• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
  • زبان مور به آصف دراز گشت و رواست
  • كه خواجه خاتم جم ياوه كرد و باز نجست
واژه نامه
  • آصف : در اصل نام آصف بن برخيا وزير مدبــر سليـمان بوده ، و معمولاً در اشعار حافــظ نماد وزيري با تدبــير و نيكوكار است ، همــتاي آصف برخيا، احتمالاً مقصود، قوام الدين محمد صاحب عيار است
  • جم : مخفف جمشيد،از پادشـاهان سلسله پيشداديان در داستانهاي ملي ايران است كه كشف شراب و سـاختن جام و بسياري از وسائل زندگي را به او نسبت مي دهند، در بعضي اشعار حافظ مقصود سليمان است
  • خاتم : انــگشــتري ، مهــر، نگيــن ، كنـــايه از دهـــان معشــوق
English Translation :
Against (the great) Asaf (the soul), the tongue of the (weak) ant (lust) became long in reproach; and, it is lawful:
First Mesra Translation:
For, the Khwaja (the soul in the human body) lost the seal (of divine knowledge) of Jam (God); and, sought not (for it).
Second Mesra Translation:
شرح بيت
**- زبان سرزنش مورچه بر آصف دراز شد و حق همين است ; زيرا خواجه انگشتري جم را تباه كرد و براي يافتن آن كوششي ننمود،خاتم جم : انگشتري سليمان است ، قرائن شعر مثل مور، آصف ، خاتم ترديد نمي گذارند كه داستان سليمان مطرح است و خاتم جم به جاي خاتم سليمان آمده است ; مثل بسياري جاهاي ديگر كه قصه هاي جمشيد و سليمان با هم مخلوط شده اند،ياوه كردن : تباه كردن ، ضايع كردن ،و معني بيت اينكه مور به آصف سرزنش مي كند كه انگشتري سليمان را گم كرده و دوباره نيافته است ،بدين قرار خواجه همان آصف در مصراع اول است ، در عين حال مي توان فرض كرد كه خواجه خود سليمان باشد، به هر حال سخن گفتن مور با سليمان يا با آصف همراه پند و سرزنش در آيات مختلف قرآن آمده است ،اما در تفسيرهائي كه ديده شد مطلبي به دست نيامد كه با دراز شدن زبان مور بر آصف به علت گم كردن انگشتر سليمان قابل انطباق باشد، و اصولاً آصف در گم شدن انگشتر نقشي نداشته است ،دكتر غني موضوع اين بيت را با وفات سليمان و تكيه زدن او بر عصا و خوردن موريانه آن عصا را، مرتبط دانسته است ، براي اين تعبير نيز رابطه درستي پيدا نشد، مجموعاً بايد گفت شاعر از تبعيت از متن اصلي قصه تجاوز كرده : مور را مطلقاً سمبل ضعف و كنايه از شخص خود، آصف را نماد وزير، و خاتم را نماد جواهري گرانبها و مجازاً دل خود دانسته ، مي خواهد بگويد وزير دل مرا شكست و از من دلجوئي نكرد و از اين جهت زبان من بر او دراز شد،ضبط مصراع دوم در نسخه خطي شماره 394 كتابخانه مركزي دانشگاه تهران و نيز در نسخه خطي شماره 0415 كتابخانه مجلس شورا كه خواجه خاتم جم ياد كرد و باز نجست است كه اندكي به روشن شدن معني كمك مي كند، ولي اين معني هم كامل نيست ، **