- مرا به بند تو دوران چرخ راضي كرد
- ولي چه سود كه سر رشته در رضاي تو بست
-
واژه نامه
- تو :
از ضماير سمبليك حافظ است كه گاه فقط با يك معشوق زنده و زيـبا از نوع انسان ، وگاه با خداي عرفاني ــ اصل وحدت وجود ــ قـابل انطباق است ، و گاه مستعار بديع و گسترده اي است كه هردو مفهوم را در بر مي گيرد
- تو :
از ضماير سمبليك حافظ است كه گاه فقط با يك معشوق زنده و زيـبا از نوع انسان ، وگاه با خداي عرفاني ــ اصل وحدت وجود ــ قـابل انطباق است ، و گاه مستعار بديع و گسترده اي است كه هردو مفهوم را در بر مي گيرد
English Translation :
With Thy bond, the sphere's revolution made me content:
First Mesra Translation:
But, what profit, when, the end of the thread in Thy will, it (the sphere's revolution)-- established.
Second Mesra Translation:
شرح بيت
**- روزگار مرا راضي كرد كه در بند اسارت تو باقي باشم ; اما چه سود كه شرط اصلي را به رضايت تو موكول نمود،يعني من به اسارت در دست تو راضي شدم ولي چه فايده كه توافق و محبتي ميان ما پيدا نشد، زيرا سر ديگر رشته دوستي در دست توست ــ شرط اصلي رضايت توست كه راضي نمي شوي ،**