به خاطر بيارويد
هـنگامى را كه خداوند ابراهيم را با وسايل گوناگون آزمود و او راعهده آزمايش به خوبى برآمد
فرمود: من تو را امام و رهبر و پيشواى مردم قرار دادم
ابراهيم تقاضا كرد كه از دودمان من نيز امامانى قرار ده
فرمود: پيمان من , يعنى مقام امامت , به ظالمان هرگز نخواهد رسيد
واذابتلى ابرهيم ربه بكلمات فاتـمـهـن
قال
انى جاعلك للناس اماما
قال ومن ذريتى
قال لاينال عهدى الظالمين
«امامت » اوج افتخار ابراهيم (ع ).
از ايـن آيـات به بعد سخن از ابراهيم قهرمان توحيد و بناى خانه كعبه واهميت اين كانون توحيد و عبادت است كه ضمن هيجده آيه اين مسائل را برشمرده است . هـدف از ايـن آيات در واقع سه چيز است : نخست اين كه مقدمه اى براى مساله تغيير قبله است , و
ديـگـر اين كه يهود و نصارى ادعا مى كردند ما وارثان ابراهيم و آيين او هستيم و اين آيات مشخص
مى سازد كه آنها تا چه حد از آيين ابراهيم بيگانه اند.سـوم ايـن كه مشركان عرب نيز پيوند ناگسستنى ميان خود و ابراهيم قائل بودند, بايد به آنها نيز
فهمانده شود كه برنامه شما هيچ ارتباطى با برنامه اين پيامبربزرگ بت شكن ندارد.در ايـن آيـه بـه مهمترين فرازهاى زندگى ابراهيم (ع ) اشاره كرده , مى گويد:«به خاطر بيارويد
هـنگامى را كه خداوند ابراهيم را با وسايل گوناگون آزمود و او راعهده آزمايش به خوبى برآمد»
(واذابتلى ابرهيم ربه بكلمات فاتـمـهـن ).خداوند مى بايد جايزه اى به او بدهد «فرمود: من تو را امام و رهبر و پيشواى مردم قرار دادم » (قال
انى جاعلك للناس اماما).«ابراهيم تقاضا كرد كه از دودمان من نيز امامانى قرار ده » تا اين رشته نبوت وامامت قطع نشود
و قائم به شخص من نباشد (قال ومن ذريتى ).
امـا خـداوند در پاسخ او «فرمود: پيمان من , يعنى مقام امامت , به ظالمان هرگز نخواهد رسيد»
(قال لاينال عهدى الظالمين ).تقاضاى تو را پذيرفتيم , ولى تنها آن دسته از ذريه تو كه پاك و معصوم باشندشايسته اين مقامند!.از آيـه فـوق اجـمالا چنين استفاده مى شود: مقام امامتى كه به ابراهيم بعد ازپيروزى در همه اين
آزمونها بخشيده شد فوق مقام نبوت و رسالت بود اين حقيقت اجمالا در حديث پر معنى و جالبى از
امـام صادق (ع ) نقل شده , آنجا كه مى فرمايد:«خداوند ابراهيم را بنده خاص خود قرار داد پيش از
آن كه پيامبرش قرار دهد, وخداوند او را به عنوان نبى انتخاب كرد پيش از آن كه او را رسول خود
سازد, و او رارسول خود انتخاب كرد پيش از آن كه او را به عنوان خليل خود برگزيند, و او راخليل
خـود قـرار داد پيش از آن كه او را امام قرار دهد, هنگامى كه همه اين مقامات راجمع كرد فرمود:
مـن تـو را امام مردم قرار دادم , اين مقام به قدرى در نظر ابراهيم بزرگ جلوه كرد كه عرض نمود:
خداوندا! از دودمان من نيز امامانى انتخاب كن ,فرمود: پيمان من به ستمكاران آنها نمى رسد يعنى
شخص سفيه هرگز امام افراد باتقوا نخواهد شد».
نكته ها1ـ.
منظور از «كلمات » چيست ؟.
از بررسى آيات قرآن چنين استفاده مى شود كه مقصود از «كلمات »(جمله هايى كه خداوند ابراهيم را به آن آزمود) يك سلسله وظايف سنگين ومشكل بوده كه خدا بر دوش ابراهيم گذارده بود.ايـن دسـتورات عبارت بودند از: بردن فرزند به قربانگاه و آمادگى جدى براى قربانى او به فرمان
خدا!.بردن زن و فرزند و گذاشتن آنها در سرزمين خشك و بى آب و گياه مكه !.قـيـام در بـرابـر بـت پـرستان بابل و شكستن بتها و دفاع بسيار شجاعانه در آن محاكمه تاريخى و
قـرارگرفتن در دل آتش ! مهاجرت از سرزمين بت پرستان و پشت پازدن به زندگى خود, و مانند
اينها كه هريك آزمايشى بسيار سنگين بود, اما او باقدرت و نيروى ايمان از عهده همه آنها بر آمد و
اثبات كرد شايستگى مقام «امامت »را دارد.2ـ.
فرق نبوت و امامت و رسالت
بـطـورى كـه از آيات و احاديث بر مى آيد كسانى كه از طرف خدا ماموريت داشتند داراى مقامات مختلفى بودند
مقام نبوت
يعنى دريافت وحى از خداوند, بنابراين «نبى » كسى است كه وحى بر او نازل مى شود .
مقام رسالت
يـعـنـى مـقـام ابـلاغ وحـى و تبليغ و نشر احكام خداوند و تربيت نفوس از طريق تعليم و آگاهى بـخـشيدن , بنابراين رسول كسى است كه موظف است در حوزه ماموريت خود به تلاش و كوشش
برخيزد, و براى يك انقلاب فرهنگى و فكرى وعقيدتى تلاش نمايد.3ـ.
مقام امامت ـ.
يعنى رهبرى و پيشوايى خلق , در واقع امام كسى است كه با تشكيل يك حكومت الهى سعى مى كند احكام خدا را عملا اجرا و پياده نمايد.بـه عـبـارت ديـگـر وظـيفه امام اجراى دستورات الهى است در حالى كه وظيفه رسول ابلاغ اين
دستورات مى باشد.3ـ.
امامت يا آخرين سيرتكاملى ابراهيم ـ.
مقام امامت , مقامى است بالاتر و حتى برتر از نبوت و رسالت , اين مقام نيازمند شايستگى فراوان در جـمـيـع جـهـات است كه ابراهيم پس از امتحان شايستگى از طرف خداوند دريافت داشت و اين
آخرين حلقه سير تكاملى ابراهيم بود.
به خاطربياوريد هنگامى را كه خانه كعبه را
«مـثـابة » (محل بازگشت و توجه ) مردم قرار داديم و مركز امن و امان
از مقام ابراهيم نمازگاهى براى خود انتخاب كنيد
ما به ابراهيم و اسماعيل امر كرديم كه خانه مرا براى طواف كنندگان و
مـجـاوران و ركوع كنندگان و سجده كنندگان (نمازگزاران ) پاكيزه دارند
واذ جعلنا البيت مثابة
للناس وامنا
واتخذوا من مقام
ابرهيم مصلى
وعهدن الى ابرهيم
واسمعيل ان طهرا بيتى للطئفين والعاكفين والركع السجود
عظمت خانه خدا!.
بـعـد از اشـاره به مقام والاى ابراهيم در آيه قبل , در اين آيه به بيان عظمت خانه كعبه كه به دست ابـراهـيـم سـاخـته و آماده شد پرداخته , مى فرمايد: «به خاطربياوريد هنگامى را كه خانه كعبه را
«مـثـابة » (محل بازگشت و توجه ) مردم قرار داديم و مركز امن و امان » (واذ جعلنا البيت مثابة
للناس وامنا).از آنـجـا كه خانه كعبه مركزى بوده است براى موحدان كه همه سال به سوى آن رو مى آوردند, نه
تنها از نظر جسمانى كه از نظر روحانى نيز بازگشت به توحيد وفطرت نخستين مى كردند, از اين
رو به عنوان «مثابة » معرفى شده , اما اين كه خانه كعبه از طرف پروردگار به عنوان يك پناهگاه
و كانون امن و امان اعلام شده ,مى دانيم : در اسلام مقررات شديدى براى اجتناب از هرگونه نزاع و
كـشـمـكـش وجـنـگ و خـونـريزى در اين سرزمين مقدس وضع شده است , بطورى كه نه تنها
افـرادانـسـان بـلكه حيوانات و پرندگان نيز در آنجا در امن و امان به سر مى برند و اين درحقيقت
اجابت يكى از درخواستهايى است كه ابراهيم از خداوند كرد.
سـپـس اضـافه مى كند: «از مقام ابراهيم نمازگاهى براى خود انتخاب كنيد»(واتخذوا من مقام
ابرهيم مصلى ) و آن همان مقام معروف ابراهيم است كه محلى است در نزديكى خانه كعبه و حجاج
بعد از انجام طواف به نزديك آن مى روند ونماز طواف بجا مى آورند.سـپس اشاره به پيمانى كه از ابراهيم و فرزندش اسماعيل در باره طهارت خانه كعبه گرفته است
مـى فرمايد: و مى گويد: «ما به ابراهيم و اسماعيل امر كرديم كه خانه مرا براى طواف كنندگان و
مـجـاوران و ركوع كنندگان و سجده كنندگان (نمازگزاران ) پاكيزه دارند» (وعهدن الى ابرهيم
واسمعيل ان طهرا بيتى للطئفين والعاكفين والركع السجود).مـنظور از طهارت و پاكيزگى در اينجا پاك ساختن ظاهرى و معنوى اين خانه توحيد از هرگونه
آلودگى است .
چرا خانه خدا!.
در آيه فوق از خانه كعبه به عنوان «بيتى » (خانه من ) تعبير شده در حالى كه روشن است خداوند نـه جـسـم اسـت و نه نياز به خانه دارد, منظور از اين اضافه همان «اضافه تشريفى » است به اين
مـعـنـى كـه بـراى بـيـان شـرافـت و عـظمت چيزى آن را به خدا نسبت مى دهند, ماه رمضان را
«شهراللّه » و خانه كعبه را «بيت اللّه » مى گويند.
به خاطر بياوريد هنگامى كه ابراهيم عرض كرد پروردگارا!اين سرزمين را شهر
امنى قرار ده
اهل اين سرزمين را ـنها كه به خدا و روزبازپسين ايمان آورده اندـ
از ثمرات گوناگون روزى ببخش
فرمود: اما آنها كه راه كفر راپوييده اند بهره كمى (از
اين ثمرات به آنها خواهم داد
آنها را به عذاب آتش مى كشانم و چه بد سرانجامى دارند
واذ قال ابرهيم رب اجعل هذا بلدا آمنا
وارزق اهله من الثمرات من آمن منهم باللّه واليوم الا خر
قال ومن كفر فامتعه قليلا
ثم اضطره الى
عذاب النار وبئس المصير
خـواسـتـه هاى ابراهيم از پيشگاه پروردگار ! در اين آيه ابراهيم دو درخواست مهم از
پروردگار براى ساكنان اين سرزمين مقدس مى كند كه به يكى از آنها در آيه قبل نيز اشاره شد.قرآن مى گويد: «به خاطر بياوريد هنگامى كه ابراهيم عرض كرد پروردگارا!اين سرزمين را شهر
امنى قرار ده » (واذ قال ابرهيم رب اجعل هذا بلدا آمنا).دومين تقاضايش اين است كه : «اهل اين سرزمين را ـنها كه به خدا و روزبازپسين ايمان آورده اندـ
از ثمرات گوناگون روزى ببخش » (وارزق اهله من الثمرات من آمن منهم باللّه واليوم الا خر).جالب اين كه ابراهيم نخست تقاضاى «امنيت » و سپس درخواست «مواهب اقتصادى » مى كند,
و ايـن خـود اشـاره اى اسـت به اين حقيقت كه تا امنيت در شهر ياكشورى حكمفرما نباشد فراهم
كردن يك اقتصاد سالم ممكن نيست !.خداوند در پاسخ اين تقاضاى ابراهيم چنين «فرمود: اما آنها كه راه كفر راپوييده اند بهره كمى (از
اين ثمرات به آنها خواهم داد» و بطور كامل محروم نخواهم كرد! (قال ومن كفر فامتعه قليلا ).امـا در سـراى آخرت «آنها را به عذاب آتش مى كشانم و چه بد سرانجامى دارند» (ثم اضطره الى
عذاب النار وبئس المصير).
بياد آوريد هنگامى را كه ابراهيم و اسماعيل پايه هاى خانه
(كـعـبـه ) را بـالامـى بـردنـد, و مـى گفتند: پروردگارا! از ما بپذير تو شنوا و دانايى
واذ يرفع
ابرهيم القواعد من البيت واسمعيل ربنا تقبل منا انك انـت السميع العليم
ابراهيم خانه كعبه را بنا مى كند!.
از آيـات مـخـتـلف قرآن و احاديث و تواريخ اسلامى بخوبى استفاده مى شودكه خانه كعبه پيش از ابـراهيم , حتى از زمان آدم بر پا شده بود, سپس در طوفان نوح فرو ريخت و بعد به دست ابراهيم و
فـرزنـدش اسـمـاعيل تجديد بنا گرديد اتفاقاتعبيرى كه در اين آيه به چشم مى خورد نيز همين
مـعنى را مى رساند آنجا كه مى گويد: «بياد آوريد هنگامى را كه ابراهيم و اسماعيل پايه هاى خانه
(كـعـبـه ) را بـالامـى بـردنـد, و مـى گفتند: پروردگارا! از ما بپذير تو شنوا و دانايى » (واذ يرفع
ابرهيم القواعد من البيت واسمعيل ربنا تقبل منا انك انـت السميع العليم ).اين تعبير مى رساند كه شالوده هاى خانه كعبه وجود داشته و ابراهيم واسماعيل پايه ها را بالا بردند.در دو آيه بعد ابراهيم و فرزندش اسماعيل , پنج تقاضاى مهم از خداوندجهان مى كنند.
پروردگارا! ما را تسليم فرمان خودت قرار ده
از دودمان ما نيز امتى مسلمان و تسليم در برابر فرمانت قرار ده
طرز پرستش و عبادت خودت را به ما نشان ده , و ما رااز آن آگاه ساز
توبه ما را بپذير و رحمتت رامتوجه ما گردان كه تو
تواب و رحيمى
ربنا
واجعلنا مسلمين لك
ومن
ذريتن امة مسلمة لك
وارنا مناسكنا
وتب علينا انك انـت التواب الرحيم
نـخـسـت عـرضـه مى دارند: «پروردگارا! ما را تسليم فرمان خودت قرار ده » (ربنا
واجعلنا مسلمين لك ).بـعـد تـقـاضا مى كنند: «از دودمان ما نيز امتى مسلمان و تسليم در برابر فرمانت قرار ده » (ومن
ذريتن امة مسلمة لك ).سـپس تقاضا مى كنند: «طرز پرستش و عبادت خودت را به ما نشان ده , و ما رااز آن آگاه ساز»
(وارنا مناسكنا).تا بتوانيم آن گونه كه شايسته مقام تو است عبادتت كنيم . بـعـد از خدا تقاضاى توبه كرده , مى گويند: «توبه ما را بپذير و رحمتت رامتوجه ما گردان كه تو
تواب و رحيمى » (وتب علينا انك انـت التواب الرحيم ).
پروردگارا! در ميان آنهاپيامبرى از خودشان
مبعوث كن
تـا آيـات تو را بر آنها بخواند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد و آنها را پاكيزه كند
چرا كه تو توانا هستى و بر تمام اين كارها قدرت دارى
ربنا وابعث فيهم رسولا منهم
يتلوا عليهم
آياتك ويعلمهم الكتاب والحكمة ويزكيهم
انك انـت العزيزالحكيم
پـنـجـمين تقاضاى آنها اين است كه : «پروردگارا! در ميان آنهاپيامبرى از خودشان
مبعوث كن » (ربنا وابعث فيهم رسولا منهم ).«تـا آيـات تو را بر آنها بخواند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد و آنها را پاكيزه كند» (يتلوا عليهم
آياتك ويعلمهم الكتاب والحكمة ويزكيهم ).«چرا كه تو توانا هستى و بر تمام اين كارها قدرت دارى » (انك انـت العزيزالحكيم ).
پيامبرى از ميان خود آنها.
ايـن تـعـبـير كه رهبران و مربيان انسان بايد از نوع خود او باشند, با همان صفات و غرايز بشرى , تا بـتوانند از نظر جنبه هاى عملى , سرمشقهاى شايسته اى باشند, بديهى است اگر از غير جنس بشر
بـاشند نه آنها مى توانند دردها, نيازها,مشكلات , و گرفتاريهاى مختلف انسانها را درك كنند و نه
انسانها مى توانند از آنهاسرمشق بگيرند.
چه كسى جز افرادى كه خود را به سفاهت
افـكـنده اند از آيين پاك ابراهيم روى گردان خواهد شد
ما ابراهيم را (بخاطر اين امتيازات بزرگش ) برگزيديم واو در جهان ديگر
از صالحان است
ومن يرغب عن ملة ابرهيم الا من سفه
نفسه
ولقد اصطفيناه فى الدنيا وانه فى الا خرة لمن الصالحين
ابراهيم انسان نمونه !.
در آيـات گذشته بعضى از خدمات ابراهيم و خواسته ها و تقاضاهاى او كه جامع جنبه هاى مادى و معنوى بود مورد بررسى قرار گرفت . از مجموع اين بحثها به خوبى استفاده شد كه مكتب اين پيامبر بزرگ مى تواندبه عنوان يك مكتب
انسان ساز مورد استفاده همگان قرار گيرد.بـراسـاس هـمين مطلب در اين آيه چنين مى گويد: «چه كسى جز افرادى كه خود را به سفاهت
افـكـنده اند از آيين پاك ابراهيم روى گردان خواهد شد» (ومن يرغب عن ملة ابرهيم الا من سفه
نفسه ).آيـا اين سفاهت نيست كه انسان , آيينى را كه هم آخرت در آن است و هم دنيا, رها كرده و به سراغ
برنامه هايى برود كه دشمن خرد و مخالف فطرت وتباه كننده دين و دنيا است !.سپس اضافه مى كند: «ما ابراهيم را (بخاطر اين امتيازات بزرگش ) برگزيديم واو در جهان ديگر
از صالحان است » (ولقد اصطفيناه فى الدنيا وانه فى الا خرة لمن الصالحين ).
به خاطر بياوريدهنگامى را كه پروردگار به او گفت :
در برابر فرمان من تسليم باش , او گفت : در برابرپروردگار جهانيان تسليم شدم
اذ قال له ربه
اسلم قال اسلمت لرب العالمين
ايـن آيه به عنوان تاكيد به يكى ديگر از ويژگيهاى برگزيده ابراهيم كه در واقع ريشه
بقيه صفات او است اشاره كرده مى گويد: «به خاطر بياوريدهنگامى را كه پروردگار به او گفت :
در برابر فرمان من تسليم باش , او گفت : در برابرپروردگار جهانيان تسليم شدم » (اذ قال له ربه
اسلم قال اسلمت لرب العالمين ).
ابراهيم و يعقوب فرزندان خود را دربازپسين لحظات عمر به اين آيين
پاك توحيدى وصيت كردند
فرزندان من ! خداوند اين آيين توحيد رابراى شما برگزيده
است بـنـابـرايـن جـز بـر ايـن آيـين رهسپار نشويد و جز با قلبى مملو از ايمان و تسليم جهان را وداع
نگوييد
ووصى به ابرهيم بنيه ويعقوب
يا بنى ان اللّه اصطفى لكم الدين
فلا تموتن الا وانـتم مسلمون
وصـيـت و سـفارشى كه در آخرين ايام عمر خود به فرزندانش نمود آن نيز نمونه بود,
چـنانكه قرآن مى گويد: «ابراهيم و يعقوب فرزندان خود را دربازپسين لحظات عمر به اين آيين
پاك توحيدى وصيت كردند» (ووصى به ابرهيم بنيه ويعقوب ).هـركـدام بـه فرزندان خود گفتند: «فرزندان من ! خداوند اين آيين توحيد رابراى شما برگزيده
است » (يا بنى ان اللّه اصطفى لكم الدين ).«بـنـابـرايـن جـز بـر ايـن آيـين رهسپار نشويد و جز با قلبى مملو از ايمان و تسليم جهان را وداع
نگوييد» (فلا تموتن الا وانـتم مسلمون ).
مگر شما به هنگامى كه مرگ يعقوب فرا رسيد حاضر
بوديد
در آن هنگام از فرزندان خود
پرسيد, بعد از من چه چيز را مى پرستيد
خداى تو و خداى پدرانت ابراهيم و اسماعيل واسحاق را مى پرستيم
خداوند يگانه يكتا
و ما در برابر فرمان او تسليم هستيم
ام كنتم شهدآ اذ حضر يعقوب الموت
اذ قال لبنيه ماتعبدون من بعدى
قالوا نعبد الهك واله آبئك ابرهيم واسمعيل واسحق الها واحدا
ونحن له مسلمون
شان نزول : اعتقاد جمعى از يهود اين بود كه «يعقوب » به هنگام مرگ , فرزندان خويش
را به دينى كه هم اكنون يهود به آن معتقدند (با تمام تحريفاتش ) توصيه كرد, خداوند در رد اعتقاد
آنان اين آيه را نازل فرمود.تفسير
همه مسؤول اعمال خويشندـ.
چنانكه در شان نزول آيه خوانديم جمعى از منكران اسلام مطلب نادرستى را به يعقوب پيامبر خدا نسبت مى دادند.قرآن براى رد اين ادعاى بى دليل مى گويد: «مگر شما به هنگامى كه مرگ يعقوب فرا رسيد حاضر
بوديد» كه چنان توصيه اى را به فرزندانش كرد (ام كنتم شهدآ اذ حضر يعقوب الموت ).آرى ! آنـچـه شـما به او نسبت مى دهيد نبود, آنچه بود اين بود كه :
«در آن هنگام از فرزندان خود
پرسيد, بعد از من چه چيز را مى پرستيد»؟ (اذ قال لبنيه ماتعبدون من بعدى ).آنـهـا در پـاسـخ گـفـتند: «خداى تو و خداى پدرانت ابراهيم و اسماعيل واسحاق را مى پرستيم
خداوند يگانه يكتا» (قالوا نعبد الهك واله آبئك ابرهيم واسمعيل واسحق الها واحدا).«و ما در برابر فرمان او تسليم هستيم » (ونحن له مسلمون ).
آنها امتى بودند كه در گذشتند, و اعمالشان مربوط به خودشان است , و اعمال
شما نيز مربوط به خود شما است
و شـما هرگز مسؤول اعمال آنها نخواهيد بود
تلك امة قد خلت لهاما كسبت ولكم ما كسبتم
ولا تسئلون عما كانوا يعملون
اين آيه گويا پاسخ به يكى از اشتباهات يهود است , چرا كه آنها بسيارروى مساله نياكان
و افتخار آنها و عظمتشان در پيشگاه خدا تكيه مى كردند.قرآن مى گويد: «آنها امتى بودند كه در گذشتند, و اعمالشان مربوط به خودشان است , و اعمال
شما نيز مربوط به خود شما است » (تلك امة قد خلت لهاما كسبت ولكم ما كسبتم ).«و شـما هرگز مسؤول اعمال آنها نخواهيد بود» همان گونه كه آنها مسؤول اعمال شما نيستند
(ولا تسئلون عما كانوا يعملون ).بنابراين به جاى اين كه تمام هم خود را مصروف به تحقيق و مباهات وافتخار نسبت به نياكان خود
كنيد در اصلاح عقيده و عمل خويش بكوشيد.
اهل كتاب گفتند: يهودى يا مسيحى شويد تاهدايت يابيد
بلكه پيرو آيين خالص
ابراهيم گرديد تا هدايت شويد و او هرگز از مشركان نبود
وقالوا كونوا هودا اونصارى تهتدوا
قل بل ملة ابرهيم حنيفا وما كان من
المشركين
شان نزول : در شان نزول اين آيه و دو آيه بعد از ابن عباس چنين نقل شده كه : چند نفر از
علماى يهود و مسيحيان نجران با مسلمان بحث و گفتگوداشتند, هر يك از اين دو گروه خود را
اولى و سزاوارتر به آيين حق مى دانست وديگرى را نفى مى كرد, يهوديان مى گفتند: موسى پيامبر
مـا از هـمـه پيامبران برتراست و كتاب ما تورات بهترين كتاب است , عين همين ادعا را مسيحيان
داشـتـنـد كـه مـسـيـح بهترين راهنما و انجيل برترين كتب آسمانى است , و هر يك از پيروان اين
دومذهب مسلمانان را به مذهب خويش دعوت مى كردند, اين سه آيه نازل شد و به آنها پاسخ گفت
. تفسير
تنها ما بر حقيم !.
خودپرستى و خودمحورى معمولا سبب مى شود كه انسان حق را درخودش منحصر بداند, همه را بـر بـاطـل بـشمرد و سعى كند ديگران را به رنگ خود درآورد چنانكه قرآن در اين آيه مى گويد:
«اهل كتاب گفتند: يهودى يا مسيحى شويد تاهدايت يابيد»! (وقالوا كونوا هودا اونصارى تهتدوا)
. بـگـو آيـيـنـهاى تحريف يافته هرگز نمى تواند موجب هدايت بشر گردد «بلكه پيرو آيين خالص
ابراهيم گرديد تا هدايت شويد و او هرگز از مشركان نبود» (قل بل ملة ابرهيم حنيفا وما كان من
المشركين ).
بگوييد: ما به خدا ايمان
آورده ايم , و به آنچه از ناحيه او بر ما نازل شده و به آنچه برابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و
پيامبران اسباط بنى اسرائيل نازل گرديد وهمچنين به آنچه به موسى و عيسى و پيامبران ديگر از
نـاحـيـه پـروردگـارشان داده شده ايمان داريم
مـا هـيـچ فـرقى ميان آنها نمى گذاريم و در برابر فرمان حق تسليم هستيم
قولوا آمنا باللّه وم انزل الينا وم انزل الى ابرهيم
واسمعيل واسحق ويعقوب والا سباط وم اوتى موسى وعيسى وم اوتى النبيون من ربهم
لانفرق بين احد منهم ونحن له مسلمون
ايـن آيـه بـه مـسلمانان دستور مى دهد كه به مخالفان خود«بگوييد: ما به خدا ايمان
آورده ايم , و به آنچه از ناحيه او بر ما نازل شده و به آنچه برابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و
پيامبران اسباط بنى اسرائيل نازل گرديد وهمچنين به آنچه به موسى و عيسى و پيامبران ديگر از
نـاحـيـه پـروردگـارشان داده شده ايمان داريم » (قولوا آمنا باللّه وم انزل الينا وم انزل الى ابرهيم
واسمعيل واسحق ويعقوب والا سباط وم اوتى موسى وعيسى وم اوتى النبيون من ربهم ).
«مـا هـيـچ فـرقى ميان آنها نمى گذاريم و در برابر فرمان حق تسليم هستيم »(لانفرق بين احد منهم ونحن له مسلمون ) هدف همه آنها يك چيز بيشتر نبود و آن هدايت بشر در پرتو توحيد خالص
و حـق و عـدالـت , هـر چـنـد هر يك از آنها درمقطعهاى خاص زمانى خود وظايف و ويژگيهايى
داشتند.