• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
  • مي نوش و جهان بخش كه از زلف كمندت
  • شد گردن بدخواه گرفتار سلاسل
واژه نامه
  • سلاسل : جمع سلسله به معني زنجير است و نيز نام قلعه اي بوده است
  • نوش : فـــــعل امــــر از مصدر نوشــــيدن ، اصـــطلاح باده خواران است كه به مثــــــابه نوعي ادب به حريف باده مي گويــــند
English Translation :
First Mesra Translation:
Second Mesra Translation:
شرح بيت
**- شراب بنوش و بخشش بسيار كن ، زيرا به يمن زلف چون كمندت ; گردن بدخواه گرفتار سلاسل شد،جهان بخش : جهان را ببخش ، به اندازه همه جهان بخشش كن ، يك عالم ، يك دنيا بذل و بخشش كن ،از زلف كمندت : در سايه گيسويت ، به بركت و اقبال گيسوي مثل كمند حلقه حلقه و درازت ،سلاسل : جمع سلسله به معني زنجير است و نيز نام قلعه اي بوده است ، در بيت به هر دو معني نظر دارد، امّا قلعه سلاسل يا قلعه شوشتر قلعه اي محكم واقع بر قطعه كوهي در شمال شهر شوشتر خوزستان است ، در افسانه ها گويند غلامي از غلامان والي فارس كه سلاسل نام داشت آنجا را بنا كرد و براي اثبات استحكام آن يك چند در آنجا تحصّن جسته بر والي مزبور ياغي شد و آخر بعد از آنكه والي فارس از تصرف قلعه مأيوس گرديد، وي تسليم شد و علت اقدام به طغيان را اثبات استحكام قلعه بيان نمود و مورد تحسين و اكرام والي قرار گرفت ،،، شاه منصور آل مظفر يك چند در همين قلعه ، سلطان زين العابدين را محبوس داشت ،نام قلعه سلاسل در ضمن حوادث تاريخ آل مظفر يكبار آمده است و آن به همين مناسبت كه شاه زين العابدين به دست شاه منصور در آن قلعه زنداني مي شود، چون ميانه شاه يحيي - ممدوح حافظ در اين غزل - با شاه زين العابدين بسيار تيره بوده و اين دو با هم بر سر حكومت شيراز پيوسته در جنگ و نزاع بودند، شاعر از اين كه دشمن شاه يحيي - شاه زين العابدين - به دست شاه منصور در قلعه سلاسل زنداني شده ابراز شادي مي كند، پس سلاسل در بيت به دو معني آمده يكي در معني لغوي خود يعني زنجيرها و ديگري به عنوان اسم قلعه ، مكان معيّن ،شاه يحيي مقارن سال 987 يعني اولين يورش تيمور به فارس ، به امر امير تيمور به جـاي سـلطـان زيـن العـابدين حاكم شيراز شد، و به دست شاه منصور از شيراز رانده شد، مدت سلطنت او جمعاً شش ماه به طول انجاميد، پس اين غزل كه شاه يحيي را با عنوان خسرو كامل مدح مي كند بايد در همين ايام سروده شده باشد، به مناسبت رانده شدن همين شاه يحيي از شيراز و ورود شاه منصور به شيراز هم غزلي دارد: بيا كه رايت منصور پادشاه رسيد،،،**