تعداد بازدید : 21194
تعداد نوشته ها : 34
تعداد نظرات : 22
سلامت می کنم ای جان فدایت
به قربانت شوم ،بکن عنایت
بیا تو چند روزی اندرونی
نزار جمعت کنن ،اونم تو گونی
شنیدم توی اصفهان زیادید
گونی گونی به اصفهان میایید
امیدوارم گونی ها رو به دزدند
که شاید طرف کرج بیایید
الان لازم داریم ماها شما رو
جون امه هاتون اینجا بیایید
همه پول لازمن این چند روزه
نیایید دله همشون میسوزه
لباس و کفش و عیدی و مخارج
سفرهای درون مرزی و خارج
عیدی واسه خاله،عمو و عمه
واسه آبجی نگینم دنیا کمه
واسه خودم می خوام یه پا بگیرم
چطور برم خرید دارم میمیرم
دیروز داداش جونم رفته به بازار
منم بارش کردم سیصدتا لیچار
گفتم اینا چیه واسم خریدی
مگه کوری که رنگش رو ندیدی
من آخه کی شال این رنگ پوشیدم
کی دیدی که مانتوی تنگ پوشیدم
مانتوش داره نفسمو میگره
انگار تو دوس داری نگار بمیره
بیا مامان شلوارشو نگا کن
سر راحت نگین جونم صدا کن
بگو داش مصطفی شلوار خریده
نمیدونه چقد زشته،بعیده
گفتم داداش جونم جمع کن اینا رو
واسه زنت بیا وردار اینا رو
خودم میرم فردا لباس میگرم
اونم گفت که سلیقتو میبینم
هنوز بازار نرفتم کار دارم
برای اونجا رفتن بار دارم
یکی باید بیاد پامو بگیره
آخه پام توی این گچه اسیره
حالا که پول جوره من پا ندارم
حقوقم رسیده و نا ندارم
دلم میخواد که بازارو بگردم
یه وقت فک نکنین که ول میگردم
آخه می خوام یه چیزه توپ بگیرم
بعدش حیرت زده اونو ببینم
می خوام که کف کنن کل برو بچ
نگین و مصطفی و اهل کرج
در اخر همبوگیان نازم
باید به سلیقم خیلی بنازم
چون هرچیزی گرفتم ناز بوده
هر کدومش پر از صد راز بوده
باید برم حالا سراغ عیدی
ببینم چی بگیرم واسه مهدی
باید برم نگو که خیلی زوده
دیگه وقتی تا سال ببر نمونده
خدایا ببر ما رو تو خرش کن
واسه سواری این ببرو رمش کن
الهی بارالها ای خدا جون
هر کی پول نداره بده فراوون
در این دنیا فقط یک چیز دارم
فقط یک خانه ی ناچیز دارم
که آن هم در کرج هست دوستانم
نگفتم که توی ونیز دارم
اگر چه خانه ام خیلی بزرگ است
ولی حیف که همین یک چیز دارم
درون هر اتاقم توی خانه
یه دونه لامپ و یک پریز دارم
برای تزئین این خانه ام من
گل و گلدان و یک آویز دارم
همه گویند به به خوش به حالت
و فهمیدم خوشی را نیز دارم
پریشب رفته بودم خواستگاری
و الان یک زنی هم نیز دارم
حالا با وجود خانوم خونه
یه خونه ی خیلی تمیز دارم
وقتی که بر می گردم از اداره
غذاها ی خیلی لذیذ دارم
بعد عروسیمون حالا دگر من
بچه ای تپل و هم ریز دارم
برایت می نویسم بچه ام چیست
پسری به نام کامبیز دارم
بعد پدر شدن حالا تو گوشم
صدای ویز و ویز و ویز دارم
برای نهی بچه از خطرها
کلمه ای به نام جیز دارم
برای بردن آشغال دم در
دگر یک کمر نیم خیز دارم
از اینها بگذریم اصلی ترینها
پدر و مادری عزیز دارم
برای کار کردن در اداره
یه صندلی و حتی میز دارم
زنم تصادف کرده در خیابان
و حالا یک زن مریض دارم
برای گردشم در عید امسال
قصد سفر به این تبریز دارم
برای خرج و دخل خانه هر روز
دلی از غم پر و لبریز دارم
و امروز بعد این سالهای عمرم
گرفتم که هزاران چیز دارم