• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
  • حلاج بر سر دار اين نكته خوش سرايد
  • از شافعي نپرسند امثال اين مسايل
English Translation :
First Mesra Translation:
Second Mesra Translation:
شرح بيت
**- حلّاج بر سر دار اين معني را خوب بيان مي كند; اين گونه مسائل را از امام شافعي مپرسيد،اين مسائل همان هر نكته در مصراع اول بيت مطلع و تحصيل عشق و رندي در بيت قبل است ، و مسائل و مسئله پرسيدن اصطلاحي فقهي است كه با امام شافعي مناسبت پيدا مي كند،مي گويد نكته هاي عشق مسأله فقهي نيستند كه امام شافعي بپرسيد، چنانكه مولانا نيز گفته :عشق را بوحنيفه درس نكرد شافعي را در او روايت نيستآنها را از حلّاج بپرسيد تا از بالاي دار به شما جواب دهد، يعني به زبان حال بگويد اينگونه بحث ها به اين جا(سَرِ دار) ختم مي شود،شافعي مراد ابوعبدالله محمدبن ادريس شافعي معروف به امام شافعي است كه يكي از ائمه و فقهاي بزرگ چهارگانه در نزد اهل سنت و مؤسس شافعيه است و در سالـهـاي 051 تا 402 ه، ق مي زيسته ،حلّاج در لغت به معناي پنبه زن است و چنانكه در تذكرة الاوليا آمده حسين منصور را از آن جهت حلّاج ناميدندكه يك بار به انبار پنبه برگذشت ، اشارتي كرد، در حال دانه از پنبه بيرون آمد و خلق متحيّر شدند، حلّاج در حدود سنه 992 ه، ق طريقه و مذهب خاصي اظهار كرد و عده اي از او پيروي كردند و عاقبت هم به امر مقتدر خليفه عباسي به زندان افتاد، و بعد از محاكمه با زجر و شكنجه بسيار كشته شد، موضوع حلّاج و مغضوب واقع شدن او در دربار خلافت عباسي ظاهراً تنها به عقايد عرفاني او مربوط نبوده ، بلكه در افكار او، چاشني سياسي و آزاديخواهي و مقاومت در برابر دستگاه جابر و فاسد عباسي و ظلم و ستمي كه بر ايرانيان مي كردند نيز وجود داشته است ، كه در منابع اسلامي ، كمتر از آن سخن رفته است ، لوئي ماسينيون در باب حلّاج تحقيقات تازه و نكته هاي بديعي دارد، مختصري از آن را كه با اين زمينه فكري حلّاج ارتباط دارد در زير مي آوريم :براي نشان دادن دوستي درازمدت حلّاج با قرامطه مخصوصاً قرامطه سال 092 خراسان مي توان دلايل و آثاري يافت ، اما در اين كه حلّاج در خراسان مباحث عرفاني را بدون اينكه به جنبه سياسي آنها توجه كند موعظه كرده است ترديد است ، از چهار سال پيش وارد راه صوفيه شده بود، به طرف يك نظام رياضت كشي دشوار و افكار قرآني جذب شده بود، در بحران اجتماعي مولود انقلاب زَنْج ، [زنگيان ] كه بسياري از شيعيان در آن شركت داشتند، دخالت داشت ، هدف اين انقلاب آن بود كه در برابر ظلم و فشار بر مردم خرده پا و بر موالي ، مـخصوصـاً بـر آن عـده از كـشـاورزان آرامي و پيشه وران به سبك ايراني كه دستگاه ديواني عرب در بصره از طريق مالياتها شيره شان را مي كشيد، اجراي عدالت شود، حلّاج درهدايت آنها به عدالتخواهي شريك بود، پس مي توان گفت كه مكتب عرفان حلّاج تنها نوعي اختلاف عقيده نظري نبوده بلكه نوعي مبارزه با حكومت ديني مكتب خلفا نيز بوده است ، چنانكه اينگونه افكارآزاديخواهانه و مخالفت با ظلم و جور دستگاه خلفا در نزد عرفاي بعد از حلّاج نيز كم و بيش مشاهده مي شود، و عرفان حافظ نير مثل سنائي و عطار به اين سو تمايل كامل دارد، عرفاني آميخته به ديد خاص فلسفه خيّامي ، نقد اجتماعي و عِرق ملّي ، **