• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
  • في جمال الكمال نلت مني
  • صرف الله عنك عين كمال
  • ترجمه فارسی :
  • ترجمه مصراع اول :
  • در جمال كمال به نهايت آرزو رسيدي
  • ترجمه مصراع دوم :
  • خداي چشم بد از تو دور كناد!
English Translation :
First Mesra Translation:
Second Mesra Translation:
شرح بيت
**- تو در كمـال زيبـائي خـود بـه آرزوهـايـت رسيدي ; خداوند از تو چشم بد را بگرداند [و زيان آن را دفع كند]،نِلْت َ: از مصدر نَيْل به معني رسيدن ،مُني : جمع مُنْيَة يا مِنْيَة به معني آرزو،صَرَف َ: از مصدر صَرْف به معني برگرداندن و دفع كردن ،عين كمال كه عربي آن عين الكمال است و در اينجا براي رعايت وزن شعر الف و لام آن حذف شده ، به جاي چشم زخم و در معني آن به كار رفته ،در توجيه اينكه عين كمال به جاي چشم زخم و درمعني آن به كار رفته ، در شرح سودي آمده كه اين تعبير از نام مردي از قبيله هُذَيل ، كه نامش كمال و بسيار شور چشم بوده ، گرفته شده ولي اين توجيه افسانه به نظر مي رسد، عين الكمال هم مانند تركيبات ديگر عـين در عـربي و از آن جمـله عـين الرضـا و عين السخط در اين بيت است :وَ عين ُالرّضا عَن ْ كُل ّ عَيْب ٍ كَلِيلة ٌو لكِن عَيْن َ السّخْط ِ تُبْدِي الْمَساوَياكه معني آنها به ديده رضا يا به ديده غضب در كسي يا چيزي نگريستن است و مقصود شاعر هم اين است كه ديده رضا از ديدن هر عيبي عاجز است ولي ديده غضب بديها را آشكار مي سازد،بنابراين معني عين الكمال هم به ديده كمال در كسي يا چيزي نگريستن است ، و در اين نبايد ترديدي باشد، به نظر مي رسد كه آنچه باعث اين توجيه افسانه مانند شده نيافتن تناسب بين معني عين الكمال و چشم زخم است كه آن را هم بايد در يك عقيده خرافي كه در فرهنگ عاميانه فارسي و عربي ريشه اي ژرف و كهن دارد، و در نگرانيهاي دروني ناشي از آن ، جست وجوي كرد و آن اين است كه هر چيزي چون به سر حدّ كمال رسيد زوال آن آغاز مي شود، عقيده اي كه در عربي با امثال اين بيت بيان مي شود:اِذا تَم ّ شيئي ٌ بدانَقْصُه ُ تَرَقّب ْ زَوالاً اِذا قِيل َ تِم ّيعني وقتي چيزي تمام و كامل شد نقص آن آشكار مي شود و هر وقت گفتند چيزي تمام شد تو چشم به راه زوال آن باش ، و در فارسي هم با امثال اين تعبيرها: فوّاره چون بلند شود سرنگون شود، و مانند آن ، و با كمي دقّت مثلهاي فراواني از رسوخ اين عقيده در مردم و نگرانيهاي ناشي از آن مي توان يافت ، تا چند پيش - و شايد هنوز هم در بعضي جاها - وقتي خانه اي مي ساختند قسمتي از آن را اگرچه خيلي كم و كوچك هم بود ناتمام مي گذاشتند زيرا معتقد بودند كه كامل شدن بنا، يا ويراني آن را به دنبال دارد يا مرگ صاحب آن را، و اين كه سر دَرِ بعضي خانه هاي قديمي يا گوشه اي از آن نساخته باقي مانده ناشي از همين عقيده و همين ترس دروني است ، بنابراين طبيعي است كه با كلمه كمال ، زوال به خاطر آيد و به ديده كمال در كسي يا چيزي نگريستن بدفرجام و ناميمون و به منزله نظر زدن باشد و عين الكمال هم به تدريج معني چشم زخم به خود گيرد و در تعبير ادبي به جاي آن به كار رود، چنانكه خاقاني در فارسي هم آن را به همين معني به كار برده :ذرّه نمايد آفتاب ار بجمال تو رسد عين كمال خسته باد ار بكمال تو رسداين را هم در پايان مي توان افزود كه در اين بيت حافظ از هر لحاظ ، يعني هم از لحاظ لفظ و هم از لحاظ معني متناسب تر آن است كه آغاز آن في كمال الجمال باشد، **