• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
  • دست از مس وجود چو مردان ره بشوي
  • تا كيمياي عشق بيابي و زر شوي
English Translation :
From the copper of thy existence, like men of the path (Tarikat), thy hand wash
First Mesra Translation:
So that love' alchemy, thou mayst obtain; and gold-- thou mayst be.
Second Mesra Translation:
شرح بيت
**- مثل مردان طريقت ، مس وجود را رها كن ; تا به كيمياي عشق برسي و طلا شوي ،مفاهيم عرفاني و كيمياگري در اين بيت چنان در هم آميخته اند كه روشن شدن معني ، نياز به توضيحي مختصر دارد، كار كيمياگري از دو جهت در ادبيات عرفاني فارسي مطرح است ، يكي از جهت هدف نهائي آن و ديگر از جهت روش آن ; 1) هدف كيمياگري به دست آوردن طلا است و اين همان است كه نقطه مقابل هدف عرفاني قرار مي گيرد، عرفان كه بي نيازي به جهان مادي را تبليغ مي كند طبعاً نمي تواند طرفدار و مبلغ چنين هدفي باشد عليهذا پيوسته به طعنه از آن ياد مي كند و بي نيازي را در برابر آن قرار مي دهد; 2) اما آنچه در كه عرفان در كيمياگري به نظر مساعد مي نگرد روش آن است ، كيمياگران مي خـواهـند فلـز پسـتي را بـا فعـل و انفعـال ها و گذراندن از مراحل خاص از آلودگي پاك سازند و به مقام فلز كامل يعني طلا برسانند، و اين همان روشي است كه عرفان براي رسيدن سالك و مريد خام به مقام انسان كامل در نظر مي گيرد، كيمياگر مي خواهد اكسير اعظم يا كيميا را به دست آورد و به وسيله آن آلودگي ها را از فلزات پست بزدايد، و عرفان مي خواهد با گذراندن مريد خام از مراحل دشوار سيروسلوك ورياضت هاي دشوار روح او را از آلودگي ها پاك كند و از او انسان كامل بسازد، چنين است كه در طي مراحل كمال نوعي شباهت و توازي ميان عرفان و كيمياگري ديده مي شود، نيز گرايش به رمز و پرده پوشي و در نتيجه به كار بردن اصطلاحات خاص در هر دو مورد ملاحظه مي شود، آقاي آلدوميِلي در ايـن زمـينه مـي نويـسـد ،،، ايـن نوشـته هـاي كيمياگري ادبيات وسيعي را تشكيل مي دهند كه از مباحث سحر و جادوي رمزي و كنائي تا گردآوري نسخه هاي عملي و فني را در برمي گيرد، در آغاز به جرياني مي پردازيم كه از علم حقيقي فاصله بسيار دارد، كيمياگري يونان با شتاب به سوي شكلهائي تحول يافت كه هر بيشتر از كاربردتجربي وفني ،،، دورمي گردد،،، و بعد از آن ، تعدادي كيمياگران بيزانسي ، مي توان حركت و طي طريق پيوسته اي به سوي رمز و كنايه تشخيص داد، در اين راه سيري به سوي اسرارآميز كردن و تعقيب هدفهائي غير از شناخت خواص اجسام و مواد و تغيير شكل آنها ديده مي شود، مخصوصاً به اين طرز فكر نزديك شده بودند كه تكامل يافتن فلزات بسيار پست تا درجه طلا كه فلز كامل محسوب مي شد با نوعي مفهوم تكامل روح در تكاپوي فلاح مادي و نيز رستگاري جاويد پـيوند و مشـابهـت دارد، همـه ايـن نوشـته هـا،،، در سوريه و ايران ساساني نيز كه حداقل از دو قرن پيش از فتح اعراب رونق كيمياگري قابل ملاحظه اي در آن پيدا شده بود، منتشر شده بودند،پس در كيمياگري معتقد بودند كه وقتي اكسير اعظم را كشف كنند آن را به مس مي زنند و مس به طلا مبدل مي شود، و مراد از كيمياي عشق در بيت مورد بحث اينكه عشق خود به مثابه كيميائي است كه مي تواند انسان را به مقام كامل برساند،شاعر وجود خاكي انسان را در اين بيت به مس تشبيه كرده و عشق را به آن اكسير اعظم ، مي گويد براي اينكه به اكسير عشق برسي و سراپاي وجودت مثل طلا گرانبها شود بايد مثل مردان اهل طريقت از وجود مادي خود دست بشوئي ، **