- به تن مقصرم از دولت ملازمتت
- ولي خلاصه جان خاك آستانه تو است
-
واژه نامه
- آستانه :
درگـــاه ، قسمت پـــيشـــين اطاق
- تو :
از ضماير سمبليك حافظ است كه گاه فقط با يك معشوق زنده و زيـبا از نوع انسان ، وگاه با خداي عرفاني ــ اصل وحدت وجود ــ قـابل انطباق است ، و گاه مستعار بديع و گسترده اي است كه هردو مفهوم را در بر مي گيرد
English Translation :
In body, unworthy of thy service am I;
First Mesra Translation:
But my soul, its essence is the dust of the threshold of-- thine.
Second Mesra Translation:
شرح بيت
**- مقصرم كه با تن خود نمي توانم از مصاحبتت بهره مند شوم ; ولي چكيده جانم خاك آستانه تست ،يعني شخصاً نمي توانم به خدمتت بيايم ، ولي چكيده روح و جانم مثل آن خاك در، كه هميشه بر آستانه خانه جا دارد، به سوي خانه تو كشيده مي شود، **