• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
  • چو منصور از مراد آنان كه بر دارند بردارند
  • بدين درگاه حافظ را چو مي خوانند مي رانند
واژه نامه
  • منصور : مراد حسيــــن بن منــصور حــــلاج است كه به نام پدر خود منـــصور شهرت يافــــته است
English Translation :
Those who like Mansur are on the gibbet, take up (and obtain) that desire of remedy:
First Mesra Translation:
To this court (of God), they call Hafiz-- when they cause him to die.
Second Mesra Translation:
شرح بيت
**- آنها كه مانند منصور از مراد ثمري دارند، بر دار رفته اند; وقتي حافظ را به اين درگاه دعوت مي كنند، باز از درگاه مي رانند،منصور مراد حسين بن منصور حلاج است كه به نام پدر خود منصور شهرت يافته است ،از مراد بر دارند: در مصراع اول يعني از مراد ثمر و حاصل دارند، بار دارند; و بر دارند يعني بر سر دار هستند،بيت مجموعاً اشاره به داستان بر دار رفتن حسين بن منصور حلاج ، عارف مشهور، دارد كه در اواخر قرن سوم طريقه و مذهب خاصي اظهار كرد و عاقبت به دستور مقتدر خليفه عباسي به دار آويخته شد،مي گويد آنها كه مثل حسين بن منصور حلاج سهمي از مراد نصيبشان گرديد بر دار رفتند; همچنان كه وقتي حافظ را به درگاه الهي مي خوانند، دوباره از آنجا مي رانند ـ گاهي مورد لطف است و گاهي مورد بي لطفي ، و بدين ترتيب خود را با منصور مقايسه كرده است ،درباره حلاج كه حافظ پيوسته با تحسين و شگفتي از او ياد مي كند بايد گفت كه بي باكي او در بيان سخنان عرفاني گرچه به قيمت جانش تمام شد، ضربتي بود كه آثار خود را بر دستگاه خلافت و سير تحول افكار در جوامع مسلمان بر جا نهاد، مي توان گفت طرز فكر و روش او در برخورد با دستگاه حكومت ، مكتبي به وجود آورد و پيرواني جان دل باخته يافت ، عين القضاة همداني به همان راه رفت و به همان نتيجه رسيد، در شرح احوال اين عارف آمده ولي عين القضاة با آنكه مريد شيخ احمد غزالي بوده و شيخ احمد او را در رساله عينيه توصيه به خودداري و عدم افشاء اسرار نموده است ، معذالك در مقام اظهار عقايد و مراتب سير و سلوك بر خلاف دستور مراد خويش از مكتب حسين بن منصور حلاج پيروي نموده و علناً بدو ابراز علاقه مي كرده و گفته هاي وي را بدون پروا، توجيه و تعبير مي نموده است ،،، عين القضاة درباره شيطان از قول منصور حلاج چنين بيان مي دارد: دريغا مگر منصور حلاج از اينجا گفت ، ماصحت الفتوه الاحمد و ابليس دريغا چه مي شنوي ؟ جوانمردي دو كس را مسلم بود: احمد را و ابليس را، جوانمرد و مرد رسيده اين دو آمدند، ديگران خود جز اطفال راه نيامدند، اين جوانمرد ابليس مي گويد: اگر ديگران از سيلي مي گريزند، ما آنرا بر گردن خود گيريم ،،، ( تمهيدات ص 322 ش 882 و 982)حافظ در غزليات خود مجموعاً در سه مورد به حلاج اشاره دارد يكي در همين بيت مورد بحث و ديگر در دو بيت زيرين :گفتم آن يار كزو گشت سر دار بلند جرمش اين بود كه اسرار هويدا مي كردحلاج بر سر دار اين نكته خوش سرايد از شافعي نپرسند امثال اين مسائلو با اين ارادت و شيفتگي كه در هر سه مورد نسب به او اظهار مي دارد دور نيست كه حدت زبان و ذهن او نيز از حلاج تأثير پذيرفته باشد،در كتاب مصائب حلاج آمده است كه حافظ شش بار در ضمن غزلها از حلاج ياد كرده ; اما تنها سه مورد آن را ذكر كرده است ، بر بنده معلوم نشد اين غفلت از مؤلف كتاب بوده يا هنر مترجم است ، از سه موردي هم كه ذكر مي كند يكي بيت زير است :كشد نقش اناالحق بر زمين خون چومنصوراركشي بردارم امشباين بيت از غزلي است به مطلع تعالي الله چه دولت دارم امشب كه در بعضي چاپها به نام حافظ آمده است ، ولي ابيات سست آن گواهي مي دهند كه خواجه حافظ هرگز نمي توانسته چنين غزلي بسرايد،حلاج و شيخ صنعان دو انقلابي آتش افروزند كه هر كدام ، به مثابه سمبل انساني كامل و ايده آل ، اثر خود را كم و بيش بر شاعر نهاده اند و حافظ اشاره هاي دور و نزديكي به آنها دارد، **