• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
  • نگار من كه به مكتب نرفت و خط ننوشت
  • به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
واژه نامه
  • غمزه : اشاره با چـشم و ابرو
  • مدرس : درس دهــنده ، معلم علوم ديني
  • مسئله : حاجــــت ، مبحث ، سؤال دربــــاره احكام شرعي
  • نگار : نـقـش و نـقـاشي ، معـشــــــوق
English Translation :
My idol (Muhammad), who to school went not; and writing wrote not:
First Mesra Translation:
With a glance, the precept-teacher of a hundred schools-- became.
Second Mesra Translation:
شرح بيت
**- محبوب من كه به مكتب خانه نرفت و خط نوشتن نياموخت ; مسائل شرعي را با اشاره چشم به صد مدرس آموخت ،مسئله : حاجت ، مبحث ، سؤال درباره احكام شرعي ،مدرس : درس دهنده ، معلم علوم ديني ،يعني محبوب من كه سواد خواندن و نوشتن ندارد، در مسائل شرعي چنان متبحر شد كه به اشاره چشم مسائل را به علما و مدرسين آموخت ،به گفته عباس اقبال اين بيت اشاره به شاه شجاع است كه در هفت سالگي به تعلم پرداخت و در نه سالگي بر اثر حافظه قوي و حدت ذهن و فرط استعداد قرآن را در حفظ گرفت و در همان حداثت سن به درجه اي رسيد كه فضلا و علماي نامي از او استفاده مي كردند، دكتر غني نيز در تاريخ عصر حافظ همين نظر را دارد،از آنجا كه از بيت هاي بعد روشن مي شود كه غزل در مدح شاه شجاع است نگار من چنانكه اقبال و دكتر غني گفته اند، مي تواند ايهامي هم به اين شاه داشته باشد اما بر اين نظر كه فقط به اين شاه اشاره دارد ايرادي وارد است و آن اينكه شاه شجاع چنانكه از سخن خود اقبال و دكتر غني برمي آيد به مكتب رفته و خط نوشتن آموخته است ، حال آنكه هنر اين ممدوح اين است كه با وجود اُمي بودن به اهل علم مسائل شرعي مي آموزد، پس مي توان اشاره ديگري هم در بيت يافت و آن اشاره به اُمي بودن پيامبر اسلام است ، چنانكه اين معني هم پيش از زمان حافظ و هم در زمان او به مثابه مدح و ثناي ِ آن حضرت ، در ادب فارسي مطرح بوده ، عطار گفته :سِر يك يك ذره چون بودش عيان اُمي آمد گو ز دفتر بر مخوانو خاقاني :مفلس دريادل است اُمي داناضمير مايه صد اولياست ذره ايمان اوو خواجو:تازي شير بي لقب مكي هاشمي نسب معتكف سراي وحي ، اُمي اُمتي سراعليهذا دور نيست كه اشاره حافظ هم از نگاري كه به مكتب نرفته و خط ننوشته پيامبرِ اسلام بوده باشد،شاه شجاع را هم ، با اندك مسامحه اي ، بايد مشمول چنين مدح و تحسيني دانست ، يعني به مكتب نرفتن او را كم به مكتب رفتن و كم نوشتن به حساب آورد، **