• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
  • اي كبك خوشخرام كجا مي روي بايست
  • غره مشو كه گربه زاهد نماز كرد
واژه نامه
  • زاهد : كسي كه دنـيا را براي آخرت ترك كند
  • غره : به كسر اول وفتح ثاني ، يعني فريفتن وبه طمع خام انداختن ، نيز به معناي نا آزمودگي كار و غفلت وبيخبري
English Translation :
O partridge, pleasant strutter! where goest thou? Stand!
First Mesra Translation:
Be not proud, that prayer (purification for evilness), the 'Abid's cat (imperious lust) -- made.
Second Mesra Translation:
شرح بيت
**- اي كبك خوش روش كه خوب با ناز راه مي روي ; فريب اين را مخور كه گربه زاهد نماز كرده است ،غـره شدن : فريفته شدن ، مغرور شدن ،صوفي فريبكار دام گستر را گربه زاهد، و آدمي را كه استعداد فريب خوردن و صيد شدن دارد، و هدف صوفي است ، كبك خوشخرام وصف كرده است ، پس معني به حسب ظاهر كلمات و كنايه هاي عام آن روشن است ، اما در اينكه كبك و گربه تنها اين گونه اسامي سمبليك باشند يا به داستان خاصي هم اشاره داشته باشند نظرهاي مختلفي ابراز شده كه خلاصه گزارشي از آنها را مي آوريم :قول مشهور اين است كه گربه زاهد اشاره به گربه اي است كه عماد فقيه داشته و او را تعليم داده بود تا در نماز به او اقتدا كند، و چون عماد فقيه شيخ خانقاه دار بوده و با اعمال صوفيانه خود مردم را مي فريفته ، بيت طعنه به اوست ، صاحب حبيب السير نوشته : گويند خواجه عماد هرگاه نماز گزاردي گربه او شرط متابعت بجاي آوردي و شاه شجاع اين معني را بر كرامت حمل مي فرمود و پيوسته به قدم اخلاص ، ملازمت آن جناب مي نمود، حافظ كه بر اين معني رشك مي برد، اين غزل به نظم آورد: صوفي نهاد دام و،،، اين قول را غالب شارحان حافظ از حبيب السير نقل كرده اند، در اين صورت عابد شخص عماد فقيه است و گربه عابد اضافه ملكي است يعني گربه اي كه متعلق به شخص عابد است ،قول ديگر اينكه گربه عابد به داستان معروف كبكنجير و گربه عابد كليله و دمنه اشاره دارد، مرحوم مينوي ذيل حكايت مزبور نوشته است : ،،،شعر معروف خواجه حافظ شيرازي ظاهرا مربوط به اين حكايت است ،،، در اين حكايت هم گربه آمده و هم كبك به صورت كبكنجير، كه بدين ترتيب مطابقت آن با موضوع بيت با دو نشانه مشخص مي شود: كبك و گربه ، با توجه به اين نكته كه كليله و دمنه نصرالله منشي ، چنانكه در مقدمه مينوي آمده در قرن هشتم و نهم شهرت تمام داشته است ، دور نيست كه اين كتاب از نظر خواجه گذشته بوده و به آن نظر داشته است ، بيت زير نيز قرينه اي است بر توجه خواجه به كليه و دمنه :مزاج دهر تبه شد درين بلا حافظ كجاست فكر حكيمي و راي بر همنيپس از جهات تاريخي و منطقي اشاره داشتن بيت به داستان گربه كليله و دمنه نامعقول نخواهد بود، دكتر خانلري قول حبيب السير را بكلي مجعول دانسته مي گويد: در اين بيت اشاره است به داستان گربه متعبد و كبكنجير در كليله و دمنه ،،، و البته كلمه عابد در اينجا صفت گربه است ،،، به موجب اين متن گربه متعبد به خرگوش و كبكنجير كه براي دادخواهي نزد او آمده بودند مي گويد ،،، نزديكتر آئيد،،، بنابراين كلمه بايست هم خطاب به كبك كه به دعوت گربه پيش مي رود مناسب مقام است ،،،، اما نه دليلي بر مجعول بودن روايت حبيب السير ارائه مي كند و نه اشاره اي به اين نكته كه مينوي قبلاً چنين نظري داده است ، و شايد پيش از مينوي نيز ديگران چنين نظر داده اند، قرينه بايست هم كه ذكر كرده اند با ضبط ما كه خوش مي روي به ناز منتفي مي گردد،دكتر غني در حاشيه حافظ خود قول حبيب السير و فارسنامه ناصري را كه نظر حبيب السير را تاييد كرده ، نقل نموده و معتقد است مقصود از گربه ، همان گربه عماد فقيه است ،دكتر زرين كوب هم مانند مينوي و دكتر خانلري گربه زاهد را با داستان كبكنجير مرتبط مي داند،اما قول سوم اينكه گربه زاهد اشاره به حكايت موش و گربه عبيد زاكاني دارد; كه او هم به مسجد مي رفته و تظاهر به زهد مي كرده است ; با توجه به اين كه گربه در اين داستان كنايه از امير مبارزالدين است ، چنانكه ابيات زير با اوصاف اين امير انطباق دارد:مژدگاني كه گربه تائب شد زاهد و عابد و مسلمانابود در مسجد آن ستوده خصال در نماز و نياز و افغانادر اينكه موش و گربه مولانا عبيد قصه اي سمبليك و ناظر به وضع زمان است و قهرمانان قصه مي توانند نماد كسان معروفي باشند، ترديد نيست ، چنانكه خود گويد:غرض از موش و گربه بر خواندن مدعا فهم كن پسر جانامورخ ارجمند، عباس اقبال ، راجع به امير مبارز مي نويسد: خم شكستن و تعصب ورزيدن و دست بيعت دادن به بازماندگان خاندان خلافت عباسي در مصر و ساير رياكاريهاي پادشاهي مانند امير مبارزالدين محمد مظفري با وجود سفاكي و ظلم و جور و حيله و تزوير بعيد نيست كه ذهن لطيف عبيد را متأثر ساخته و زبان او را با نظم داستان گربه و موش به انتقاد و تخطئه آن روش نفاق آميز وا داشته باشد، چه درك توفيق بين دو رسم متضاد يكي خونريزي بي باكانه و ظلم و ريا و ضبط مال و منال مردم ، ديگري جهاد در راه اخذ و اختيار لقب شاه غازي براي صاحبان ذهن صافي و ارباب ذوق سليم بسيار مشكل است و محال است كه ايشان را در مشاهده چنين احوال متأثر نسازد و به اعتراض و انتقاد وا ندارد، حتي به نظر نگارنده دور نيست كه كلمه مبارز در اين بيت :ناگهان گربه جست بر موشان چون مبارز به روز ميداناتلميحي به نام امير مبارزالدين باشد،هم عصر بودن خواجه با مولانا عبيد و نقطه نظرهاي مشترك آنها در قضاوتهاي اجتماعي چنانكه هر دو سلاطيني مثل شاه شيخ ابوالسحق ، شاه شجاع و سلطان اويس را مدح گفته و امير مبارزالدين را هجو كرده اند، مي تواند قرينه اي باشد بر اين كه خواجه ، مولانا عبيد و موش و گربه اش را به نظر تحسين مي نگريسته و از گربه عابد همان گربه عابد و زاهد و مسلماناي عبيد را در نظر داشته است ، و چنين است كه مجموعاً اين نظرسوم به واقعيت نزديكترمي نمايد،**