- نقش مي بستم كه گيرم گوشه اي زآن چشم مست
- طاقت و صبر از خم ابروش طاق افتاده بود
-
واژه نامه
- افتاده :
فروتـــن ، مـــتواضع
- طاق :
بي نـــظير، يگـــانه ، منحنــي بـالاي پنجـــره ، طاقـــچه
- نقش :
تصوير، اثـــر، آلت بادي كوچكي بوده كه صداي پـــرنده را تـــــقـليد مي كرده ، مثــل تيــپـچه در شـــكار بـــلدرچــــــين
English Translation :
I established the idea saying:--" Apart from that intoxicated eye, I will take the corner (of retirement): "
First Mesra Translation:
From the curve of his eye-brow arch (like a terrible bow), my power of patience-- had fallen.
Second Mesra Translation:
شرح بيت
**- خيال داشتم كه از چشم مست او دوري كنم و به گوشه اي بنشينم ; ولي صبر و طاقتم از دوري خم ابروي او به حالي بي نظير افتاده بود،نقش بستن : در تصور آوردن ،طاق : در برابر جفت يعني يگانه و بي همتا; و طاق افتاده بود يعني به حالتي بي نظير و وصف ناشدني افتاده بود،مقصود اينكه صبر و طاقتم از دوري ابروي يار به چنان حالي افتاده بود كه نظير آن ديده نشده است ، و اين مانع از آن مي شد كه از او دوري كنم ،**