- مگر تو شانه زدي زلف عنبر افشان را
- كه باد غاليه سا گشت و خاك عنبر بوست
-
واژه نامه
- تو :
از ضماير سمبليك حافظ است كه گاه فقط با يك معشوق زنده و زيـبا از نوع انسان ، وگاه با خداي عرفاني ــ اصل وحدت وجود ــ قـابل انطباق است ، و گاه مستعار بديع و گسترده اي است كه هردو مفهوم را در بر مي گيرد
- عنبر :
ماده اي چـــرب و خوشــــبو كه از داخل معده و روده ماهي عـنـــــــبر استـــــــخـراج مي شــــود و معمولاً خاكســــتري رنــــگ است ولي نوع عالي آن سياه رنــــگ است
- عنبر :
ماده اي چـــرب و خوشــــبو كه از داخل معده و روده ماهي عـنـــــــبر استـــــــخـراج مي شــــود و معمولاً خاكســــتري رنــــگ است ولي نوع عالي آن سياه رنــــگ است
- غاليه :
ماده خوشــــبويي مركب از مشك و عــنـبر و مانــند اينـها به رنــگ سيـاه كه مو را با آن سيــــــاه و معــــطر مي سازنـــد
English Translation :
Verily, Thou combedest Thy tress, ambergris-scattering,
First Mesra Translation:
Since that the breeze became like civet; and the dust, beperfumed with ambergris.
Second Mesra Translation:
شرح بيت
**- شايد تو زلف خود را كه بوي عنبر از آن برمي خيزد شانه زدي ; كه از باد بوي غاليه و از خاك بوي عنبر مي آيد،غاليه : بوي خوشي است مركب از مشك و عنبر و عطرهاي ديگر، و غاليه سا يعني غاليه ساينده ، خوش بوي ساز،مي گويد شايد تو زلف معطر خود را شانه كرده اي ، كه بوي خوشي به اطراف پراكنده شده چنانكه باد مانند كسيكه غاليه مي سايد، عط ر خوش پراكنده مي كند، و از خاك بوي عنبر برمي خيزد،بيت مي تواند وصف فصل بهار باشد با كنايه به محبوب عرفاني ، كه اين بوهاي خوش بهار رايحه آن محبوب ازلي است ، **