• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
  • آن شد اكنون كه ز ابناي عوام انديشم
  • محتسب نيز در اين عيش نهاني دانست
واژه نامه
  • محتسب : مأمور اجراي احكام شرع
English Translation :
Passed hath that time, when I thought of (the talk of) the people. Now (what fear) since,
First Mesra Translation:
Of this my secret pleasure, the Muhtasib-- knew.
Second Mesra Translation:
شرح بيت
**- گذشت روزگاري كه از سرزنش عوام الناس هراس داشتم ; محتسب هم از عيش و سرور پنهاني ما آگاه است ،يعني در گذشته عيش پنهان داشتم و از ملامت مردم بيمناك بودم حالا همه ، حتي مأمور منكرات ، برگناهكاري من آگاه است ــ ديگر پروائي ندارم ،**