• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
  • ماجرا كم كن و بازآ كه مرا مردم چشم
  • خرقه از سر به در آورد و به شكرانه بسوخت
واژه نامه
  • خرقه : خرقه در لغت به معني پاره و قطعه اي از جامه است ودر اصطلاح صوفيه عبارتست از جامه اي پشمين كه غالباّ از پاره هاي به هم دوخته فراهم آمده است
English Translation :
O Admonisher! make little talk; come back (and be not my prohibitor of love's path). For, the man of my eye
First Mesra Translation:
Plucked, from off my head, the religious garment (of modesty); and, in thanks (for the acquisition of love),-- consumed.
Second Mesra Translation:
شرح بيت
**- دعوي و ماجرا را كوتاه كن و به سوي من برگرد; زيرا مردمك چشمم خرقه مرا از سر به در آورد و به شكرانه سوخت ،ماجرا: پيش آمد، دعوا و مرافعه ،از سر به در آوردن خرقه بدين مناسبت است كه خرقه لباسي جلو باز نبود، مدخلي بر بالاي آن قرار داشت كه از آن مدخل خرقه را به تن مي كردند يا از تن بيرون مي آوردند، اما آنچه براي روشن شدن معني بيت ضرورت دارد اينست كه اصطلاح خرقه سوختن به خصوص خرقه به شكرانه سوختن معلوم شود، دكتر يوسفي به نقل از استاد همائي مي گويد: در ميان فقراي اهل تصوف رسمي بوده است نظير صدقه دادن ، يعني اگر بلائي رفع مي شده يا خبر خوش بسيار مهمي مي رسيده يكي از اصحاب يا شيخ ، خرقه خود را به رسم صدقه و شكر مي سوزانده است ، مثل اسپندسوزي و نظائر آن ، اين يك معناي خرقه سوختن ، كه با شكرانه در بيت مناسبت دارد، اما معناي ديگر آن كه از سخن خود حافظ قطعاً مستفاد مي شود اينكه به هنگام ترك عوالم زهد و تقوي و روي آوردن به عوالم عرفاني خرقه زهدرامي سوزاندند، به نشانه ترك قطعي و محو آثار گذشته ، چنانكه در اين بيت ها آمده است :گفت وخوش گفت برو خرقه بسوزان حافظ يارب اين قلب شناسي ز كه آموخته بودابروي يار در نظر و خرقه سوخته جامي به ياد گوشه محراب مي زدمكه در هر دو بيت بالا خرقه سوختن مفيد معني ترك عوالم زهد كردن است ،با توجه به دو مفهوم خرقه سوختن و تركيب اين دو با يكديگر در بيت ، خلاصه معني اين مي شود كه خطاب به معشوق مي گويد ماجرا و نزاع را كوتاه كن و به سوي من بيا كه در انتظار آمدن تو چشم من به راه ماند و چنان سوخت كه مرا عاجز كرد، ناچار خرقه زهد و تقوي را از سر بيرون آوردم و به شكرانه آمدن تو سوزاندم ــ آمدن تو را قطعي تلقي كردم و به شكرانه ، خرقه را سوزاندم و ترك عالم زهد كردم ،در اين توجيه مردم چشم را خود چشم به حساب آورده ايم كه از انتظار مي سوزد،از آنجا كه معني بيت مورد اختلاف و محل توجه فضلاست بعضي از نظرها را در باب معني بيت در زير مي آوريم :در لغت نامه دهخدا، از قول مؤلف نقل شده است كه خرقه سوختن چشم به معناي تمام خشك شدن چشم ، كاسه خشك شدن چشم ، سپيدي خشك شدن آن است و توضيحات مفصلي ذيل صفحه آورده شده كه به طور خلاصه خرقه سوختن چشم را سوختن چشم ، كور شدن ، بر اثر انتظار مي داند، گرچه توضيحات علامه دهخدا از جهت توجه به روابط عليت دقيق است ، اما با مفاهيم خرقه از سر به درآوردن و به شكرانه سوختن قابل انطباق نيست ، طرز بيان نزديك به سبك طرح مسائل علم و خالي از هر گونه لطف شاعرانه است ،دكتر غني در باب خرقه سوختن چشم نظر دهخدا را نقل كرده مي نويسد يعني پيه چشم به آب شد (به تعبير آقاي دهخدا)،دكتر زرين كوب نوشته ماجرا كم كن و باز آ، كه مردمك چشم من چنان به باز آمدنت اميد بست و آن را قطعي و رويدادني شمرد كه به شكرانه اين باز آمدن ، مثل يك صوفي كه به حق پيوسته است و در غلبات آن حال به خرقه و رسم و راه نيازي ندارد، وي نيز خرقه اش را از سر بيرون آورد و سوخت ، توضيح دكتر زرين كوب دلنشين است ، تنها اشكال آن اين است كه خرقه را به خود چشم نسبت داده بي آنكه مناسبت خرقه را با چشم روشن كند: خرقه چشم چيست و چگونه چشم خرقه خود را از سر بيرون آورد و سوخت ؟ **