادآورى كند هرگاه , شهود را (براى تحمل شهادت ) دعوت كنند, خوددارى ننمايند و از نوشتن (بدهى ) كوچك يا بزرگى كه داراى مدت است ملول و خسته نشويد اين در نزد خدا به عدالت نزديكتر و براى شهادت مستقيم تر, و براى جلوگيرى از شك و ترديد بهتر است مگر اين كه دادو ستد نقدى باشد كه (جـنس و قيمت را) در ميان خود دست به دست كنيد, در آن صورت گناهى بر شما نيست كه آن را ننويسيد هنگامى كه خريد و فروش (نقدى ) مى كنيد, شاهد بگيريد هيچ گاه نبايدنويسنده سند و شهود (به خاطر اداى حق و عدالت ) مورد ضرر و آزار قرار گيرند كه اگر چنين كنيد از فرمان خدا خارج شديد خداوند آنچه مورد نياز شما در زندگى مادى ومعنوى است به شما تعليم مى دهد و او از هـمـه مـصـالـح و مـفـاسـد مردم آگاه است و آنچه خير و صلاح آنهاست براى آنها مقرر مى دارد يا ايها الذين آمنوا اذا تداينتم بدين الى اجل مسمى فاكتبوه وليكتب بينكم كاتب بالعدل ولا ياب كاتب ان يكتب كماعلمه اللّه فليكتب وليملل الذى عليه الحق وليتق اللّه ربه ولا يبخس منه شيئا فان كان الذى عليه الحق سفيها او ضعيفا او لا يستطيع ان يمل هوفليملل وليه بالعدل واستشهدواشهيدين من رجالكم فان لم يكونا رجلين فرجل وامراتان ممن ترضون من الشهدا ان تضل احديهما فتذكر احديهما الا خرى ولا ياب الشهدا اذا ما دعوا ولا تسئمواان تكتبوه صغيرا او كبيرا الى اجله ذلكم اقسط عنداللّه واقوم للشهادة وادنى الا ترتابوا الا ان تكون تجارة حاضرة تديرونها بينكم فليس عليكم جناح الا تكتبوها واشهدوااذا تبايعتم ولا يضار كاتب ولا شهيد فانه فسوق بكم واتقوااللّه ويعلمكم اللّه واللّه بكل شى عليم

تنظيم اسناد تجارى در طولانى ترين آيه قرآن

بـعـد از بيان احكامى كه مربوط به انفاق در راه خدا و همچنين مساله رباخوارى بود در اين آيه كه طـولانـى تـريـن آيه قرآن است , احكام و مقررات دقيقى براى امور تجارى و اقتصادى بيان كرده تا سـرمايه ها هر چه بيشتر رشد طبيعى خودرا پيدا كنند و بن بست و اختلاف و نزاعى در ميان مردم رخ ندهد.در اين آيه نوزده دستور مهم در مورد داد و ستد مالى به ترتيب ذيل بيان شده است 1ـ در نخستين حكم مى فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد هنگامى كه بدهى مدت دارى (به خاطر وام دادن يا معامله ) به يكديگر پيدا كنيد آن را بنويسيد»(يا ايها الذين آمنوا اذا تداينتم بدين الى اجل مسمى فاكتبوه ).ضـمـنـا ازايـن تعبير, هم مساله مجاز بودن قرض ووام روشن مى شود و هم تعيين مدت براى وامها هـمـچـنين آيه مورد بحث شامل عموم بدهيهايى مى شود كه درمعاملات وجود دارد مانند سلف ونسيه , در عين اين كه قرض را هم شامل مى شود.2 و 3ـ سـپـس بـراى اين كه جلب اطمينان بيشترى شود, و قرارداد ازمداخلات احتمالى طرفين سـالـم بـماند, مى افزايد: «بايد نويسنده اى از روى عدالت (سند بدهكارى را) بنويسد» (وليكتب بينكم كاتب بالعدل ).بنابراين اين قرارداد بايد به وسيله شخص سومى تنظيم گردد و آن شخص عادل باشد.4ـ «كـسـى كه قدرت بر نويسندگى دارد نبايد از نوشتن خوددارى كند وهمانطور كه خدا به او تعليم داده است بايد بنويسد» (ولا ياب كاتب ان يكتب كماعلمه اللّه فليكتب ).يـعـنـى بـه پـاس اين موهبتى كه خدا به او داده نبايد از نوشتن قرارداد شانه خالى كند, بلكه بايد طرفين معامله را در اين امر مهم كمك نمايد.5ـ «و آن كس كه حق بر ذمه اوست بايد املا كند» (وليملل الذى عليه الحق ). 6ـ «بدهكار بايد از خدا بپرهيزد و چيزى را فروگذار نكند» (وليتق اللّه ربه ولا يبخس منه شيئا).7ـ «هـرگـاه كسى كه حق بر ذمه اوست (بدهكار) سفيه يا (از نظر عقل )ضعيف (و مجنون ) و يا (به خاطر لال بودن ) توانايى بر املا كردن ندارد, بايد ولى او املا كند» (فان كان الذى عليه الحق سفيها او ضعيفا او لا يستطيع ان يمل هوفليملل وليه ).بـنـابـراين در مورد سه طايفه , «ولى » بايد املا كند, كسانى كه سفيه اند ونمى توانند ضرر و نفع خـويـش را تـشـخـيص دهند و امورمالى خويش را سر و سامان بخشند (هر چند ديوانه نباشند) و كسانى كه ديوانه اند يا از نظر فكرى ضعيفند وكم عقل مانند كودكان كم سن و سال و پيران فرتوت و كم هوش , و افراد گنگ و لال , ويا كسانى كه توانايى املا كردن را ندارند هرچند گنگ نباشند.از ايـن جمله احكام ديگرى نيز بطور ضمنى استفاده مى شود, از جمله ممنوع بودن تصرفات مالى سفيهان و ضعيف العقل ها و همچنين جواز دخالت ولى در اين گونه امور.8ـ «ولى » نيز بايد در املا و اعتراف به بدهى كسانى كه تحت ولايت اوهستند «عدالت را رعايت كند» (بالعدل ) .9ـ سپس اضافه مى كند: «علاوه بر اين دو شاهد بگيريد» (واستشهدواشهيدين ) .10 و 11ـ اين دو شاهد بايد «از مردان شما باشد» (من رجالكم ).يعنى هم بالغ , هم مسلمان باشند.12ـ «و اگـر دو مـرد نـباشند كافى است يك مرد و دو زن شهادت دهند» (فان لم يكونا رجلين فرجل وامراتان ).13ـ «از كسانى كه مورد رضايت و اطمينان شما باشند» (ممن ترضون من الشهدا).از اين جمله مساله عادل بودن و مورد اعتماد و اطمينان بودن شهود, استفاده مى شود.14ـ در صـورتى كه شهود مركب از دو مرد باشند هر كدام مى توانند مستقلاشهادت بدهند اما در صـورتى كه يك مرد و دو زن باشند, بايد آن دو زن به اتفاق يكديگر ادا شهادت كنند «تا اگر يكى انحرافى يافت , ديگرى به او يادآورى كند»(ان تضل احديهما فتذكر احديهما الا خرى ).زيـرا زنان به خاطر عواطف قوى ممكن است تحت تاثير واقع شوند, و به هنگام ادا شهادت به خاطر فراموشى يا جهات ديگر, مسير صحيح را طى نكنند.15ـ يـكـى ديـگـر از احـكام اين باب اين است كه «هرگاه , شهود را (براى تحمل شهادت ) دعوت كنند, خوددارى ننمايند» (ولا ياب الشهدا اذا ما دعوا).بنابراين تحمل شهادت به هنگام دعوت براى اين كار, واجب است . 16ـ بـدهـى كـم باشد يا زياد بايد آن را نوشت چرا كه سلامت روابط اقتصادى كه مورد نظر اسلام اسـت ايـجاب مى كند كه در قراردادهاى مربوط به بدهكاريهاى كوچك نيز از نوشتن سند كوتاهى نشود, و لذا در جمله بعد مى فرمايد: «و از نوشتن (بدهى ) كوچك يا بزرگى كه داراى مدت است ملول و خسته نشويد» (ولا تسئمواان تكتبوه صغيرا او كبيرا الى اجله ).سپس مى افزايد: «اين در نزد خدا به عدالت نزديكتر و براى شهادت مستقيم تر, و براى جلوگيرى از شك و ترديد بهتر است » (ذلكم اقسط عنداللّه واقوم للشهادة وادنى الا ترتابوا).در واقـع ايـن جـمـله اشاره به فلسفه احكام فوق در مورد نوشتن اسنادمعاملاتى است و به خوبى نشان مى دهد كه اسناد تنظيم شده مى تواند به عنوان شاهد و مدرك مورد توجه قضات قرار گيرد . 17ـ سپس يك مورد را از اين حكم استثنا كرده مى فرمايد: «مگر اين كه دادو ستد نقدى باشد كه (جـنس و قيمت را) در ميان خود دست به دست كنيد, در آن صورت گناهى بر شما نيست كه آن را ننويسيد» (الا ان تكون تجارة حاضرة تديرونها بينكم فليس عليكم جناح الا تكتبوها).18ـ در معامله نقدى گرچه تنظيم سند و نوشتن آن لازم نيست ولى شاهدگرفتن براى آن بهتر اسـت , زيـرا جلو اختلافات احتمالى آينده را مى گيرد لذامى فرمايد: «هنگامى كه خريد و فروش (نقدى ) مى كنيد, شاهد بگيريد» (واشهدوااذا تبايعتم ).19ـ در آخـريـن حكمى كه در اين آيه ذكر شده مى فرمايد: «هيچ گاه نبايدنويسنده سند و شهود (به خاطر اداى حق و عدالت ) مورد ضرر و آزار قرار گيرند»(ولا يضار كاتب ولا شهيد). «كه اگر چنين كنيد از فرمان خدا خارج شديد» (فانه فسوق بكم ).و در پايان آيه , بعد از ذكر آن همه احكام , مردم را دعوت به تقوا و پرهيزكارى و امتثال اوامر خداوند مى كند (واتقوااللّه ).و سـپـس يادآورى مى نمايد كه «خداوند آنچه مورد نياز شما در زندگى مادى ومعنوى است به شما تعليم مى دهد» (ويعلمكم اللّه ).قـرارگـرفـتـن دو جـمـلـه فـوق در كـنار يكديگر اين مفهوم را مى رساند كه تقواوپرهيزگارى وخداپرستى اثر عميقى درآگاهى وروشن بينى وفزونى علم ودانش دارد.«و او از هـمـه مـصـالـح و مـفـاسـد مردم آگاه است و آنچه خير و صلاح آنهاست براى آنها مقرر مى دارد» (واللّه بكل شى عليم ).

هرگاه در سفر بوديد ونويسنده اى نيافتيد (تا اسناد معامله را براى شـمـا تـنظيم كند و قرارداد را بنويسد)گروگان بگيريد اگر بعضى از شمانسبت به بعضى ديگر اطـمـينان داشته باشد (مى تواند بدون نوشتن سند و رهن با اومعامله كند و امانت خويش را به او بـسـپـارد) در ايـن صـورت كسى كه امين شمرده شده است بايد امانت (و بدهى خود را به موقع ) بپردازد و از خدايى كه پروردگاراوست بپرهيزد شـهادت را كتمان نكنيد و هركس آن را كتمان كند قلبش گناهكار است خداوند نسبت به آنچه انجام مى دهيد داناست وان كنتم على سفر ولم تجدوا كاتبا فرهان مقبوضة فان امن بعضكم بعضا فليؤد الذى اؤتمن امانته وليتق اللّه ربه ولا تكتموا الشهادة ومن يكتمها فانه آثم قلبه واللّه بما تعملون عليم

تكميلى بر بحث گذشته

ايـن آيـه در حـقيقت با ذكر چند حكم ديگر در رابطه با مساله تنظيم اسنادتجارى مكمل آيه قبل اسـت , و آنـها عبارتند از: 1ـ «هرگاه در سفر بوديد ونويسنده اى نيافتيد (تا اسناد معامله را براى شـمـا تـنظيم كند و قرارداد را بنويسد)گروگان بگيريد» (وان كنتم على سفر ولم تجدوا كاتبا فرهان مقبوضة ).البته در وطن نيز اگر دسترسى به تنظيم كننده سند نباشد اكتفا كردن به گروگان مانعى ندارد . 2ـ گـروگان حتما بايد قبض شود و در اختيار طلبكار قرار گيرد تا اثراطمينان بخشى را داشته باشد, لذا مى فرمايد: فرهان مقبوضة ; گروگان گرفته شده . 3ـ سپس به عنوان يك استثنا در احكام فوق مى فرمايد: «اگر بعضى از شمانسبت به بعضى ديگر اطـمـينان داشته باشد (مى تواند بدون نوشتن سند و رهن با اومعامله كند و امانت خويش را به او بـسـپـارد) در ايـن صـورت كسى كه امين شمرده شده است بايد امانت (و بدهى خود را به موقع ) بپردازد و از خدايى كه پروردگاراوست بپرهيزد» (فان امن بعضكم بعضا فليؤد الذى اؤتمن امانته وليتق اللّه ربه ).قـابـل تـوجه اين كه در اينجا طلب طلبكار به عنوان يك امانت , ذكر شده كه خيانت در آن , گناه بزرگى است . 4ـ سـپـس هـمـه مـردم را مـخاطب ساخته و يك دستور جامع در زمينه شهادت بيان مى كند و مـى فـرمـايـد: «شـهادت را كتمان نكنيد و هركس آن را كتمان كند قلبش گناهكار است » (ولا تكتموا الشهادة ومن يكتمها فانه آثم قلبه ).بـنـابـراين كسانى كه از حقوق ديگران آگاهند موظفند به هنگام دعوت براى اداى شهادت آن را كتمان نكنند.و از آنـجـا كـه كتمان شهادت و خوددارى از اظهار آن , به وسيله دل و روح انجام مى شود آن را به عنوان يك گناه قلبى معرفى كرده و مى گويد: «كسى كه چنين كند قلب او گناهكار است » و بـاز در پايان آيه براى تاكيد و توجه بيشتر نسبت به حفظامانت و اداى حقوق يكديگر و عدم كتمان شـهـادت هـشـدار داده مـى فـرمايد:«خداوند نسبت به آنچه انجام مى دهيد داناست » (واللّه بما تعملون عليم ).ممكن است مردم ندانند چه كسى قادر به اداى شهادت است و چه كسى نيست , و نيز ممكن است مـردم نـدانـند در آن جا كه اسناد و گروگانى وجود ندارد,چه كسى طلبكار و چه كسى بدهكار است , ولى خداوند همه اينها را مى داند و هركس را طبق اعمالش جزا مى دهد.

آنچه در آسـمـانـها و زمين است از آن خداست و (به همين دليل ) اگر آنچه را در دل داريد آشكار سازيد يا پـنـهـان كنيد خداوند شما را مطابق آن محاسبه مى كند سپس هر كس را كه بخواهد (و شايسته بداند) مى بخشد و هر كس رابخواهد (و مستحق ببيند) مجازات مى كند و خداوند بر هر چيز قادر است للّه ما فى السموات وما فى الا رض وان تبدوا ما فى انفسكم او تخفوه يحاسبكم به اللّه فيغفر لمن يشا ويعذب من يشا واللّه على كل شى قدير

همه چيز از آن اوست !.

ايـن آيـه در حـقـيـقت آنچه را كه در جمله آخر آيه قبل آمد تكميل مى كندمى گويد: «آنچه در آسـمـانـها و زمين است از آن خداست و (به همين دليل ) اگر آنچه را در دل داريد آشكار سازيد يا پـنـهـان كنيد خداوند شما را مطابق آن محاسبه مى كند» (للّه ما فى السموات وما فى الا رض وان تبدوا ما فى انفسكم او تخفوه يحاسبكم به اللّه ).«سپس هر كس را كه بخواهد (و شايسته بداند) مى بخشد و هر كس رابخواهد (و مستحق ببيند) مجازات مى كند» (فيغفر لمن يشا ويعذب من يشا).يعنى تصور نكنيد اعمالى همچون كتمان شهادت و گناهان قلبى ديگر بر اومخفى مى ماند كسى كه حاكم بر جهان هستى و زمين و آسمان است , هيچ چيز بر اومخفى نخواهد بود.و در پايان آيه مى فرمايد: «و خداوند بر هر چيز قادر است » (واللّه على كل شى قدير).هم آگاهى دارد نسبت به همه چيز اين جهان و هم قادر است لياقتها وشايستگيها را مشخص كند و هم متخلفان را كيفر دهد.

«پيامبر(ص ) به آنچه از طرف پروردگارش نازل شده است ايمان آورده مـؤمنان نيز به خدا و فرشتگان او و كتابها و فرستادگان وى همگى ايمان آورده انـد (و مى گويند) ما در ميان پيامبران او هيچ گونه فرقى نمى گذاريم گفتند: ما شـنـيـديـم (و فهميديم ) و اطاعت كرديم پروردگارا! (انتظار) آمرزش تو را(داريم ) و بازگشت (همه ما) به سوى توست آمن الرسول بما انزل اليه من ربه والمؤمنون كل آمن باللّه وملا ئكته وكتبه ورسله لا نفرق بين احد من رسله وقالوا سمعنا واطعنا غفرانك ربناواليك المصير شـان نـزول : هـنگامى كه آيه سابق نازل شد كه اگر چيزى در دل پنهان داريد يا آشكار كنيد خداوند حساب آن را مى رسد, گروهى از اصحاب ترسان شدند (و مى گفتند: هيچ كس از ما خـالـى از وسـوسـه هـاى باطنى و خطورات قلبى نيست و همين معنى را خدمت رسول خدا(ص ) عـرض كـردنـد) آيه نازل شد و راه ورسم ايمان و تضرع به درگاه خداوند و اطاعت و تسليم را به آنان آموخت . تفسير

راه و رسم ايمان ـ.

سوره بقره با بيان بخشى از معارف و اعتقادات حق آغاز شد و با همين معنى كه در اين آيه و آيه بعد مى باشد نيز پايان مى يابد و به اين ترتيب آغاز و پايان آن هماهنگ است . بـه هـر حـال قـرآن مى فرمايد: «پيامبر(ص ) به آنچه از طرف پروردگارش نازل شده است ايمان آورده » (آمن الرسول بما انزل اليه من ربه ).و اين امتيازات انبياى الهى است كه عموما به مرام و مكتب خويش ايمان قاطع داشته و هيچ گونه تـزلـزلـى در اعـتقاد خود نداشته اند, قبل از همه خودشان مؤمن بودند, و بيش از همه استقامت و پايمردى داشتند.سـپـس مـى افـزايـد: «مـؤمنان نيز به خدا و فرشتگان او و كتابها و فرستادگان وى همگى ايمان آورده انـد (و مى گويند) ما در ميان پيامبران او هيچ گونه فرقى نمى گذاريم » و به همگى ايمان داريم (والمؤمنون كل آمن باللّه وملا ئكته وكتبه ورسله لا نفرق بين احد من رسله ).سـپـس مـى افـزايـد كـه مؤمنان علاوه بر اين ايمان راسخ و جامع , در مقام عمل نيز «گفتند: ما شـنـيـديـم (و فهميديم ) و اطاعت كرديم پروردگارا! (انتظار) آمرزش تو را(داريم ) و بازگشت (همه ما) به سوى توست » (وقالوا سمعنا واطعنا غفرانك ربناواليك المصير).بـه ايـن تـرتيب ايمان به مبد و معاد و رسولان الهى با التزام عملى به تمام دستورات الهى همراه و هماهنگ مى گردد.

خداوند هيچ كس را جز به اندازه توانائيش تكليف نمى كند هر كار (نيكى ) انجام دهد براى خود انجام داده و هر كار(بدى ) كند به زيان خود كرده است پروردگارا! اگر ما فراموش كرديم يا خطا نموديم ما را مؤاخذه مكن پرورگارا! بارسنگين بر دوش ما قرار مده آن چنانكه بر كسانى كه پيش از ما بودند (به كيفر گناهان و طغيانشان ) قرار دادى پروردگارا! مجازاتهايى كه طاقت تحمل آن را نداريم براى ما مقرر مدار تو مولى وسرپرست مائى ,پس مارا برجمعيت كافران پيروز گردان لا يكلف اللّه نفسا الا وسعها لها ما كسبت وعليها ما اكتسبت ربنا لا تؤاخذنا ان نسينا او اخطانا ربنا ولا تحمل علينا اصرا كما حملته على الذين من قبلنا واعف عنا واغفر لنا وارحمنا انت مولـينا فانصرنا على القوم الكافرين ايـن آيـه مى گويد: «خداوند هيچ كس را جز به اندازه توانائيش تكليف نمى كند» (لا يكلف اللّه نفسا الا وسعها).تـمـام احـكـام بـا هـمـين آيه تفسير و تقييد مى گردد, و به مواردى كه تحت قدرت انسان است اختصاص مى يابد.سـپـس مـى افزايد: «هر كار (نيكى ) انجام دهد براى خود انجام داده و هر كار(بدى ) كند به زيان خود كرده است » (لها ما كسبت وعليها ما اكتسبت ).آيـه فـوق با اين بيان مردم را به مسؤوليت خود و عواقب كار خويش متوجه مى سازد وبرافسانه جبر واقبال وطالع وموهومات ديگرازاين قبيل خط بطلان مى كشد.و به دنبال اين دو اصل اساسى (تكليف به مقدار قدرت است و هر كس مسؤول اعمال خويش است ) از زبـان مؤمنان هفت درخواست از درگاه پروردگاربيان مى كند كه در واقع آموزشى است براى هـمـگـان كه چه بگويند و چه بخواهندنخست مى گويد: «پروردگارا! اگر ما فراموش كرديم يا خطا نموديم ما را مؤاخذه مكن » (ربنا لا تؤاخذنا ان نسينا او اخطانا).بنابراين فراموشكاريهايى كه زاييده سهل انگارى است قابل مجازات است . آنـهـا چـون مـى دانند مسؤول اعمال خويشند لذا با تضرعى مخصوص , خدا رابه عنوان «رب » و كـسـى كه لطف خاصى در پرورش آنان دارد مى خوانند و مى گويند:زندگى به هر حال خالى از فراموشى و خطا و اشتباه نيست ما مى كوشيم به سراغ گناه عمدى نرويم , اما خطاها و لغزشها را تو بر ما ببخش !.سـپس به بيان دومين درخواست آنان پرداخته مى گويد: «پرورگارا! بارسنگين بر دوش ما قرار مده آن چنانكه بر كسانى كه پيش از ما بودند (به كيفر گناهان و طغيانشان ) قرار دادى » (ربنا ولا تحمل علينا اصرا كما حملته على الذين من قبلنا).در سـومـين درخواست مى گويند: پروردگارا! مجازاتهايى كه طاقت تحمل آن را نداريم براى ما مقرر مدار» (ربنا ولا تحملنا ما لا طاقة لنا به ).اين جمله ممكن است اشاره به آزمايشهاى طاقت فرسا يا مجازاتهاى سنگين دنيا و آخرت و يا هر دو باشد.و در چـهـارمـين و پنجمين و ششمين تقاضا مى گويند: «ما را ببخش و گناهان مارا بپوشان و مشمول رحمت خود قرار ده » (واعف عنا واغفر لنا وارحمنا).وبـالاخـره درهـفـتـمـيـن وآخـريـن درخـواسـت مـى گويند: «تو مولى وسرپرست مائى ,پس مارا برجمعيت كافران پيروز گردان » (انت مولـينا فانصرنا على القوم الكافرين ).وبـه ايـن تـرتـيـب تقاضاهاى آنان شامل دنياوآخرت وپيروزيهاى فردى واجتماعى و عفو و بخشش و رحمت الهى مى گردد, و اين تقاضايى است بسيار جامع . پايان سوره بقره .