- مقيم زلف تو شد دل كه خوش سوادي ديد
- واز آن غريب بلاكش خبر نمي آيد
-
واژه نامه
- تو :
از ضماير سمبليك حافظ است كه گاه فقط با يك معشوق زنده و زيـبا از نوع انسان ، وگاه با خداي عرفاني ــ اصل وحدت وجود ــ قـابل انطباق است ، و گاه مستعار بديع و گسترده اي است كه هردو مفهوم را در بر مي گيرد
- دل :
سرچشـــمه جريـــان خون در بــدن است
- غريب :
بي همتا، قـابـل تحسـين ، بـيگانه
English Translation :
Dweller in thy tress, became that heart that experienced sweet madness;
First Mesra Translation:
And, from that poor (heart) calamity-endurer, news-- cometh not.
Second Mesra Translation:
شرح بيت
**- دل در زلف تو اقامت كرد، زيرا آنجا را مسكن مناسبي يافت ; و از آن دل غريب رنجديده خبري نمي آيد،سواد: سياهي ، سياهي شهر كه از دور پديد آيد، روستاها، سواد در معني سياهي ، با زلف مناسبت دارد و در معني شهر، با مقيم شدن ،مي گويد سياهي زلف تو به صورت سواد شهري جلوه كرد و دل من به تصور اينكه جاي خوشي است در آن مقيم شد و اكنون گرفتار رنج غربت شده ، و خبري از آن ندارم ، **