- ور چو پروانه دهد دست فراغ بالي
- جز بدان عارض شمعي نبود پروازم
-
واژه نامه
- فراغ :
آسودگي ، بي اعتـنايي
English Translation :
If like the moth, freedom from care aid me,
First Mesra Translation:
Save to that candle-like (luminous) cheek, no flight is mine.
Second Mesra Translation:
شرح بيت
**- و اگر مثل پروانه آسودگي خيالي برايم ميسر شود; غير از آنكه به گرد آن چهره مثل شمع پرواز كنم ، به جاي ديگر پرواز نخواهم كرد،بال : حال ، خاطر، دل ; يا بال پرندگان مثل پروانه ، فراغ بال : آسودگي خيال و خاطر،عارض شمعي : چهره چون شمع ،حالت آرام بال زدن پروانه را فراغت بال و آسودگي پروانه تصور كرده ، آن را با فراغت خاطر خويش مقايسه نموده است ، مي گويد اگر بتوانم مثل پروانه آزاد و آرام بال و پر بزنم ، مثل پروانه فقط گرد شمع رخ تو طواف خواهم كرد، نه جاي ديگر، **