• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
  • از اين مزوجه و صوفيه عبارتست از جامه اي پشمين كه غالباّ از پاره هاي به هم دوخته فراهم آمده است'>خرقه نيك در تنگم
  • به يك كرشمه صوفي وشم قلندر كن
واژه نامه
  • خرقه : خرقه در لغت به معني پاره و قطعه اي از جامه است ودر اصطلاح صوفيه عبارتست از جامه اي پشمين كه غالباّ از پاره هاي به هم دوخته فراهم آمده است
  • صوفي : به رهروان طريقت تصوف ، صوفي گفته مي شود ، محققان آن را مشتق از صوف مي دانند
  • قلندر : در لغت به معني درويـش لاابالي است ، هر يك از اعضـاي فرقه قلندريه كه نام فرقه اي از صوفيان افراطي است
  • كرشمه : اشاره با چـشم و ابرو، غمزه
  • مزوجه : يا مزدوجه ، كلاهي بود پنــبه آكنده كه صوفيان بر سر مي گذاشتـند
English Translation :
From this one associated with me (the wife) and the Khirka much in strait I am:
First Mesra Translation:
With a glance Sufi-slaying, me Kalandar-- make.
Second Mesra Translation:
شرح بيت
**- از اين خرقه و كلاه صوفيانه بسيار دلتنگم ; با يك كرشمه كه بتواند صوفي را بكشد مرا قلندر كن ،مزوجه : يا مزدوجه كلاهي بود آكنده كه صوفيان بر سر مي گذاشتند،مزوجه و خرقه رانشانه هاي صوفيگري گرفته ، مي گويد صوفيگري مرا در فشار گذاشته ، با يك عشوه جذاب كه بتواند صوفي را بكشد صوفيگري را در وجود من بكش تا مثل قلندر آزاد شوم ، **