- نرگس طلبد شيوه چشم تو زهي چشم
- مسكين خبرش از سر و در ديده حيا نيست
-
واژه نامه
- تو :
از ضماير سمبليك حافظ است كه گاه فقط با يك معشوق زنده و زيـبا از نوع انسان ، وگاه با خداي عرفاني ــ اصل وحدت وجود ــ قـابل انطباق است ، و گاه مستعار بديع و گسترده اي است كه هردو مفهوم را در بر مي گيرد
- زهي :
آفرين ، افسوس ، دريغا
English Translation :
The narcissus seeketh the way of thy eye, O excellent eye!
First Mesra Translation:
To the wretched (narcissus), news of its mystery; and, in its eye, light-- is none.
Second Mesra Translation:
شرح بيت
**- شگفتا ديده نرگس افسون و فريبايي چشم تو را مي خواهد و مي جويد، اين ناتوان از تهي مغزي خود ناآگاه است و آب شرم در چشم ندارد، **