• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
  • محتسب شيخ شد و فسق خود از ياد ببرد
  • قصه ماست كه در هر سر بازار بماند
واژه نامه
  • شيخ : به معني پــير و مرشد و يا كســـي است كه رداي روحاني در بردارد، معمولاً آنرا به عنوان پير و مرشـــد مي آورد و به احتــــــرام از او يــاد مي كند
  • محتسب : مأمور اجراي احكام شرع
English Translation :
Passed intoxicated, other Khirka-wearers: and passed (the tale of them):
First Mesra Translation:
Our tale is that which, at the head of every market,-- remained.
Second Mesra Translation:
شرح بيت
**- محتسب زاهد شد و فساد خود را فراموش كرد; حكايت ماست كه هم چنان بر سر كوچه و بازار مانده است ،شيخ : به معني پير و مرشد يا كسي است كه رداي روحاني در بردارد، معمولاً آن را به عنوان پير و مرشد مي آورد و به احترام از او ياد مي كند، اما در اين جا از شيخ شد، مراد زاهد و عابد شد است و جنبه منفي دارد،ضبط مصراع اول در حافظ خانلري و همه نسخه بدلهايش ، به استثناء نسخه قزويني خرقه پوشان دگر مست گذشتند وگذشت است ، بعضي موارد را كه به روشن شدن معني كمك مي كند طرح مي كنيم ، و اين مورد از آن جمله است :امير مبارزالدين كه به شاه محتسب شهرت يافته بود، و در حافظ غالباً مشاراليه محتسب است ، تا چهل سالگي خود ميخواره بود و به مقتضاي مزاج خويش بر اين گونه مردم سخت نمي گرفت ، از چـهل سـالگي تـرك شـرابخـواري كرده متعبد و مولع زهد و پرهيز شده و بالطبع متوجه حرمت خمر گرديده ، امر به بستن ميخانه ها و تعقيب و تعزير ميخواران داده است ،شيخ شدن محتسب و از ياد بردن فسق خود در بيت اشاره به اين ماجرا دارد، شرح واقعه در تاريخهاي عصر حافظ آمده است ، از جمله معين الدين يزدي در مواهب الهي آورده : آنكه نداي هات الراح مي داد گوش به منادي حي علي الفلاح كرد چهره مبارك كه افروخته جام مدام بود سيماي متعبدان گرفت خاطر شريف كه بنشأَ شراب فرحان مي گشت نشاط للصائم فرحتان يافت ،،، و از اين پس ظرفاي شيراز به او لقب محتسب دادند، اين لقب پيش از امير مبارز، به عمربن خطاب خليفه دوم اطلاق مي شد: اطلاق محتسب بر عمر بن الخطاب براي آنست كه او در امر معروف و نهي از منكر سخت مبالغه مي كرد و پيوسته دِرِه و دوالي چرمين بجهت اجراي حد و تعزير بر ميان خود بسته داشت ،اما در خود غزل نكته خاصي نيست كه مناسبت يا زمان سروده شدن آن را روشن سازد، البته شاعر طنزسرا متوجه اين معني بوده كه برگه اتهامي در شعر، عليه خود، به دست شاه جباري ندهد، ولي اگر اين دو نكته كلي را بپذيريم كه اشاره شاعر در لفظ محتسب در موارد بسيار به امير مبارزالدين است ، و اين امير در آغاز شرابخوار و فاسق بوده ، سپس توبه كار شده و فسق خود از ياد برده ، انطباق مضمون شعر با اين معني خالي از اشكال ، بلكه بسيار مناسب خواهد بود، شايد هم محتسب شيخ شد،،، را ابتدا سروده ، ولي چون كنايه شعر، به اصطلاح ابلغ من التصريح بوده ، آن را منتشر نكرده و نسـخه بـدل خـرقه پـوشـان دگر مست گذشتند و گذشت را براي آن ساخته است ،اما طعنه به خرقه پوشان در حافظ مضمون تازه نيست ، نوائي است كه در سراسر متن به گوش مي رسد، آنچه خبر از يك واقعه مي دهد محتسب شيخ شد،،، است كه بيان سوز دل شاعر از شگفتيهاي روزگار و نموداري از طرز رفتار حكام وقت با مردم زمانه است ، پس اكنون كه آن شاه و آن روزگار خفقان از ميان رفته و مي توان حرف دل شاعر را باز گفت ، دريغ است كه از چنين اشاره دلنشيني ناديده بگذريم ، **