• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 42209
تعداد نظرات : 4513
زمان آخرین مطلب : 4239روز قبل
اهل بیت
«اَبعَدُ ما یَکُونُ العَبدُ مِنَ اللهِ اَن یَکُونَ الرَّجُلُ یُوافِی الرَّجُلَ وَ هُوَ یَحفَظُ عَلَیهِ زُلامَةٌ لِیُعَیِّرَهُ بِها یَوماًما».
(کافی،ج2،ص355)
دورترین بندة خدا از رحمت الهی، کسی است که با دیگری طرح برادری ریخته و همچنان لغزش های او را یاداشت می کند که روزی او را به آن ها سرزنش نماید.
«سِتُّ خِصالٍ یُنتَفَعُ بِهَا المُؤمِنُ بَعدَ مَوتِهِ: وَلَدٌ صالِحٌ یَستَغفِرُلَهُ، وَ مُصحَف یَقرَأمِنهُ، وَ قَلیبٌ یَحضِرُه، وَ غرَسٌ یَفرِسُهُ وَ صَدَقَةُ ماءٍ یُجریهِ، وَ سنّةٌ حَسَنَةٌ یُؤخَذُ بِها بَعدَه.»
(امالی صدوق، ص120)
شش چیز است که مؤمن پس از مرگش از آن ها استفاده می برد: 1- فرزند صالحی که برای او طلب آمرزش کند. 2- قرآنی که از آن می خواند. 3- چاه آبی که حفر می کند. 4- درختی که می نشاند. 5- آبی که بر مردم وقف می کند. 6- و راه و روش خوبی که پس از او، از آن راه پیروی کنند.
«مَن کانَ لَهُ دارٌ واحتاجَ مُؤمِنٌ اِلی سُکناها فَمَنَعَهُ اِیّاها قالَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ: مَلائِکَتی! عَبدیٍ بخل علی عَبدی بِسَکنی الدُّنیا، وَ عِزَّتی لایَسکَنُ جَنّاتی اَبَداً».
(ثواب الاعمال، ص216)
اگر کسی در دنیا منزلی اضافی داشت و برادر مؤمنی نیاز به سکوت در آن داشت و او امتناع ورزید، خدای عزّوجلّ می فرماید: فرشتگان من! بندة من بر بندة دیگرم در سکونت دنیایی بخل ورزید، به عزّتم سوگند هرگز او را در بهشت مسکن ندهم.
«فَار فَضِ الدُّنیا فَاِنَّ حُبَّ الدُّنیا یُعمی وَ یُصِمُّ وَ یُبکِم».
(کافی، ج2،ص136)
از دنیا کناره گیری کن چرا که محبّت دنیا کور و کر و لال می کند.
«بادِروا اَحداثَکُم بِالحَدیثِ قَبلَ انَ تَسبِقکُم اِلَیهِمُ المُرجِئَة.»
(وسایل الشیعه، ج15، ص196)
پیش از آن که گروه های منحرف، فرزندان را به بیراهه بکشانند، با تعلیم و تربیت دینی آنان را دریابید.
«اَلفِکرَةُ مِرآتُ الحَسَناتِ وَ کَفّارَةُ السَّیِئات.»
(بحارالانوار، ج71، ص326)
اندیشیدن آینة كارهای خیر و كفارة گناهان است .
«قالَ لُقمانُ :ذُقتُ المِراراتَ كُلَّها فما زُقتُ شَیئا اًَمرّ مِنَ الفَقرِ».
(بحارالانوار،ج23،ص421)
حضرت لقمان گفت: تمامی تلخی های روزگار را چشیدم، هیچ تلخی و مرارتی، تلخ تر از فقر نیافتم.
«اِنَّ فیِ کِتابِ عَلِیِّ علیه السلام: اِنَّما مَثَلُ الدُّنیا کَمَثَلِ الحَیَّهِ، ما ألیَنَ مَسُّها وَ فی جَوفِهَا السَّمُّ النّاقِعُ، یَحذَرُها الرَّجُلُ العاقِل، وَ یَهوی اِلَیها الصّبیُّ الجاهِل.»
(کافی، ج2، ص136)
در کتاب علی علیه السلام آمده است: همانا مثل دنیا مثل مار است که ظاهرش بسیار نرم ولی درونش پر از سمّ کشنده است، مرد عاقل از آن می هراسد ولی کودک نادان به سوی آن روانه می شود.
«لاتُطلِعِ صَدیقَکَ مِن سِرِّکَ اِلّا علی ما لِو اطَّلَعَ عَلَیه عَدُوّکَ لَم یَضُرُّکَ فَاِنَّ الصَّدیقَ قَد یَکُونُ عَدُوّاً یَوماً.»
(امالی صدوق، ص397)
دوست خود را از اسرار زندگیت آگاه مکن، مگر اسراری که اگر دشمنت از آنان آگاه گردد، زیانی به تو نرسد. برای این که چه بسا دوست، روزی دشمن شود.
«اِستَشرِ العاقِل مِنَ الرِّجالِ الوَرع فَاِنَّهُ لا یأمُرُ اِلّا بِخَیرٍ وَ اِیّاکَ وَ الخِلافُ، فَاِنَّ خِلافَ الَوَرَعِ العاقِلِ، مَفسَدَةً فِی الدّین وَ الدُّنیاد.»
(محاسن برقی، ص602)
با خردمندان پارسا مشورت کن چرا که هرگز تو را امر نمی کنند (و نظر نمی دهد) جز آن که خیر تو در آن است و بپرهیز از مخالفت کردن چرا که مخالفت کردن با انسان خردمند و باتقوا، تباهی دین و دنیا را در پی دارد.
پنج شنبه 20/11/1390 - 11:48
اهل بیت

سخنان امام صادق(علیه السّلام) با طبیب هندى درباره ی شگفتی هاى خلقت انسان

ربیع حاجب مى گوید: روزى طبیبی هندى در مجلس منصور کتاب طب مى خواند، در حالى که امام صادق علیه السّلام در آنجا حضور داشت.
چون از قرائت مسائل طب فراغت یافت، به امام ششم علیه السّلام گفت: دوست دارى از دانش خود به تو بیاموزم؟ حضرت فرمود: نه، زیرا آنچه من مى دانم از دانش تو بهتر است. طبیب پرسید: تو از طب چه مى دانى؟ فرمود: من حرارت را با سردى، و سردى را با گرمى، رطوبت را با خشکى، و خشکى را با رطوبت درمان مى کنم، و مسأله تندرستى را به خدا وامى گذارم و براى تندرستى دستور پیامبر را به کار مى برم که فرمود: «شکم خانه درد است، و پرهیز درمان هر دردى است، و تن را به آنچه خوى گرفته باید عادت داد».
طبیب گفت: طب جز این چیزى نیست. امام گفت: مى پندارى که من این دستورها را از کتاب هاى بهداشتى یاد گرفته ام؟ گفت: آرى، امام فرمود: من این ها را از خدا فرا گرفته ام. تو بگو من از جهت بهداشت داناترم یا تو؟ طبیب گفت:البته من. امام علیه السّلام فرمود: اگر این چنین است من از تو سؤالاتى مى پرسم، تو پاسخ بده. گفت: بپرس.
امام صادق(علیه السّلام) سئوالات زیر را از طبیب هندی پرسیدند:
"چرا جمجمه ی سر چند قطعه است؟
چرا موى سر بالاى آن است؟
چرا پیشانى مو ندارد؟
چرا در پیشانى خطوط و چین وجود دارد؟
چرا ابرو بالاى چشم است؟
چرا دو چشم مانند بادام است؟
چرا بینى میان چشم هاست؟
چرا سوراخ بینى در زیر آن است؟
چرا لب و سبیل بالاى دهان است؟
چرا مردان ریش دارند؟
چرا دندان پیشین، تیزتر و دندان آسیاب، پهن و دندان بادام شکن بلند است؟
چرا کف دست ها مو ندارد؟
چرا ناخن و مو جان ندارند؟
چرا قلب مانند صنوبر است؟
چرا شُش دو تکه است و در جاى خود حرکت می کند؟
چرا کبد(جگر) خمیده است؟
چرا کلیه مثل دانه لوبیاست؟
چرا دو زانو به طرف پشت خم و تا مى گردند؟
چرا گام هاى پا میان تهى است؟ "
طبیب هندی در پاسخ به تمامی سئوالات بالا گفت : نمی دانم.
امام فرمود: من علّت اینها را مى دانم. طبیب گفت: بیان کن.
امام فرمود:
*جمجمه به دلیل اینکه میان تهى است، از چند قطعه آفریده شده است و اگر قطعه قطعه نبود، ویران مى شد، لذا چون چند قطعه است، دیرتر مى شکند.
*موى در قسمت بالای سر است، چون از ریشه ی آن روغن به مغز مى رسد و از سر موها که سوراخ است، بخارات بیرون مى رود و سرما و گرمایى که به مغز وارد مى شود، دفع می شود.
*پیشانى مو ندارد، براى آنکه روشنایى به چشم برسد.
*خط و چین پیشانی نیز عرقی را از سر می ریزد، نگه می دارد تا وارد چشم ها نشود و انسان بتواند آن را پاک کند، مانند رودخانه ها که آب های روى زمین را نگهدارى مى کنند.
ابروها بالاى دو چشم قرار دارند تا نور به اندازه ی کافی به آنها برسد. اى طبیب، نمى بینى وقتی شدت نور زیاد است، دست خود را بالاى چشم ها می گیری تا روشنى به مقدار کافی به چشم هایت برسد و از زیادى آن پیشگیرى کند؟!
*بینى بین دو چشم قرار دارد تا روشنایى را بین آنها به طور مساوی تقسیم کند.
*چشم ها شکل بادام هستند تا میل دوا در آن فرو برود و بیرون آید. اگر چشم چهار گوش یا گرد بود، میل در آن به درستی وارد نمى شد و دوا به همه جای آن نمى رسید و بیماری چشم درمان نمى شد.
*خداوند سوارخ بینى را در زیر آن آفرید تا فضولات مغز از آن پایین بیاید و بو از آن بالا رود. اگر سوراخ بینی در بالا بود، نه فضولات از آن پایین مى آمد و نه بوی چیزی را در مى یافت.
*سبیل و لب را بالاى دهان آفرید، تا فضولاتى را که از مغز پایین می آید نگه دارد و خوراک و آشامیدنى به آن آلوده نگردد و آدمى بتواند آنها را از پاک کند.
*براى مردان محاسن(ریش) را آفرید تا نیازی به کشف عورت(پوشاندن سر) نداشته باشند و مرد و زن از یکدیگر مشخص شوند.
*دندان هاى پیشین را تیز آفرید تا گزیدن آسان گردد، و دندان هاى آسیاب را براى خرد کردن غذا پهن آفرید، و دندان نیش را بلند آفرید تا دندان هاى آسیاب را مانند ستونى که در بنا به کار مى رود، استوار کند.
*دو کف دست را بى مو آفرید تا سودن به آنها واقع گردد. اگر کف دست مو داشت، وقتی انسان به چیزی دست می کشید به خوبی آن را حس نمی کرد.
*مو و ناخن را بى جان آفرید، چون بلند شدن آنها زشت و کوتاه کردن آنها زیباست. اگر جان داشتند، بریدن آنها همراه با درد زیادی بود.
*قلب را مانند صنوبر ساخت، چون وارونه است. سر آن را باریک قرار داد تا در ریه ها در آید و از باد زدن ریه خنک شود.
*کبد را خمیده آفرید تا شکم را سنگین کند و آن را فشار دهد تا بخارهاى آن بیرون رود.
*کلیه را مانند دانه لوبیا ساخت، زیرا منى قطره قطره در آن مى ریزد و از آن بیرون مى رود. اگر کلیه چهار گوش یا گِرد بود، اولین قطره مى ماند تا قطره دوم در آن بریزد و آدمى از انزال لذت نمى برد. زمانی که منى از محل خود که در فقرات پشت است، به کلیه می ریزد، کلیه چون کرم بسته و باز مى شود و کم کم منی را به مثانه مى رساند.
*خم شدن زانو را به طرف عقب قرار داد، تا انسان به جهت پیش روى خود راه رود، و به همین علت حرکات وى میانه است، و اگر چنین نبود در راه رفتن مى افتاد.
*پا را از سمت زیر و دو سوى آن، میان باریک ساخت، براى آنکه اگر همه پا بر روی زمین قرار می گرفت، مانند سنگ آسیاب سنگین مى شد. سنگ آسیاب چون بر سر گردى خود باشد، کودکى آن را بر مى گرداند و هر گاه بر روى زمین بیفتد، مردی قوی به سختى مى تواند آن را بلند کند.
آن طبیب هندى گفت: این ها را از کجا آموخته اى؟ فرمود: از پدرانم و ایشان از پیامبر و او از جبرئیل، امین وحى و او از پروردگار که مصالح همه اجسام را داند. طبیب در آن وقت مسلمان شد و گفت: تو داناترین مردم روزگارى.
راستى چه شگفت انگیز است که حضرت صادق علیه السّلام بدون در دست داشتن ابزار امروزى که وسیله شناخت درون و برون انسانند، در گوشه ای از شهر مدینه براى یک طبیب هندى شگفتی هاى خلقت انسان را با دلایل محکم بیان مى فرماید.
منبع:سایت طعام اسرار
پنج شنبه 20/11/1390 - 11:47
اهل بیت

هر کاری در وقت خود

قال صادق(ع):من ابتدابعمل فی غیر وقته ،کان بلوغهُ فی غیر حینه.
کسی که کاری را در غیر وقتش آغاز کند،آنرا نمی تواند به موقع انجام دهد.(1)

استفاده از اوقات

امام صادق(ع):رُبما احتاج الناس الی العمل باالیل ،لضیق الوقت علیهم فی تقصّی الاعمال باالنهار ،او لشده الحر و افراطه.
بسا هست که مردمان احتیاج دارند که در شب کار کنند ،برای اینکه در روز همه کارشان تمام نمی شود ،یا از شدت گرما نمی توانند کار کنند.(2)

بی نظمی از بیکاری

قال الصادق (ع):وکان الناس ایضاً یصیرونَ باالفراغ الی غایه الاشر والبطرحتی یکثرُ الفسادو یظهر الفواحش.
اگر کار و نظم نبود،انسانها با بیکاری که برایشان پیش می آمد به ناسپاسی و سر مستی گرفتار می شدند و تباهی و زشتی همه جا را می گرفت.(3)

لذّت برنامه ریزی و نظم

قال الصّادق(ع):و لو کفی الناس کل ما یحتاجون الیه لم تهنّئوابالعیش ولا وجد وله لذه.
اگر مردمان هرچه را که می خواستند حاضر و آماده در اختیار داشتند.زندگی برای آنان گوارا نمی شد و لذّتی از آن نمی بردند.(4)

پی نوشت

1-بحارالانوار،ص71-338.
2-بحار الانوار ج3_ص163.
3-بحار ج3،ص106.
4-بحار الانوار ،ج3،ص86.

پنج شنبه 20/11/1390 - 11:46
اهل بیت
هشام بن سالم (از یاران امام صادق علیه السلام) می گوید:
چون پاره ای از شب می گذشت امام صادق علیه السلام کیسه ای انباشته از پول و نان و گوشت بر دوش می کشید و به سراغ نیازمندان شهر مدینه می رفت و آن را بین آنان تقسیم می کرد، آنها هیچگاه او را نمی شناختند و چون امام علیه السلام در گذشت و این بخشش قطع شد فهمیدند آن شخص امام صادق علیه السلام بوده است.
منبع: کافی ج4، ص 8 ح 1، بحارالانوار 47: ص 38 و 47
پنج شنبه 20/11/1390 - 11:46
اهل بیت
امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:
کسی که دو روزش مساوی باشد، زیان دیده است. (میزان الحکمه ی، ج7، ذیل «عمر» )
علم با عمل، همدوش است و هر که می داند، باید عمل کند. (الکافی، ج1، ص55)
هر که بدون بصیرت عمل کند، مانند کسی است که به بیراهه می رود؛ هر قدر شتاب کند، از هدف، دورتر می شود. (همان، ص 54)
خداوند عزوجل، میانه روی را دوست دارد و اسراف را ناپسند می دارد، حتی دورانداختن هسته ی خرما یا هسته ی میوه ای را اگر به کار آید و نیز دور ریختن آب اضافی را. (بحارالأنوار، ج 71، ص 364)
منبع: مجله حدیث زندگی
پنج شنبه 20/11/1390 - 11:45
اهل بیت
نویسنده:حجت الاسلام محمود اکبری
«الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لایخشون احدا الا الله و کفی بالله حسیبا» . (1)
آنها که رسالت های الهی را تبلیغ می‏کنند و (تنها) از او می‏ترسند و از هیچ کس جز او واهمه‏ای ندارند، همین بس که خداوند حسابگر (و پاداش دهنده اعمال آنها) است .
به مناسبت 25 شوال، سالروز شهادت ششمین اختر تابناک امامت و ولایت، صادق آل محمد (علیه السلام) پاسدار بزرگ اسلام و شیخ الائمه، که در حدود شصت و پنج‏سال عمر با برکت‏خود را در شرایطی که امویان و عباسیان سرگرم زد و خورد با یکدیگر بودند، صرف احیای دین و تربیت هزاران شاگرد در علوم و فنون مختلف نمود و بدین‏گونه، اسلام را از غربت و انزوا نجات بخشید . در این نوشتار کوتاه‏نگاهی داریم بر برخی شیوه های تبلیغی آن حضرت .
جامعیت
از ویژگی‏های امام صادق، جامعیت در علوم مختلف بود . حضرت با تاسیس دانشگاه چهار هزار نفری در رشته‏های مختلف، متخصصین بسیاری در رشته های کلام، فقه، حدیث، طب، شیمی و . . . تربیت کرد .
و بدین گونه در تمام رشته ها و قشرها نفوذ داشت و بزرگان علم و دانش، خود را شاگرد او به حساب می‏آوردند .
«ابوحنیفه‏» پیشوای اهل سنت می‏گوید: من فقیرتر از امام صادق (علیه السلام) کسی را ندیده‏ام . روزی طبق سفارش «منصور دوانیقی‏» چهل مساله مهم فقهی را آماده کرده بودم تا در جلسه‏ای با حضور شخص خلیفه مطرح کنم . هنگامی که در محضر خلیفه با امام روبرو شدم و سؤال‏ها را مطرح کردم حضرت آن‏چنان پاسخ‏ها را طبق اقوال مختلف بیان کردند و به هر چهل مساله آن چنان پاسخ دادند که همگان اعتراف کردند که او دانشمندترین مردم و آگاه ترین آنان بر موارد اختلاف آراء مردم می‏باشد . (2)
«حسن بن علی وشاء» که از شخصیت‏های بزرگ شیعه به شمار می‏رود می‏گوید: من فقط در مسجد کوفه نهصد نفر از اساتید بزرگ و تربیت‏یافتگان مکتب امام صادق (علیه السلام) را درک کردم که هر یک حوزه درسی تشکیل داده و آنچه را که از مکتب حضرت فراگرفته بودند، برای شاگردان خود بازگو می‏کردند . (3)
برای درک عظمت گوشه‏ای از دانشگاه بی‏همتای اسلامی، کافی است گفته شود که اصول چهارصدگانه حدیث و معارف اسلامی که تنها منبع اصلی و اصیل کتابهای معتبر چهارگانه «کافی شیخ کلینی، من لایحضره الفقیه صدوق و تهذیب و استبصار شیخ طوسی‏» محصول مستقیم شاگردان با کفایت امام صادق (علیه السلام) بوده است . آری، در مکتب تربیتی امام شاگردان برجسته‏ای هم چون «ابان بن تغلب‏» ، «محمد بن مسلم‏» و «زرارة ابن اعین‏» پرورش یافته‏اند که هزاران روایت از امام صادق نقل کرده‏اند . در دیگر رشته‏های علوم و فنون و معارف نیز شاگردانی چون «جابر ابن حیان ثقفی‏» و «هشام ابن حکم‏» تربیت‏یافته‏اند که هر دو از پایه‏گذاران علم شیمی و علم کلام به شمار می‏روند، و نیز از شاگردان نامدار دیگر، «ابوحنیفه قاضی سکونی‏» و «قاضی ابوالبختری‏» را می‏توان نام برد . (4)
استفاده از موقعیت‏ها
امام صادق (علیه السلام) در سال‏های آخر حکومت امویان و اوایل حکومت عباسیان، با استفاده از درگیری بنی‏امیه و بنی‏عباس و مشغولیت آنان به مسایل خود که موجب تخفیف خفقان شده بود، نهضت علمی و مذهبی خود را گسترش داده و عملا مدینه را حوزه درسی قرار دادند که در آن هزاران پژوهنده مشتاق، در رشته‏های گوناگون از محضر آن امام بهره می‏گرفتند . شهرت علمی امام در بلاد اسلامی آن چنان چشمگیر و زبانزد خاص و عام بود که از نقاط بسیار دور سرزمین‏های اسلامی برای کسب فیض به مدینه و حوزه درس او می‏آمدند و از دریای بی‏کران علوم الهی او بهره می‏بردند . حتی بسیاری از متفکران غیر مسلمان نیز برای مذاکره علمی با امام به خدمتش می‏رسیدند و حضرت به میزان سطح درک و علمشان پاسخ می‏گفتند; گاهی سطح علمی سؤال کننده ایجاب می‏کرد که حضرت پاسخ علمی و فلسفی بدهد و گاهی پاسخ در حد ابطال دلیل خصم بودن و گاهی ساده‏تر از آن .
بدین گونه، حضرت با نهضت علمی خود افق معارف اسلامی را چنان گسترش داد که دیگر توطئه‏های دشمنان نتوانست جلوی فوران انوار معرفت را بگیرد . این زمینه‏سازی‏ها بود که یک نسل بعد هنگامی که هشتمین پیشوا و امام وقتی به نیشابور وارد شد، هزاران هزار عاشق مشتاق با تمام وجود به استقبال آن حضرت شتافتند تا قطره‏ای از دریای معارف اهل بیت را فراگیرند . در حالی که در زمان امام زین العابدین (علیه السلام) و ائمه دیگر، چنین شرایطی فراهم نبود .
مناظره و بحث آزاد
یکی از شیوه های تبلیغی ائمه معصومین - علیهم السلام - مناظره با سران مذاهب و ادیان و ملحدان و شبهه افکنان بود این شیوه در زندگی امام صادق (علیه السلام) رنگ و لعاب بیشتری داشت . حضرت با ارباب دانش‏های گوناگون، چون: پزشکان، فقیهان، منجمان، متکلمان، صوفیان و . . . به بحث و مناظره می‏پرداخت که کیفیت اغلب آنها در منابع اسلامی ثبت و ضبط شده است . مناظرات حضرت با چهره‏هایی همچون «ابن ابی العوجا» ، «ابن‏مقفع‏» ، «ابوشاکر ایمانی‏» «سفیان ثوری‏» ، «ابوحنیفه‏» ، «عمروبن عبید» و «واصل بن عطا» که هر دو از سران معتزله بودند، معروف و مشهور است . (5)
برخورد عملی
انسان بیش از آنکه از گفتار متاثر گردد، از کردار تاثیر می‏پذیرد; بویژه کرداری که از ایمان برخیزد و سخنی که از قلب سرچشمه گیرد .
سخن خیزد گر از اعماق جانی
به فریاد آورد جان جهانی
سخن کز دل برآید آتش است آن
که می‏سوزد تو را تا پرده جان
حضرت آن چه را که می‏خواست‏به دیگران بیاموزد با عمل می‏آموخت . بر هیچ معروفی امر نمی‏کرد، جز آنکه خود بیشتر و پیشتر از دیگران بدان عملی می‏کرد و از هیچ منکری نهی نمی‏کردند; جز آن که خود همیشه از آن اجتناب می‏نمودند.
«مالک بن انس‏» می‏گوید: اغلب اوقاتی که بر امام صادق (علیه السلام) وارد می‏شدم، او را در یکی از سه حال می‏دیدم: نماز، روزه، قرائت قرآن . (6)
و به یارانش نیز می‏فرمود: «کونوا دعاة للناس بغیر السنتکم‏» (7) مردم را به غیر زبانتان به نیکی فراخوانید .
یکی از بستگان امام صادق (علیه السلام) از آن حضرت بدگویی کرده بود .
وقتی به آن حضرت خبر رسید . بدون آن که عکس العمل شدیدی از خود نشان دهند، با آرامش برخاستند و وضو گرفتند و مشغول نماز شدند . یکی از حاضران به نام «حماد لحام‏» می‏گوید: من گمان کردم حضرت می‏خواهد آن شخص را نفرین کند، ولی برخلاف تصور خود دیدم آن بزرگوار بعد از نماز چنین دعا کرد: خدایا من حقم را به او بخشیدم . تو از من بزرگوارتر و سخی‏تری او را به من ببخش و کیفر مکن! (8)
مردی با یکی از بستگانش بر سر میراثی اختلاف داشت و کارشان به دعوا و جدال کشید . «مفضل‏» که یکی از یاران امام صادق (علیه السلام) است و از آن جا می‏گذشت، متوجه درگیری آن دو شد، آنها را خانه خود برد و با چهارصد درهم میان آن دو مصالحه برقرار کرد و درهم‏ها را هم خودش پرداخت و اختلاف حل شد .
آن گاه مفضل به آنان گفت: بدانید پولی که برای حل اختلاف پرداختم، از آن خودم نبود . و از اموال امام صادق (علیه السلام) بود، زیرا حضرت به من فرمان داده‏اند که هر جا دو نفر از شیعیان ما اختلافی داشتند، از مال آن بزرگوار آنان را صلح دهم . (9)
نهی از منکر با محبت
امام صادق (علیه السلام) شنیده بودند که از مسلمانان مردی به نام «شقرانی‏» شراب خورده است و به دنبال فرصتی بودند که نهی از منکر کنند . روزی او برای دریافت‏سهمی از بیت المال نزد حضرت آمد . حضرت ضمن این که سهمی از بیت المال به او دادند با لحنی ملاطفت آمیز فرمودند: کار خوب از هر کسی خوب است، ولی از تو به واسطه آشنایی که با ما داری و آزاد شده پیامبر هستی زیباتر است . و کار بد از هر کسی بد است، و از تو به خاطر همین انتساب زشت‏تر و قبیح‏تر است .
شقرانی با شنیدن این جمله دانست که امام از شراب خواری او آگاه بوده و در عین حال به او محبت کرده است . نادم گشت و در درونش تحولی ایجاد شد . (10)
آری، توجه به کمالات، موقعیت و شخصیت افراد یکی از عوامل بازدارنده از منکرات و کارهای زشت است .
اختصار در سخن
از ویژگی‏های تمام معصومین اختصار در سخن و خطابه و پرهیز از سخنان زاید بوده است . امام صادق (علیه السلام) می‏فرماید:
«ثلاثة فیهن البلاغة التقرب من معنی البغیة و التعبد من حشو الکلام و الدلالة بالقلیل علی الکثیر» (11) سه چیز از بلاغت است: استفاده از رساترین عبارات برای رسانیدن مطالب به مخاطبان و دوری از سخنان زاید و بیهوده که شنونده را خسته می‏کند و استفاده از جملات کوتاه و پر معنا .
ترغیب به نشر فرهنگ اهل بیت(سلام الله علیهم)
حضرت به شیعیان توصیه و سفارش می‏کردند که به زیارت یکدیگر بروید، که این دید و بازدیدها دل‏هایتان را زنده می‏دارد . و احادیث و سخنان ما را به یکدیگر نقل کنید، که سخنان و احادیث ما، شما را به یکدیگر پیوند می‏دهد و بهره‏گیری از آنها هدایتتان می‏کند و نجاتتان می‏بخشد .
اما اگر آنها را ترک کنید گمراه شده و هلاک می‏گردید . پس به احادیث و سخنان ما توجه نمائید که من نجات شما را با عمل به آنها تضمین می‏کنم . (12)
توجه به جوانان
یکی از شیوه‏های دیگر تبلیغی حضرت دعوت به دانش اندوزی و کسب معارف دینی بود . حضرت اصحاب و شاگردانش را به دانش‏اندوزی و کسب معارف تشویق می‏نمود و می‏فرمودند:
«لست احب ان اری الشاب منکم الا غادیا فی حالین اما عالما او متعلما» (13) دوست ندارم یکی از شما جوانان را جز در یکی از دو حال ببینم: یا دانشمند و عالم باشید و یا متعلم و دانشجو . و بدین گونه به جوانان بهای بیشتری در مسائل تبلیغی می‏دادند .
توجه به ظرفیت افراد
امام صادق (علیه السلام) شخصی را برای ماموریتی به منطقه‏ای فرستاد . او در گزارش خود به امام از مردم منطقه به شدت انتقاد کرد . امام فرمود: ای سراج، ایمان ده درجه دارد . بعضی یک درجه ایمان دارند و بعضی دو درجه . بعضی هم هفت تا ده درجه . نباید کسانی که ایمان کامل‏تری دارند از دیگران بیش از ظرفیت آنها توقع داشته باشند . (14)
تبلیغ پنهانی
امام صادق (علیه السلام) در میان امامان معصوم، تنها امامی بود که با دو حکومت مروانی و عباسی معاصر بود . دو حکومت و قدرتی که عملا با شریعت اسلام و بنیانگذار آن به نبرد برخاسته بودند و در این راستا بدعت گذاران و مذهب سازان گوناگونی هم پدید آورده بودند . حضرت که نظاره‏گر این شبهه‏افکنی‏ها و تبلیغات ضددینی بودند، بهترین راه را در نشر فرهنگ اسلامی در پرتو تقیه (تلاش پنهانی) دیدند . و بدین گونه توانستند خدمات بسیاری را در بعد فرهنگی به عالم تشیع بنمایند . (15)
حضرت به اصحاب خود نیز سفارش می‏کردند که مخفیانه عمل کنند و در هر عملی که انجام می‏دهند توجه کامل داشته باشند که مخالفان و دشمنانشان متوجه آنان نشوند و می‏فرمودند: مبلغان خاموش ما باشید .
نوآوری
یکی از روش‏های تبلیغی حضرت نوآوری بود . یکی از دانشمندان مسیحی درباره حضرت می‏گوید: امام صادق (علیه السلام) سرمنشا مجموعه ابتکارات و افکار و روش‏های جدید است . (16)
نویسنده کتاب «مغز متفکر شیعه‏» می‏نویسد: امام صادق (علیه السلام) شخصیتی است که مذهب شیعه را از خطر نابودی نجات داد . او بود که نخستین بار نظریه «بطلمیوس‏» در موضوع مرکزیت کره زمین و گردش خورشید به دور آن را مورد انتقاد قرار داد و مرکزیت‏خورشید را مطرح ساخت او نخستین کسی بود که عقیده عناصر چهارگانه آب، آتش، خاک، هوا را مطرح ساخت . او نخستین پایه‏گذار عرفان در اسلام بود . او پدید آورنده فرهنگ جامع شیعه بود . او پایه‏گذار تئوری حرکت تمام موجودات و ده‏ها نظریه جدید علمی بود که تفصیل آن را در همان کتاب باید مطالعه نمود. (17)
تبلیغ در حساس ترین لحظه‏ها
«ابوبصیر» می‏گوید: امام صادق (علیه السلام) در آخرین لحظه‏های عمرش فرمود: همه اقوام و خویشان مرا خبر کنید .
همین که همه بستگانش را خبر کردیم و همه در خانه حضرت جمع شدند، حضرت فرمود: شفاعت ما هرگز نصیب کسی که نماز را سبک می‏شمارد نخواهد شد . (18)
امام صادق (علیه السلام) با تدوین فقه و حدیث و نشر معارف اهل‏بیت، تشیع را آسیب ناپذیر ساخت و سهم ایشان چنان بزرگ است که مذهب شیعه را «مذهب جعفری‏» نامیدند .
«علامه طباطبایی‏» می‏گوید: احادیثی که از امام صادق (علیه السلام) و امام باقر (علیه السلام) نقل شده، از مجموع احادیثی که از پیامبر و ده امام بزرگوار ضبط شده بیشتر می‏باشد . (19) و به دلیل همین رهبری مذهبی و فکری و علمی سیاسی دستگاه خلافت‏سخت نگران بود .
به همین جهت هر از چند گاهی، به بهانه‏ای امام را به عراق احضار کرده و نقشه قتل ایشان را می‏کشیدند که هر بار به نحوی خطر از وجود مقدس امام برطرف می‏گردید . ولی سرانجام، دستگاه خلافت در شوال سال 1418 امام را مسموم و به شهادت رسانید .
پی‏نوشت‏ها:
1.احزاب، آیه 39 .
2.مناقب ابن حلیفه، ج‏1، ص‏173، تذکرة الحفاظ، ج‏1، ص‏157، دور نمایی از زندگانی امام جعفر صادق، عقیقی بخشایشی .
3.رجال نجاشی ، ص‏40: «لقد ادرکت فی هذا المسجد تسعماة شیخ کل یقول حدثنی جعفر بن محمد» .
4.زندگانی امام جعفر صادق، بخشایشی، ص‏19 .
5.صفحاتی از زندگانی امام جعفر صادق ، محمد حسین مظفر، نشر قلم، ص‏281، بیست گفتار شهید مطهری، ص‏157 .
6.میزان الحکمه، ج‏1، ص‏255 .
7. بحارالانوار، ج‏70، ص‏303 .
8.انوارالبهیه، ص‏194 .
9.کافی، ج‏2، ص‏209، بحارالانوار، ج‏47، ص‏58 .
10.بحارالانوار، ج‏47، ص‏349 .
11.تحت العقول ، ص‏330 .
12.کافی، ج‏2، ص‏186 .
13.بحارالانوار، ج‏1، ص‏170 .
14.ره توشه راهیان نور، ویژه محرم 1419 .
15.بر امام صادق چه گذشت، سید محمد حسن موسوی کاشانی، ص‏103 .
16.مغز متفکر شیعه، ص‏59 .
17.دورنمایی از زندگانی امام صادق، عقیقی بخشایشی، ص‏75،
18.بحارالانوار، ج‏11، ص‏105 .
19. شیعه در اسلام، علامه طباطبایی، ص‏140 .

منبع: پایگاه حوزه الف
پنج شنبه 20/11/1390 - 11:43
اهل بیت

نیازی به سود نداریم
 

امام صادق(ع)، به خدمتكار خویش، مصادف، هزار دینار داد و به وی گفت: «آماده شو تا برای سفری تجاری به مصر روی؛ زیرا تعداد خانواده من [و خرجی آنان] زیاد است.» مصادف، وسایل سفر را فراهم آورد و با بازرگانان به مصر رفت. چون نزدیك شهر رسید، كاروانی تجاری در بیرون، به استقبال آنان آمد و ایشان از آن كاروان درباره وضعیت كالایی كه با خود آورده بودند، پرسیدند آیا در مصر چنین كالایی هست یا نه؟ كاروانیان گفتند: چنین كالایی در مصر نیست. آنگاه سوگند خوردند و قرارداد بستند كه از هر دینار، یك دینار سود بگیرند (یعنی سود را مضاعف قرار دادند).
آنان پس از فروش اجناس، پول خود را گرفتند و به مدینه برگشتند. مصادف نزد امام صادق(ع) رفت، در حالی كه دو كیسه در دست داشت كه در هر كیسه، یك هزار دیناربود و عرض كرد: فدایت شوم، این كیسه سرمایه و این یكی سود است. امام پرسید: این سود، بسیار است، مگر شما با این كالا چه كردید؟ مصادف داستان تجارت خود را برای امام گفت آن حضرت با شنیدن حرف های مصادف فرمود: «سبحان الله! آیا بر قومی از مسلمانان سوگند یاد كرده اید كه كالای خود را به آنان نمی فروشید، مگر آنكه در ازای هر دینار، یك دینار سود بگیرید؟!»
آنگاه امام یكی از دو كیسه را برداشت و فرمود: «این سرمایه من است و ما به سود نیازی نداریم.»
سپس افزود: «ای مصادف! چكاچك شمشیرها آسان تر از یافتن روزی حلال است».(1)

خودت سزاوارتری
 

امام همراه با برخی از یارانش، جنازه ای را تشییع می كردند. دوال نعل آن حضرت پاره شده بود. در این هنگام، مردی دوال نعل خود را درآورد تا به امام بدهد، آن حضرت فرمود: آن را برای خودت نگاه دار كه صاحب مصیبت، به شكیبایی برآن سزاوارتر است.

من هم مثل مردم
 

یكی از اصحاب آن حضرت نقل كرده است: مردم مدینه دچار گرانی و قحطی شدند چنان كه حتی توانگران، گندم را با جو آمیختند و می خوردند. در این حال، ابو عبدالله(ع) طعامی خوب داشت كه برایش كافی بود و اول سال آن را تهیه كرده بود. آن حضرت به یكی از غلامانش فرمود: «برای ما جو بخر و با این طعام بیامیز یا آن را بفروش؛ زیرا ما خوش نداریم، خود غذای گوارا بخوریم و مردم غذای ناگوار».

درپی روزی حلال
 

یكی دیگر از یاران امام نقل كرده است: نزد ابوعبدالله رفتم كه در باغ خود مشغول كار بود، درحالی كه پیراهنی به تن داشت، بیلی به دست گرفته بود و سخت كار می كرد و می فرمود: «من در برخی از قسمت های زمینم كار می كنم، با آنكه كسانی را دارم كه این كارها را انجام دهند. این برای آن است كه خداوند بداند، من در پی روزی حلال هستم».

آیا اینها شیعه هستند؟
 

«مردی به نام معتصب كه در خانه امام صادق(ع) سِمتِ خوان سالار را داشت، می گوید: شبی در دل شب دیدم شخصی از خانه خارج شد. خوب دقت كردم ودیدم امام صادق(ع) است و چون اجازه نداشتم، خودم را معرفی نكردم، اما با خود گفتم بهتر است امام را تعقیب كنم، نكند كه دشمن به ایشان صدمه بزند. همین طور كه تعقیب می كردم، دیدم باری كه به پشت داشت، از شانه ایشان افتاد. حضرت در اینجا ذكری گفت. من جلو رفتم و سلام كردم. امام فرمود: «اینجا چه می كنی؟» گفتم: چون دیدم از خانه خازج شدید، نخواستم شما را تنها بگذارم. بعد آن آذوقه را جمع كردم و در میان انبان گذاشتم و گفتم؛ آقا! بگذارید من به دوش بگیرم. حضرت فرمود: آیا در قیامت تو می توانی بار مرا به دوش بكشی؟
حركت كردیم تا رسیدیم به طل بنی ساعده كه مسكن فقرا بود. حضرت(ع)آن نان ها را میان آنان تقسیم كرد. من عرض كردم: آیا اینها شیعه هستند؟ حضرت فرمود: نه. گفتم: با وجود اینكه شیعه نیستند، شما به اینها رسیدگی می كنید؟ امام صادق(ع) فرمود: اگر شیعه بودند، بیشتر از این كمكشان می كردم».(2)
شجاعت امام صادق(ع)
محمد بن ابراهیم، حاكم كوفه، كشته شده است. او را چه كسی و با چه انگیزه ای كشته است، هیچ كس نمی داند، ولی حكومت عباسی خوب می داند كه باید از این ماجرا استفاده تبلیغاتی كند. اینك تنها جریانی كه تهدیدی جدی برای این حكومت به شمار می آید، نهضت بیداری بخش و آگاه كننده شیعه است، پس باید این نهضت در هم كوبیده شود. حاكم مدینه با همین هدف شوم و نامیمون به منبر می رود و به رسم دیگر حاكمان ستمگر، نخست به تعریف و تمجید از منصور، خلیفه عباسی می پردازد و درادامه می گوید: ای مردم مدینه! محمد بن ابراهیم كه بر كوفه حكومت داشت، كشته شد، قاتل كیست و چرا او را كشته است، هنوز نمی دانیم،ولی مگر می شود شیعیان را در این ماجرا بی تقصیر دانست؟! ای مردم! باعث و بانی تمام این ماجراها علی است؛ او كه با مردم مؤمن جنگید و فساد و آشوب برپا كرد و چیزی را طلبید كه در اندازه و مقام او نبود. او باعث تمام این ماجراهاست... .با این سخنان حاكم مدینه، امام صادق(ع) كه در مسجد نشسته بود، جابرخاست وفرمود: «هر سخنی كه از خیر و خوبی درباره منصور گفتی، در حقیقت ما اهل آن خوبی هستیم، نه شما، ولی آنچه بدی بر زبان آوردی، تو و دوستت منصور به آن شایسته ترید. بدان كه تو بر جایگاه ناحقی قرار گرفته ای و شایسته چنین مقامی نیستی!» سپس امام صادق(ع) رو به مردم كرد و ادامه داد: «آیا می خواهید شما را درباره پست ترین مردم در روز قیامت و زیان كارترین آنان خبر دهم؟ او كسی است كه آخرتش را به دنیای خود فروخته است. او همین مرد فاسق است.» سپس با دست مباركش، حاكم مدینه را نشان داد و به آرامی از مسجد خارج شد.
وقتی خبر این ماجرا به منصور دوانقی رسید، او برای آرام ساختن اوضاع، در نامه ای به امام صادق(ع) این گونه نوشت: «همه مردم از ما می ترسند، چرا تو از ما نمی ترسی؟ شایسته است گاهی به عراق بیایی و مرا دیدار كنی!» حضرت در پاسخ منصور نوشت: «ما كاری نكرده ایم كه برای آن از تو بترسیم. نزد تو هم از آخرت و پاداش و ثواب آن بهره ای نیست كه ما را به آن امیدوار گرداند و تو مقام و موقعیتی نیز نداری كه برای مبارك باد گویی، نزدت بیایم. از دیگر سوگرفتار رنج و عزایی هم نشده ای كه برایت تسلیت و تعزیت طلب كنیم. پس ما را با تو چه كار؟»
مدتی بعد، منصور در نامه ای دیگر به امام صادق(ع) این گونه نوشت: چرا نزد ما نمی آیی تا ما را نصیحت كنی؟ حضرت در پاسخ نوشت: «كسی كه قصدش دنیا باشد، تو را نصیحت نمی كند و آن كه مقصدش قیامت است، همدم و مصاحب تو نخواهد شد.» چون نامه های منصور دوانقی كارگر نیفتاد، حیله ای دیگر اندیشید. او بارها و بارها به امام اتهام زد كه از طرف داران خود پول جمع می كند تا آن را صرف خرید سلاح و جنگیدن با حكومت كند.
ازاین رو، فرمان داد تا امام صادق(ع) هیچ پولی از مردم نپذیرد. یك روز مرد ناشناسی با چندین كیسه درهم و دینار به خانه امام صادق(ع) می آید، وقتی خدمت آن حضرت رسید، گفت: ای پسر رسول خدا! این سكه های طلا و نقره را شیعیان شما فرستاده اند. قبض رسیدی به من بدهید تا آن را نشان صاحبان پول ها بدهم. امام صادق(ع) كه به امداد الهی باخبر شده بود این مرد جاسوس منصور است ومی خواهد مدركی ازاو بگیرد، كیسه های پول را به مرد جاسوس پس داد و فرمود: «برو و دیگری را فریب ده! من به راز تو آگاه هستم.(3)
ملاقات ممنوع
آسمان همچنان گرفته است. باد گرمی كه خاك و غبار و ریزه های شن با خودش دارد، ازسمت بیابان راه گرفته و می آید. مردم، ساكت؛ خانه ها در سكوت؛ كوچه ها بی تحرك و نشاط. انگار همه چیز منتظر و معلق است. گویا می خواهد اتفاقی بیفتد و نمی افتد. مردم را چه می شود؟ این روزها دوستداران امام شناسایی و دانشجویان دانشگاه جعفری برای تحصیل و آموزش با مشكلاتی روبه رو شده اند. چشم هایی ناپیدا و پنهان در پس دیوار خانه ها به كمین نشسته اند تا ببینند و بدانند چه كسانی به خانه امام صادق(ع) رفت و آمد می كنند.
ملاقات با جعفر صادق(ع) ممنوع!
دستورمنصور، خلیفه ملعون عباسی، خیلی وقتی است كه به مدینه رسیده است. او به خوبی می داند مقام علمی و نفوذ معنوی امام(ع) در دل ها هر روز بیشتر می شود. اكنون در برابر عظمت چنین انسانی چه باید كرد؟ با خود می اندیشند: او را نخست تحریم می كنیم كه هیچ كس نتواند به ملاقاتش بیاید، بعد هم... .
یكی از شیعیان كه باید حتماً امام را ببیند، نزدیك خانه ایشان است. او كه از خطر این دیدار باخبراست، با دقت به اطراف نگاه می كند. او رفت و آمدهای مشكوك و چهره كسانی را كه درآن نزدیكی پرسه می زنند، به خوبی احساس كرده است. مرد شیعه كه از راهی دور آمده است، باید حتماً با امام صادق(ع) ملاقات كند، اما چگونه؟
به بهانه اینكه بند كفش را محكم كند، به زمین می نشیند. در ظاهر در حال بستن بندكفش هایش است، ولی با چشم هایش با دقت اطراف خانه را می كاود. چند جفت چشم تیزبین، با دقت او را می نگرند. زیرلب می گوید: مزدوران بی شرم! خدا از گناهتان نگذرد! با خود می گوید: شاید بهتر باشد بروم ونیمه های شب بازگردم. آن وقت می توانم از تاریكی هوا و خواب آلودگی این چشم های جاسوس استفاده
كنم و خود را به خانه امام برسانم بلند می شود تا برود، ولی ناگهان صدایی رشته افكارش را پاره می كند: آهای، آهای، خیار دارم، خیار آورده ام، بیایید و بخرید!
یارامام صادق(ع) به پشت سرش نگاهی می اندازد مرد خیار فروش با طبقی از میوه، آرام آرام جلو می آید. بوی خیار اشتهاآور هم شده است، هرلحظه بیشتر از پیش به مشام می رسند. در یك لحظه كوتاه، گویا خبر شادی بخشی به یار امام رسیده باشد، می ایستد و به صدای خوش و دل نشین خیارفروش گوش دل می سپرد. آنگاه خیار فروش را صدا می زند و می گوید: همه خیارها مال من. بعد به خیار فروش اشاره می كند و پشت دیوارخانه ای می پیچید. خیارفروش كه از معنای این كارسر در نمی آورد، با سنگینی و تردید دنبال او می رود. یار امام كمك می كند تا خیار فروش، طبق میوه خود را زمین بگذارد، بعد هم به آهستگی می گوید: من همه خیارها را می خرم. خیارفروش با تردید و دو دلی می پرسد: همه خیارها را می خواهی؟
یارامام صادق(ع) سری تكان می دهد و می گوید: آری، دوست من! درست شنیده ای. طبق خیارهایت را هم می خرم. بعد نگاهی دقیق به اطراف خود می اندازد و وقتی مطمئن می شود كسی مراقب آنان نیست، می گوید: ولی شرطی دارم خیارها و طبق آن را به هر قیمتی باشد، می خرم، به شرط اینكه لباس هایت را با لباس من عوض كنی. خیارفروش با تعجب از او می پرسد: این طبق رنگ و روباخته و لباس كهنه من چه فایده ای برایت دارد؟! یار امام (ع) دهان خود را بیخ گوش خیارفروش می چسباند و می گوید: كارت نباشد، تو لباس های من را بپوش و دنبال كار خودت برو! مرد خیارفروش، با شادمانی می پذیرد. چند دقیقه بعد، یارامام طبق برسر نهاده و باصدایی بلند فریاد می كشد: آهای! خیار، خیار تازه دارم.
انگار كسی درپشت دیوار خانه ای، منتظر شنیدن صدای اوست؛ همان خانه ای كه خیارفروش ناشی پشت دیوارش به عمد ایستاده و مرتب فریاد می كشد. سرانجام در آن خانه گشوده می شود و از داخل خانه صدایی شنیده می شود كه می گوید: خیارفروش! صاحب خانه خیار می خواهد. مرد، با شتاب به سوی صاحب صدا می رود. می خواهد با همان طبق وارد خانه شود كه چارچوب در مانع می شود، مردی كه داخل ایستاده است، كمك می كند تا طبق از چارچوب در رد شود زیر لب می گوید: خوش آمدی، امام صادق(ع) منتظر توست.

پی نوشت ها :
 

1. علامه مظفر، الامام الصادق، ج 1، ص 267، برگرفته از: آیت الله حاج سید محمدتقی مدرسی، هدایت گران راه نور، زندگانی امام حعفرصادق(ع)، ترجمه: محمدصادق شریعت.
2. لطیف راشدی، دانستان های معنوی در آثار شهید مطهری، ص 138.
3. نك: رضا شیرازی، آفتاب معرفت، ص 13.
 

منبع:نشریه اشارات- شماره137
پنج شنبه 20/11/1390 - 11:43
اهل بیت
نویسنده : محمد علی كعبی




 
روز 25 شوال سال 148 هـ. .ق، روز اندوه مدینةالنبی در قرآن قطب دانش جهان و رئیس مذهب جعفری بود.
جاسوس ها و مزدوران منصور دوانقی، مدت ها خانه امام را تحت نظر داشتند. سرانجام منصور موفق شد با به كارگیری دسیسه ای، سمی قوی را به دست یكی از خدمه هایش به امام (ع) بنوشاند.
امام جعفر صادق(ع) در هنگام شهادت 65 سال داشت و این درحالی بود كه پس از امام باقر (ع) 34 سال امامت كرد. حكومت امویان در زمان امام صادق(ع)، از سال 105 هـ .ق درگیر مسائل سیاسی و مبارزه با حركت های ضد حكومتی بود تا اینكه در سال 132 هـ .ق بنی عباس توانستند بنی امیه را از تخت حكومت جائرانه خود پایین بكشند و خود بر كرسی حكومت تكیه زنند.
در آغاز، بنی عباس شعارهایی مبنی بر پیروی از ائمه اطهار(ع) می دادند، با این هدف كه بتوانند افكار عمومی را به سوی خود جلب و از محبوبیت امامان معصوم(ع) نزد مردم، به سود خود بهره برداری كنند.
امام صادق(ع) به خوبی می دانست كه با آمدن بنی عباس، فقط نام حكومت عوض خواهد شد و حتی جنایت های آنان برای محكم كردن پایه های حكومت خویش، بیشتر از امویان خواهد بود. از این رو، هیچ گاه حركت های بنی عباس را تأیید نكرد و اصحاب و شاگردان را از همراهی با آنها باز داشت. امام از درگیری های پیش آمده میان دو حكومت ستمگر بنی عباس و بنی امیه استفاده كرد و كرسی درس های دینی و تجربی امام باقر(ع) را ادامه داد.
در زمان امام صادق(ع) شرایط ویژه فرهنگی برجامعه حاكم شده بود. دانش های گوناگون اعم از اسلامی و تجربی پدید آمده بود، و هركس نظریه ای جدید بیان می كرد و مردم از این همه پیشرفت علم شگفت زده بودند.
در كنار دانش های گوناگون، فرقه هایی چون معتزله، جبریه، مرجئه، غلات، زنادقه، مشبهه، متصوفه و مانند آن پدید آمده بود كه هریك عقایدی برای خود داشتند. امام صادق(ع)، در چنین شرایطی زمام امور را به دست گرفته و دانشگاه علمی و فرهنگی پدر بزرگوارش را رونق درخور توجهی بخشیده بود تا آنجا كه تعداد شاگردان ایشان، حدود چهار هزار نفر بیان شده است. از جمله شاگردان ایشان می توان به هشام ابن حكم، محمد ابن مسلم، ابان ابن تغلب، هشام ابن سالم، مؤمن طاق و مفضل ابن عمرو اشاره كرد.
جابر بن حیان كه كتاب های وی در زمان قرون وسطی به زبان های گوناگون اروپایی ترجمه و پدرعلم شیمی نامیده شده، از دیگر شاگردان معروف امام صادق(ع) است. امام صادق(ع) درهای جدیدی از علوم را چه در زمینه خداشناسی و چه در حیطه تجربی به روی انسان های جویای علم گشود.
امام صادق(ع) هم زمان با كار علمی، به كار تبلیغی و اجتماعی می پرداخت و در همه جا نمایندگانی داشت.
آن حضرت، با وجود تمام مشكلات و خفقان های حكومتی، همواره حامی شیعیان و مسلمانان بود و خود، به اوضاع یتیمان و آسیب دیدگان رسیدگی می كرد. امام صادق(ع) تقیه را برای در امان ماندن از ستم حاكمان جور، ترویج داد؛ هرچند هیچ یك از حاكمان عصر، با وجود آن حضرت، آسوده خاطر حكومت نكردند.
روز شهادت امام صادق(ع)، روز پایان مبارزات علمی، اجتماعی و سیاسی نبود، بلكه شیعیان با بصیرتی كه ایشان تربیت كرده بود، عزم خود را بر مبارزه علیه طاغوت بیشتر كردند. پس از شهادت امام صادق(ع)، امام كاظم (ع) ایشان را با دو پارچه ای كه با آن احرام می بستند، كفن كرد و عمامه و لباس هایی از امام سجاد(ع) را با ایشان قرار داد. تابوت امام صادق(ع) بر روی هزاران دست، غریبانه به سوی بقیع تشییع شد و در حالی كه آثار غم و اندوه در چهره همه به ویژه امام كاظم(ع) نمایان بود، صادق آل محمد را در كنار پدران بزرگوارش در بقیع به خاك سپردند.
امام صادق(ع) و انقلاب فرهنگی
برای هیچ یك از امامان معصوم(ع) مانند امام صادق(ع) فرصت و شرایط مساعدی پیش نیامد تا بتواند در سطح گسترده، انقلابی فرهنگی برپا كند و با تشریح فرهنگ غنی و پرمایه اسلام و تأسیس دانشگاه ها و مدارس، اسلام را گسترش دهد. كشمكش ها و اختلاف های میان بنی عباس و اشتغال آنها به خود، چنین فرصتی را برای امام صادق(ع) به وجود آورد. آن بزرگ مرد علم و عمل، از این فرصت بهره برد و اسلام و فقه آن را از دیدگاه ائمه اهل بیت(ع)؛ جانشینان حقیقی رسول خدا(ص) به همگان معرفی كرد. همچنین، با تربیت شاگردان بسیار و برجسته، حیات تازه ای به اسلام و مسلمانان بخشید و فرهنگ ناب تشیع را كه ازاسلام ناب محمدی سرچشمه گرفته بود، به جهانیان عرضه كرد. خداوند در حدیث لوح، درباره امام صادق(ع) چنین می فرماید:
شك كنندگان در صداقت و حقانیت جعفر(ع) هلاك می شوند. آن كه سخن و مكتب او را رد كند، سخن و مكتب مرا رد كرده و این سخن و وعده قطعی من است كه مقام جعفر(ع) را گرامی دارم و او را از پیروان و یاران و دوستانش شادمان سازم.(1)
زندگی امام صادق(ع) فراز و نشیب بسیاری دارد. «از نخستین روز برانگیختگی تا لحظه بدرود زندگی پرتلاش و پرثمرش، 33 سال طول كشید. در این مدت، فراز و نشیب ها و تحولات سیاسی و اجتماعی، شرایط زندگی امام و شیعیان را بارها تغییر داد. شاهین ترازوی پیكار، به سود و به زیان جبهه تشیع نوسان ها دید. گاه چنان شد كه خوش بین ترها پیروزی شیعه را بسی نزدیك و در دسترس دیدند و حتی درآمادگی اوضاع برای قدرت نمایی نظامی، مبالغه كردند و گاه چنان شد كه اختناق و فشار، مجال تنفس نیز به امام و یاران نزدیكش نمی داد و همه آرزوها را برباد رفته وانمود می كرد... . امام صادق در همه این احوال، همان رهرو و راهبر مصمم و آگاه و نستوهی بود كه در میان صدها آیت یأس و آهنگ امید، تنها و تنها به رفتن و راه دراز را هرچه بیشتر طی كردن و مرحله های ناگزیر را پشت سر نهادن، می اندیشید و پس مایه های عشق و اخلاص و ایمانش را در همه حال و هر زمان و با شیوه متناسب، بی دریغ مبذول می داشت و بارسنگین تكلیف الهی را به سر منزل، نزدیك می ساخت».(2)
تأیید قیام های اسلامی
سید محمد صادق میر قیصری
در عصرامامت امام صادق(ع) و پیش از آن قیام ها و نهضت هایی بر ضد طاغوتیان وقت برپا شد. امام صادق(ع) به دلایلی به طور مستقیم وارد آن نشد، ولی قیام هایی را كه اساس و هدف اسلامی داشت، تأیید می كرد. تأیید امام صادق(ع)، تقش مهمی در پیشرفت و به ثمر رسیدن معنوی آن قیام ها داشت، به عنوان نمونه زید، فرزند امام سجاد(ع) و عموی امام صادق(ع)، از بزرك مردان انقلابی قرن دوم هجری بود كه با یاران خود برضد حكومت هشام بن عبدالملك قیام كرد و سرانجام به شهادت رسید. قیام و شهادت او در عصر امامت امام صادق(ع) رخ داد. هنگامی كه امام صادق از شهادت زید با خبر شد، فرمود: «خداوند، عمویم زید را رحمت كند! او مردم را به سوی خشنودی آل محمد (ص) دعوت می كرد. اگر پیروز می شد، بی شك، به دعوت وفا می كرد».
از دیگر بزرگ مردانی كه با یاران اندك خود، قهرمانانه با حكومت طاغوتی عباسی جنگید و در سرزمین فخ به شهادت رسید، حسین بن علی بن حسن مثلّث است. امام صادق(ع)، اگرچه در عصر قیام او نبود، قیامش را پیشگویی و آن را بسیار تأیید كرد.
نضربن قرواش می گوید: «شتران خود را برای سفر از مدینه به مكه ، به امام صادق(ع) كرایه داده بودم. به سوی مكه حركت كردیم، در میانه حركت، آن حضرت به من فرمود: «هرگاه به سرزمین فخ رسیدیم، به من یادآوری كن!» وقتی به سرزمین فخ رسیدیم، نزدیك محمل آن حضرت رفتم و وی را آگاه ساختم. آن حضرت از محمل پیاده شد، در آن مكان نماز خواند، دعا كرد و سپس سوار شد. پرسیدم: آیا این نماز اعمال حج بود؟ امام صادق(ع) فرمود: نه، ولی در این سرزمین، مردی از اهل بیت من همراهی گروهی كشته می شوند كه روح هایشان، پیش از جسدهایشان به سوی بهشت پیشی می گیرند».
قیام های اسلامی و درست
سید محمد صادق میرقیصری
امام صادق(ع)، هرگز راضی نبود، ستم و طغیان خلفای اموی ادامه یابد. از این رو، چنانكه گفتیم، قیام های اسلامی و درست برضد خلفای اموی را تأیید و قیام های غیراسلامی را رد می كرد. امام صادق(ع)، قیام عباسیان را كه بر ضد حكومت امویان بود، هرگز تأیید نكرد؛ زیرا عباسیان نیز ادامه دهنده حكومت امویان بودند و فقط نامشان تغییركرد.
ابومسلم خراسانی، مردم را بر ضد خلفای اموی، ولی به سود عباسیان تحریك می كرد. او با شعارهای اسلامی و خون خواهی از خون حسین(ع) و دفاع از حریم خاندان رسالت، وانمود كرد اگر پیروز شود، زمام حكومت را به دست امامان اهل بیت(ع) خواهد سپرد، تا آنجا كه او را امیر آل محمد می خواندند. امام صادق(ع) كه می دانست ابومسلم خراسانی برای تحكیم حكومت عباسیان می كوشد، هرگز وی را تأیید نكرد و فریب لباس سیاهش را نخورد؛ لباسی كه به بهانه و نشانه خون خواهی از خون حسین(ع) به تن كرده بود. ابومسلم، در نامه ای به امام صادق(ع) چنین نوشت: «من مردم را به دوستی خاندان رسالت دعوت می كنم. اگر مایل باشی، كسی برای خلافت بهتر از شما نیست.» امام صادق(ع) در پاسخ نامه وی نوشت: «تو از یاران من نیستی و زمانه، زمانه من نیست».(3)
مبارزه علمی
سید محمد صادق میرقیصری
از مهم ترین كارهای امام صادق(ع) در دوران حیات پربركتش و با هدف پیشبرد مذهب جعفری، مبارزه علمی بود. آن امام همام، این مبارزه را به شیوه های گوناگون، با تمام توان و با هر فردی كه برابر اسلام ناب محمدی قد علم می كرد، آغاز و با موفقیت كامل به سرانجام رساند.
مهم ترین بخش این مبارزه، مناظره های امام صادق(ع)، با بسیاری از مدعیان دین و دانش بود. نقل است روزی امام صادق(ع) در مجلس منصور دوانقی حضورداشت. دانشمندی هندی، كتاب های طب را می خواند و امام صادق(ع) گوش می داد. دانشمند هندی، پس از پایان كتاب به آن حضرت عرض كرد: «آیا می خواهی از آنچه از علم طب نزد من است، به تو بیاموزم؟» امام صادق(ع) فرمود: «نه، زیرا آنچه از علم طب نزد من وجود دارد، بهتر است از آنچه نزد توست.» مرد هندی پرسید: «نزد تو چیست؟» امام (ع) فرمود: «گرمی را با سردی و سردی را با گرمی و خشكی را با تری و تری را با خشكی، با توكل به خداوند درمان می كنم و سخن پیامبر اسلام(ص) را انجام می دهم كه فرمود: «معده، خانه درد است و مراقبت و پرهیز در غذا خوردن، همان دواست» و با بدن، براساس عادتش رفتار می كنم».
دانشمند هندی پرسید: «آیا علم طب، غیر از این است؟!» سپس امام صادق(ع) پرسش هایی طبی و تشریحی از او كرد و او از پاسخ آن پرسش ها درماند و نتوانست پاسخی بدهد. امام صادق(ع) فرمود: «ولی من می دانم.» آنگاه به تمام پرسش های مطرح شده، پاسخ داد.
دانشمد هندی كه تحت تأثیر دانش طبی امام (ع) قرار گرفته بود، عرض كرد:«این علم را از كجا فراگرفته ای؟» امام صادق(ع) فرمود: «من از پدرانم فراگرفته ام و آنها از رسول خدا(ص) و رسول خدا از جبرئیل و جبرئیل از ذات پاك خدا آموخته اند».
دانشمند هندی، به حقانیت اسلام پی برد و به یكتایی خدا و رسالت پیامبر اسلام شهادت داد و سپس به امام صادق(ع) عرض كرد: «همانا تو، آگاه ترین مردم زمانت هستی».(4)

پی نوشت ها :
 

1.محمد محمدی اشتهاردی، سیره چهارده معصوم، ص 525.
2.سید علی خامنه ای، پیشوای صادق، ص 62.
3.نك: محمد محمدی اشتهاردی: سیره پیشوایان، صص 542-547.
4.سیره چهارده معصوم، ص 585.
 

منبع:نشریه اشارات- شماره137
پنج شنبه 20/11/1390 - 11:43
اهل بیت
نویسنده:محمدابواحسان




 

 

1- كار و تلاش و دستگیرى از مستمندان
 

امام صادق(علیه السلام) نه تنها دیگران را دعوت به كار و تلاش مى‏كرد، بلكه‏خود نیز با وجود مجالس درس و مناظرات و... در روزهاى داغ‏تابستان، در مزرعه‏اش كار مى‏كرد. یكى از یاران حضرت مى‏گوید: آن‏حضرت را در باغش دیدم، پیراهن زبر و خشن برتن و بیل در دست، باغ را آبیارى مى‏كرد و عرق از سر و صورتش مى‏ریخت، گفتم: اجازه ‏دهید من كار كنم. فرمود: من كسى را دارم كه این كارها را بكند ولى دوست دارم مرد در راه به دست آوردن روزى حلال از گرمى آفتاب‏آزار ببیند و خداوند ببیند كه من در پى روزى حلال هستم. (1)
حضرت در تجارت نیز چنین بود و بر رضایت ‏خداوند تاكید داشت. لذا وقتى كار پرداز او كه با سرمایه امام براى تجارت به مصر رفت و با سودى كلان برگشت، امام از او پرسید: این همه سود را چگونه به دست آورده‏اى؟ او گفت: چون مردم نیازمند كالاى ما بودند، ماهم به قیمت گزاف فروختیم. امام فرمود: سبحان الله!
علیه مسلمانان هم‏پیمان شدید كه كالایتان را جز در برابر هر دینار سرمایه یك دینار سود نفروشید! امام اصل سرمایه را برداشت و سودش را نپذیرفت و فرمود: اى مصادف! چكاچك شمشیرها از كسب روزى حلال آسانتر است. (2)
حقیقت این است كه امام(علیه السلام) درنهایت علاقه به كار و تلاش، هرگز فریفته درخشش درهم و دینار نمى‏شد و مى‏دانست كه بهترین كار از نظر خداوند تقسیم دارایى خود با نیازمندان است، حقیقتى كه ما هرگز از عمق جان بدان ایمان عملى نداشته و نداریم. امام خود درباره باغش مى‏فرمود: وقتى خرماها مى‏رسد، مى‏گویم دیوارها رابشكافند تا مردم وارد شوند و بخورند. همچنین مى‏گویم ده ظرف ‏خرما كه بر سرهریك ده نفر بتوانند بنشینند، آماده سازند تاوقتى ده نفر خوردند، ده نفر دیگر بیایند و هریك، یك مد خرما بخورند. آن‏گاه مى‏خواهم براى تمام همسایگان باغ (پیرمرد، پیرزن، مریض، كودك و هركس دیگر كه توان آمدن به باغ را نداشته،) یك مدخرما ببرند. پس مزد باغبان و كارگران و... را مى‏دهم و باقى‏مانده محصول را به مدینه آورده بین نیازمندان تقسیم مى‏كنم و دست آخر از محصول چهار هزار دینارى، چهارصد درهم برایم ‏مى‏ماند. (3)

2- ساده زیستى و همرنگى با مردم
 

امام همانند مردم معمولى لباس مى‏پوشید و در زندگى رعایت اقتصاد را مى‏كرد. مى‏فرمود: بهترین لباس در هر زمان، لباس معمول همان‏زمان است. لذا (4) گاه لباس نو و گاه لباس وصله دار بر تن ‏مى‏كرد. لذا وقتى سفیان ثورى به وى اعتراض مى‏كرد كه: پدرت على ‏لباسى چنین گرانبهاى نمى‏پوشید، فرمود: زمان على(علیه السلام) زمان فقر و اكنون زمان غنا و فراوانى است و پوشیدن آن لباس در این زمان، لباس شهرت است و حرام... پس آستین خود را بالا زد و لباس زیر راكه خشن بود، نشان داد و فرمود: لباس زیر را براى خدا و لباس نورا براى شما پوشیده‏ام. (5)
با این همه حضرت همگام و همسان با مردم بود و اجازه نمى‏داد، امتیازى براى وى و خانواده‏اش در نظر گرفته شود. و این ویژگى ‏هنگام بروز بحران‏هاى اقتصادى و اجتماعى بیشتر بروز مى‏یافت. از جمله در سالى كه گندم در مدینه نایاب شد، دستور داد گندم‏هاى‏ موجود در خانه را بفروشند و از همان ، نان مخلوط از آرد جو وگندم كه خوراك بقیه مردم بود، تهیه كنند و فرمود: « فان الله‏یعلم انى واجدان اطعمهم الحنطه على وجهها و لكنى‏احب ان یرانى ‏الله قد احسنت تقدیر المعیشه. » (6)
خدا مى‏داند كه مى‏توانم به بهترین صورت نان گندم خانواده‏ام را تهیه كنم; اما دوست دارم خداوند مرا در حال برنامه ریزى صحیح‏زندگى ببیند.

3- شجاعت
 

امام صادق(علیه السلام) در برابر ستمگران از هر طایفه و رتبه‏اى به سختى‏ مى‏ایستاد و این شهامت را داشت كه سخن حق را به زبان آورد و اقدام حق طلبانه را انجام دهد، هرچند با عكس العمل تندى رو به‏ رو شود. لذا وقتى منصور از او پرسید: چرا خداوند مگس را خلق‏كرد؟ فرمود: تا جباران را خوار كند. و به این ترتیب منصور را متوجه قدرت الهى كرد. (7) و آن‏گاه كه فرماندار مدینه در حضوربنى هاشم در خطبه‏هاى نماز به على(علیه السلام) دشنام داد، امام چنان‏پاسخى كوبنده داد كه فرماندار خطبه را ناتمام گذاشت و به سوى‏خانه‏اش راهى شد. (8)

4- همزیستى و مدارا با مسلمانان
 

امام صادق(علیه السلام) شیعیان را به همزیستى با اهل سنت دعوت مى‏كرد تابه این طریق هم شیعیان از جامعه اكثریت منزوى نشوند و هم بتوان‏احكام و اصول شیعى را با ملاطفت‏به آنان منتقل كرد. از این روى ‏در مدار حق با مسامحه با آنان رفتار مى‏شد، اما این سهل گرفتن‏هرگز به معناى زیرپاى گذاشتن اصول نبود و آن جا كه مسئله اصولى‏در میان بود، حضرت هرگز تسلیم نمى‏شد. از جمله در یكى از سفرها،امام صادق(علیه السلام) به حیره (میان كوفه و بصره) آمد. در آن‏جا منصور دوانیقى به خاطر ختنه فرزندش جمعى را به مهمانى دعوت كرده بود.
امام نیز ناگزیر در آن مجلس حاضر شد. وقتى كه سفره غذا انداختند، هنگام صرف غذا، یكى از حاضران آب خواست ولى به جاى‏آن، شراب آوردند، وقتى ظرف شراب را به او دادند، امام بى‏درنگ ‏برخاست و مجلس را ترك كرد و فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «ملعون ‏من‏ جلس على مائده یشرب علیها الخمر.» (9)
ملعون است كسى كه دركنار سفره‏اى بنشیند كه در آن سفره شراب‏نوشیده شود.
امام حتى در مجالس عمومى خلیفه نیز حاضر نمى‏شد; زیرا حكومت راغاصب مى‏دانست و حاضر نبود با پاى خود بدان جا برود، زیرا بااین كار از ناحق بودن آنان، چشم پوشى مى‏شد و تنها زمانى كه‏اجبار بود به خاطر مصالح اهم به آن‏جا مى‏رفت; لذا منصور ضمن‏نامه‏اى به وى نوشت: چرا تو به اطراف ما مانند سایر مردم‏ نمى‏آیى؟ امام در پاسخ نوشت: نزد ما چیزى نیست كه به خاطر آن ازتو بترسیم و بیاییم، نزد تو در مورد آخرتت چیزى نیست كه به آن‏امیدوار باشیم. تو نعمتى ندارى كه بیاییم و به خاطر آن به توتبریك بگوییم و آنچه كه اكنون دارى آن را بلا و عذاب نمى‏دانى تابیاییم و تسلیت ‏بگوییم. منصور نوشت: بیا تا ما را نصیحت كنى.
امام نیز نوشت: كسى كه آخرت را بخواهد، با تو همنشین نمى‏شود وكسى كه دنیا را بخواهد، به خاطر دنیاى خود تو را نصیحت‏ نمى‏كند. (10)

5- علم امام صادق(علیه السلام) و اقدامات وى
 

آنچه به دوره امامت‏حضرت امام صادق(علیه السلام) ویژگى خاصى بخشیده،استفاده از علم بى‏كران امامت، تربیت دانش طلبان و بنیان گذارى‏فكرى و علمى مذهب تشیع است. در این باره چهار موضوع قابل توجه‏است:
الف- دانش امام.
ب- ویژگى‏هاى عصر آن حضرت كه منجر به حركت علمى و پایه ریزى‏نهضت علمى شد.
ج- اولویت‏ها در نهضت علمى.
د- شیوه‏ها و اهداف و نتایج این نهضت علمى.

الف- دانش امام
 

شیخ مفید مى‏نویسد: آن قدر مردم از دانش حضرت نقل كرده‏اند كه به‏تمام شهرها منتشر شده و كران تا كران جهان را فرا گرفته است واز احدى از علماى اهل‏بیت علیهم السلام این مقدار احادیث نقل‏نشده است‏به این اندازه كه از آن حضرت نقل شده. اصحاب حدیث،راویان آن حضرت را با اختلاف آرا و مذاهبشان گردآورده و عددشان‏به چهار هزارتن رسیده و آن قدر نشانه‏هاى آشكار بر امامت آن‏حضرت ظاهر شده كه دلها را روشن و زبان مخالفان را از ایرادشبهه لال كرده است. (11)
سید مؤمن شافعى نیز مى‏نویسد: مناقب آن حضرت بسیار است تا آن‏جاكه شمارشگر حساب ناتوان است از آن. (12)
ابوحنیفه مى‏گفت: من هرگز فقیه‏تر از جعفربن محمد ندیده‏ام و اوحتما داناترین امت اسلامى است. (13)
حسن بن زیاد مى‏گوید: از ابوحنیفه پرسیدم: به نظر تو چه كسى درفقه سرآمد است؟ گفت: جعفربن محمد. روزى منصور دوانیقى به من‏گفت: مردم توجه زیادى به جعفربن محمد پیدا كرده‏اند و سیل جمعیت‏به سوى او سرازیر شده است. پرسشهایى دشوار آماده كن و پاسخ‏هایش‏ را بخواه تا او از چشم مسلمانان بیفتد. من چهل مسئله دشوارآماده كردم. هنگامى كه وارد مجلس شدم، دیدم امام در سمت راست ‏منصور نشسته است. سلام كردم و نشستم. منصور از من خواست ‏سوالاتم‏ را بپرسم. من یك یك سؤال مى‏كردم و حضرت در جواب مى‏فرمود: در مورد این مسئله، نظر شما چنین و اهل ‏مدینه چنان است و فتواى خود را نیز مى‏گفتند كه گاه موافق و گاه مخالف ما بود. (14)

ب- ویژگى‏هاى عصر آن حضرت
 

عصر امام صادق(علیه السلام) همزمان با دو حكومت‏مروانى و عباسى بود كه ‏انواع تضییق‏ها و فشارها بر آن حضرت وارد مى‏شد، بارها او رابدون آن كه جرمى مرتكب شود، به تبعید مى‏بردند. ازجمله یكبار به‏همراه پدرش به شام و بار دیگر در عصر عباسى به عراق رفت. یكباردر زمان سفاح به حیره و چند بار در زمان منصور به حیره، كوفه وبغداد رفت.
با این بیان، این تحلیل كه حكومت‏گران به دلیل نزاع‏هاى خود، فرصت آزار امام را نداشتند و حضرت در یك فضاى آرام به تاسیس‏نهضت علمى پرداخت، به صورت مطلق پذیرفتنى نیست، بلكه امام باوجود آزارهاى موسمى اموى و عباسى از هرنوع فرصتى استفاده مى‏كرد تا نهضت علمى خود را به راه اندازد و دلیل عمده رویكرد حضرت،بسته بودن راه‏هاى دیگر بود. چنان چه امام از ناچارى عمدا رو به‏ تقیه مى‏آورد. زیرا خلفا در صدد بودند با كوچكترین بهانه‏اى حضرت‏را از سر راه خود بردارند. لذا منصور مى‏گفت: «هذا الشجى معترض‏فى الحلق‏»; جعفربن محمد مثل استخوانى در گلو است كه نه مى‏توان ‏فرو برد و نه مى‏توان بیرون افكند. برهمین اساس خلفا در صددبودند و لو به صورت توطئه، حضرت را گرفتار و در نهایت‏ شهیدكنند. حكایت زیر دلیل این مدعى است:
جعفربن محمد بن اشعث از اهل تسنن و دشمنان اهل‏بیت علیهم السلام ‏به صفوان بن یحیى گفت: آیا مى‏دانى با این كه در میان خاندان ماهیچ نام و اثرى از شیعه نبود من چگونه شیعه شدم؟... منصور دوانیقى روزى به پدرم محمدبن اشعث گفت: اى محمد! یك نفر مرد دانشمند و با هوش براى من پیدا كن كه ماموریت‏ خطیرى به اوبتوانم واگذار كنم. پدرم ابن مهاجر (دایى مرا) معرفى كرد.
منصور به او گفت: این پول را بگیر و به مدینه نزد عبدالله بن‏حسن وجماعتى از خاندان او از جمله جعفربن محمد (امام صادق(ع‏» برو و به هریك مقدارى پول بده و بگو: من مردى غریب از اهل‏خراسان هستم كه گروهى از شیعیان شما درخراسان این پول ‏را داده‏اند كه به شما بدهم مشروط بر این كه چنین و چنان (قیام‏علیه حكومت) كنید و ما از شما پشتیبانى مى‏كنیم. وقتى پول راگرفتند، بگو: چون من واسطه پول رساندن هستم، با دستخط خود، قبض‏ رسید بنویسید و به من بدهید. ابن مهاجر به مدینه آمد و بعد از مدتى نزد منصور برگشت. آن موقع پدرم هم نزد منصور بود. منصور به ابن مهاجر گفت: تعریف كن چه خبر؟ ابن مهاجر گفت: پول‏ها را به مدینه بردم و به هریك از خاندان مبلغى دادم و قبض رسید ازدستخط خودشان گرفتم غیر از جعفربن محمد (امام صادق(ع‏» كه من‏سراغش را گرفتم. او در مسجد مشغول نماز بود. پشت‏سرش نشستم اوتند نمازش را به پایان برد و بى‏آن كه من سخنى بگویم به من گفت: اى مرد! از خدا بترس و خاندان رسالت را فریب نده كه آن‏ها سابقه‏نزدیكى با دولت‏بنى مروان دارند و همه (براثر ظلم) نیازمندند.
من پرسیدم: منظورتان چیست؟ آن حضرت سرش را نزدیك گوشم آورد وآن‏چه بین من و تو بود، بازگفت. مثل این كه او سومین‏نفر ما بود.
منصور گفت:
«یابن مهاجر اعلم انه لیس من اهل‏بیت نبوه‏الا وفیه محدث و ان‏جعفر بن محمد محدثنا»
اى پسر مهاجر، بدان كه هیچ خاندان نبوتى نیست مگر این كه درمیان آنها محدثى (فرشته‏اى از طرف خدا كه با او تماس دارد واخبار را به او خبر مى‏دهد.) هست و محدث خاندان ما جعفربن‏محمد(ع) است.
فرزند محمدبن اشعث مى‏گوید: پدرم گفت: همین (اقرار دشمن) باعث‏شد كه ما به تشیع روى آوریم. (15)
آرى این همه نشان از اختناق و فشارى دارد كه مانع از هر نوع‏اقدام علیه حكومت وقت مى‏شد، لذا امام به سوى تنها راه ممكن كه‏همان ادامه مسیر پدر بزرگوارش امام باقر(علیه السلام) بود، روى آورد و ازدر دانش و علم وارد شد.

ج- اولویت‏ها در نهضت علمى
 

حال باید توضیح داد كه دراین مسیر حضرت چه چیزى محتواى این‏نهضت علمى را تعیین مى‏كرد؟
حقیقت این است كه جریان نفاق، خطرناك‏ترین انحرافى است كه اززمان پیامبراكرم(ص) شروع شده و در آیات مختلفى بدان اشاره شده‏است، مانند آیات‏7 و 8 سوره منافقین. این حركت هرچند در زمان‏پیامبر نتوانست در صحنه اجتماعى بروز یابد، اما از اولین لحظات‏رحلت، تمام هجمه‏هاى منافقان به یكباره بر سر اهل‏بیت علیهم‏السلام فرو ریخت. لذا مرحوم علامه طباطبایى مى‏نویسد:
هنگامى كه خلافت از اهل‏بیت علیهم السلام گرفته شد، مردم روى این‏جریان از آن‏ها روى گردان شدند و اهل‏بیت علیهم السلام در ردیف‏اشخاص عادى بلكه به خاطر سیاست دولت وقت، مطرود از جامعه‏شناخته شدند و در نتیجه مسلمان‏ها از اهل‏بیت علیهم السلام دورافتادند و از تربیت علمى و عملى آنان محروم شدند. البته امویان‏به این هم بسنده نكردند و با نصب علماى سفارشى خود، كوشیدند ازمطرح شدن ائمه‏اطهار علیهم السلام از این طریق نیز جلوگیرى كنند.چنانچه معاویه رسما اعلام كرد: كسى كه علم و دانش قرآن نزداوست، عبدالله بن سلام است و در زمان عبدالملك اعلام شد: كسى جزعطا حق فتوا ندارد و اگر او نبود، عبدالله بن نجیع فتوا دهد،از سوى دیگر مردم از تفسیر قرآن نیز چون علم اهل‏بیت علیهم‏السلام محروم ماندند با داستانهاى یهود و نصارى آمیخته شد ونوعى فرهنگ التقاطى در گذر ایام شكل گرفت. رفته رفته كه‏قیامهاى شیعى اوج گرفت و گاه فضاهاى سیاسى به دلایلى باز شد، دونظریه قیام مسلحانه و نهضت فرهنگى در اذهان مطرح شد. چون‏قیام‏هاى مسلحانه به دلیل اقتدار حكام اموى و عباسى عموما باشكست رو به رو مى‏شد، نهضت امام صادق(ع) به سوى حركتى علمى‏مى‏توانست‏سوق پیدا كند تا از این گذر علاوه بر پایان دادن به‏ركود و سكوت مرگبار فرهنگى، اختلاط و التقاط مذهبى و دینى وفرهنگى نیز زدوده شود. لذا اولویت در نهضت امام بر ترویج وشكوفایى فرهنگ دینى و مذهبى و پاسخگویى به شبهات و رفع التقاطشكل گرفت.

د- شیوه‏ها و اهداف نهضت علمى و فرهنگى
 

1- تربیت راویان
 

از گذر ممنوعیت نقل احادیث در مدت زمان طولانى توسط حكام اموى،احساس نیاز شدید به نقل روایات و سخن پیامبر(صلی الله علیه و آله) ،امیرمومنان(علیه السلام) ، امام(علیه السلام) را وامى‏داشت‏به تربیت راویان در ابعادمختلف آن روى آورد. لذا اینك از آن امام در هر زمینه‏اى روایت‏وجود دارد و این است راز نامیده شدن مذهب به «جعفرى‏».
آرى، راویان با فراگرفتن هزاران حدیث درعلومى چون تفسیر، فقه،تاریخ، مواعظ، اخلاق، كلام، طب، شیمى و... سدى در برابر انحرافات‏ایجاد كردند. امام صادق(علیه السلام) مى‏فرمود: ابان بن تغلب سى هزار حدیث‏از من روایت كرده است. پس آن ها را از من روایت كنید. (16)
محمدبن مسلم هم شانزده هزار حدیث از حضرت فرا گرفت. (17) و حسن‏بن على‏وشا مى‏گفت: من در مسجد كوفه نه صد شیخ را دیدم كه همه‏مى‏گفتند: جعفربن محمد برایم چنین گفت. (18)
این حجم گسترده از راویان در واقع، كمبود روایت از منبع‏بى‏پایان امامت را در طى دوره‏هاى مختلف توانست جبران كند و ازاین حیث امام به موفقیت لازم دست‏یافت.
آرى، روایت از این امام منحصر به شیعه نشد و اهل سنت نیزروایات فراوانى در كتب خود آوردند. ابن عقده و شیخ طوسى دركتاب رجال و محقق حلى در المعتبر و دیگران آمارى داده‏اند كه‏مجموعا راویان از امام به چهار هزار نفر مى‏رسند و اكثر اصول‏اربعماءئه از امام صادق(ع) است و همچنین اصول چهارصدگانه اساسى‏كتب اربعه شیعه (كافى، من لایحضره الفقیه، التهذیب، الاستبصار)را تشكیل دادند.

2- تربیت مبلغان و مناظره كنندگان
 

علاوه بر ایجاد خزائن اطلاعات (راویان) كه منابع خبرى موثق تلقى‏مى‏شدند، حضرت به ایجاد شبكه‏اى از شاگردان ویژه همت گمارد تا به‏دومین هدف خود یعنى زدودن اختلاط و التقاط همت گمارند و شبهات‏را از چهره دین بزدایند. هشام بن حكم، هشام بن سالم، قیس، مؤمن‏الطاق، محمدبن نعمان، حمران بن اعین و... از این دست‏شاگردان‏مبلغ هستند. براى نمونه، مناظره‏اى از صدها مناظره را با هم‏مى‏خوانیم:
هشام بن سالم مى‏گوید: در محضر امام صادق(علیه السلام) بودیم كه مردى ازشامیان وارد شد و به امر امام نشست. امام پرسید: چه مى‏خواهى؟
گفت: به من گفته‏اند شما داناترین مردم هستید، مى‏خواهم چند سؤال‏بكنم. امام پرسید: درباره چه چیز؟
گفت: در قرآن، از حروف مقطعه و از سكون و رفع و نصب و جر آن.
امام فرمود: اى حمران! تو جواب بده. او گفت: من مى‏خواهم باخودتان سخن بگویم. امام فرمود: اگر بر او پیروز شدى، بر من‏غلبه كرده‏اى! مرد شامى آن قدر از حمران سؤال كرد و جواب شنیدكه خود خسته شد و درجواب امام كه: خوب چه شد؟ گفت: مرد توانایى‏است. هرچه پرسیدم، جواب داد. آن‏گاه به توصیه امام حمران سوالى‏پرسید و مرد شامى در جواب آن درمانده شد. آن‏گاه خطاب به حضرت‏گفت: در نحو و ادبیات مى‏خواهم با شما سخن بگویم. حضرت از ابان‏خواست‏با او بحث كند و باز آن مرد ناتوان شد. تقاضاى مباحثه درفقه كرد كه امام زراره‏بن‏اعین را به وى معرفى كرد. در علم كلام، مؤمن الطاق، در استطاعت، حمزه‏بن محمد، در توحید، هشام بن سالم‏و در امامت، هشام بن حكم را معرفى كردند و او مغلوب همه شد.
امام چنان خندید كه دندان هایش معلوم شد. مرد شامى گفت: گویاخواستى به من بفهمانى در میان شیعیانت چنین مردمى هستند. امام‏پاسخ داد. بلى! و در نهایت او نیز در جرگه شیعیان داخل شد. (19)

3- برخورد با انحرافات ویژه
 

امام علاوه بر آن دو حركت اصولى، براى رفع انحرافات ویژه نیزمى‏كوشید، مانند آنچه از مرام ابوحنیفه در عراق گریبان شیعیان‏را گرفته بود، یعنى مذهب قیاس.
چون در عراق تعداد زیادى از شیعیان نیز زندگى مى‏كردند و باسنى‏ها از حیث فرهنگى و اجتماعى تا حدودى در آمیخته بودند، لذااحتمال تاثیر پذیرى از قیاس وجود داشت. یعنى یك آفت درونى كه‏مى‏توانست‏شیعیان را تهدیدكند، لذا امام در محو مبانى مذهب قیاس‏و استحسان تلاش كرد.
مبارزه با برداشت‏هاى جاهلانه و قرائتهاى سلیقه‏اى از دین نیز درمكتب امام جایگاه ویژه‏اى داشت و حضرت علاوه بر حركت كلى و مسیراصلى، به صورت موردى با این انحرافات مبارزه مى‏كرد. از جمله آن‏ها حكایت معروفى است كه باهم مى‏خوانیم:
حضرت مردى را دید كه قیافه‏اى جذاب داشت و نزد مردم به تقوامشهور بود. او دو عدد نان از دكان نانوایى دزدید و به سرعت زیرجامه‏اش مخفى كرد و بعد هم دو عدد انار از میوه فروشى سرقت كردو به راه افتاد. وقتى به مریضى مستمند رسید، آن‏ها را به اوداد. امام صادق(ع) شگفت زده نزد او رفت و گفت: چه مى‏كنى؟ اوپاسخ داد: دو عدد نان و دو عدد انار برداشتم. پس چهار خطا كردم‏و خدا مى‏فرماید: (من جاء بالسیئه فلا یجزى الامثلها); هركس كاربدى بكند كیفر نمى‏بیند مگر مثل آن را. پس من چهار گناه دارم.
از طرف دیگر چون خدا مى‏فرماید: (من جاء بالحسنه فله عشرامثالها); هركس یك كار نیك انجام دهد، برایش ده برابر ثواب‏هست. و من چون آن چهار چیز (دو نان و دو انار) را به فقیردادم، پس چهل حسنه دارم كه اگر چهار گناه از آن كم كنم،36حسنه برایم مى‏ماند!
امام در برابر این برداشت و قرائت ناصواب كه بر عدم درك واحاطه كامل به مبانى فهم آیات بنا شده بود، پاسخ داد كه (انمایتقبل الله من المتقین); خداوند كار نیك را از متقین قبول‏دارد. یعنى اگر اصل عمل نامشروع شد، ثوابى بر آن نمى‏تواندمترتب باشد.
آرى، دورى از منبع وحى و اخبار اهل‏بیت رسالت، سبب شد مردانى‏پاى به عرصه گذارند و ادعاى فضل كنند كه هرگز مبانى فكرى قرآن‏و دین را به خوبى نفهمیده‏اند و از این روى همواره، خود وپیروانشان را به راه خطا رهنمون مى‏شوند. (20)

پی نوشت ها :
 

1- بحارالانوار، ج‏47، ص‏56.
2- همان، ص‏59; «سبحان الله تحلفون على قوم الا تبیعونهم الابربح الدینار دینارا... ثم قال: یا مصادف! مجالده‏السیوف اهون‏من طلب الحلال.»
3- وسایل الشیعه، ج‏16، ص 488.
4- بحارالانوار، ج‏47، ص 54.
5- اعیان الشیعه، ج 1، ص 660.
6- همان، ص‏59.
7- تهذیب الكمال، ج 5، ص 92، (یا ابا عبدالله لم خلق الله‏الذباب، فقال: لیذل به الجبابره) 8- وسایل الشیعه، ج‏16، ص‏423.
9- فروع كافى، ج‏6، ص 268.
10- مستدرك الوسایل، ج 2، ص 438.
11- ارشاد مفید، ص 254.
12- منتهى الامال، ج 2، ص‏139.
13- الامام الصادق و ابوزهره، ص 224; جامع المسانید، ص 222.
14- منتهى الامال، ج 2، ص 140.
15- اصول كافى، ج 1، ص 475.
16- رجال نجاشى، ج 1، ص 78 و79; معجم رجال الحدیث، ج 1، ش 28.
17- رجال كشى، ج 1، ص‏386.
18- همان، ص 138 و139.
19- بحارالانوار، ج‏47، ص 408.
20- وسایل الشیعه، ج 2، ص‏57.
 

پنج شنبه 20/11/1390 - 11:42
اخبار

روزنامه

عناوین روزنامه های امروز پنج شنبه 20 بهمن 1390

تیتر روزنامه

هشدار تازه بانک مرکزی به مردم

رهبر انقلاب:حضور میلیونی ملت در 22 بهمن نشانه استمرار انقلاب است

تمامی زندانیان دیه آزاد می‌شوند

مجلس تا 14 اسفند تعطیل است!

تیتر روزنامه

رهبر معظم انقلاب:22 بهمن همه به میدان خواهند آمد

با دكتر حمید فاضلی، رئیس سازمان فضایی؛آمادگی ایران برای ارسال ماهواره‌ دیگر ‌كشورها به فضا

درخشش سینمای دفاع مقدس در جشنواره سی‌ام

نصرالله: حمایت ایران، پیروزی علیه اسرائیل را رقم زد

تیتر روزنامه

فرمانده كل قوا:حضور گسترده مردم در راهپیمایی 22 بهمن استمرار حركت مردمی انقلاب را نشان خواهد داد

آیا حماس دچار تغییر شده است

بیست و پنجمین كنفرانس بین المللی وحدت اسلامی در تهران آغاز به كار كرد

برگزیدگان جایزه كتاب سال جمهوری اسلامی معرفی شدند

تیتر روزنامه

نامه افشاگرانه پاستور برای بهارستان

اعتصاب یونان را فلج كرد

كاهش صادرات نفت ایران به چین

قیمت جهانی نفت از مرز 118 دلار گذشت

تیتر روزنامه

قلب بیداری اسلامی ۲۲ بهمن در ایران می‌تپد

واکنش معاون پارلمانی دولت به اعلام وصول طرح سوال از رئیس جمهور

تجدید بیعت تاریخی نیروی هوایی با رهبر

صعود۳۰ پله‌ای ایران به رتبه ۱۹ تولید علم پزشکی جهان

تیتر روزنامه

نوسان زمستانی بورس تهران

پیشنهاد روس‌ها به سوریه

چالش رقابت در بازار پول

اجاره مسكن در سرازیری؟

تیتر روزنامه

رهبر انقلاب:دنیا در ۲۲ بهمن خواهد دید كه مردم ایران چگونه به میدان می‌آیند

ماموریت ویژه آقای "سیا" در شرق

رئیس جمهور:دموكراسی به سبك غربی یك فریب و دروغ بزرگ است

نصرالله دست ائتلاف ضد سوری را رو كرد

تیتر روزنامه

رهبر معظم انقلاب:22 بهمن همه خواهند دید ملت چگونه به میدان می‌آید

كنفرانس بین المللی وحدت اسلامی آغاز به كار كرد

اعتصاب بی سابقه دولتی سراسر اسرائیل را فرا گرفت

سید حسن نصرالله:اگر حمایت ایران نبود در جنگ 33 روزه پیروز نمی‌شدیم

تیتر روزنامه

مقام معظم رهبری:گرامیداشت 22 بهمن نشان دهنده استمرار حركت مردمی انقلاب است

دوپینگ طلا با معجون بحران اقتصادی جهان

معاون پارلمانی رئیس جمهور:اصل سوال از رئیس جمهور سیاسی است

آیت الله هاشمی رفسنجانی:بداخلاقی‌ها ناشی از تعصبات كور است

تیتر روزنامه

شتاب دولت؛ تعطیلات مجلس

هاشمی آمد گروه مذاکره نیامد

مقام معظم رهبری:بیداری اسلامی در میان ملت‌ها نشانگر حقانیت ملت ایران است

سید‌حسن‌ نصرالله خبر داد؛حمایت‌معنوی،‌سیاسی ‌و مادی ایران از حزب‌الله لبنان

تیتر روزنامه

فرمانده معظم کل قوا:حضور گسترده در 22 بهمن، نشان دهنده استمرار حرکت مردمی انقلاب است

آیت الله آملی لاریجانی:قوه قضاییه جریان انتخابات را رصد خواهد کرد

آیت‌الله هاشمی رفسنجانی:حضور تندروها همیشه کشور را دچار مشکل کرده است

هشدار برای خودداری از سفرهای غیر ضرور

تیتر روزنامه

آیت الله هاشمی رفسنجانی:بداخلاقی ناشی از تعصب كور است

مقام معظم رهبری:22 بهمن امسال همه حضور مردم را خواهند دید

میر تاج الدینی:طرح سوال سیاسی است

حكیمی پور:اصولگرایان منتقد اصلاح طلب نیستند

تیتر روزنامه

فرمانده كل قوا:میلیون‌ها ایرانی در 22 بهمن به خیابان‌ها می‌آیند

چر ا به راهپیمایی 22 بهمن می‌رویم

22 بهمن امسال همه می‌آیند

سید حسن نصرالله:ایران توازن قدرت را به نفع جهان اسلامی تغییر داد

تیتر روزنامه

مقام معظم رهبری:آمادگی برای فداکاری از ویژگی های نیروهای مسلح اسلامی است

وه قضاییه جریان انتخابات مجلس را رصد خواهد کرد

سید حسن نصرالله:ایران در مقابل حمایت هایش چیزی نمی خواهد

برخی برای فرار از مسوولیت خود پشت ولا یت فقیه پنهان می شوند

پنج شنبه 20/11/1390 - 11:34
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته