- هزار عقل و ادب داشتم من اي خواجه
- كنون كه مست خرابم صلاح بي ادبي ست
-
واژه نامه
- عقل :
مقصود عقل عملـي است كه حاصل تجربه حـواس آدمي در برخورد با زندگاني است ، اين عقـل در نـــظرحافـظ از پـرواز به ماوراء الطــبـيعـــه نـــاتوان است
- هزار :
هزاردســــتان ، سار سياه كه چـنانكه معروف است نـــغمه پرندگان ديگر را تـقليد مي كند و از آن جهت آن را هزاردســــتان گفــــته اند
English Translation :
O Sir! a thousand reasons and manners, I had:
First Mesra Translation:
Now, that I am intoxicated and ruined, (this my state, due to the) invitation of one void of manners-- is.
Second Mesra Translation:
شرح بيت
**- اي بزرگوار، من عقل و ادب بسيار داشتم ; اما اكنون كه از مستي آشفته حالم مصلحت در اين است كه از ادب خارج شوم ، **