- آن عشوه داد عشق كه مفتي ز ره برفت
- وآن لطف كرد دوست كه دشمن حذر گرفت
-
واژه نامه
- عشوه :
فريــب ، ناز و غمزه
- مفتي :
فـتوي دهــنده ، فــقــيه
English Translation :
The true beloved gave that glance, such that piety departed from the path,
First Mesra Translation:
And the friend exercised that kindness, that the enemy caution-- took.
Second Mesra Translation:
شرح بيت
**- عشق چنان دلربائي كرد كه قاضي شرع هم در اين راه سرگشته شد; و دوست چنان لطفي كرد كه دشمن بيمناك گرديد و از ما پرهيز كرد،مفتي : فتوي دهنده بر وفق موازين شرع ، قاضي شريعت ، **