- دهان شهد تو داده رواج آب خضر
- لب چو قند تو برد از نبات مصر رواج
-
واژه نامه
- تو :
از ضماير سمبليك حافظ است كه گاه فقط با يك معشوق زنده و زيـبا از نوع انسان ، وگاه با خداي عرفاني ــ اصل وحدت وجود ــ قـابل انطباق است ، و گاه مستعار بديع و گسترده اي است كه هردو مفهوم را در بر مي گيرد
- تو :
از ضماير سمبليك حافظ است كه گاه فقط با يك معشوق زنده و زيـبا از نوع انسان ، وگاه با خداي عرفاني ــ اصل وحدت وجود ــ قـابل انطباق است ، و گاه مستعار بديع و گسترده اي است كه هردو مفهوم را در بر مي گيرد
- خضر :
نام پــــيامبري است كه گويند چون در آب زندگــاني غوطه خورد عمر جاودان پــيدا كرده و به امر الهي مأمور راهنمايي گم گشتگان است ، خضر را مبارك قدم ، فرخ پي و يا پي خجسته گـفـــته اند زيرا معتـــقد بودند هرجا قدم بگذارد جاي پايش سبز مي شود
- نبات :
گــياه ، رُسـتـنـي
English Translation :
To the water (of life) of Khizr, thy small mouth hath given permanency:
First Mesra Translation:
Over the sugar of Egypt, thy candy-like lip hath taken currency.
Second Mesra Translation:
شرح بيت
**- دهان تو كه از انگبين است ، مايه شهرت آب حيات يا چشمه نوش گشته و لب شكرين تو رونق بازار نبات مصري را شكسته است ،آب خضر: آب حيات كه خضر از آن نوشيد، **