اگر آنها به همين امور كه شما ايمان آورده ايد ايمان بياورند هـدايـت يـافـتـه اندواگر سرپيچى كنند از حق جدا شده اندخـداونـد دفـع شـر آنـها را از شما مى كند و او شنونده و دانا است
فان آمنوا بمثل م آمنتم به فقد اهتدواوان تولوا فانـما هم فى شقاق فسيكفيكهم اللّه وهو السميع العليم سـپس اضافه مى كند: «اگر آنها به همين امور كه شما ايمان آورده ايد ايمان بياورند هـدايـت يـافـتـه اند» (فان آمنوا بمثل م آمنتم به فقد اهتدوا) «واگر سرپيچى كنند از حق جدا شده اند» (وان تولوا فانـما هم فى شقاق ).و در پـايـان آيـه بـه مـسـلـمـانان دلگرمى مى دهد كه از توطئه هاى دشمنان نهراسند مى گويد: «خـداونـد دفـع شـر آنـها را از شما مى كند و او شنونده و دانا است »سخنانشان را مى شنود و از توطئه هاشان آگاه است (فسيكفيكهم اللّه وهو السميع العليم ).
تنها رنگ خدايى را بپذيريدچه رنگى از رنگ خدايى بهتر است ؟ و ما منحصرا اورا پرستش مى كنيم
صبغة اللّه ومن احسن من اللّه صبغة ونحن له عابدون رنگهاى غير خدايى را بشوييد!.
به دنبال دعوتى كه در آيات سابق از عموم پيروان اديان , دائر به تبعيت ازبرنامه هاى همه انبيا شده بود, در اين آيه , به همه آنها فرمان مى دهد كه «تنها رنگ خدايى را بپذيريد» كه همان رنگ ايمان و توحيد خالص است (صبغة اللّه ).و بـه ايـن ترتيب قرآن فرمان مى دهد همه رنگهاى نژادى و قبيلگى و سايررنگهاى تفرقه انداز را از ميان بردارند و همگى به رنگ الهى درآيند.سـپس اضافه مى كند: «چه رنگى از رنگ خدايى بهتر است ؟ و ما منحصرا اورا پرستش مى كنيم » (ومن احسن من اللّه صبغة ونحن له عابدون ).
به آنها بگو: آيا در بـاره خـداونـد بـا مـا گفتگو مى كنيد؟ در حالى كه او پروردگار ما وپروردگار شما استما در گرو اعمال خويشيم و شما هم در گرو اعمال خودما با اخلاص او را پرستش مى كنيم و موحد خالصيم
قل اتحجوننا فى اللّه وهو ربنا وربكم ولن اعمالنا ولكم اعمالكم ونحن له مخلصون و از آنـجـا كـه يـهود و غير آنها گاه با مسلمانان به محاجه و گفتگو برمى خاستند و مـى گـفـتـنـد: تمام پيامبران از ميان جمعيت ما برخاسته , و دين ماقديمى ترين اديان و كتاب ما كهنترين كتب آسمانى است , اگر محمد نيز پيامبر بودبايد از ميان ما مبعوث شده باشد!.قرآن خط بطلان به روى همه اين پندارها كشيده , نخست به پيامبر مى گويد:«به آنها بگو: آيا در بـاره خـداونـد بـا مـا گفتگو مى كنيد؟ در حالى كه او پروردگار ما وپروردگار شما است » (قل اتحجوننا فى اللّه وهو ربنا وربكم ).ايـن را نيز بدانيد كه «ما در گرو اعمال خويشيم و شما هم در گرو اعمال خود»و هيچ امتيازى براى هيچ كس جز در پرتو اعمالش نمى باشد) (ولن اعمالنا ولكم اعمالكم ).بـا اين تفاوت كه «ما با اخلاص او را پرستش مى كنيم و موحد خالصيم » امابسيارى از شما توحيد را به شرك آلوده كرده اند (ونحن له مخلصون ).
آيا شما مى گوييد: ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباطهمگى يهودى يا نصرانى بوده اندآيا شما بهتر مى دانيد يا خداو چه كسى ستمكارتر از آن كسى است كه شهادت الهى را كه نزد او است كتمان كند
ام تقولون ان ابرهيم واسمعيل واسحق ويعقوب والا سباط كانوا هودا او نصارىقل انـتم اعلم ام اللّهومن اظلم ممن كتم شهادة عنده من اللّهو ماالله بغفل عما تعملون ايـن آيـه بـه قسمت ديگرى از اين ادعاهاى بى اساس پاسخ گفته مى فرمايد: «آيا شما مى گوييد: ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباطهمگى يهودى يا نصرانى بوده اند»)؟ (ام تقولون ان ابرهيم واسمعيل واسحق ويعقوب والا سباط كانوا هودا او نصارى ).«آيا شما بهتر مى دانيد يا خدا»؟! (قل انـتم اعلم ام اللّه ).خدا بهتر از همه كس مى داند كه آنها, نه يهودى بودند, و نه نصرانى . شما هم كم و بيش مى دانيد و اگر هم ندانيد باز بدون اطلاع , چنين نسبتى رابه آنها دادن تهمت است و گناه , و كتمان حقيقت «و چه كسى ستمكارتر از آن كسى است كه شهادت الهى را كه نزد او است كتمان كند»؟ (ومن اظلم ممن كتم شهادة عنده من اللّه ).
آنـهـا گـروهى بودند كه در گذشتند وپرونده اعمالشان بسته شد, و دورانشان سپرى گشت و اعمالشان متعلق به خودشان استو شـمـا هـم مـسؤول اعمال خويش هستيد و هيچ گونه مسؤوليتى در برابراعمال آنها نداريد
تلك امة قد خلت لها ما كسبت ولكم ما كسبتم ولا تسئلون عما كانوا يعملون در اين آيه به گونه ديگرى به آنها پاسخ مى گويد, مى فرمايد: به فرض اين كه همه اين ادعـاهـا درسـت بـاشـد «آنـهـا گـروهى بودند كه در گذشتند وپرونده اعمالشان بسته شد, و دورانشان سپرى گشت و اعمالشان متعلق به خودشان است » (تلك امة قد خلت لها ما كسبت ).«و شـمـا هـم مـسؤول اعمال خويش هستيد و هيچ گونه مسؤوليتى در برابراعمال آنها نداريد» (ولكم ما كسبتم ولا تسئلون عما كانوا يعملون ).
آغاز جز دوم قرآن مجيد.
بزودى بعضى از سبك مغزان مردم مى گويند چه چيز آنها (مسلمانان ) را از قبله اى كه بر آن بودندبرگردانيدبه آنها بگو شرق و غرب عالم از آن خداست , هركس را بخواهد به راه راست هدايت مى كند
سيقول السفه من الناس ما وليهم عن قبلتهم التى كانوا عليهاقل للّه المشرق والمغرب يهدى من يش الى صراط مستقيم ماجراى تغيير قبيله !.
اين آيه و چند آيه بعد به يكى از تحولات مهم تاريخ اسلام اشاره مى كند .توضيح اين كه : پيامبر اسلام (ص ) مدت سيزده سال پس از بعثت در مكه , وچند ماه بعد از هجرت در مـديـنـه بـه امر خدا به سوى «بيت المقدس » نماز مى خواند,ولى بعد از آن قبله تغيير يافت و مسلمانان مامور شدند به سوى «كعبه » نماز بگذارند.يـهـود از ايـن مـاجـرا سـخت ناراحت شدند و طبق شيوه ديرينه خود به بهانه جويى و ايرادگيرى پـرداخـتند چنانكه قرآن در اين آيه مى گويد: «بزودى بعضى از سبك مغزان مردم مى گويند چه چيز آنها (مسلمانان ) را از قبله اى كه بر آن بودندبرگردانيد»؟ (سيقول السفه من الناس ما وليهم عن قبلتهم التى كانوا عليها).اگـر قـبله اول صحيح بود اين تغيير چه معنى دارد؟ و اگر دومى صحيح است چرا سيزده سال و چند ماه به سوى بيت المقدس نماز خوانديد؟!.خـداونـد بـه پـيـامبرش دستور مى دهد: «به آنها بگو شرق و غرب عالم از آن خداست , هركس را بخواهد به راه راست هدايت مى كند» (قل للّه المشرق والمغرب يهدى من يش الى صراط مستقيم ).ايـن يك دليل قاطع و روشن در برابر بهانه جويان بود كه بيت المقدس و كعبه وهمه جا ملك خدا اسـت , اصـلا خـدا خـانـه و مـكـانى ندارد, مهم آن است كه تسليم فرمان او باشيد و تغيير قبله در حقيقت مراحل مختلف آزمايش و تكامل است و هريك مصداقى است از هدايت الهى
همان گونه (كـه قـبله شما يك قبله ميانه است ) شما را نيز يك امت ميانه قرار داديم
هدف اين بود كه شما گواه بر مردم باشيد و پيامبر هم گواه بر شما باشدما آن قبله اى راكه قبلا بر آن بودى (بـيـت الـمقدس ) تنها براى اين قرار داديم كه افرادى كه ازرسولخدا پيروى مى كنند از آنها كه به جـاهـلـيت باز مى گردند باز شناخته شونداگرچه اين كار جز براى كسانى كه خداوند هدايتشان كرده دشوار بودخدا هرگز ايمان (نماز) شما را ضـايـع نمى گرداند, زيرا خداوندنسبت به همه مردم رحيم و مهربان است
وكذلك جعلناكم امة وسطالتكونوا شهدآ على الناس ويكون الرسول عليكم شهيداوماجعلنا القبلة التى كنت عليه الا لنعلم من يتبـع الرسول ممن ينقلب على عقبيه وان كانت لكبيرة الا على الذين هدى اللّهوما كان اللّه ليضيع ايمانكم ان اللّه بالناس لرؤف رحيم امت وسطـ.
در اين آيه به قسمتى از فلسفه و اسرار تغيير قبله اشاره شده است نخست مى گويد: «همان گونه (كـه قـبله شما يك قبله ميانه است ) شما را نيز يك امت ميانه قرار داديم » (وكذلك جعلناكم امة وسطا).قـبـلـه مـسلمانان , قبله ميانه است زيرا مسيحيان براى ايستادن به سوى محل تولد عيسى كه در بيت المقدس بود ناچار بودند به سمت مشرق بايستند.ولـى يهود كه بيشتر در شامات و بابل و مانند آن به سر مى بردند رو به سوى بيت المقدس كه براى آنان تقريبا در سمت غرب بود مى ايستادند.امـا «كـعـبه » كه نسبت به مسلمانان آن روز (مسلمانان مدينه ) در سمت جنوب و ميان مشرق و مغرب قرار داشت يك خط ميانه محسوب مى شد.جالب اين كه توجه خاص مسلمانان به تعيين سمت كعبه سبب شد كه علم هيئت و جغرافيا در آغاز اسلام درميان مسلمانان به سرعت رشدكند, زيراكه محاسبه سمت قبله در نقاط مختلف روى زمين بدون آشنايى با اين علوم امكان نداشت .سـپـس اضـافـه مـى كـند: «هدف اين بود كه شما گواه بر مردم باشيد و پيامبر هم گواه بر شما باشد» (لتكونوا شهدآ على الناس ويكون الرسول عليكم شهيدا).يعنى شما با داشتن اين عقايد و تعليمات , امتى نمونه هستيد همانطور كه پيامبر در ميان شما يك فرد نمونه است . سپس به يكى ديگر از اسرار تغيير قبله اشاره كرده مى گويد: «ما آن قبله اى راكه قبلا بر آن بودى (بـيـت الـمقدس ) تنها براى اين قرار داديم كه افرادى كه ازرسولخدا پيروى مى كنند از آنها كه به جـاهـلـيت باز مى گردند باز شناخته شوند» (وماجعلنا القبلة التى كنت عليه الا لنعلم من يتبـع الرسول ممن ينقلب على عقبيه ).سـپس اضافه مى كند:«اگرچه اين كار جز براى كسانى كه خداوند هدايتشان كرده دشوار بود» (وان كانت لكبيرة الا على الذين هدى اللّه ).آرى ! تـا هـدايـت الـهى نباشد, آن روح تسليم مطلق در برابر فرمان او فراهم نمى شود و از آنجا كه دشـمـنـان وسوسه گر يا دوستان نادان , فكر مى كردند با تغييرقبله ممكن است اعمال و عبادات سابق ما باطل باشد, و اجر ما بر باد رود, در آخرآيه اضافه مى كند: «خدا هرگز ايمان (نماز) شما را ضـايـع نمى گرداند, زيرا خداوندنسبت به همه مردم رحيم و مهربان است » (وما كان اللّه ليضيع ايمانكم ان اللّه بالناس لرؤف رحيم ).دسـتـورهـاى او هـمچون نسخه هاى طبيب است يك روز اين نسخه نجاتبخش است , و روز ديگر نـسـخه ديگر, هر كدام در جاى خود نيكو است , و ضامن سعادت و تكامل , بنابراين تغيير قبله نبايد هـيـچ گونه نگرانى براى شما نسبت به نمازها وعبادات گذشته يا آينده ايجاد نمايد كه همه آنها صحيح بوده و هست .
اسرار تغيير قبله
از آنـجـا كـه خانه كعبه در آن زمان كانون بتهاى مشركان بود, دستور داده شدمسلمانان موقتا به سوى بيت المقدس نماز بخوانند و به اين ترتيب صفوف خود رااز مشركان جدا كنند.امـا هـنـگـامى كه به مدينه هجرت كردند و تشكيل حكومت و ملتى دادند وصفوف آنها از ديگران كـاملا مشخص شد, ديگر ادامه اين وضع ضرورت نداشت دراين هنگام به سوى كعبه قديمى ترين مركز توحيد و پرسابقه ترين كانون انبيابازگشتند.بـديهى است هم نماز خواندن به سوى بيت المقدس براى آنها كه خانه كعبه راسرمايه معنوى نژاد خود مى دانستند مشكل بود, و هم بازگشت به سوى كعبه بعد ازبيت المقدس بعد از عادت كردن به قبله نخست . مـسلمانان به اين وسيله در بوته آزمايش قرار گرفتند, تا آنچه از آثار شرك دروجودشان است در ايـن كـوره داغ بسوزد, و پيوندهاى خود را از گذشته شرك آلودشان ببرند و روح تسليم مطلق در برابر فرمان حق در وجودشان پيدا گردد.
مانگاههاى انتظارآميز تو را به آسمان (مركز نزول وحى ) مى بينيماكـنـون تـو را بـه سـوى قـبله اى كه از آن راضى خواهى بود باز مى گردانيمهـم اكـنـون صـورت خـود را بـه سـوى مـسجدالحرام و خانه كعبه بازگردانهر جا باشيد, روى خود را به سوى مسجدالحرام كنيدكسانى كه كتاب آسمانى به آنها داده شده است ,مى دانند اين فرمان حقى است از ناحيه پروردگارشان خداوند از اعمال آنها غافل نيست
قد نرى تقلب وجهك فى السمفلنولينك قبلة ترضيهافول وجهك شطرالمسجد الحرام وحيث ماكنتم فولوا وجوهكم شطره وان الذين اوتوا الكتاب ليعلمون انـه الحق من ربهم وما اللّه بغافل عما يعملون همه جا رو به سوى كعبه كنيد!.
در ايـن آيه كه فرمان تغيير قبله در آن صادر گرديده نخست مى فرمايد: «مانگاههاى انتظارآميز تو را به آسمان (مركز نزول وحى ) مى بينيم » (قد نرى تقلب وجهك فى السم).«اكـنـون تـو را بـه سـوى قـبله اى كه از آن راضى خواهى بود باز مى گردانيم »(فلنولينك قبلة ترضيها).«هـم اكـنـون صـورت خـود را بـه سـوى مـسجدالحرام و خانه كعبه بازگردان » (فول وجهك شطرالمسجد الحرام ).نـه تنها در مدينه , «هر جا باشيد, روى خود را به سوى مسجدالحرام كنيد»(وحيث ماكنتم فولوا وجوهكم شطره ).جالب اين كه تغيير قبله يكى از نشانه هاى پيامبراسلام (ص ) در كتب پيشين ذكر شده بود, چه اين كه آنها خوانده بودند كه او به سوى دو قبله نماز مى خواند(يصلى الى القبلتين ».لـذا قـرآن اضـافـه مى كند: «كسانى كه كتاب آسمانى به آنها داده شده است ,مى دانند اين فرمان حقى است از ناحيه پروردگارشان » (وان الذين اوتوا الكتاب ليعلمون انـه الحق من ربهم ).و در پايان اضافه مى كند: «خداوند از اعمال آنها غافل نيست » (وما اللّه بغافل عما يعملون ).يـعـنـى آنها به جاى اين كه اين تغيير قبله را به عنوان يك نشانه صدق او كه دركتب پيشين آمده معرفى كنند, كتمان كرده و به عكس روى آن جنجال به راه انداختند, خدا, هم از اعمالشان آگاه است , و هم از نياتشان .
سوگند كه اگر هر گونه آيه و نشانه ودليلى براى (ايـن گروه از) اهل كتاب بياورى از قبله تو پيروى نخواهند كردتو نيز هرگز تابع قبله آنها نخواهى شدهيچ يك ازآنها پيرو قبله ديگرى نيستاگر پس از اين آگاهى كه از ناحيه خـدا بـه تو رسيده تسليم هوسهاى آنان شوى و از آن پيروى كنى مسلما از ستمگران خواهى بود
ولئن اتيت الذين اوتوا الكتاب بكل آية ما تبعوا قبلتك وم انـت بتابـع قبلتهم وما بعضهم بتابـع قبلة بعضولئن اتبعت اهوآئهم من بعد ما جئك من العلم انك اذا لمن الظالمين آنـهـا به هيچ قيمت راضى نمى شوند ! در تفسير آيه قبل خوانديم كه اهل كتاب مى دانستند تغيير قـبـلـه از بـيـت الـمـقدس به سوى كعبه نه تنها ايرادى برپيامبراسلام (ص ) نيست , بلكه از جمله نشانه هاى حقانيت او است , ولى تعصبهانگذاشت آنها حق را بپذيرند.لـذا قـرآن در اين آيه با قاطعيت مى گويد: «سوگند كه اگر هر گونه آيه و نشانه ودليلى براى (ايـن گروه از) اهل كتاب بياورى از قبله تو پيروى نخواهند كرد» (ولئن اتيت الذين اوتوا الكتاب بكل آية ما تبعوا قبلتك ).بعدا اضافه مى كند:«تو نيز هرگز تابع قبله آنها نخواهى شد» (وم انـت بتابـع قبلتهم ).يـعـنـى اگر آنها تصور مى كنند با اين قال و غوغاها بار ديگر قبله مسلمانان تغييرخواهد كرد كور خوانده اند, اين قبله هميشگى و نهايى مسلمين است . سـپس مى افزايد: و آنها نيز آنچنان در عقيده خود متعصبند كه «هيچ يك ازآنها پيرو قبله ديگرى نيست » (وما بعضهم بتابـع قبلة بعض ).نه يهود از قبله نصارى پيروى مى كنند و نه نصارى از قبله يهود.و باز براى تاكيد و قاطعيت بيشتر به پيامبر اخطار مى كند كه «اگر پس از اين آگاهى كه از ناحيه خـدا بـه تو رسيده تسليم هوسهاى آنان شوى و از آن پيروى كنى مسلما از ستمگران خواهى بود» (ولئن اتبعت اهوآئهم من بعد ما جئك من العلم انك اذا لمن الظالمين ).
علماى اهل كتاب پيامبراسلام را به خوبى همچون فرزندان خودمى شناسندولى گروهى از آنان سعى دارند آگاهانه حق را كتمان كنند
الذين آتيناهم الكتاب يعرفونه كما يعرفون ابنئهموان فريقا منهم ليكتمون الحق وهم يعلمون آنـهـا به خوبى او را مى شناسند !در تعقيب بحثهاى گذشته پيرامون لجاجت و تعصب گروهى از اهـل كـتـاب ,ايـن آيـه مـى گـويد: «علماى اهل كتاب پيامبراسلام را به خوبى همچون فرزندان خودمى شناسند» (الذين آتيناهم الكتاب يعرفونه كما يعرفون ابنئهم ).و نام و نشان و مشخصات او را در كتب مذهبى خود خوانده اند.«ولى گروهى از آنان سعى دارند آگاهانه حق را كتمان كنند» (وان فريقا منهم ليكتمون الحق وهم يعلمون ).
اين فرمان حقى است كه از سوى پروردگار تواست و هرگز از ترديد كنندگان نباش
الحق من ربك فلا تكونن من الممترين سـپس به عنوان تاكيد بحثهاى گذشته پيرامون تغيير قبله , يااحكام اسلام بطوركلى مـى فـرمـايـد: «اين فرمان حقى است كه از سوى پروردگار تواست و هرگز از ترديد كنندگان نباش » (الحق من ربك فلا تكونن من الممترين ).و بـا ايـن جـمـلـه پيامبر را دلدارى مى دهد و تاكيد مى كند در برابر سمپاشيهاى دشمنان ذره اى ترديد, چه در مساله تغيير قبله و چه در غير آن به خود راه ندهد.
هر گروه و طايفه اى قبله اى دارد كه خداوند آن را تعيين كرده استدر اعمال خيرو نيكيها بر يكديگر سبقت جوييدهرجاباشيد خداوند همه شما را حاضر خواهد كردو خداوند بر هر كارى قدرت دارد
ولكل وجهة هو موليهافاستبقوا الخيراتاينما تكونوا يات بكم اللّه جميعاان اللّه على كل شى قديرهر امتى قبله اى دارد!.
ايـن آيـه در حقيقت پاسخى به قوم يهود است كه ديديم سر و صداى زيادى پيرامون موضوع تغيير قـبله به راه انداخته بودند, مى گويد: «هر گروه و طايفه اى قبله اى دارد كه خداوند آن را تعيين كرده است » (ولكل وجهة هو موليها).در طـول تـاريـخ انبيا قبله هاى مختلفى بوده , قبله همانند اصول دين نيست كه تغييرناپذير باشد, بـنـابراين زياد در باره قبله گفتگو نكنيد و به جاى آن «در اعمال خيرو نيكيها بر يكديگر سبقت جوييد» (فاستبقوا الخيرات ) ـ اين مضمون در آيه 177همين سوره نيز آمده است . سـپـس بـه عـنوان يك هشدار به خرده گيران , وتشويق نيكوكاران مى فرمايد: «هرجاباشيد خداوند همه شما را حاضر خواهد كرد» (اينما تكونوا يات بكم اللّه جميعا).در آن دادگاه بزرگ رستاخيز كه صحنه نهايى پاداش و كيفر است . و از آنـجـا كـه مـمـكن است براى بعضى اين جمله عجيب باشد كه چگونه خداوند ذرات خاكهاى پـراكـنـده انـسـانـها را هر جا كه باشد جمع آورى مى كند و لباس حيات نوينى بر آنها مى پوشاند؟ بلافاصله مى گويد: «و خداوند بر هر كارى قدرت دارد» (ان اللّه على كل شى قدير).
از هر جا (و از هـر شهر و ديار) خارج شدى (به هنگام نماز) روى خود رابه جانب مسجدالحرام كناين فرمان دستور حقى است ازسوى پروردگارت و خدا از آنچه انجام مى دهيد غافل نيست
ومن حيث خرجت فول وجهك شطرالمسجد الحرام وانه للحق من ربكومااللّه بغافل عماتعملون تنها از خدا بترس !.
اين آيه و آيه بعد همچنان مساله تغيير قبله و پى آمدهاى آن را دنبال مى كند .نـخست روى سخن را به پيامبر(ص ) كرده و به عنوان يك فرمان مؤكدمى گويد: «از هر جا (و از هـر شهر و ديار) خارج شدى (به هنگام نماز) روى خود رابه جانب مسجدالحرام كن » (ومن حيث خرجت فول وجهك شطرالمسجد الحرام ).و بـاز به عنوان تاكيد بيشتر اضافه مى كند: «اين فرمان دستور حقى است ازسوى پروردگارت » (وانه للحق من ربك ).و در پـايـان اين آيه به عنوان تهديدى نسبت به توطئه گران و هشدارى به مؤمنان مى گويد: «و خدا از آنچه انجام مى دهيد غافل نيست » (ومااللّه بغافل عماتعملون ).
از هر جا خارج شدى و به هر نقطه روى آوردى , صورت خود را به هنگام نماز متوجه مسجدالحرام كنو هر جا شما بوده باشيد روى خود را به سوى آن كنيداين تغيير قبله بخاطر آن صورت گرفت كه مردم حجتى بر ضدشما نداشته باشندمگركسانى از آنها كه ستم كرده انداز آنها هرگز نترسيد, و تنها از من بترسيدونعمت خود را بر شما تمام كنم تا هدايت شويد
ومن حيث خرجت فول وجهك شطرالمسجدالحرام وحيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطرهلئلا يكون للناس عليكم حجةالا الذين ظلموا منهمفلاتخشوهم واخشونى ولا تم نعمتى عليكم ولعلكم تهتدون در ايـن آيـه , حـكـم عـمومى توجه به مسجدالحرام را در هر مكان و هر نقطه اى تكرار مى كند, مى گويد: «از هر جا خارج شدى و به هر نقطه روى آوردى , صورت خود را به هنگام نماز متوجه مسجدالحرام كن » (ومن حيث خرجت فول وجهك شطرالمسجدالحرام ).درست است كه روى سخن در اين جمله به پيامبر(ص ) است ولى مسلمامنظور عموم نمازگزاران مـى بـاشـد, ولى در جمله بعد براى تاكيد و تصريح اضافه مى كند: «و هر جا شما بوده باشيد روى خود را به سوى آن كنيد» (وحيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره ).سپس در ذيل همين آيه به سه نكته مهم اشاره مى كند1ـ.
كوتاه شدن زبان مخالفان !.
مى گويد: «اين تغيير قبله بخاطر آن صورت گرفت كه مردم حجتى بر ضدشما نداشته باشند» (لئلا يكون للناس عليكم حجة ).هـرگـاه ايـن تـغـيـير قبله صورت نمى گرفت از يكسو زبان يهود به روى مسلمانان باز مى شد و مـى گـفتند: ما در كتب خود خوانده ايم كه نشانه پيامبر موعود اين است كه به سوى دو قبله نماز مـى خواند و اين نشانه در محمد(ص ) نيست , و از سوى ديگر مشركان ايراد مى كردند كه او مدعى اسـت بـراى احـيا آيين ابراهيم آمده , پس چرا خانه كعبه را, كه پايه گزارش ابراهيم است فراموش نموده , اما حكم تغيير قبله موقت به قبله دائمى , زبان هر دو گروه را بست . ولى از آنجا كه هميشه افراد بهانه جو و ستمگرى هستند كه در برابر هيچ منطقى تسليم نمى شوند, استثنايى براى اين موضوع قائل شده , مى گويد: «مگركسانى از آنها كه ستم كرده اند» (الا الذين ظلموا منهم ).ايـن بـهـانـه جويان به حق شايسته نام ستمگر و ظالمند, چرا كه هم بر خود ستم مى كنند و هم بر مردم كه سد راه هدايت آنها مى شوند.
2ـ از آنجا كه عنوان كردن اين گروه لجوج را با نام «ستمگر» ممكن بود دربعضى توليد وحشت كند مى گويد: «از آنها هرگز نترسيد, و تنها از من بترسيد» (فلاتخشوهم واخشونى ).اين يكى از اصول كلى و اساسى تربيت توحيدى اسلامى است كه از هيچ چيزى و هيچ كس جز خدا نبايد ترس داشت .
3ـ تكميل نعمت خداوند به عنوان آخرين هدف براى تغيير قبله ذكر شده ,مى فرمايد: اين بخاطر آن بود كه شماراتكامل بخشم واز قيد تعصب برهانم «ونعمت خود را بر شما تمام كنم تا هدايت شويد» (ولا تم نعمتى عليكم ولعلكم تهتدون ).
همان گونه كه رسولى در ميان شما از نوع خودتان فرستاديمآيات ما را بر شما مى خواندو شما را پرورش مى دهدو كتاب و حكمت به شما مى آموزدو آنچه را نمى دانستيد به شما ياد مى دهد
كما ارسلنا فيكم رسولا منكميتلوا عليكم آياتناويزكيكم ويعلمكم الكتاب والحكمةويعلمكم مالم تكونواتعلمونبرنامه هاى رسول اللّه !.
خداوند در آخرين جمله از آيه قبل يكى از دلايل تغيير قبله را تكميل نعمت خود بر مردم و هدايت آنـان بـيـان كـرد, در اين آيه با ذكر كلمه «كما» اشاره به اين حقيقت مى كند كه تغيير قبله تنها نـعـمت خدا بر شما نبود, بلكه نعمتهاى فراوان ديگرى به شما داده است «همان گونه كه رسولى در ميان شما از نوع خودتان فرستاديم » (كم ارسلنا فيكم رسولا منكم ).او از نـوع بشر است و تنها بشر مى تواند مربى و رهبر و سرمشق انسانها گردد واز دردها و نيازها و مسائل او آگاه باشد كه اين خود نعمت بزرگى است . بعد از ذكر اين نعمت به چهار نعمت ديگر كه از بركت اين پيامبر, عايدمسلمين شد اشاره مى كند
1ـ «آيات ما را بر شما مى خواند»
(يتلوا عليكم آياتنا).
2ـ «و شما را پرورش مى دهد» و بر كمالات معنوى و مادى شما مى افزايد(ويزكيكم ).
3ـ «و كتاب و حكمت به شما مى آموزد» (ويعلمكم الكتاب والحكمة ).گرچه «تعليم » بطور طبيعى مقدم بر «تربيت »است , اما قرآن مجيد براى اثبات اين حقيقت كه هدف نهايى «تربيت » است غالبا آن را مقدم بر تعليم آورده است .
4ـ «و آنچه را نمى دانستيد به شما ياد مى دهد» (ويعلمكم مالم تكونواتعلمون ).
مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم و شكر مرا به جا آوريد و كفران نكنيد
فاذكرونى اذكركم واشكرولى ولاتكفرون ايـن آيـه بـه مردم اعلام مى كند كه جا دارد شكر اين نعمتهاى بزرگ را بجا آورند و با بـهـره گيرى صحيح از اين نعمتها, حق شكر او را ادا كنند,مى فرمايد: «مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم و شكر مرا به جا آوريد و كفران نكنيد»(فاذكرونى اذكركم واشكرولى ولاتكفرون ).جـمـله «مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم » اشاره به يك اصل تربيتى است يعنى به ياد من باشيد, به يـاد ذات پـاكـى كـه سـرچـشمه تمام خوبيها و نيكيها است , توجه شمابه اين ذات پاك شما را در فعاليتها مخلصتر, مصمم تر, نيرومندتر, و متحدترمى سازد.هـمـان گونه كه منظور از «شكرگزارى و عدم كفران » آن است كه هر نعمتى رادرست به جاى خود مصرف كنيد و در راه همان هدفى كه براى آن آفريده شده ايدبه كار گيريد.
ذكر خدا چيست ؟.
مـسلم است منظور از ذكر خدا تنها يادآورى به زبان نيست , كه زبان ترجمان قلب است , به همين دلـيل در احاديث متعددى از پيشوايان اسلام نقل شده است كه منظور از ذكر خدا يادآورى عملى اسـت , در حـديـثى از پيامبر(ص ) مى خوانيم كه به على (ع ) وصيت فرمود و از جمله وصايايش اين بـود: «سه كار است كه اين امت توانايى انجام آن را (بطور كامل ) ندارند, مواسات و برابرى با برادر ديـنـى در مـال , واداى حـق مردم با قضاوت عادلانه نسبت به خود و ديگران , و خدا را در هر حال يادكردن , منظور سبحان اللّه والحمدللّه ولااله الا اللّه واللّه اكبرنيست , بلكه منظور اين است هنگامى كه كار حرامى در مقابل او قرار مى گيرد از خدا بترسد و آن را ترك گويد».