- فضول نفس حكايت بسي كند ساقي
- تو كار خود مده از دست و مي به ساغر كن
-
واژه نامه
- تو :
از ضماير سمبليك حافظ است كه گاه فقط با يك معشوق زنده و زيـبا از نوع انسان ، وگاه با خداي عرفاني ــ اصل وحدت وجود ــ قـابل انطباق است ، و گاه مستعار بديع و گسترده اي است كه هردو مفهوم را در بر مي گيرد
- ساغر :
لغت فارسي به معني جام
- ساقي :
در لغت كسي است كه آب يا باده دهد و در اصطلاح تصوف كـــنايه است از حق تعالي كه باده عشـــق و محبت خود به عاشقان خود دهد و ايشان را محو و فاني گرداند
- فضول :
كسي كه بي جهت در كار ديگران مداخله كند
English Translation :
O Saki! (Murshid) excess of many a tale, the spirit maketh;
First Mesra Translation:
From the hand, thy own work (the explanation of truths to holy travellers) give not; wine (the delight that surgeth in the traveller's heart) into the cup-- put.
Second Mesra Translation:
شرح بيت
**- ساقي ، نفس انساني كه در هر كاري مداخله مي كند بسيار سخن مي گويد; اما تو كار خود را رها مكن و مي در پياله بريز،فضول : آنكه بي جهت در كار ديگران مداخله كند، زبان دراز; و فضول نفس يعني آن خاصيت زبان درازي و مداخله كه در نفس آدمي هست ،به ساقي مي گويد تو كار سقايت خودت را بكن و به فضوليهاي نفس اعتنا مكن ، او در هر كاري مداخله مي كند،**