• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
  • سحر سرشك روانم سر خرابي داشت
  • گرم نه خون جگر مي گرفت دامن چشم
واژه نامه
  • سحر : افســون ، جـذابـيت و فـريـبـنـدگــي خـــاص
  • سرشك : قطره اشـــك
English Translation :
In the morning, my flowing tears, the thought of my ruin had:
First Mesra Translation:
If the blood of my liver hat not caught the skirt-- of the eye.
Second Mesra Translation:
شرح بيت
**- هنگام سحر، اگر خون جگرم دامن چشم را نمي گرفت ، اشك جاري من مي خواست خرابي به بار آورد،مقصود اينكه اشك مي خواست روان شود و راز عشقم را فاش كند، اما خون جگر دامن چشم را گرفت و مانع از آن شد،توجيه اينكه چگونه خون جگر مانع اشكريزي گرديد بر من روشن نشد، سودي چنين تعبير كرده است كه خون جگر در چـشم منجمـد شـد و مـانع اشـك ريـزي شد، شايد هم واقعاً مراد شاعر همين باشد كه خون جگر در چشم منجمد شد و مانع اشك ريزي گرديد،اما تعبير مجازي دامن كسي را گرفتن خواهش و التماس كردن است و با اين تفسير معني اينكه خون جگر به چشم التماس كرد كه اشك نريزد، شايد! **