- از اين مزوجه و صوفيه عبارتست از جامه اي پشمين كه غالباّ از پاره هاي به هم دوخته فراهم آمده است'>خرقه نيك در تنگم
- به يك كرشمه صوفي وشم قلندر كن
-
واژه نامه
- خرقه :
خرقه در لغت به معني پاره و قطعه اي از جامه است ودر اصطلاح صوفيه عبارتست از جامه اي پشمين كه غالباّ از پاره هاي به هم دوخته فراهم آمده است
- صوفي :
به رهروان طريقت تصوف ، صوفي گفته مي شود ، محققان آن را مشتق از صوف مي دانند
- قلندر :
در لغت به معني درويـش لاابالي است ، هر يك از اعضـاي فرقه قلندريه كه نام فرقه اي از صوفيان افراطي است
- كرشمه :
اشاره با چـشم و ابرو، غمزه
- مزوجه :
يا مزدوجه ، كلاهي بود پنــبه آكنده كه صوفيان بر سر مي گذاشتـند
English Translation :
From this one associated with me (the wife) and the Khirka much in strait I am:
First Mesra Translation:
With a glance Sufi-slaying, me Kalandar-- make.
Second Mesra Translation:
شرح بيت
**- از اين خرقه و كلاه صوفيانه بسيار دلتنگم ; با يك كرشمه كه بتواند صوفي را بكشد مرا قلندر كن ،مزوجه : يا مزدوجه كلاهي بود آكنده كه صوفيان بر سر مي گذاشتند،مزوجه و خرقه رانشانه هاي صوفيگري گرفته ، مي گويد صوفيگري مرا در فشار گذاشته ، با يك عشوه جذاب كه بتواند صوفي را بكشد صوفيگري را در وجود من بكش تا مثل قلندر آزاد شوم ، **