• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
  • ز دوستان تو آموخت در طريقت مهر
  • سپيده دم كه صبا چاك زد شعار سياه
واژه نامه
  • تو : از ضماير سمبليك حافظ است كه گاه فقط با يك معشوق زنده و زيـبا از نوع انسان ، وگاه با خداي عرفاني ــ اصل وحدت وجود ــ قـابل انطباق است ، و گاه مستعار بديع و گسترده اي است كه هردو مفهوم را در بر مي گيرد
  • صبا : بادي كه از جانب شمـــال شرقـــي وزد و بادي خنـــك و لطيف است ، ايـــن باد پيـــام آور معشوق است و بوي زلف يار را مـــي آورد
  • طريقت : روش ، مســـلك ، در تصوف تزكـيه باطن در مقـــابل شريعت كه تزكـيه ظاهر است ، طريــقي كه سالكان را به خدا رســـاند
English Translation :
In love's path, from thy friends, learned
First Mesra Translation:
The dawn, that desire rent the black under-garment.
Second Mesra Translation:
شرح بيت
**- هنگام صبح كه هوا جامه سياه خود را چاك زد; اين كار را از روش مهرورزي دوستان تو آموخت ،طريقت ِ مهر: روش مهر ورزيدن ، طرز دوستي و محبت ، آئين مهرپرستي ،شعار: علامت ، رسم و عادت ، لباس زير، و شعار سياه در بيت كنايه از سياهي شب است - جامه سياه شب ،چاك زدن شعار سياه يا چاك زدن جامه سياه ، كنايه از پايان يافتن شب و دميدن صبح است ،با اين تصوّر كه شب معشوقي است كه پيراهن سياه به تن دارد و وقتي آن را چاك مي زند تن سفيدش كه صبح است ظاهر مي شود، مي گويد اين روش را كه هر روز هنگام صبح هوا جامه سياه شب را چاك مي زند از دوستان تو در طريقه مهرورزي آموخته است ،مي خواهد بگويد تو چنان مورد علاقه دوستان خود هستي كه به خاطر تو جامه بر تن چاك مي كنند و چاك زدن جامه سياه شب در صبح به پيروي از اين روش دوستان تو است ،حاصل معني اينكه از ميان رفتن سياهي شب و طلوع صبح بر اثر جاذبه محبت تو است ،چنانكه مكرر در حافظ ديده مي شود شاعر مهر را در دو معني مي آورد، يكي محبت و ديگر خورشيد، و غالباً به هر دو معني نظر دارد، در اين جا اگر مهر را خورشيد معني كنيم ، طريقت مهر را آئين مهرپرستي نيز مي توان معني كرد،يادآوري كنيم كه بعضي مضمون ايـن بيـت را بـا آن قسـمت از آئـين مهرپرستي كه سرباز مهري را به اطاق تاريكي مي برند، و بعد از مراسم رازآميزي ناگهان پرده هاي سياه را به كنار مي زنند، انطباق داده اند، براي آگاهي از ميزان توجه حافظ به مهرپرستي رجوع شود به مقاله دكتر مجتبائي در همين كتاب ، **