آغاز حکومت عباسیان ![](https://imna.ir/images/upload/0048/images/2401/ESLAM.jpg)
آغاز دوران حکومت ۵۰۰ ساله عباسیان در مکه بنا به روایتی، مصادف با چنین روزی از سال ۱۳۲ هجری قمری است.
پیش
از ظهور اسلام، بین بنیهاشم و بنیامیه بر سر ریاست خانه کعبه اختلاف
بود، مخصوصاً بعد از ظلمهای معاویه و یزید نسبت به علی بن ابیطالب (ع) و
اولاد او، دامنه این اختلافات توسعه بیشتری پیدا کرد تا جائی که به انقراض
حکومت بنیامیه منجر شد، البته سقوط بنیامیه دلایل دیگری نیز داشت، از
جمله تعیین جانشینان متعدد که موجب اختلاف و دشمنی در خاندان اموی گردید،
اختلاف و تعصبات قبیلهای میان تیرهها و طوایف مختلف عرب شمالی و جنوبی که
زمینه مناسبی برای فعالیت عباسیان فراهم کرد، جانبداری متعصبانه امویان
از عنصر عربی و تحقیر اقوام دیگر نظیر ایرانیان و نهضتهای سیاسی و مذهبی
که با امویان مخالفت میکردند، موجبات ضعف دولت اموی را فراهم کرد.
نسب
عباسیان، به عباس بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف عموی پیغمبر (ص)
میرسید. یکی از مهمترین مراکز اتکاء بنیهاشم ایران بود، زیرا ایرانیان
به چند دلیل دشمن آشتیناپذیر بنیامیه بودند، از جمله تجاوز و تعدی
بنیامیه و عمال آنان و سیاست غلط آنها مبتنی بر سروری عرب و تحقیر ملل
تابعه بهویژه ایرانیان، بههمین جهت عباسیان بهزودی دریافتند که از
نارضایتی مردم ایران چگونه استفاده کنند و دیگر اینکه هرج و مرج ممالک
اسلامی به عباسیان این فرصت را داد که در نواحی ایران مخصوصاً خراسان دعوت
خود را آغاز کنند.
تکیهگاه عباسیان علاوه بر ایرانیان، فرقههای مختلف
شیعه بود که در آن زمان مشتمل بر عباسیان، علویان، زیدیه و پیروان محمد بن
حنیفه بود که بعد از درگذشت وی، پسرش ابوهاشم جانشین او شد و بعد از مرگ
ابوهاشم، پیروانش با محمد بن علی بن عبدالله بن عباس بیعت کردند و بهنام
شیعه آلعباس مشهور شدند که مشخصه آنان بیرق و لباس سیاه بود.
محمد بن
علی دهکده کوچکی بهنام حمیمه را مرکز فعالیت خویش قرار داد و از همین محل
دعاتی را به خراسان و ماوراءالنهر فرستاد و بعد از درگذشت وی، پسرش ابراهیم
جانشین او شد. ابتدا، دعوت سری بود و امور دعوت بهوسیله مجمعی صورت گرفت
که دارای ۱۲ نقیب و شورائی مرکب از ۷۲ نفر بود، زمانی که ابراهیم به خراسان
توجه کرد، در آنجا بزرگان زیادی به او گرویدند از جمله بازرگان معروف،
بکیر بن ماهان که در سال ۱۰۵ق در کوفه با عباسیان بیعت کرد، در سال ۱۲۶ق که
بکیر بن ماهان به زندان افتاد، با ابومسلم آشنا شد و بکیر بعد از آزادی از
زندان ابومسلم را به ابراهیم معرفی کرد.
ابراهیم، ابومسلم را جهت
انتشار دعوت به خراسان فرستاد که در این زمان، نصر بن سیار در خراسان حکومت
میکرد و در آنجا بین دو طایفه بزرگ اعراب مضری و یمانی اختلاف افتاده بود
که پیروان بنیعباس فرصت را مغتنم شمردند و مردم را با شعار «الرضا من آل
رسول یا الرضا من آل محمد» دعوت مینمودند و ابومسلم توانست مرو را تصرف
کند و در سال ۱۲۹ق در روستای سفیدنج مرو دعوت خود را آشکار کرد، به گفته
طبری، اهالی دهکدههای مرو دعوت را پذیرفته و بهتدریج نزد ابومسلم
میآمدند.
وی در رمضانالمبارک ۱۲۹ق، دو علم ظل (سایه) و سحاب (ابر) را
که ابراهیم امام برای یارانش فرستاده بود، بیرون آورد و دعوت خویش آشکار
کرد. ابومسلم و یارانش، لباسهای سیاه پوشیدند که شاید به تقلید از رنگ
رایت پیغمبر (ص) یا به نشانه سوگ شهدای اهل بیت پیامبر (ص) بوده است.
در
یک شب، اهالی شصت روستای مجاور همه جامه سیاه پوشیده، اجتماع کردند و با
چوبدستیهایشان - که کافرکوب میخواندند - بر مرکبهای خویش میزدند و
مروان خطاب میکردند، بهخاطر اینکه مروان آخرین خلیفه اموی لقب حمار
داشته است. بیشتر این مردم، روستائیان کشاورز، افزارمندان و دیگر اقشار
موالی بودند.
کار ابومسلم و یارانش بالا گرفت و با شکست دادن سربازان
اموی در نهاوند (ذیالقعده ۱۳۱ق) در محل واقعه فتحالفتوح، به آخرین مقاومت
نیروهای اموی در ایران خاتمه دادند. آخرین نبرد سیاهجامگان با لشکریان
اموی در نزدیکی موصل در شمال عراق روی داد که با شکست نیروهای اموی پایان
یافت.
در آستانه فتح عراق، مروان که به ابراهیم امام سخت بدگمان شده
بود وی را دستگیر کرده و به قتل رساند، از اینرو چون کوفه بهدست
خراسانیان افتاد، برادر وی ابوالعباس را - که بعدها به سفاح معروف شد - به
خلافت برداشتند. با کشته شدن مروان در مصر، طومار خلافت اموی بهکلی
برپیچیده شد و آرمان عباسیان با خون سیاهجامگان خراسان و تلاش مستمر
داعیان و نقیبان بالاخص ابومسلم تحقق پذیرفت و خاندان عباسی، سرنوشت بخش
اعظم جهان اسلام را در اختیار گرفتند.
عباسیان نزدیک به ۵۲۴ سال
حکمرانی کردند، حکومتشان با «ابوالعباس سفاح» آغاز شد و با مرگ «مستعصم» و
توسط مغولان منقرض گردید. حکومت عباسیان به دو دوره تقسیم میشود، دوره
تسلط ایرانیان که خلفای عباسی با اقتدار و قدرت زیاد حکومت میکنند و دوره
تسلط ترکان که حکومت عباسی رو به ضعف و انحلال میرود.
همانطور که
گفته شد، با ورود ترکان به دستگاه خلافت، تزلزل این نهاد آغاز و باعث تحولی
عظیم در نظام اداری و سیاسی دستگاه خلافت بهمعنی نابسامانی و فساد شد، پس
از آنکه خلفای عباسی برای تأمین مخارج و پرداختن به عیش و نوش و
خوشگذرانی با مشکل روبهرو شدند، مجبور گشتند برای تأمین این مخارج به
امیران ترک خود باج دهند و مناصب دولت را به آنان بفروشند و از آن پس
امیران ترک بهجز اندوختن ثروت و چپاول مردم کار دیگری نمیکردند و در پی
آن، قدرت خلفای عباسی محدود میشد. تمام این اقدامات و بیلیاقتی و
بیکفایتی خلفا دست به دست هم داد تا در زمان مستعصم، هولاکوخان مغول به
نزدیک بغداد بیاید و بعد از تصرف بغداد در سال ۶۵۶ق و کشته شدن مستعصم،
برای همیشه دولت عباسیان منقرض شود.
1321ش:مروری بر رویدادهای سیاسی نیمه دوم بهمن ماه 1321 (فوریه 1943 ) ایران، یك تغییر نظر 180 درجه ای مجلس شورای ملی را نشان می دهد كه در كشورهای دیگر كمتر سابقه دارد.
پارلمان ایران در پی كنارگیری ده وزیر كابینه قوام السلطنه نخست وزیر وقت، هفدهم بهمن ماه 1321 در یك رای گیری وی را در سمت نخست وزیری تثبیت كرد تا کابینه تازه تشکیل دهد. همین مجلس یك هفته بعد، در حالی كه قوام هنوز نخست وزیر بود، در یك رای گیری دیگر ابراز تمایل به نخست وزیری علی سهیلی كرد كه جای قوام را گرفت و سه روز بعد وزیران خود را معرفی كرد!. در هر دو كابینه الهیار صالح وزیر دارایی بود كه دو ماه بعد بر اثر اختلاف با دكتر میلسپو مستشار آمریكایی مالیه كناره گیری كرد.
در زمان دولت علی سهیلی بود كه لایحه مهم آموزش و پرورش عمومی، یكسان و رایگان به صورت قانون در آمد.
1878م:اواخر ژانویه در سال 1878 دانشگاه آمریكایی «ییل» نخستین نشریه دانشگاهی به نام «ییل نیوز» را منتشر ساخت و دانشگاههای دیگر از آن اقتباس كردند. دیوان عالی آمریكا حكم داده است: از آنجا كه نشریات دانشگاهی با كمك هزینه دولت انتشار می یابند، حق گرفتن اگهی تجاری و تكفروشی ندارند.
1922م:مجله جیبی «ریدرز دایجست» كه ناشر آن مدعی است تیراژی بالای 15 میلیون نسخه دارد و عمدتا با پست توزیع می شود پنجم فوریه سال 1922 انتشار خود را آغاز كرد.
«دویت والاس» و همسرش «لیلا» در آن سال با یك وام پنج هزاردلاری این مجله را راه اندازی كردند زیرا روزنامه ای كه در آنجا كار می كردند عذرشان را خواسته بود و نمی خواستند كه پس از آن «كارفرما» داشته باشند. نخستین شماره این مجله 1500 نسخه فروش داشت.
انتشار مجله به قطع جیبی ابتكار تازه ای بود، زیرا كه خواننده می توانست آن را در جیب و یا كیف دستی خود ببرد و با هر فرصتی كه به دست آید آن را بخواند.
این مجله با قطعی كوچك رقیب بزرگی برای كتاب شد، مخصوصا كه درهر شماره اش چند داستان كوتاه، خلاصه چند كتاب، مطالب دانستنی، مطالب بهداشتی و آخرین گزارشهای پزشكی، خبرهای جنایی، مطالب خواندنی. آخرین پیشرفتهای علمی و موضوعهای اجتماعی ــ فرهنگی را چاپ می كرد و هنوز این روش را ترك نگفته است.
این مجله در طول عمر خود به ندرت به مسائل سیاسی ــ اقتصادی روز پرداخته و اعلام داشته است كه تا قطعیت پیدا نكنند (تاریخ نشوند) به این مطالب نخواهد پرداخت، زیرا كه از حرف تا عمل فاصله ای طولانی وجود دارد و نمی خواهد خواننده گمراه شود. سیاست این مجله براین پایه است كه تا می تواند از چاپ مطالبی كه خواننده را اغفال كند خودداری ورزد.
1922م:ششم فوریه سال 1922 دولتهای آمریكا، ایتالیا، انگلستان، ژاپن و فرانسه با توجه به این حقیقت تاریخی كه «قدرت دریایی» دولت صاحب آن را به قلدری و خیال تجاوز برمی انگیزاند عهدنامه قطع رقابت دریایی و محدود كردن ابزار های جنگ دریایی را میان خود امضاء كردند. اوضاع روسیه در پی انقلاب بولشویكی هنوز تثبیت نشده بود كه در این پیمان شركت داده شود و آلمان كه در جنگ جهانی اول شكست خورده بود به موجب عهدنامه ورسای ناوگان خود را از دست داده و حق داشتن كشتی جنگی سنگین از آن سلب شده بود.
گذشت زمان نشان داد كه از سه ـ چهار سال بعد، دولتهایی كه این معاهده را امضاء كرده بودند برای تقلب كردن درمفاد آن باهم مسابقه گذاشتند و ... تا جائی كه از این عهدنامه تنها نامی باقی ماند.
1933م:«فرانکلین دی. روزولت» كه در اوج ركود اقتصادی آمریكا به ریاست این كشور انتخاب شده بود بانكهای آمریكارا از ششم فوریه سال 1933 به مدت ده روز تعطیل كرد؛ زیراکه قبل از آن مردم برای بیرون كشیدن پس اندازهای خود كه تورّم را شدیدا بالا می برد به بانكها هجوم برده بودند. به علاوه، موجودی بانكها برای پرداخت ها كافی نبود و مقابل بانكها صفهای طولانی به وجود آمده بود و بیم آن می رفت که همین صفوف تبدیل به شورش و عصیان شود. آمریکا از سال 2008 نیز وارد یک بحران اقتصادی شده است که علت عمده آن افزایش بدهی دولت این کشور و كسر بودجه آن در سالهای اخیر است.
1944م:دور تازه بمباران شدید و روزانه شهر برلن توسط هواپیماهای نظامی متفقین از ششم فوریه 1944 آغاز شد كه تا پایان جنگ جهانی دوم ادامه داشت. ارتش آلمان به حد كافی هواپیما برای دفاع از آسمان برلن در اختیار داشت ولی این هواپیماها سوخت لازم را برای به پرواز در آمدن نداشتند و از شهر، تنها با سلاحهای زمینی ضدهوایی دفاع می شد كه از آنها هم به دلیل شبانه بودن این حملات و پرواز در ارتفاع زیاد كار چندانی ساخته نبود و ژنرالهای هیتلر تنها به این اصل دلخوش بودند كه با حمله هوایی نمی شود جنگ را برد و كشوری را تسخیر كرد.
1913م:بانو «رزا لی پاركز» كه یك اقدام دلیرانه او باعث تشدید فعالیت جنبش حقوق مدنی آمریكا و پیروزی آن شد چهارم فوریه سال 1913 در یك خانواده سیاهپوست در شهر «تاسكجی» واقع در ایالت جنوبی آلاباما به دنیا آمد. پدرش نجار و مادرش آموزگار بود و خود او بعدا به کار دوزندگی سرگرم شده بود. او در محیطی زندگی می كرد كه میان سیاهپوستان و سفید پوستان تبعیض و جدایی بود و رنگ پوست ملاك برتری انسان بود.
برای مثال؛ سیاهپوستان حق نشستن روی صندلیهای ردیفهای جلوی اتوبوسهای شهری را نداشتند و تازه اگر صندلی برای نشستن وجود نداشت و یك سفید پوست وارد اتوبوس می شد، سیاهپوست باید صندلی اش را به او می داد. رزا از این وضعیت و نیز جدا بودن مدارس سیاه و سفید ازهم خسته شده بود. وی روز اول دسامبر سال 1955 كه عازم محل كار خود (یك كارگاه لباسدوزی) در شهر مونتگمری بود ، نه تنها از در جلو اتوبوس وارد آن شد بلكه روی یك صندلی در ردیفهای جلوتر هم نشست و به اعتراض راننده توجه نكرد و از جای خود تكان نخورد. راننده اتوبوس را متوقف ساخت و به پلیس تلفن كرد، زیرا كه نشستن سیاهپوستان روی صندلیهای ردیفهای جلو اتوبوس در آن ایالت جریمه نقدی داشت.
تا آمدن پلیس، بسیاری از مسافران اتوبوس كه برای رسیدن به محل كار عجله داشتند پیاده شدند و یكی از آنان به روزنامه شهر تلفن كرد و عكاس از این صحنه عكس گرفت.
پلیس رزا را به دادگاه برد و جریمه شد. انتشار عكس و گزارش كار او واظهاراتش دربازجویی پلیس در روزنامه شهر، در جهان چون توپ صدا كرد و این عكس دربیشتر روزنامه های جهان به چاپ رسید و جنبش مدنی آمریكا برشدت فعالیت خود افزود.
دكتر مارتین لوتر كینك رهبر جنبش راهپیمایی های چند صد هزاره نفری برپا كرد و با این كه جان خود را برسر آن گذارد، جنبش در دهه بعد به پیروزی رسید و قانون «حقوق مدنی» به تصویب كنگره رسید و ....
رزا و خانواده اش چند سال بعد به شهر دیترویت آمریكا نقل مكان كردند، اما کار آن روز وی فراموش نشد هرجا و هروقت كه از جنبش حقوق مدنی آمریكا نام برده می شود ، وی نیز مطرح می گردد و روزنامه ها به مناسبت سالروز تولد و سالروز اقدام شجاعانه اش با او مصاحبه می كنند و نامش در تاریخ آمریكا ماندگار خواهد ماند. رزا در سال 2005 درگذشت و با احترام تمام و رعایت تشریفات رسمی مدفون شد.
1992م:چهارم فوریه سالروز دو رویداد مهم در ونزوئلاست. در این روز در سال 1992 سرهنگ كماندو، هوگو چاوز با پنج واحد نظامی بر ضد كارلوس پرز رئیس جمهوری وقت ونزوئلا كه دستگاه حكومتی وی شهرت به آلوده شدن به فساد داشت كودتا كرد و با این كه بسیاری از نقاط پایتخت را تصرف كرده بود در این كار موفق نشد و به زندان افتاد. چاوز هفت سال بعد - دوم فوریه سال 1999 با رای اکثریت مردم به رهبری این کشور انتخاب شد و دو روز بعد دوران ریاست جمهوری خود را آغاز كرد. وی دوم فوریه 2009 دهمین سال انتخاب خود و زمامداری بر ونزوئلا را برگزار کرد که به پیشنهاد انبوه مردم، این روز یک روز ملی خوانده شد که تعطیل عمومی است. چاوز در طول زمامداری خود با توجه به تجربه حاصل از نظام های سوسیالیستی در قرن 20 و با تفسیر فرضیه های سوسیالیستی مطرح و عقاید سیمون بولیوار و - قهرمان ملی آمریکای لاتین فرضیه سوسیالیسم قرن 21 را بنا نهاد که دارای چهار ستون اصلی است: توزیع عادلانه درآمد، رفاه و فرصت ها - دمکراسی خلق - استقلال اقتصادی - بازگشت به انسانیت و پایان هرگونه فساد. به این ترتیب؛ سوسیالیسم چاوز نوعی سوسیالیسم ملی است. در آمریکای لاتین، مردم منطقه خودرا اعضای یک ملت واحد می دانند.
چاوز (تلفظ این اسم در آمریکای لاتین، چاوس است) پس از رهایی از زندان (به جرم کودتای فوریه 1992) كه در آنجا دچار آسیب چشم شده بود به فعالیت سیاسی برضد طبقه برتری جو و آزمند (حاکمان و ثروتمندان) ادامه داده بود و در انتخابات دسامبر 1998 پیروز شده بود.
چهارم فوریه 2006 به مناسبت دو رویداد مورد بحث، صدها هزار تن از هواداران چاوز از سراسر ونزوئلا به كاراكاس آمده و در حالیكه به سبك او كلاه (بره) و پیراهن سرخ برتن داشتند در خیابانهای كاراكاس به حركت درآمده بودند و این منظره (عكس بالا)، خیابانهای كاركاس را به صورت رودخانه های سرخ درآورده بود. علاوه بر هواداران چاوز در كاراكاس، بقیه جمعیت با چهار هزار و ششصد اتوبوس خود را به كاراكاس رسانده بودند و شعارهای آنان عبارت بود از: دولت واشنگتن، نه ـ انقلاب، بله. در انتخابات دسامبر امسال، ده میلیون رای برای چاوز (تجدید انتخاب او) و ....
چاوز در مراسم سال 2006 که به مناسبت این دو سالروز برگزار شده بود خطاب به هوادارانش گفت كه برای مسلح كردن مردم جهت دفاع از انقلاب [سوسیالیسم قرن 21] یك میلیون تفنگ در اختیار آنان قرار خواهد گرفت و صد هزار تفنگی كه از روسیه خریداری شده است مقدمه این كار است.
چاوز پیش از شركت در مراسم چهارم فوریه 2006، به هاوانا رفته بود تا از دست فیدل كاسترو - آموزگار و مراد خود - تقدیر نامه یونسكو معروف به مدال «خوزه مارتی» را دریافت دارد .
2003م:«انتونی زینی» ژنرال بازنشسته و فرمانده سابق نیروهای آمریكا در خاور میانه (مستقر در خلیج فارس) چهارم فوریه 2003 و 43 روز پیش از آغاز حمله نظامی آمریکا به عراق، در اجتماع انجمن زنان رای دهنده آمریکایی در تالار كتابخانه عمومی شهر ویلیامزبورگ در اظهار نظر خود در این باره گفته بود: مصلحت نیست كه آمریكا به تنهایی با عراق وارد جنگ شود، زیرا كه اگر هم این جنگ را ببرد، صلح را نخواهد برد. وی اضافه كرده بود كه اگر آمریكا بدون كسب مجوز از سازمان ملل كه به حمله نظامی آن كشور مشروعیت خواهد داد وارد جنگ شود؛ در سالهای بعد با درگیری های بیشتری رو به رو خواهد شد. با وجود این، ژنرال زینی که به اوضاع سیاسی ــ نظامی خاور میانه آشناست اشاره كرده بود كه اینك برای جلوگیری از جنگ دیر شده است و با انتقال این همه نیرو، آمریكا به نقطه بی بازگشت نزدیك شده است.
ژنرال شوارتسكف فرمانده سابق نیروهای آمریكا در جنگ با عراق (که نوجوانی اش را در تهران گذارنیده است) نیز چند روز پیش از ژنرال زینی همان عقیده را بیان کرده و دولت آمریكا را از جنگ با عراق بدون مجوّز سازمان ملل برحذر داشته بود.
2005م:پنجم فوریه 2005 كاندولیزا رایس وزیر امور خارجه وقت کابینه آمریكا (دولت جورج دبلیو بوش) در جریان دیدار برق آسای هفت روزه اش از اروپا و خاورمیانه به ملاقات نخست وزیر لهستان - متحد آمریكا در اشغال نظامی عراق شتافته بود. در این سفر، رایس دولت لهستان را درباره دیدارهای خود در ردیف انگلستان، آلمان و فرانسه قرار داده بود.
مشاهده این عكس كه «مارك بلكا» نخست وزیر لهستان را هنگام ملاقات با رایس در كنار پرچم آمریكا نشان می دهد در بیننده، تاریخ لهستان را تداعی می كند كه دست كم در سه قرن اخیر، هر چند دهه خود را زیر پرچم یك قدرت قرار داده است؛ پیش از دهه 1990 زیر پرچم شوروی، پیش از شوروی - در دست هیتلر، قبلا از آن تزار روسیه و پیش از تزار ، فرانسه ناپلئون و پیشتر از ناپلئون - امپراتور اتریش و .... زمانی پادشاهی، گاهی جمهوری و 45 سال كمونیست بود و حالا .... در دهه یکم قرن 21 به اتكاء آمریكا با ارباب قدیمی اش روسیه به دشمنی پرداخته به آمریکا اجازه استقرار شبکه موشکی داده و به تحریک غرب با مسکو بر سر اوكراین رقابت می كند. باید منتظر شد و دید قدرت بعدی كه لهستان در برابرش كرنش خواهد كرد كدام خواهد بود؟. با روند جاری، عمر نظام یک قطبی را پایان یافته تلقی باید کرد. نظام یک قطبی بر شانه زبان و قلم (شبکه های تلویزیونی آمریکا و انگلستان، نطق و تهدید و ارعاب مقامات مربوط و مقالات روزنامه های بلوک غرب و محتوای کتاب ها) نشسته و بنابراین پایه هایش حرف و كاغذ، كه زیاد مستحكم نبوده اند. چند دهه است كه خبر و نظر رسانی شده است ابزار قدرت ـ جنگ افزاری كه روزانه بكار می رود و همانند سلاح اتمی و موشك نیست كه در انبارها بپوسد، ولی باید دید كه این حربه كاغذی و حرف تا چه زمان و برای چه مدت برنده خواهد بود. واضح است تا روزی كه جهانیان آگاهتر شوند و بدانند كه با كاغذ كنترل می شوند و در چنگال حرف (سخن پراكنی های رادیو تلویزیون) قرار دارند و راه خنثی كردن و نادیده گرفتن این حربه را یاد بگیرند. درست است كه سلاح اتمی وسیله قدرت نمایی است ولی نفوذ و اقتدار در جهان قرن 20 و دهه یکم قرن 21 ظاهرا ناشی از قلم و كلام بوده است.
2005م:ژنرال سه ستاره سپاه تفنگداران دریایی آمریكا «جیمز ماتیس» یکم فوریه 2005 در نشستی در سن دیاگو كالیفرنیا گفت: تیر زدن به برخی افراد یك سرگرمی است. واقعا تفریح است با این افراد بجنگید، فریاد بزنید و به گلوله بندید. شما می روید به افغانستان افرادی را به چنگ می آورید كه پنج سال زنان را به خاطر این كه چادر به سر نداشتند كتك زده بودند. شلیك به این افراد و ساختن جهنمی برای آنان یك سرگرمی است!.
روزنامه های مخالف سیاستهای آمریكا در سراسر جهان اظهارات صریح ژنرال ماتیس را سوژه انتقاد از عملیات نظامی آمریكا در افغانستان و عراق و كشتار ناشی از آن قرار داده بودند و ....
در پی انتشار این سخنان در رسانه ها، مقامات نظامی آمریكا در پاسخ به پرسشهای روزنامه نگاران که واکنش دولت چیست گفته بودند كه ژنرال ماتیس كه از ماموریت افغانستان و عراق به آمریكا بازگشته به خاطر بیان این مطلب توبیخ نخواهد شد!. در این زمینه، فرمانده كل سپاه تفنگداران گفته بود كه می داند از حرفهای ژنرال ماتیس برداشت های گوناگون خواهند كرد ولی ماتیس افسری با تجربه، شجاع و رك گو است. خود او پس از انعكاس حرفهایش در رسانه ها متوجه شده است كه باید در بكار بردن كلمات دقت می كرد.
ژنرال ماتیاس از اواخر سال 2001 تا مدتی در جنوب افغانستان با طالبان درگیر بود و سال 2003 به عراق منتقل شد و در عملیات نظامی این كشور شركت كرد.
2006م:وزارت دفاع آمریكا دوم فوریه 2006 گزارش بررسی اوضاع نظامی جهان در رابطه با استراتژی آن كشور را منتشر ساخت كه هر چهار سال یك بار انتشار می یابد و سندی قابل ملاحظه تلقی می شود. در گزارش تازه، چین به عنوان كشوری اعلام شده است كه معارض بالقوه ردیف اول آمریكاست!.
در این گزارش [که برکنار از تاثیر سیاست های روز نبوده است] آمده بود: "دولت چین از سال 1996 به گونه ای «اعلام نشده» در حال تقویت بنیه نظامی این كشور است. چین اینك به صورت یك قدرت عظیم نظامی به خودنمایی پرداخته و هماورد ردیف اول آمریكا در سطح جهان شده است و به این مسابقه ادامه می دهد. چین تكنولوژی نظامی خود را لاینقطع تكمیل می كند، حال آن كه در این سالها، آمریكا به دلیل نبودن یك معارض در صحنه، مسابقه تسلیحاتی را متوقف ساخته است. آهنگ و مسیر تقویت نظامی چین به گونه ای است كه تعادل نظامی منطقه (خاور دور) را برهم زده و می رود تا یك ریسك بزرگ به وجود آورد. چین با اجرای برنامه های از پیش تنظیم شده خود، دارای ابزارهای جنگ الكترونینك و سایبر (اینترنتی)، مقابله در فضا (جنگ فضایی و اصطلاحا جنگ ستارگان)، نبرد با موشكهای بالستیك و كروز زمینی و دریایی، شبكه دفاع ضدهوایی، زیردریایی های اتمی ویژه حمله، اژدرهای اتمی از نسل نوین آنها، موشكهای اتمی چند كلاهكی دریایی و زمینی، هواپیماهای بدون خلبان (اكتشافی و حمله) و ماهواره های نظامی شده است كه بر آنها باید نیروی زمینی چند میلیونی آن را اضافه كرد. با این توان، چین خواهد توانست نه تنها در آسیا، بلكه در هر نقطه از كره زمین وارد عملیات نظامی شود.".
در این گزارش كه در آستانه دیدار «هو جینتائو» رهبر چین از آمریكا انتشار یافته بود و جمعه شب (سوم فوریه) از شبكه های تلویزیونی همراه با تصویر پخش شد، اضافه شده بود: "جهان خارج هنوز از انگیزه چین به این تقویت و بسیج نظامی اطلاع كامل ندارد و نمی داند كه چین با این نیروی نظامی عظیم چه می خواهد بكند. دولت آمریكا می خواهد كه چین مقاصد خود را از این صف آرایی محرمانه روشن سازد. دولت آمریكا مایل است كه چین به جای تبدیل شدن به یك منبع ارعاب و تهدید نظامی به گسترش اقتصاد خود ادامه دهد و قدرت بزرگ اقتصادی اش را حفظ كند.".
در این گزارش سپس به روسیه اشاره شده و چنین آورده شده: "روسیه كشوری در حال انتقال است كه گمان نمی رود در این حالت یك تهدید نظامی در حد شوروی سابق باشد. با وجود این، آمریكا همچنان از ناحیه روسیه نگرانی دارد. دولت مسكو اخیرا سه گام نگرانی آور برداشته از جمله محدود كردن اختیارات فرمانداران كه ما را نسبت به گامهای احتمالی بعدی دلواپس كرده است. دولت آمریكا از مشاركت [؟!] با روسیه استقبال می كند، ولی این دولت به فروش اسلحه و تكنولوژی پیشرفته به برخی از كشورهای مورد سوء ظن آمریکا ادامه می دهد كه موجب تردید و نگرانی ماست. فروش این سلاحها، در گوشه و کنار جهان موازنه منطقه ای را برهم خواهد زد.".
درباره هند در این گزارش آمده بود: "هند در حال بر آمدن (طلوع) است و می رود كه به یك قدرت بزرگ مبدل شود و كوشش ما این است كه این قدرت، شریك استراتژیك آمریكا باشد. ما به همكاری استراتژیك خود با هند ادامه می دهیم.".
در پی انتشار این گزارش كه یك بررسی رسمی استراتژیك وزارت دفاع آمریكا از اوضاع نظامی جهان است، «ریان هنری» دستیار وزیر دفاع آن كشور درباره قدرت نظامی چین گفته بود: "دولت آمریكا همچنان مایل است كه در طلوع و ارتقاء صلح آمیز چین شریك باشد. با وجود این، دولت آمریكا وسائل لازم را در اختیار دارد كه مانع از آن شود كه چین در راه خصومت گام بردارد. ما معتقدیم كه چین در تقویت نظامی خود [فقط] تا آن حد پیش برود كه برای حفظ امنیت آن كشور لازم است [!].".
رسانه هایی كه این گزارش مفصل را منتشر ساخته بودند به نطق سالانه 31 ژانویه 2006 جورج دبلیو بوش در جلسه مشترك كنگره اشاره كرده بودند كه چندبار گفته بود كه دولت آمریكا می كوشد كه رهبری بر جهان را حفظ كند، در عراق تا هروقت كه لازم باشد بماند و مانع دسترسی ایران به سلاحهای اتمی شود.
اظهارات جورج بوش در اواخر ژانویه 2009 از زبان هیلری کلینتون وزریر امورخارجه کابینه "باراک اوباما" عینا تکرار شد.
مرور زمان نشان داد که روسیه در طول سه سال پس از انتشار گزارش پنتاگون به راهی قدم گذارده است که روسیه امپراتوری و شوروی سوسیالیست می رفتند و روسیه ناسیونالیست ـ پاتریوتیست قرن 21 هر دو راه قدیمی مسکو را یکی ساخته و دارد در آن گام بر می دارد؛ با کوبا تجدید عهد کرده و می خواهد قراردادهای سابق دوستی را با دولتهای مربوط تجدید کند، قدرت اوراسیا (از بالتیک تا دریای ژاپن) را احیاء و تقویت کند، به فساد داخلی پس از فروپاشی که گسترش آن خواست غرب بود پایان دهد، شعارهای دمکراسی[دمکراسی که در غرب هم تنها نامی برای سوء استفاده از آن باقی مانده است] رسانه های غرب را نشنیده بگیرد،انبوه تسلیحات خودرا نوسازی کند، نفوذ غرب در قلمرو شوروی سابق را پایان دهد، با توسل به همان بهانه های واهی غرب وارد مسئله افغانستان شود تا غرب یکه تاز میدان آنجا نباشد که به فساد ادارای کشانیده شده است و ....
2004م:بالاخره مرگ «زوراب ژوانیا» نخست وزیر گرجستان را به گردن بخاری گاز سوز ساخت ایران انداختند. وی كه از متحدان «سا كاشویلی» رئیس جمهور و از سران انقلاب نارنجی سال 2004 گرجستان بشمار می رفت و متمایل به اتحاد گرجستان با بلوک غرب بود دوم فوریه 2005 برای دیدار دوست خود «رائول یوسوپوف» به آپارتمان او رفت و چون دیر كرد، "بادی گارد" به سلفون او زنگ زد كه جواب نشنید. خواست با شكستن در وارد آپارتمان شود كه موفق نشد. پلیس محل را خبر كرد و از پنجره وارد آپارتمان شدند و جسد زوراب را در اطاق نشیمن و رائول را در آشپزخانه یافتند. نخست، احتمال سوء قصد داده شد و حتی گفته شد كه كار جاسوسان خارجی[روسیه] بوده ولی پس از معاینه اجساد معلوم شد كه مرگ بر اثر استنشاق گاز طبیعی (مورد مصرف در خانه) بوده كه از بخاری آپارتمان نشت كرده و بخاری ساخت ایران و وارداتی بوده است. با وجود این، احتمال سوء قصد و توطئه كاملا منتفی نشده است.
2006م:یكم فوریه 2006 یك كشتی مسافربر مصری كه میان كشور سعودی و مصر در رفت و آمد منظم بود براثر هوای توفانی دریای سرخ در این دریا غرق شد. این كشتی حامل 1300 تا 1400 مسافر و عمدتا مصری بود كه تنها چهارصد نفرشان زنده از دریا گرفته شده بودند. بیشتر مسافران را مصریانی تشكیل می دادند كه در كشور سعودی كار می كردند و یا به زیارت حج رفته بودند كه باز می گشتند.
گفته شده بود كه كشتی غرق شده بیش از عمر مجاز كار كرده بود و قبلا در حراج از یك شركت اروپایی خریداری شده بود. بستگان مقتولان حادثه برضد مقامات مصری كه اجازه كار به این كشتی فرسوده داده بودند دست به تظاهرات و اعتراض زده بودند!.
743: هشام ابن عبدالملك حكمران اموی خاور میانه در گذشت.
1917: برغم مخالفت رئیس جمهوری وقت آمریكا ، پارلمان این كشور (كنگره) با بیش از دوسوم آراء مهاجرت زردها را به آمریكا محدود ساخت. مخالفت با مهاجرت زردها عمدتا به این جهت بود كه نه تنها به فرهنگ ملی خود پایبند بودند و قاطی مهاجران دیگر نمی شدند، بلكه در ایالات غربی آمریكا با مزد كم كار می كردند و باعث بیكاری دیگران و كاهش دستمزد ها شده بودند.
1957: كشور غنا كه اروپائیان آن را ساحل طلا می نامیدند از یوغ استعمار انگلستان خلاص شد و استقلال خود را به دست آورد.
منبع:iranianshistoryonthisday.com