در هفدهم ربیع الاول ، فرشتگان عرش، در انتظارند تا سرزمین مدینه از درخشش
ششمین آفتاب امامت، منور شود. در خانه امام محمد باقر علیهالسلام ، چشمه
چشمهای منتظر میجوشد تا از دیدن رخسار کودکی یوسفجمال، زلال شود.عاقبت،
انتظار به پایان میرسد. ششمین حجت خدا چشم برجهان میگشاید.
برای
رسیدن به حضرت دوست. حدیث زیبایش هنوز در صحیفه روزگار میدرخشد که فرمود:
«ما برگزیدگان خدا، راه روشن به سوی خدا و صراط مستقیم هستیم». آری، خاندان
نبوت، چراغهای هدایت انسانهایی هستند که به دنبال سرزمین نور و
روشناییاند.
*******
صبح صادق
زینب مسرور
اندیشه
در حیرت است از کسی که بهتر از او را، هیچ چشمی ندیده، هیچ گوشی نشنیده و
در هیچ قلبی راه نیافته...؛ او، آیینه ذات پروردگار بود و میدانست هر آنچه
را در آسمانها و زمین و بهشت و دوزخ بود؛ از گذشته تا آینده. او هر آنچه
داشت، از خدا داشت و «قرآن» که «بیان کننده همه چیز است».
دولتهایی
پوشالی در نبرد بودند و جدال؛ یکی با کژ اندیشههایی محال و دیگری در حال
زوال و... «حال» بهترین مجال برای آنکه «شیعگی» جان بگیرد و اسلام، سامان.
او بیشتر از همگان، هر چیز را برایمان باز گفت و خویش آن سان بود، که
مینمود. و «شیعه» منسوب به اوست؛ آیا ما پیروانی صادق هستیم؟
فرزند
آسمانی مدینة الرسول، با سی و چهار سال احیاگری و اهتمام، شیعه را یکسره
«جعفری» کرد. عطر خوش عرفان، کلام، فقه، عقاید و... از جانش میتراوید و در
جای جای جهان میپیچید؛ آنگونه که هزاران شاگرد را در مکتبش پرورانید.
*******
امام جعفر صادق، از آسمان آمد
رزیتا نعمتی
آن روز، در خانه اُمِّ فروه، آسمان به زمین پیوند خورد.
قابله، سراسیمه بیرون دوید و مژده میلادش را داد.
راز
ماندگاری نوزاد امام باقر علیهالسلام ، حکمت الهی سینهاش بود که او را
به جایگاهی رساند که تنها در مسجد کوفه، 900 تن از شاگردان آن امام
میزیستند و کاروانها، آوازه علم حضرت را به شهرها میبردند. صبح صادق آمد
تا جریان امامت را به روشنایی پیوند زند:
امام جعفر صادق از آسمان آمد
به جسم خسته عالم دوباره جان آمد
*******
وقف علم و معرفت
حجت
ششم! عصر تو، عصر جنبش غالیان و جنبش خوارج بود. ولی تو همواره خود را با
درایت کنار کشیدی و نیم قرن از عمر شریف خود را وقف علم و معرفت کردی؛ مدتی
در مدینه و سپس در عراق.
آن روز که خلافت منصور عباسی را پیشگویی کردی، حتی دشمن نیز اقرار به این کرد که تو را باید «صادق» لقب نهاد.
*******
پایهگذار مکتب سبز جعفری
تو
ـ استاد نسل معاصر خود بودی. سیاست و ملک را به خواستاران آن واگذاشتی و
میوههای محضر علم تو، یکی یکی رسیدند؛ مالک، ابوحنیفه، جابربن حیان و
هزاران هزار دیگر. تنها با دستهای تو بود که عرفان در اسلام ریشه دواند و
مکتب مردمسالاری و تعادل اندیشه، شکل گرفت. شیعیان را به گرد شمع وجود خود
جمع کردی و آن روز بود که تدبیر تو در رفتار، تسلط تو را بر همه امور نشان
میداد؛ روش معتدلی که از راه کشف و کرامت به تو رسیده بود.
*******
مدهوش صبح «صادق»یم
فاطره ذبیحزاده
سپیده صبح صادق، دمیده از سمت اشراق مدینه! لعل لب فرشتگان، مترنم از نوای خوش بشارت است؛ بشارت آمدن کودکی از تبار صالحان و هادیان!
فرشتگان،
سر از حجرههای آسمان برآوردهاند تا رد روشن شهاب جعفر صادق علیهالسلام
را تا کهکشان دامان پاک و پرستاره «ام فروه»، بدرقه کنند. دشتی از اقاقیا و
داوودی، تا پای خانه پرنور باقرالعلوم صف کشیدهاند و چشم دوختهاند بر
جمال بیمثال گل تازه دمیدهاش.
شور و شوق، به سماع آمده است در دیدگان
خیس شیعیان علی. امشب، نور سینایی صادق، بر قلب طور مدینه تابیده است و
عاشقان ولایت، مدهوش جلوه پرفروغ و ربانی اویند.
*******
مقدمش گلباران!
هفده
ربیع، بهاریترین فصل اهل زمین است. در نیلوفرانه قدوم ختم رسل، برای
روشنی دیدگان جد عزیزش، نور در دیدگان منتظر آینهها پراکندهاند؛نور
عالمگیر صادق آل احمد را!
مولای عطوفی آمده است که در تاریکی شبانه
کوچههای مدینه، به رسم علی علیهالسلام ، انبان نان فقیران بنیساعده را
بر دوش میگرفت. زبانش از ذکر خدا لبریز بود و بیشتر روزهایش به روزه سپری
شد. پینه دستانش، آشنای دیرینه بستانهای مدینه بود.
آری! صادق آل محمد صلیاللهعلیهوآله ؛ آمده است؛ صابر راه حق و رئیس مذهب عشق، آمده است. قدومش گلباران!
*******
علم اولین و آخرین
«صبر»ش
چنان بود، که در مصیبتها همگان را به شگفتی وامیداشت. «عفو»ش آن سان که
برای آمرزش دشنامدهندگان خویش، به نماز برمیخاست و هدایتشان را در دعا از
خداوند میخواست.
«سخاوت»های پنهانیاش، شبان تارِ مدینه را روشن و دلهای تهیدستان را بسی خشنود میساخت.
«عبادت»ش،
چندان عاشقانه بود، که پیوسته او را در ذکر و روزه و نماز، به درگاه آن
یگانه بینیاز میدیدند و علمش چنان بود که در مکتب او، چهار هزار شاگرد،
از مخالف و موافق، بهره میبرد.
*******
از صدف «قال الصادق»
حجت ششم! مسجد مدینه، آذین شده است برای طلوع انوار آسمانی فقه تو.
ستونهایش، گوش سپردهاند، شیوایی کلام فاضلانهات را.
وجب به وجب زمین مدینه، عطر ملکوت گرفته است.
ملائک، بال گستردهاند بر خاک راه تو تا پابوس احیاگر آیین محمدی صلیاللهعلیهوآله باشند.
فقه،
میجوشد از لحظههای پرنور و صادقانهات. «قال الصادق»های تو، ستاره
پاشیده است بر تارک چند صدسال اجتهاد و فقاهت. مکتب توحیدیات، در لحظه
لحظه «شیعه بودن» شناور است.
یک عمر، درّ گرانبهای احکام خدا، از صدف
«قال الصادق» تو تراویده است. از هشامها و مفضلها، تا شیخ مفیدها و
بحرالعلومها، از خوشه خوشرنگ و بهشتی کلام تو روییدهاند.
مولا جان!
شیعه اگر زنده است، شیعه اگر پویاترین مکتب دنیاست، شیعه اگر اوج گرفته بر
آسمان بالندگی، همه به یمن تلألوی علم لدنی توست.
*******
در مکتب جعفریات
مصطفی پورنجاتی
امروز، روز میلاد مشق دانایی است؛ روز تحریر حکمت و شکفتن معرفت.
صادق
آل محمد صلیاللهعلیهوآله ! از سرزمین درس و مکتب جعفریات، از آن منبر
و مسجد و محراب، پژواک درسهای تو هنوز به گوش میرسد.
کتابهای حدیث،
مفتخرند که تبارشان به کلام تو ختم میشود و طعم دانایی، با تکرار
ترکیبهایی از کلام توست که در کام جانها نقش میبندد.
آهنگ اندیشههای
بیگانه، از دورها تا دل اسلامآوردگان شهر سفر میکرد و بر ذهنها و
زبانها مینشست. در آرامش آبها، موجها و طغیانهایی برمیکشید و بیتاب
میکرد، فرقهها و نحلههای رنگارنگ را.
غوغا و اضطراب برپا شده بود؛ معرکهای از رأیها و نظرها.
تو، پرستار لطافت قلبها، دست بخشایش را بازگشودی و به انتظار پرسشها و ابهامها پایان دادی.
عطش و حیرت، زیر باران دانایی که از تو میبارید، سیراب و آرام میشد.
*******
آیینه صداقت
سید علی اصغر موسوی
هفدهمین روز از بهارانه ربیع است!؛ بهاری در بهار مدینه شکوفا شد و آسمان، تمام توجهش به زمین است.
کوچههای
محله «بنیهاشم»، عطر گلهای «محمدی» میدهد و این مناسبت زیبا با نام و
یاد پیامبر عشق و آیینه جمال دلارای الهی، محمد مصطفی صلیاللهعلیهوآله ،
متبرک است.
گویی آسمان، در برابر زمین به تواضع ایستاده است و پرده از روی اسرار خود برداشته؛ ناشناختههایش آشکار و انوارش فراگیر شده است.
چیست این شادمانه آسمان و زمین؟
چیست این شور پنهان در هیجان کاینات؟
کیست این که میآید از کانون مهر؟
کیست این که میریزد به دامان بهاران، شور عشق؟
.... «آب زنید راه را»، میآید از کانون عشق، نوری که آفاق را به «تصدیق نامش» فرا خواهد خواند.
میآید از سمت آسمان، آیینهای که پرتو انوار الهی را در سراسر زمین خواهد گسترد.
میآید «پیام آوری» که پیک علوم آسمان و زمین، به «صداقت» کلامش سوگند خواهند خورد و نامش در ذهن کاینات فراگیر خواهد شد.
شکوهمندی که گیرایی کلامش، نغمههای آسمانی را به سکوت وا خواهد داشت!
قرآن به تفسیر علویاش خواهد بالید و تشنگان حقیقت، آستان نشین درگاهِ کبریایی اش خواهند شد.
«کیمیای» کلامش را «جابر بن حیان»؛ صداقتِ «فقه»اش را ابو بصیر و روایت حدیثش را «زرارة بن اعین» و ... تکثیر کرد.
میآید
از سمت بهاریترین فصل هستی، تا در دامان عصمت «خاتونی»، به بزرگی و عزّت
برسد در علم و عصمت، در عفت و تقوا، در ایمان و شرافت، در ذات و نسب!
بانویی که «صادق»ترین «آیینه صداقت» را برابرنگاه آسمان خواهد گرفت تا افلاکیان پی به عظمت «آل اللّه» ببرند!
آیینهای که بازتاب نور الهی در زمین است و از پرتو شعشعه ذاتش چراغ «ششمین شاخه طوبا» روشن شده است!
میآید، «امامی» که بر قلّه سترگ دانش خواهد ایستاد و جاهلان عصر را صلا خواهد داد.
میآید،
«امامی» که در عصر استبداد و جهل، کشتیبان تنها سفینه حقیقت «تشیّع علوی
علیهالسلام » خواهد شد تا در گردابِ «دین شویی» امویان و عبّاسیان،
سرگردان نماند!
میآید «امامی» که عظمت «فقه جعفری»اش، راه گشای، تمام
بن بستهای فکری خواهد شد و به پرچم سبز تبارش، اعتباری پایانناپذیر،
خواهد بخشید.
میآید تا با «ید بیضای» دانش، پیروان نور را، به سرمنزل مقصود، راهنما باشد.
حضور
حضرتش، فرصتی زیبا و قسمتی زیباتر از تقدیرات الهی در سرنوشت ماست؛ مقدمش
گلباران و نام عزیزش، قرین صلواتمان باد؛ اللهم صل علی جعفر بن محمدٍ
الصادق علیهالسلام
*******
منطق آفتاب
امیر مرزبان
به اولین فصل سبز سال سوگند! این که آمده، خود فروردین است.
این کودک نو رسیده که منظور همه دقیقههای امروز است؛ راستگو همچون پدر... شریف همچون مادر، لطیف همچون تمام خاندان بهاری اش.
خانه پنجمین امام، امروز برای کودکی آذین بسته که آمده تا ستاره ششم آسمان ایمان باشد.
یا صادق آل محمد صلیاللهعلیهوآله ! تو خلاصه همه صداهای منبسط شده تاریخی؛ معلم همه عشق، آموزگار شعر و شور و شروه.
آقا
سلام! توی کلاس سبز تو جایی برای پاهای ناتوان من هست؛ جایی برای خستگی
شانههای جاهل، تا بنشینم و در زُلال چشمهای تو زُل بزنم؟
آقا! محبت تو یعنی شاخه پُر بار شیعه.
شیعه، صدای نفسهای تو را توی هر کتاب میشنود.
هر چه دارد، از منطق آفتابی تو دارد.
«به رغم مدعیانی که منع عشق» میکنندمان، هنوز هم جمال تو حجّت است؛ موجهترین حجت ما.
ای حجت خدا. برایم صلوات، معنای تازه دارد.
تو آمدی تا بفهمند این پیراهن پوسیده بر تن خلفای جور، اسلام نیست.
آمدی
تا راه سُرخ ستاره را ادامه بدهی... دلم برای کودکی امشب پر میزند که
علم، گوشه نشین مکتب اوست، خضر، سالک راهش و عیسی طفل نوآموز کرامتش.
خدایا! من به صداقت این لحظهها، به روح نورانی صادق الائمه، به علم آسمانیاش نیازمندم.
خدایا! جاهلم به آن چه که تو مقدر آسمانها و زمین کردهای. جاهلم به همه علوم.
خدایا! مرا به حلقه شاگردان او برسان. مرا به زلال دانش جعفری مهمان کن.
خدایا! دلتنگ قدم زدن در همان حوالی که او رد میشود هستم؛ همان جا که درس نور میداد، به همان اطاق که آمد تا درس مهر بدهد.
خدایا! دستهایم بهانه دارند. دستهای بهترین آموزگار را بر سرم بکش؛ راستگوترین آموزگار.
*******
شانه به شانه بهار
معصومه داوود آبادی
«کسی که بمیرد و امامش را نشناسد، بمانند مردن جاهلیت مرده است».
سلام
بر تو ای خزانه دانش خداوند، ای ششمین ستون معرفت، ای آن که خون زلال
فضیلت و علم، در رگهای تو جریان دارد! صداقت، وامدار چشمان آینه گون توست و
مذهب همیشه سبز شیعه، در پناه دستهای مدبّرت به گُل نشسته است.
سلام بر تو که هفدمین روز ربیع، با گامهای نورانیات آغاز میشود و خاک مدینه را تپشهای مقدس قلبت به شکفتن میخواند.
راست کرداران، آئین تو را به عاریت گرفته و راست گفتاران، هجای لبهایت را به سرمشق نشستهاند.
تو
صادق آل محمدی. آن گونه بزرگی که خجستگی ولادتت، با میلاد بزرگْ پیامبر
خداوند مقارن شده است. هنوز صدای رسای تدریست، گوش فرزندان تاریخ را
مینوازد و شاگردانت، برجستهترین چهرهها در گستره علوم فقهی و طبیعی به
شمار میروند. تو آن رود بزرگی که تا جهان باقی است، مذهب سر فراز تشیع، از
شعبههای پاکش سیراب خواهد شد.
ای بزرگ! امروز که میآیی، پنجرهها
ستاره آویز میلاد آسمانی ات، لبخند میزنند. پرندگان بر دروازههای روشن
مدینه، آمدنت را ترانه میخوانندو دریاچههای آبی عرفان، مژده رسیدنت را در
گوش یکدیگر نجوا میکنند.
شانه به شانه بهار، در آغوش شکوفههای صدق و راستی از راه میرسی و شیعیان عشق، ورود خجستهات را دفزنان به استقبال میآیند.
تو میآیی و قدمهای جستجوگرت، جغرافیای دانش و آگاهی را درمینوردد.
میآیی؛ بالهای بلند معرفتت را بر این آسمان خالی میگسترانی و این گونه جهان، محصل همیشه مکتبت خواهد شد.
*******
صبح صادق
نسرین رامادان
پرتو رنگارنگ خورشید، اندک اندک بر فراز آسمان مدینه تابیدن میگرفت تا زمین، نظاره گر طلوع دوباره مهر باشد.
مدینه، بی صبرانه چشم به راه سپیده صبح بود.
...
و ناگهان، نبض زمان تندتر از همیشه به تپیدن افتاده، شعلههای سرکش و ابدی
آتش، بیش از پیش، بر دوزخ جسم و جان ابلیس و خودش نشست و از پس ابرهای
رحمت آفتابی برآمد.
زلال اشک، چونان شبنم سحرگاهی بر چشمان خسته مادر نشست مولودی از بطن عشق و طهارت زاده شد تا متن دین را بگستراند
و
او صادق آل محمد بود و بنیانگذار نهضتی بزرگ؛ او چشمه سار فضل و دانشاش
محلّ فیض چهار هزار درخت طوبی بود و آبشار عظیم عطوفتش، بنیان کن هر چه
سنگِ خاراست.
او گستراننده نور پدر بود در تاریکنای جهای و روشنای دیده و دل باقرالعلوم علیهالسلام ، شکافنده دانشها.
اینک، فرشتگان، دسته دسته میآیند و به تماشای ابنُ المکّرمه مینشینند.
اینک،
زمزمه تسبیح و تهلیل، از چار سوی مدینه، به گوش میرسد اینک، شمیم و عطر
گل محمدی، سر تا سر زمین را پر کرده است و مشام جانهای خسته شیعیان را
مینوازد.
اینک، هزار هزار قافله دل، به دیدار آن امام میآید تا طلوع
هشتمین ستاره عصمت از آسمان ولایت را جَشن بگیرد و مرهم عشق، بر زخم کهنه
شیعه بگذارد.
*******
خورشید مدینه دانش
جواد محدثی
ای صادق آل پیامبر!
با بیانی بلیغ و کلامی فصیح، زبان رسای اسلام بودی.
با سخنانی حکیمانه، منطقی استوار و علمی سرشار، برگزیده روزگار بودی و بنده شایسته پروردگار!
تجسّم صبر و اخلاص بودی؛ چشمه جود و سخاوت، کوه حلم و بردباری، نامآور فراست و شجاعت و جلوه هیبت و جلالت.
چهره فروزان اهل بیت بودی، و وارث علوم رسالت.
از سلاله پیامبران بودی؛ عطر و بوی پیامبر را میدادی و مهابت و شکوه او را داشتی!
ای خورشید مدینه دانش! کدام معلمی را میتوان نام برد که به اندازه تو، تربیت یافته مکتب عترت داشته باشد؟
کدام حوزه است که شاگردیِ تو، بر سر درِ آن نقش نبسته است؟
کدام فقیه است که خوشهچین خرمن حدیث تو نیست؟
*******
ششمین شاخه طوبی
سیدعلی اصغر موسوی
بشارت باد تو را، ای پاکترین شهر خدا!
بشارت باد تو را، ای خانه سرشار از مهر!
بشارت باد تو را، ای روز آکنده از طراوت!
بشارت باد تمام لحظههای سبزِ سبزت را!
حیرتی زد جوش، زان نقش قدم، در طبع خاک تا نظر وا کرد، بر فرقاش گلستان ریختند
نام او بردند، اسمای قدم، آمد به حرف از لب او، دم زدند، آیات قرآن ریختند
آسمان، طرحی نو درانداخته و انتظار مردی را میکشید که نبوغ علویاش، چراغ مصطفوی صلیاللهعلیهوآلهوسلم را روشن نگهدارد.
تمام آسمان، همچون حریر رها در باد، با بال فرشتگان میرقصید و چراغهای بلورین عرش، آکنده از صداقت سبز بود.
خورشید و ماه، این پیشکاران آستان امامت، با خیل ستارگان، به پرتوافشانی خویش مباهات میکردند!
هفدهمین
شکوفه «ربیع»، در حال باز شدن بود، شکوفهای که نام مبارک «هشتمین معصوم»،
حضرت جعفربن محمدصادق علیهالسلام را به «ششمین» شاخه طوبی میآویخت و
عرشیان را با نغمه «اَلسَّلامُ عَلیْک یا صادِقَ ال محمد
صلیاللهعلیهوآلهوسلم » آشنا میکرد! اینبار، نوبت مدینه بود، تا
خاطرات مکّه را یاد آورد.
مولودی پا به عالم ناسوت گذاشت، که آگاهترین
مردم به رموز عالم لاهوت بود. برگزیدهای که علمش، فراتر از تمام علوم و
اعجازش، فراتر از زمان و مکان بود!
اسلام، رهین اخلاق و صداقتش و تشیّع، مدیون «فقه» و علوم اوست.
بلوغ
علمیِ شاگردان حضرت صادق علیهالسلام در تمامی علوم، الهی و طبیعی، علمی و
عملی و نظری و استنباطی، نشانه بیکرانگی اوست، نشانه عظمت عرشی اوست که
رضای حضرت حق«جل جلاله» را در هدایت خلق دیده بود!
*******
مولا جان!
ای پیر لحظههای حقیقت فروز دل
رندان دهر، تشنه دُردی ز ساغرت
عشق و خرد که آینهداران هستیاند!
گردیدهاند، محو تماشای منبرت
فقه و اصول و فلسفه، جز نقطهای نبود
گر میگشود حوصله، اوراق دفترت
جاریترین زلال ازل تا ابد تویی
نامیده کردگار جهان، چون که جعفرت علیهالسلام
*******
صبح صادق
ابراهیم قبلهآرباطان
در حوالی صبح، قطرههای لطیف باران، صورت خاک گرفته مدینه را شست و با آهنگی منظّم و رقصی موزون، دستهای التماس زمین را نوازش کرد.
بارانی که با وزش ملایم نسیم همراه بود، طراوتی به کوچههای مدینه بخشید.
آسمان
مدینه، زیباترین لباس خود را بر تن کرده بود و انعکاس آبی آسمان، در چشم
هر عابری، امام محمد باقر علیهالسلام را به اعماق دریای بیکران اعجاز و
کرامت خداوند بُرد. ناگهان، لبهایش به هم خورد: «اَلْحَمْدُ لِلّه رَبِّ
الْعالَمینَ».
قدسیان، فوج فوج، بر خانه امام محمد باقر علیهالسلام
فرود آمدند؛ با طبق طبق احسان و برکت که برای خاکیان، از افلاک به ارمغان
آورده بودند.
انتظار به پایان رسید و جهان، به جمال ششمین ستاره امامت
روشن شد. صدای صلوات و شادی، تمام خانه را پر کرد و با بوی یاس و یاسمن در
هم آمیخت. تا کودک پلک گشود و در آغوش گرم امامت جای گرفت، بوی سیب، تا
ملکوت پیچید و آسمان، از قدومش متبرّک شد.
آمد، تا همه دنیا، با آمدنش صبحی راستین را به تماشا بنشیند و تمام مکتبهای تشنه هان، از علوم غیبیاش سیراب شوند.
آمد، تا از واژه واژه کلام آسمانیاش، تمام مذاهب رونق بگیرند.
خوشحالی از دیدگان ملائک میبارد. زمین یکپارچه غرق شادی است. روز میلاد صادق آل محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم است.
*******
آبشار
مهدى زارعى
گل كرد ردپاى كسى كه به یمن او
با یك گل شكفته زمستان، بهار شد
مردى رسید با سبد نور از بهشت
نورى كه شهد و شربت و سیب و انار شد
پس برتن كویر و در انبوه تشنگان
شهدى چكاند و خاك كویر آبشار شد
از سیب و از انار به هر جاهلى خوراند
علمش شكفت و عالم دهر و دیار شد
بر سستى فلاسفه و هر چه كه حكیم
دستى كشید و سستیشان استوار شد
در انجما جبر كه نورى دمید، جبر
ذره ذره ذوب شد و اختیار شد
در دشت علم، هرچه غزال رمنده بود
با تیر آسمانى فكرش شكار شد.
مردى كه چشمش آینه كائنات بود
چشمى كه هر كه دید، دلش بىقرار شد
اما چه حیف! دوره آیینه هم گذشت
چرخید چرخ و نوبت گرد و غبار شد
از دست روزگار به یك باره آینه
افتاد و وقت واقعه احتضار شد
*******
پیامبر رحمت و امام صادق
میلاد پیامبر رحمت و امام صادق
انتظار آمد به سر اى بیقراران تهنیت
شد خزان سر، آمده فصل بهاران تهنیت
جلوه گر گردیده حق اى حق شعاران تهنیت
ساقى از ره مىرسد جمع خماران تهنیت
پرمشام جان شد از عطر نكوى تُفْلِحوُا
میگساران باده نوشید از سبوى تُفْلِحوُا
شد ربیع الاول و خوش رنگ و بو دارد ربیع
ازبهار و عیش و مستى گفتگو دارد ربیع
عید زیباى برائت از عدو دارد ربیع
عید میلاد دو دلدار نكو دارد ربیع
موسم سرمستى دلهاى شیدا آمده
مصطفى با حضرت صادق به دنیا آمده
بشنو از بال ملائك نغمه توحید را
در افق بنگر بروز واژه امید را
حق طلب، از سینه ات بیرون نما تردید را
اخذ كن از رهبران زنده دل تأیید را
با ولایت شو عجین و بر سر میثاق باش
یا على برگو، به وصل یار خود مشتاق باش
دو نهال بارور در باغ دین روئیده شد
یاسهاى آسمانى در زمین روئیده شد
نخل حق در سرزمین مشركین روئیده شد
لاله در باغ دل اهل یقین روئیده شد
گلشن جان را ز عطر این دو گل خوشبو ببین
رو نما سوى حجاز و جلوه یا هو ببین
عاشقان بُستان جانبخش دعا را بنگرید
این دو نور عالم آراى خدا را بنگرید
باده نوشان مِى قالوابلى را بنگرید
وجه صادق را، جمال مصطفى را بنگرید
صد سلام و صد درود این دو گل دلخواه را
سر دهید اى عاشقان آواى صلى اللَّه را
سینه شد نورٌ عَلى نُور امتزاج نورشد
دیده حق روشن و چشمان باطل كور شد
بركلیم ذى المعارج قلب عالم طورشد
بت پرستى در جهان منكوب شد مقهور شد
آتش آتشكده بى شعله و خاموش شد
طاق كسرى ریخت، ذكر یا اَحَد منقوش شد
آسمان عاشقى شد پر ستاره زین دو گل
عشقبازى با تداوم شد هماره زین دو گل
بر دل عشاق صادق شد اشاره زین دو گل
دیده دل شد گشوده بر نظاره زین دو گل
بر جمال این دو یاس بى قرینه بنگرید
گاه سوى مكه گه سوى مدینه بنگرید
محور اسلام و قرآن در ثبات از این دو مَه
مكتب توحید باشد در حیات از این دو مه
روشن آفاق تمام كائنات از این دو مه
منجلى اوصاف بى پایان ذات ازاین دو مه
مِى فروشان مِى یكتا پرستى را ببین
جرعهاى یا هو بزن دنیاى مستى را ببین
پرتوِ نور نبوت با امامت دیدنى ست
غنچه اخلاص از باغ ولایت چیدنى ست
وارد حصن ولایت هر كه شد در ایمنى ست
رمز عترت دوستى، بیزارى از نفسِ دَنى ست
نفس بگذار و ولاى آل یاسین را گزین
شو برى ازاهل بِدعَتْ روح آیین راگزین
مستى دل از مِى لولاك آل احمد است
هستى ما بسته بر خاك نعال احمد است
چشم ما در سیر آفاق جمال احمد است
مركز پرگار خلقت كنج خال احمد است
دست ما در بر سراى آل احمد مىزند
قلب ما در هر طپش با یا محمد مىزند
كیستم من؟ ذرهاى در آستان اهل بیت
آشناى دستهاى مهربان اهل بیت
شكر حق باشد دلم محتاج نان اهل بیت
گاه دستم گاه پایم گه زبان اهل بیت
من اُویسم بوذَرَم سلمانم و مِنّاستَم
بنده آشفته كوى اباالزهراستم
من اباالزهرایىام نسل و تبار احمدم
گنبدالخضرایىام شمع مزار احمدم
شیعهاى فارغ ز خویش و بیقرار احمدم
آرزو دارم كند حق همجوار احمدم
بنگرید این از منیّت خسته گمراه را
عبد زهرا عبد طاها عبد آل اللَّه را
حمْیَرىِ دوره خویشم گداى صادقم
با همه نقصم اسیر و مبتلاى صادقم
معصیتكارم ولى عبد سراى صادقم
خوب یا بد آرزومند دعاى صادقم
كاستىهاى مرا درمان كند خاك بقیع
كاش بودم ذرهاى در بین خاشاك بقیع
كاش منهم یك پرستو در مدینه مىشدم
زائر كوى نبى بى قرینه مىشدم
كاش منهم كشته یك زخم سینه مىشدم
مرهمى بر درد بانوى حزینه مىشدم
كاشكى از جام زهرایى مرا شهدى رسد
دست من بر دامن نور خدا مهدى رسد
*******
دو صبح صادق
در هفدهم ربیع جلّ الخالق
كز مشفق دین دمد دو صبح صادق
هم جشن ولادت رسول مدنی
هم عید ولادت امام صادق (علیه السلام)
*******
طلوع آفتاب و ماه
امشب كه صفا با دل و جان همراه است
هنگام طلوع آفتاب و ماه است
هم جشن ولادت امام صادق
هم عید محمدبن عبدالله است
*******
میلاد امام جعفر صادق (علیه السلام)
تا پرتو نور صادق آمد
جانی به تن خلایق آمد
به به كه ز مشرق حقیقت
خورشید همه مشارق آمد
در هفدهم ربیع الاول
آن سرور پاك لایق آمد
از دامن پاك امّ فروه
آن درّ یم حقایق آمد
این گوهر باقر العلومی
كانون رجاء واثق آمد
تا چهر ، به از مهش عیان شد
احسن ز میان خالق آمد
دریای فضائل و محاسن
عالم به جمالش عاشق آمد
بیمار دلان دگر ننالند
زیرا كه طبیب حاذق آمد
در پهنه عالم صداقت
الحق كه امام صادق آمد
شاگر درش ز كسب دانش
استاد به هر دقایق آمد
گر یكدل و یك زبان بود یار
حرفش به هدی مطابق آمد
از فیض وجود اوست بر خلق
رزق از در حیّ رازق آمد
از فیض در محبت دوست
این شعر ز طبع «ناطق» آمد
در مذهب رسمی تشیع
گیرند ز علم او تمتع
*******
انوار صبح صادق
دكتر قاسم رسا
چون از افق برآید انوار صبح صادق
در پاى سبزه بنشین با همدمى موافق
شد موسم بهاران پرلاله كوهساران
بستان پر از ریاحین صحرا پر از شقایق
بلبل كه در غم گل مى كرد بى قرارى
شكر خدا كه معشوق آمد به كام عاشق
یك سو نشسته خسرو در بزمگاه شیرین
یك سو نهاده عذرا سر در كنار وامق
ابر بهار گسترد دیباى سبز در باغ
باد از شكوفه افكند بر روى آب قایق
بر آستان معشوق تسلیم شو كه آن جا
صاحبدلان نهادند پا بر سر علایق
زد بلبل سحرخیز فریاد شورانگیز
كاى مست خواب غفلت و اى بنده منافق
شد وقت آن كه خوانند حمد و ثناى معبود
شد گاه آن كه نالند در پیشگاه خالق
از بوستان احمد بگذر كه بلبل آن جا
بر شاخ گل سراید وصف جمال صادق(علیه السلام)
نور جمال صادق چون از افق برآمد
شد صبح عالم آراش بر شام تیره فایق
از شرق و غرب بگذشت نور فضایل او
چون آفتاب علمش طالع شد از مشارق
تن پیكر فضایل، جان گوهر معانى
دل منبع عنایات رخ مطلع شوارق
همچون صدف ز دریا دُرهاى حكمت اندوخت
چون گوهر وجودش شایسته بود و لایق
بر پایه كمالش محكم اساس توحید
از پرتو جمالش روشن دل خلایق
خورشید برج ایمان، شمشاد باغ امكان
گنجینه كمالات، سرچشمه حقایق
هادى شوند یكسر گر لحظه اى بتابد
نور هدایت او بر جسم هاى عایق
بر لوح سینه اوست آیات حق هویدا
وه! وه! عجب سوادى است با اصل خود مطابق
افكار تابناكش روشن تر از كواكب
اندیشه هاى پاكش خرّم تر از حدایق
آیین جعفرى را بگزین كه دردمندان
درمان خویش جویند از این طبیب حاذق
شاها «رسا» ندارد جز اشتیاق رویت
بنماى رخ كه خلقى است بر دیدن تو شایق
در عرصه قیامت دست از تو برنداریم
كاندر شفاعت توست ما را رجاى واثق
*******
واپسین وصیت
همو
بود، که در واپسین لحظههای حیاتش، خویشان خویش را فراخواند و در وداع آخر
که همه چشمها و گوشها متوجه او بود، برترین سفارش را برای ما فرمود:
«شفاعت ما، هرگز به کسی که نماز را سبک شمارد، نمیرسد».
و ما، منسوب به اوییم. وی آنسان بود که میگفت. آیا ما نیز اینگونه هستیم که میگوییم؟!
*******
پیامهای کوتاه
* میلاد پایهگذار دانشگاه بزرگ جعفری، پایهگذار مکتب شیعه دوازده امامی، امام جعفر صادق علیهالسلام ، مبارک باد!
* میلاد گل بوستان نبوی، وامدار شیعه علوی، امام جعفر صادق علیهالسلام مبارک باد!
* طلوع آفتاب علم لدنی، امام صادق علیهالسلام بر پهنای قرنها فقاهت و اجتهاد، مبارک باد!
* صادق آل محمد صلیاللهعلیهوآله آمده است و صابر راه حق و رئیس مذهب عشق؛ قدومش گلباران!
* امروز، در دشت دلها، بوی دانایی دمیده است. تولد مکتب صادق علیهالسلام و مذهب جعفری مبارک باد.
*خجسته
سالروز طلوع خورشید هدایت، تبلور دُرّ دریای عصمت، تلألؤ نگین انگشتری
امامت، شکوفایی گل بوستان احمد صلیاللهعلیهوآله ، ولادت صادق آل محمّد
صلیاللهعلیهوآله بر تمام دوستداران معرفت و حقیقت مبارک باد.
منابع:
ماهنامه ادبی اشارات، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، شماره48
ماهنامه ادبی اشارات، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، شماره72
ماهنامه ادبی اشارات، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، شماره95
ماهنامه ادبی اشارات، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، شماره107
www.hawzah.net
www.shiati.ir
www. emam_sadegh.jahanpayam.net
/خ
نویسنده:محمد جواد مروجی طبسی
اهتمام و سفارش به تلاوت قرآن
امام صادق علیه السلام علاوه بر سیره عملی خود كه به تلاوت قرآن مجید در
شبانه روز اهمیت می داد، به دیگران نیز سفارش می كرد كه از این كتاب آسمانی
غفلت نورزند. امام با بیان عظمت قرآن، دیگران را در شب و روز و پیش از
خواب و همچنین در فرصت های پیش آمده، به تلاوت كتاب خدا دعوت می كرد. موارد
زیر نشانگر این تشویق هاست.
1. روزی پنجاه آیه قرآن بخوانید
حریز از امام صادق علیه السلام نقل كرده است كه فرمود: « القرآن عهد الله
الی خلقه فقد ینبغی للمرء المسلم أن ینظر فی عهده و أن یقرأ منه فی كل یوم
خمسین آیه؛ قرآن برنامه ای است الهی پس بسیار شایسته است كه هر فرد مسلمان
در عهد نامه الهی اش به دقت نظر افكند و هر روز دست كم پنجاه آیه را با
تدبیر تلاوت كند» . (1)
2. درجات بهشت به تعداد آیات قرآن
مفضل بن عمر از امام صادق علیه السلام نقل كرده است كه فرمود: «علیكم
بتلاوه القرآن فان درجات الجنه علی عدد آیات القرآن، فاذا كان یوم القیامه
قیل لقاری القرآن اقرأ و ارقأ فكلما قرأ آیه یرقی درجه؛ بر شما باد به
تلاوت قرآن! زیرا كه درجات بهشت با عدد آیات مساوی است. روز قیامت به قاری
قرآن گفته می شود كه: بخوان و بالا برو. و او هر آیه كه می خواند، یك درجه
بالاتر می رود». (2)
3. پیش از خواب قرآن بخوانید
امام صادق علیه السلام به فضیل بن یسار فرمود: «ما یمنع التاجر منكم
المشغول فی سوقه اذا رجع الی منزله ان لا ینام حتی یقرأ سوره من القرآن
فتكتب له مكان كل آیه یقروها عشر حسنات و یمحی عنه عشر سیئات؛ چه مانعی
دارد كه یك تاجر در بازار كه سرگرم داد و ستد است، وقتی به خانه آمد، پیش
از آن كه بخوابد، سوره ای از قرآن بخواند تا به هر آیه ده حسنه به او بدهند
و ده گناه از او محو شود». (3)
4. در دل شب، قرآن بخوانید
آن حضرت فرمود: «در روز قیامت فردی را برای حساب صدا می كنند، پس قرآن در
پیش روی او قرار می گیرد و می گوید: خدایا! من قرآنم و این بنده تو در راه
تلاوت من خود را به رنج و تعب انداخت و در دل های شب مرا تلاوت كرد و قلبش
را روشن و اشكش جاری شد. پروردگارا! او را از من خشنود كن؛ همچنان كه من از
او خشنودم».
خداوند عزیز جبار می فرماید: «بنده من! دست راستت را بیاور. آنگاه آن را از
رضوان و دست چپ او را از رحمت پر می كند و سپس به او می فرماید: این بهشت
ماست، بخوان و بالا برو! پس او آیه می خواند و یك درجه ترفیع می شود» . (4)
5. صد آیه در نماز شب بخوانید
اسحاق بن عمار از امام صادق علیه السلام روایت كرده كه فرمود:«من قرأ مائه
آیه یصلی بها فی لیله كتب الله عزوجل له بها قنوت لیله. و من قرأ مائتی آیه
فی غیر صلاه كتب الله له فی اللوح قنطاراً من الحسنات و القنطار الف و
مائتا اوقیه و الاوقیه اعظم من جبل احد؛ تلاوت صد آیه از قرآن در نماز شب،
با قنوت یك شب مساوی است و كسی كه دویست آیه در غیر نماز بخواند، یك قنطار
حسنه برایش نوشته می شود و قنطار 1200 اوقیه است و هر اوقیه ای از كوه احد
بزرگ تر است». (5)
6. در شب های جمعه، قرآن بخوانید
زید شحام گوید: حضرت امام جعفر صادق علیه السلام در شب جمعه ای در بین راه به من فرمود:
«اقرأ فانها لیله الجمعه قرآناً. فقرات:( اِنَّ یَومَ الْفَصْلِ میقانُهُم
اجْمَعینَ یَوَ لا یُعْنی مَوْلَی عَنْ مَوْلَی شَیْئاً و لا هُمْ
یُنْصَرونَ اِلّا مَنْ رَحِمَ الله) (6) فقال ابو عبدالله: نحن و الله الذی
یرحم الله و نحن و الله الذی استثنی الله و لكنّا نغنی عنهم؛ قرآن بخوان
كه امشب شب جمعه است. پس این آیه را خواندم: روز جدایی- حق از باطل - وعده
گاه همه آنهاست؛ روزی كه هیچ دوستی كمترین كمكی به دوستش نمی كند و از هیچ
سو یاری نمی شوند. مگر افرادی را كه خداوند یاری كند. امام فرمود: به خدا
سوگند! این مائیم كه خداوند به مارحم می كند و ما را پروردگار استثنا كرده
است، ولكن ما به دوستانمان سود خواهیم رساند». (7)
7. جوانان قرآن بخوانند
امام صادق علیه السلام می فرماید:
«من قرأ القرآن و هو شابّ مومن اختلط القرآن بلحمه و دمه و جعله الله مع
السفره الكرام البرره و كان القرآن حجیزاً عنه یوم القیامه یقول: یا رب انّ
كلّ عامل قد اصاب اجر عمله غیر عاملی فبلّغ به اكرم عطایاك.
فیكسوه الله حلتین من حل الجنه و یوضع علی راسه تاج الكرامه ثم یقال له: هل
ارضیناك فیه؟ فیقول القرآن : یا رب قد كنت ارغب له فیما هو أفضل من هذا.
فیعطی الامان بیمینه و الخلد بیساره ثم یدخل الجنه فیقال له: اقرأ و اصعد
درجه. ثم یقال له: هل بلّغنا به و ارضیناك؟ فیقول: نعم؛ هر جوان مؤمنی كه
قرآن تلاوت كند، قرآن با گوشت و خون او آمیخته می گردد و باسفرای گرامی خدا
همنشین خواهد بود و همانا قرآن حائلی بین او [و بین تیرگی ها] در روز
قیامت خواهد بود.
قرآن به محضر پروردگار می گوید: خدایا! هر كارگری اجر و مزد كار خویش را
دریافته، جز این جوان؛ پس بهترین عطایای خود را به او برسان. خداوند دو
لباس از لباس های بهشتی به او می پوشاند و بر سرش تاج كرامت را می گذارد.
سپس به قرآن خطاب می شود كه: آیا تو را درباره او راضی كردیم؟ قرآن كریم در
پاسخ می گوید: خدایا! دوست می داشتم كه بهتر از این كرامت ها را به او می
دادی. پس در دست راست آن جوان، امان نامه و در دست چپش زندگی ابدی در بهشت
می دهند. سپس وارد بهشت می گردد و به او گفته می شود: قرآن بخوان و یك درجه
بالا برو. آن گاه به قرآن گفته می شود: آیا عطایا و كرامت های خود را به
او رساندیم. آیا تو را راضی كردیم؟ قرآن در پاسخ می گوید: آری». (8)
8. پرتو افشانی خانه قرآنی
بسیاری از خانه های مسلمانان به دلیل برخی مسائل در آنها، ویژگی خاصی
دارند؛ از جمله خانه ای كه در آن قرآن تلاوت شود، نوری می درخشد كه آسمان
نیز از درخشش نورانی می شود. امام صادق علیه السلام فرمود: «الدار اذا تُلی
فیها كتاب الله لها نور ساطع فی السماء و تعرف من بین الدور؛ (9) هنگامی
كه در خانه ای قرآن خوانده شود، برای آن، نور درخشانی خواهد بود كه در
آسمان بدرخشد و در بین خانه ها شناخته شود».
و فرمود: «ان البیت اذا كان فیه المرء المسلم یتلو القرآن یتراءه اهل
السماء كما یتراءی اهل الدنیا الكوكب الدّریّ فی السماء؛ اگر در خانه ای كه
مسلمانی در آن هست، قرآن خوانده شود، در آسمان ها چنان برای اهل آسمان
جلوه كند كه ستارگان درخشان و پرفروغ آسمان برای اهل زمین جلوه می كنند».
(10)
رعایت آداب در تلاوت قرآن
امام صادق علیه السلام به رعایت آداب قرائت نیز اهتمام داشت كه به برخی از آنها اشاره می كنیم:
1. رعایت اخلاص در تلاوت
امام صادق علیه السلام فرمود: «خوانندگان قرآن، سه دسته هستند: عده ای برای
نزدیك شدن به سلاطین و زورمندان و برای سلطه یافتن بر مردم قرآن می
خوانند، كه این دسته از اهل آتش اند. دسته دوم حروف قرآن را حفظ و حدود آن
را ضایع كرده اند، این دسته نیز اهل آتش اند. دسته سوم قرآن می خوانند تا
زیر پوشش آن قرار گیرند، به محكم و به متشابه آن اعتقاد دارند، فرایض قرآن
را به جای می آورند و حلال آن را حلال و حرام آن را حرام می شمارند و در
مقام عمل، تسلیم قوانین قرآن اند. این دسته همان كسانی هستند كه دست رحمت
الهی آنان را از هر لغزشی نجات می دهد و آنان اهل بهشت اند و درباره هر كه
بخواهند، حق شفاعت دارند». (11)
2. برای خودنمایی نباشد
همچنین فرمود: «پارهای از مردم قرآن را تلاوت می كنند كه گفته می شود: چه
خوب می خواند! و برخی برای تأمین معاش قرآن می خوانند. در این دو دسته خیری
نیست.
ولی بعضی از مردم قرآن می خوانند كه از راهنمایی های آن بهره مند شوند و در
نماز و در هر حال، شب و روز از آیات الهام بخش قرآن بهره معنوی و فكری
بردارند». (12)
3. برای منافع مادی و دنیوی نباشد
و نیز فرمود: «كسی كه بر سلطان جائری وارد شود و برای رسیدن به پول و ثروت و
آرزوهای مادی و دنیوی قرآن بخواند، چنین كسی مورد لعن خداوند خواهد بود و
به هر حرفی، ده لعنت و شنونده نیز به هر حرفی یك لعنت خواهد شد». (13)
4. قرآن از رو خوانده شود
امام صادق علیه السلام می فرماید: «كسی كه قرآن را از روی آن تلاوت كند،
نور دیدگانش زیاد می گردد و بار گناه پدر و مادرش سبك می شود؛ هر چند كه هر
دو كافر باشند». (14)
همچنین فرمود: «خواندن قرآن از روی آن، موجب تخفیف عذاب از پدر و مادر می شود؛ گر چه كافر باشند». (15)
5. پیش از تلاوت، استعاذه شود
از امام صادق علیه السلام درباره استعاذه پیش از خواندن قرآن پرسیده شد، در
پاسخ فرمود: «نعم فتوذ بالله من الشیطان الرجیم؛ بله، از شیطان رانده شده
به خدا پناه ببر». (16)
6. قرآن را با خضوع و خشوع بخوانید
امام فرمود: «ان القرآن نزل بالحزن فاقرأه بالحزن؛ قرآن كریم با حزن نازل شد، پس شما نیز آن را با حزن و خشوع بخوان». (17)
و فرمود: «كسی كه قرآن بخواند، ولی قلبش خاضع نشود و احساس حزن در خود
نكند، امر بزرگی را كوچك شمرده و زیان كرده است. پس تلاوت كننده قرآن به سه
چیز نیاز دارد: 1. قلب خاشع، 2. فكری فارغ، 3. موضعی آرام؛ زیرا قلب كه
خاشع شد، افكار شیطانی فرار می كند. و دل كه فارغ گشت، به تمام وجود متوجه
قرآن می شود و موجبات تفرقه فكر رخت بر می بندد و از نورانیت كلام خدا و
آثار آن محروم نخواهد شد. و هر گاه جای آرام وخلوتی انتخاب كند، با رعایت
آن دو اصل پیشین، همانا روح و جان او با كلام خدا انس می گیرد و شیرینی حرف
زدن با خدا را لمس می كند. همچنین الطاف پنهان الهی را احساس می کند؛ در
نتیجه، حالت انس با قرآن را بر هر حالت دیگر ترجیح می دهد و بهترین وقت خود
را در همین لحظه می بیند.
پس به دقت بنگر كه منشور الهی را چگونه می خوانی و در برابر اوامر و نواهی
آن چه موضعی داری و در قبال حدود آن چگونه خواهی بود؛ زیرا قرآن، كتابی است
كه باطل در ساحت مقدس آن راه ندارد و از جانب خداوند حكیم است. پس به دقت
تلاوت كن و در هر وعد و وعیدی توقف كن و در مثال ها و مواعظ آن تفكر كن.
مواظبت كن كه به موازات صحت قرائت، در اقامه حدود آن كوشا باشی». (18)
آن حضرت در همین زمینه از پیامبر مطلبی نقل فرموده كه ذكر آن خالی از فایده نیست:
«رسول خدا صلی الله علیه و آله با جمعی از جوانان ملاقات كرد و فرمود: می
خواهم آیاتی از قرآن را برای شما بخوانم. هر كه تحت تأثیر قرار گرفت و اشك
ریخت، من بهشت را برایش ضمانت می كنم. و سپس آخر سوره زمر را تلاوت كرد.
همه اشك ریختند، مگر یك جوان كه گفت: یا رسول الله! من تباكی كردم، ولی
اشكم جاری نشد. حضرت فرمود: من مجدداً می خوانم. هر كه اشك ریخت، اهل بهشت
خواهد بود. و سپس آیات را دوباره خواند و این بار همه در اثر انعطاف پذیری
اشك ریختند و همه شایستگی بهشت پیدا كردند». (19)
7. در آیات و مواعظ آن اندیشه كنید
در چهار روایت دیگر، امام صادق علیه السلام بر تفكر و تأمل در هر آیه ای كه
می خواند - به ویژه آیات بهشت و جهنم - امر فرموده تا تلاوت كننده، تجلی
خدای را در قرآن به چشم دل ببیند. امام صادق علیه السلام در مقام دعا می
فرمود:
«پرودگارا! عهدنامه خود را منتشر ساختی . پس نگاه مرا در آن عبادت قرار ده و
قرائتم را تفكر و تفكرم را موجب عبرت. خدایا! قرائتم را قرائت بدون تفكر
قرار مده و نظرم را در قرآن توأم با غفلت مگردان». (20)
و فرمود: «لقد تجلّی الله لخلقه فی كلامه و لكنهم لا یبصرون؛ خداوند در
سخنان خود در قرآن برای بندگانش تجلی كرده است، ولی بسیاری از مردم این
تجلی را نمی بینند». (21)
و نیز فرمود: «قرآن، مشعل فروزان هدایت و چراغ راه در تاریكی هاست. پس باید
دیده خود را باز كنیم و برای كسب نور، چشم بصیرت را بگشاییم؛ زیرا تفكر،
حیات قلب هر انسان آگاهی است». (22)
ودرتفسیر آیه مبارکه (یتلونه حق تلاوته) فرمود: « الوقوف عند ذکر الجنه و
النار؛ حق تلاوت قرآن؛ توقف وتفکر درهر آیه ای است که بهشت وجهنم را مطرح
می کند».(22)
8. سكوت به هنگام شنیدن آیات قرآن
كتاب آسمانی و قرآن مجید آن قدر والا و ارزشمند است كه بندگان خدا حتی به
هنگام شنیدن آیات نیز باید سرا پا گوش باشند و سكوت كنند. در این زمینه، هم
خود قرآن مجید فرموده: «اگر قرآن خوانده شد، به آن آیات گوش دهید و سكوت
كنید» و هم معصومان علیهم السلام از جمله امام صادق علیه السلام فرموده:
«یجب الانصات للقرآن فی الصلاه و غیرها و اذا قرأ عندك القرآن وجب علیك
الانصات واستماع؛ واجب است كه به هنگام تلاوت قرآن چه د رنماز و چه در غیر
نماز، سكوت كنی و هر گاه در حضور تو قرآن خوانده شد، واجب است بر تو كه
سكوت كامل را رعایت كنی». (24)
9. با شتاب خوانده نشود
دستور دیگر امام صادق علیه السلام آن است كه سعی شود به هنگام قرائت قرآن،
به سرعت و با شتاب آن را نخوانیم و در تفسیر آیه مباركه (و رتل القرآن
ترتیلا) فرمود: «هو أن تتمكث فیه و تحسّن فیه صوتك؛ با تأمل و تأنی بخوانی و
در برخورد با هر آیه، درنگ كنی و آن را با صوت نیكو بخوانی». (25)
و فرمود: «قرآن با شتاب زدگی خوانده نمی شود، بلكه كلمه كلمه و بادقت
خوانده می شود. پس به هر آیه ای كه درباره بهشت می رسیم، باید مقداری توقف
كنیم و از خدا آن را بخواهیم و همچنین آیه ای كه از جهنم سخن می گوید، باید
به خدا پناه ببریم». (26)
امام صادق علیه السلام از امیر مؤمنان علیه السلام در معنای (و رتل القرآن
ترتیلا) نقل كرده است كه فرمود: «قرآن، بیانگر همه معارف است. در هنگام
تلاوت، هدف شما تمام كردن سوره نباشد، بلكه با تأنی بخوانید تا قلب هایتان
به نرمی و انعطاف گراید». (27)
10. با صدای بلند و نیكو بخوانید
به امام صادق علیه السلام عرض كردند: شخصی معتقد است كه دعا وقتی اثر دارد و كارساز است كه به صدای بلند خوانده شود. امام فرمود:
«ایرادی ندارد؛ زیرا علی بن حسین علیه السلام بهترین صوت را در تلاوت قرآن
داشت و بسیار بلند می خواند كه تمام اهل خانه می شنیدند. و امام باقر علیه
السلام نیز از همه مردم صوتش در تلاوت قرآن بهتر بود و شب ها كه بر می
خواست و قرآن می خواند، بلند می خواند، حتی رهگذران و مخصوصاً سقّاها می
ایستادند و گوش می دادند». (28)
سیره قرآنی امام صادق علیه السلام(2)
نویسنده:محمد جواد مروجی طبسی
اهتمام و سفارش به تلاوت قرآن
امام صادق علیه السلام علاوه بر سیره عملی خود كه به تلاوت قرآن مجید در
شبانه روز اهمیت می داد، به دیگران نیز سفارش می كرد كه از این كتاب آسمانی
غفلت نورزند. امام با بیان عظمت قرآن، دیگران را در شب و روز و پیش از
خواب و همچنین در فرصت های پیش آمده، به تلاوت كتاب خدا دعوت می كرد. موارد
زیر نشانگر این تشویق هاست.
1. روزی پنجاه آیه قرآن بخوانید
حریز از امام صادق علیه السلام نقل كرده است كه فرمود: « القرآن عهد الله
الی خلقه فقد ینبغی للمرء المسلم أن ینظر فی عهده و أن یقرأ منه فی كل یوم
خمسین آیه؛ قرآن برنامه ای است الهی پس بسیار شایسته است كه هر فرد مسلمان
در عهد نامه الهی اش به دقت نظر افكند و هر روز دست كم پنجاه آیه را با
تدبیر تلاوت كند» . (1)
2. درجات بهشت به تعداد آیات قرآن
مفضل بن عمر از امام صادق علیه السلام نقل كرده است كه فرمود: «علیكم
بتلاوه القرآن فان درجات الجنه علی عدد آیات القرآن، فاذا كان یوم القیامه
قیل لقاری القرآن اقرأ و ارقأ فكلما قرأ آیه یرقی درجه؛ بر شما باد به
تلاوت قرآن! زیرا كه درجات بهشت با عدد آیات مساوی است. روز قیامت به قاری
قرآن گفته می شود كه: بخوان و بالا برو. و او هر آیه كه می خواند، یك درجه
بالاتر می رود». (2)
3. پیش از خواب قرآن بخوانید
امام صادق علیه السلام به فضیل بن یسار فرمود: «ما یمنع التاجر منكم
المشغول فی سوقه اذا رجع الی منزله ان لا ینام حتی یقرأ سوره من القرآن
فتكتب له مكان كل آیه یقروها عشر حسنات و یمحی عنه عشر سیئات؛ چه مانعی
دارد كه یك تاجر در بازار كه سرگرم داد و ستد است، وقتی به خانه آمد، پیش
از آن كه بخوابد، سوره ای از قرآن بخواند تا به هر آیه ده حسنه به او بدهند
و ده گناه از او محو شود». (3)
4. در دل شب، قرآن بخوانید
آن حضرت فرمود: «در روز قیامت فردی را برای حساب صدا می كنند، پس قرآن در
پیش روی او قرار می گیرد و می گوید: خدایا! من قرآنم و این بنده تو در راه
تلاوت من خود را به رنج و تعب انداخت و در دل های شب مرا تلاوت كرد و قلبش
را روشن و اشكش جاری شد. پروردگارا! او را از من خشنود كن؛ همچنان كه من از
او خشنودم».
خداوند عزیز جبار می فرماید: «بنده من! دست راستت را بیاور. آنگاه آن را از
رضوان و دست چپ او را از رحمت پر می كند و سپس به او می فرماید: این بهشت
ماست، بخوان و بالا برو! پس او آیه می خواند و یك درجه ترفیع می شود» . (4)
5. صد آیه در نماز شب بخوانید
اسحاق بن عمار از امام صادق علیه السلام روایت كرده كه فرمود:«من قرأ مائه
آیه یصلی بها فی لیله كتب الله عزوجل له بها قنوت لیله. و من قرأ مائتی آیه
فی غیر صلاه كتب الله له فی اللوح قنطاراً من الحسنات و القنطار الف و
مائتا اوقیه و الاوقیه اعظم من جبل احد؛ تلاوت صد آیه از قرآن در نماز شب،
با قنوت یك شب مساوی است و كسی كه دویست آیه در غیر نماز بخواند، یك قنطار
حسنه برایش نوشته می شود و قنطار 1200 اوقیه است و هر اوقیه ای از كوه احد
بزرگ تر است». (5)
6. در شب های جمعه، قرآن بخوانید
زید شحام گوید: حضرت امام جعفر صادق علیه السلام در شب جمعه ای در بین راه به من فرمود:
«اقرأ فانها لیله الجمعه قرآناً. فقرات:( اِنَّ یَومَ الْفَصْلِ میقانُهُم
اجْمَعینَ یَوَ لا یُعْنی مَوْلَی عَنْ مَوْلَی شَیْئاً و لا هُمْ
یُنْصَرونَ اِلّا مَنْ رَحِمَ الله) (6) فقال ابو عبدالله: نحن و الله الذی
یرحم الله و نحن و الله الذی استثنی الله و لكنّا نغنی عنهم؛ قرآن بخوان
كه امشب شب جمعه است. پس این آیه را خواندم: روز جدایی- حق از باطل - وعده
گاه همه آنهاست؛ روزی كه هیچ دوستی كمترین كمكی به دوستش نمی كند و از هیچ
سو یاری نمی شوند. مگر افرادی را كه خداوند یاری كند. امام فرمود: به خدا
سوگند! این مائیم كه خداوند به مارحم می كند و ما را پروردگار استثنا كرده
است، ولكن ما به دوستانمان سود خواهیم رساند». (7)
7. جوانان قرآن بخوانند
امام صادق علیه السلام می فرماید:
«من قرأ القرآن و هو شابّ مومن اختلط القرآن بلحمه و دمه و جعله الله مع
السفره الكرام البرره و كان القرآن حجیزاً عنه یوم القیامه یقول: یا رب انّ
كلّ عامل قد اصاب اجر عمله غیر عاملی فبلّغ به اكرم عطایاك.
فیكسوه الله حلتین من حل الجنه و یوضع علی راسه تاج الكرامه ثم یقال له: هل
ارضیناك فیه؟ فیقول القرآن : یا رب قد كنت ارغب له فیما هو أفضل من هذا.
فیعطی الامان بیمینه و الخلد بیساره ثم یدخل الجنه فیقال له: اقرأ و اصعد
درجه. ثم یقال له: هل بلّغنا به و ارضیناك؟ فیقول: نعم؛ هر جوان مؤمنی كه
قرآن تلاوت كند، قرآن با گوشت و خون او آمیخته می گردد و باسفرای گرامی خدا
همنشین خواهد بود و همانا قرآن حائلی بین او [و بین تیرگی ها] در روز
قیامت خواهد بود.
قرآن به محضر پروردگار می گوید: خدایا! هر كارگری اجر و مزد كار خویش را
دریافته، جز این جوان؛ پس بهترین عطایای خود را به او برسان. خداوند دو
لباس از لباس های بهشتی به او می پوشاند و بر سرش تاج كرامت را می گذارد.
سپس به قرآن خطاب می شود كه: آیا تو را درباره او راضی كردیم؟ قرآن كریم در
پاسخ می گوید: خدایا! دوست می داشتم كه بهتر از این كرامت ها را به او می
دادی. پس در دست راست آن جوان، امان نامه و در دست چپش زندگی ابدی در بهشت
می دهند. سپس وارد بهشت می گردد و به او گفته می شود: قرآن بخوان و یك درجه
بالا برو. آن گاه به قرآن گفته می شود: آیا عطایا و كرامت های خود را به
او رساندیم. آیا تو را راضی كردیم؟ قرآن در پاسخ می گوید: آری». (8)
8. پرتو افشانی خانه قرآنی
بسیاری از خانه های مسلمانان به دلیل برخی مسائل در آنها، ویژگی خاصی
دارند؛ از جمله خانه ای كه در آن قرآن تلاوت شود، نوری می درخشد كه آسمان
نیز از درخشش نورانی می شود. امام صادق علیه السلام فرمود: «الدار اذا تُلی
فیها كتاب الله لها نور ساطع فی السماء و تعرف من بین الدور؛ (9) هنگامی
كه در خانه ای قرآن خوانده شود، برای آن، نور درخشانی خواهد بود كه در
آسمان بدرخشد و در بین خانه ها شناخته شود».
و فرمود: «ان البیت اذا كان فیه المرء المسلم یتلو القرآن یتراءه اهل
السماء كما یتراءی اهل الدنیا الكوكب الدّریّ فی السماء؛ اگر در خانه ای كه
مسلمانی در آن هست، قرآن خوانده شود، در آسمان ها چنان برای اهل آسمان
جلوه كند كه ستارگان درخشان و پرفروغ آسمان برای اهل زمین جلوه می كنند».
(10)
رعایت آداب در تلاوت قرآن
امام صادق علیه السلام به رعایت آداب قرائت نیز اهتمام داشت كه به برخی از آنها اشاره می كنیم:
1. رعایت اخلاص در تلاوت
امام صادق علیه السلام فرمود: «خوانندگان قرآن، سه دسته هستند: عده ای برای
نزدیك شدن به سلاطین و زورمندان و برای سلطه یافتن بر مردم قرآن می
خوانند، كه این دسته از اهل آتش اند. دسته دوم حروف قرآن را حفظ و حدود آن
را ضایع كرده اند، این دسته نیز اهل آتش اند. دسته سوم قرآن می خوانند تا
زیر پوشش آن قرار گیرند، به محكم و به متشابه آن اعتقاد دارند، فرایض قرآن
را به جای می آورند و حلال آن را حلال و حرام آن را حرام می شمارند و در
مقام عمل، تسلیم قوانین قرآن اند. این دسته همان كسانی هستند كه دست رحمت
الهی آنان را از هر لغزشی نجات می دهد و آنان اهل بهشت اند و درباره هر كه
بخواهند، حق شفاعت دارند». (11)
2. برای خودنمایی نباشد
همچنین فرمود: «پارهای از مردم قرآن را تلاوت می كنند كه گفته می شود: چه
خوب می خواند! و برخی برای تأمین معاش قرآن می خوانند. در این دو دسته خیری
نیست.
ولی بعضی از مردم قرآن می خوانند كه از راهنمایی های آن بهره مند شوند و در
نماز و در هر حال، شب و روز از آیات الهام بخش قرآن بهره معنوی و فكری
بردارند». (12)
3. برای منافع مادی و دنیوی نباشد
و نیز فرمود: «كسی كه بر سلطان جائری وارد شود و برای رسیدن به پول و ثروت و
آرزوهای مادی و دنیوی قرآن بخواند، چنین كسی مورد لعن خداوند خواهد بود و
به هر حرفی، ده لعنت و شنونده نیز به هر حرفی یك لعنت خواهد شد». (13)
4. قرآن از رو خوانده شود
امام صادق علیه السلام می فرماید: «كسی كه قرآن را از روی آن تلاوت كند،
نور دیدگانش زیاد می گردد و بار گناه پدر و مادرش سبك می شود؛ هر چند كه هر
دو كافر باشند». (14)
همچنین فرمود: «خواندن قرآن از روی آن، موجب تخفیف عذاب از پدر و مادر می شود؛ گر چه كافر باشند». (15)
5. پیش از تلاوت، استعاذه شود
از امام صادق علیه السلام درباره استعاذه پیش از خواندن قرآن پرسیده شد، در
پاسخ فرمود: «نعم فتوذ بالله من الشیطان الرجیم؛ بله، از شیطان رانده شده
به خدا پناه ببر». (16)
6. قرآن را با خضوع و خشوع بخوانید
امام فرمود: «ان القرآن نزل بالحزن فاقرأه بالحزن؛ قرآن كریم با حزن نازل شد، پس شما نیز آن را با حزن و خشوع بخوان». (17)
و فرمود: «كسی كه قرآن بخواند، ولی قلبش خاضع نشود و احساس حزن در خود
نكند، امر بزرگی را كوچك شمرده و زیان كرده است. پس تلاوت كننده قرآن به سه
چیز نیاز دارد: 1. قلب خاشع، 2. فكری فارغ، 3. موضعی آرام؛ زیرا قلب كه
خاشع شد، افكار شیطانی فرار می كند. و دل كه فارغ گشت، به تمام وجود متوجه
قرآن می شود و موجبات تفرقه فكر رخت بر می بندد و از نورانیت كلام خدا و
آثار آن محروم نخواهد شد. و هر گاه جای آرام وخلوتی انتخاب كند، با رعایت
آن دو اصل پیشین، همانا روح و جان او با كلام خدا انس می گیرد و شیرینی حرف
زدن با خدا را لمس می كند. همچنین الطاف پنهان الهی را احساس می کند؛ در
نتیجه، حالت انس با قرآن را بر هر حالت دیگر ترجیح می دهد و بهترین وقت خود
را در همین لحظه می بیند.
پس به دقت بنگر كه منشور الهی را چگونه می خوانی و در برابر اوامر و نواهی
آن چه موضعی داری و در قبال حدود آن چگونه خواهی بود؛ زیرا قرآن، كتابی است
كه باطل در ساحت مقدس آن راه ندارد و از جانب خداوند حكیم است. پس به دقت
تلاوت كن و در هر وعد و وعیدی توقف كن و در مثال ها و مواعظ آن تفكر كن.
مواظبت كن كه به موازات صحت قرائت، در اقامه حدود آن كوشا باشی». (18)
آن حضرت در همین زمینه از پیامبر مطلبی نقل فرموده كه ذكر آن خالی از فایده نیست:
«رسول خدا صلی الله علیه و آله با جمعی از جوانان ملاقات كرد و فرمود: می
خواهم آیاتی از قرآن را برای شما بخوانم. هر كه تحت تأثیر قرار گرفت و اشك
ریخت، من بهشت را برایش ضمانت می كنم. و سپس آخر سوره زمر را تلاوت كرد.
همه اشك ریختند، مگر یك جوان كه گفت: یا رسول الله! من تباكی كردم، ولی
اشكم جاری نشد. حضرت فرمود: من مجدداً می خوانم. هر كه اشك ریخت، اهل بهشت
خواهد بود. و سپس آیات را دوباره خواند و این بار همه در اثر انعطاف پذیری
اشك ریختند و همه شایستگی بهشت پیدا كردند». (19)
7. در آیات و مواعظ آن اندیشه كنید
در چهار روایت دیگر، امام صادق علیه السلام بر تفكر و تأمل در هر آیه ای كه
می خواند - به ویژه آیات بهشت و جهنم - امر فرموده تا تلاوت كننده، تجلی
خدای را در قرآن به چشم دل ببیند. امام صادق علیه السلام در مقام دعا می
فرمود:
«پرودگارا! عهدنامه خود را منتشر ساختی . پس نگاه مرا در آن عبادت قرار ده و
قرائتم را تفكر و تفكرم را موجب عبرت. خدایا! قرائتم را قرائت بدون تفكر
قرار مده و نظرم را در قرآن توأم با غفلت مگردان». (20)
و فرمود: «لقد تجلّی الله لخلقه فی كلامه و لكنهم لا یبصرون؛ خداوند در
سخنان خود در قرآن برای بندگانش تجلی كرده است، ولی بسیاری از مردم این
تجلی را نمی بینند». (21)
و نیز فرمود: «قرآن، مشعل فروزان هدایت و چراغ راه در تاریكی هاست. پس باید
دیده خود را باز كنیم و برای كسب نور، چشم بصیرت را بگشاییم؛ زیرا تفكر،
حیات قلب هر انسان آگاهی است». (22)
ودرتفسیر آیه مبارکه (یتلونه حق تلاوته) فرمود: « الوقوف عند ذکر الجنه و
النار؛ حق تلاوت قرآن؛ توقف وتفکر درهر آیه ای است که بهشت وجهنم را مطرح
می کند».(22)
8. سكوت به هنگام شنیدن آیات قرآن
كتاب آسمانی و قرآن مجید آن قدر والا و ارزشمند است كه بندگان خدا حتی به
هنگام شنیدن آیات نیز باید سرا پا گوش باشند و سكوت كنند. در این زمینه، هم
خود قرآن مجید فرموده: «اگر قرآن خوانده شد، به آن آیات گوش دهید و سكوت
كنید» و هم معصومان علیهم السلام از جمله امام صادق علیه السلام فرموده:
«یجب الانصات للقرآن فی الصلاه و غیرها و اذا قرأ عندك القرآن وجب علیك
الانصات واستماع؛ واجب است كه به هنگام تلاوت قرآن چه د رنماز و چه در غیر
نماز، سكوت كنی و هر گاه در حضور تو قرآن خوانده شد، واجب است بر تو كه
سكوت كامل را رعایت كنی». (24)
9. با شتاب خوانده نشود
دستور دیگر امام صادق علیه السلام آن است كه سعی شود به هنگام قرائت قرآن،
به سرعت و با شتاب آن را نخوانیم و در تفسیر آیه مباركه (و رتل القرآن
ترتیلا) فرمود: «هو أن تتمكث فیه و تحسّن فیه صوتك؛ با تأمل و تأنی بخوانی و
در برخورد با هر آیه، درنگ كنی و آن را با صوت نیكو بخوانی». (25)
و فرمود: «قرآن با شتاب زدگی خوانده نمی شود، بلكه كلمه كلمه و بادقت
خوانده می شود. پس به هر آیه ای كه درباره بهشت می رسیم، باید مقداری توقف
كنیم و از خدا آن را بخواهیم و همچنین آیه ای كه از جهنم سخن می گوید، باید
به خدا پناه ببریم». (26)
امام صادق علیه السلام از امیر مؤمنان علیه السلام در معنای (و رتل القرآن
ترتیلا) نقل كرده است كه فرمود: «قرآن، بیانگر همه معارف است. در هنگام
تلاوت، هدف شما تمام كردن سوره نباشد، بلكه با تأنی بخوانید تا قلب هایتان
به نرمی و انعطاف گراید». (27)
10. با صدای بلند و نیكو بخوانید
به امام صادق علیه السلام عرض كردند: شخصی معتقد است كه دعا وقتی اثر دارد و كارساز است كه به صدای بلند خوانده شود. امام فرمود:
«ایرادی ندارد؛ زیرا علی بن حسین علیه السلام بهترین صوت را در تلاوت قرآن
داشت و بسیار بلند می خواند كه تمام اهل خانه می شنیدند. و امام باقر علیه
السلام نیز از همه مردم صوتش در تلاوت قرآن بهتر بود و شب ها كه بر می
خواست و قرآن می خواند، بلند می خواند، حتی رهگذران و مخصوصاً سقّاها می
ایستادند و گوش می دادند». (28)
پی نوشت ها :
1. كافی، ج2، ص446.
2. وسائل الشیعه، ج2، ص842.
3. كافی، ج2، ص447.
4. همان، ص449.
5. همان، ص445.
6. دخان/40.
7. بحارالانوار، ج47، ص55.
8. كافی، ج1، ص441.
9. رجال كشی.
10. كافی، ج2، ص446.
11. خصال، صدوق، ج1، ص70.
12. عقاب الاعمال، ص44.
13. مستدرك الوسائل، ج1، ص291.
14. كافی، ج2، ص449.
15. همان، ص440.
16. وسائل الشیعه، ج2، ص848.
17. كافی، ج1، ص449.
18. همان، ص83.
19. قرآن در احادیث اسلامی، ص59.
20. مصباح الانوار، ص141.
21. قرآن در احادیث اسلامی، ص63.
22. كافی، ج2، ص438.
23. مستدرك الوسائل، ج1، ص288.
24. مجمع البیان، ج1، ص453.
25. همان، ج10، ص288.
26. كافی، ج1، ص452.
27. سرائر، ابن ادریس، ص476.
28. كافی، ج1، ص449.
منبع: فرهنگ کوثر81
1. كافی، ج2، ص446.
2. وسائل الشیعه، ج2، ص842.
3. كافی، ج2، ص447.
4. همان، ص449.
5. همان، ص445.
6. دخان/40.
7. بحارالانوار، ج47، ص55.
8. كافی، ج1، ص441.
9. رجال كشی.
10. كافی، ج2، ص446.
11. خصال، صدوق، ج1، ص70.
12. عقاب الاعمال، ص44.
13. مستدرك الوسائل، ج1، ص291.
14. كافی، ج2، ص449.
15. همان، ص440.
16. وسائل الشیعه، ج2، ص848.
17. كافی، ج1، ص449.
18. همان، ص83.
19. قرآن در احادیث اسلامی، ص59.
20. مصباح الانوار، ص141.
21. قرآن در احادیث اسلامی، ص63.
22. كافی، ج2، ص438.
23. مستدرك الوسائل، ج1، ص288.
24. مجمع البیان، ج1، ص453.
25. همان، ج10، ص288.
26. كافی، ج1، ص452.
27. سرائر، ابن ادریس، ص476.
28. كافی، ج1، ص449.
منبع:فرهنگ کوثر81
نویسنده : فرزین نجفی پور
نام پیشوای ششم «جعفر»، كنیهاش «ابو عبدالله»، لقبش«صادق»، پدر ارجمندش امام باقر (علیه السلام) و مادرش « ام فروه» می باشد.
میلاد امام
مشهور میان مورخان و محدثان آن است كه امام صادق (علیه السلام) در هفده
ربیعالاول سال 80 و یا 83 قمری چشم به جهان گشوده است .محمد بن سعید روایت
كرده كه امام به هنگام وفات، هفتاد و یك ساله بوده است .ملاحظه می شود كه
این روایت با هیچكدام از دو احتمال 80 و 83 سازگار نیست؛ زیرا مورخان اتفاق
نظر دارند كه امام صادق (علیه السلام) در سنه 148 قمری وفات یافته است .
بنابراین تاریخ تولد آن حضرت سه سال و یا سه سال و اندی پیش از سنه 80 باید
باشد، و بدین ترتیب روایات وارده در میلاد امام را می توان به سه گروه
تقسیم كرد كه قول میانه همان 80 سال است و شاید آن نزدیك به صحت باشد.
خلفای معاصر حضرت
امام صادق (علیه السلام) در سال 114 به امامت رسید. دوران امامت او مصادف
بود با اواخر حكومت امویان كه در سال 132 به عمر آن پایان داده شد و اوایل
حكومت عباسیان كه از این تاریخ آغاز گردید.امام صادق (علیه السلام) از میان
خلفای اموی با افراد زیر معاصر بود:
1- هشام بن عبدالملك (105-125ه ق). 2- ولید بن یزید بن عبدالملك (125-126).
3- یزید بن ولید بن عبدالملك(126).4-ابراهیم بن ولید بن عبدالملك (70روز
از سال 126).5- مروان بن محمد مشهور به مروان حمار(126-132). و از میان
خلفای عباسی نیز معاصر بود با:
1- عبداللّه بن محمد مشهور به سفاح (132-137).2- ابو جعفر مشهور به منصور دوانیقی (137-158).
عظمت علمی امام صادق (ع) :
در باب عظمت علمی امام صادق (علیه السلام) شواهد فراوانی وجود دارد و این
معنا مورد قبول دانشمندان تشیع و تسنن است. فقها و دانشمندان بزرگ در برابر
عظمت علمی آن حضرت سر تعظیم فرود می آوردند و برتری علمی او را می
ستودند.«ابو حنیفه»، پیشوای مشهور فرقه حنفی ، می گفت:
من دانشمندتر از جعفر بن محمد ندیدهام(1) نیز می گفت:
زمانی كه «منصور» (دوانیقی ) «جعفر بن محمد» را احضار كرده بود، مرا خواست و گفت:
مردم شیفته جعفر بن محمد شدهاند، برای محكوم ساختن او یك سری مسائل مشكل
را در نظر بگیر. من چهل مسئله مشكل آماده كردم. روزی منصور كه در «حیره»
بود، مرا احضار كرد. وقتی وارد مجلس وی شدم دیدم جعفر بن محمد در سمت راست
او نشسته است وقتی چشمم به او افتاد آنچنان تحت تأثیر ابهت و عظمت او قرار
گرفتم كه چنین حالی از دیدن منصور به من دست نداد. سلام كردم و با اشاره
منصور نشستم. منصور رو به وی كرد و گفت:
این ابو حنیفه است. او پاسخ داد:
بلی می شناسمش. سپس منصور رو به من كرده گفت:
ای ابو حنیفه! مسائل خود را با ابو عبدالله (جعفر بن محمد) در میان بگذار.
در این هنگام شروع به طرح مسائل كردم. هر مسئلهای می پرسیدم، پاسخ می
داد:
عقیده شما در این باره چنین و عقیده اهل مدینه چنان و عقیده ما چنین است.
در برخی از مسائل با نظر ما موافق، و در برخی دیگر با اهل مدینه موافق و
گاهی ، با هر دو مخالف بود. بدین ترتیب چهل مسئله را مطرح كردم و همه را
پاسخ گفت:
ابو حنیفه به اینجا كه رسید با اشاره به امام صادق (علیه السلام) گفت:
دانشمندترین مردم، آگاهترین آنها به اختلاف مردم در فتاوا و مسائل فقهی است(2)«مالك»، پیشوای فرقه مالكی می گفت:
مدتی نزد جعفر بن محمد رفت و آمد می كردم، او را همواره در یكی از سه حالت دیدم:
یا نماز می خواند یا روزه بود و یا قرآن تلاوت می كرد، و هرگز او را
ندیدم كه بدون وضو حدیث نقل كند(3)در علم و عبادت و پرهیزگاری ، برتر از
جعفر بن محمد هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به قلب هیچ بشری خطور
نكرده است(4).شیخ (مفید) می نویسد:
به قدری علوم از آن حضرت نقل شده كه زبانزد مردم گشته و آوازه آن همه جا
پخش شده است و از هیچ یك از افراد خاندان او، به اندازه او علم و دانش نقل
نشده است(5)« ابن حجر هیتمی » می نویسد:
به قدری علوم از او نقل شده كه زبانزد مردم گشته و آوازه آن، همه جا پخش شده است و بزرگترین پیشوایان (فقه و حدیث) مانند:
یحیی بن سعید، ابن جریح، مالك، سفیان ثوری ، سفیان بن عیینه، ابو حنیفه،
شعبه و ایوب سجستانی از او نقل روایت كردهاند(6)«ابو بحر جاحظ»، یكی از
دانشمندان مشهور قرن سوم، می گوید:
جعفر بن محمد كسی است كه علم و دانش او جهان را پر كرده است و گفته می شود
كه ابوحنیفه و همچنین سفیان ثوری از شاگردان اوست، و شاگردی این دو تن در
اثبات عظمت علمی او كافی است. (7)«سید امیر علی » با اشاره به فرقههای
مذهبی و مكاتب فلسفی در دوران خلافت بنی امیه می نویسد:
فتاوا و آرای دینی تنها نزد سادات و شخصیتهای فاطمی رنگ فلسفی به خود گرفته
بود. گسترش علم در آن زمان، روح بحث و جستجو را برانگیخته بود و بحثها و
گفتگوهای فلسفی در همه اجتماعات رواج یافته بود. شایسته ذكر است كه رهبری
این حركت فكری را حوزه علمی ای كه در مدینه شكوفا شده بود، به عهده داشت.
این حوزه را نبیره علی بن ابی طالب بنام امام جعفر كه «صادق» لقب داشت،
تاسیس كرده بود. او پژوهشگری فعال و متفكری بزرگ بود، و با علوم آن عصر
بخوبی آشنایی داشت و نخستین كسی بود كه مدارس فلسفی اصلی را در اسلام تاسیس
كرد. در مجالس درس او، تنها، كسانی كه بعدها مذاهب فقهی را تاسیس كردند،
شركت نمی كردند، بلكه فلاسفه و طلاب فلسفه از مناطق دور دست در آن حاضر می
شدند. «حسن بصری »، موسس مكتب فلسفی «بصره» و «واصل بن عطأ» موسس مذهب
معتزله، از شاگردان او بودند كه از زلال چشمه دانش او سیراب می
شدند.(8)«ابن خلكان»، مورخ مشهور، می نویسد:
او یكی از امامان دوازده گانه در مذهب امامیه، و از بزرگان خاندان پیامبر
است كه به علت راستی و درستی گفتار، وی را صادق می خواندند. فضل و
بزرگواری او مشهورتر از آن است كه نیاز به توضیح داشته باشد. ابوموسی جابر
بن حیان طرطوسی شاگرد او بود. جابر كتابی شامل هزار ورق تالیف كرد كه
تعلیمات جعفر صادق را در برداشت و حاوی پانصد رساله بود.(9)
اوضاع سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی عصر امام :
در میان امامان، عصر امام صادق (علیه السلام) منحصر به فرد بوده و شرائط
اجتماعی و فرهنگی عصر آن حضرت در زمان هیچ یك از امامان وجود نداشته است،
زیرا آن دوره از نظر سیاسی ، دوره ضعف و تزلزل حكومت بنی امیه و فزونی قدرت
بنی عباس بود و این دو گروه مدتی در حال كشمكش و مبارزه با یكدیگر بودند.
از زمان هشام بن عبدالملك تبلیغات و مبارزات سیاسی عباسیان آغاز گردید، و
در سال 129 وارد مرحله مبارزه مسلحانه و عملیات نظامی گردید و سرانجام در
سال 132 به پیروزی رسید.از آنجا كه بنی امیه در این مدت گرفتار مشكلات
سیاسی فراوان بودند، لذا فرصت ایجاد فشار و اختناق نسبت به امام و شیعیان
را (مثل زمان امام سجاد) نداشتند.عباسیان نیز چون پیش از دستیابی به قدرت
در پوشش شعار طرفداری از خاندان پیامبر و گرفتن انتقام خون آنان عمل می
كردند، فشاری از طرف آنان مطرح نبود. از اینرو این دوران، دوران آرامش و
آزادی نسبی امام صادق (علیه السلام) و شیعیان، و فرصت بسیار خوبی برای
فعالیت علمی و فرهنگی آنان به شمار می رفت.
شرائط خاص فرهنگی
از نظر فكری و فرهنگی نیز عصر امام صادق (علیه السلام) عصر جنبش فكری و
فرهنگی بود. در آن زمان شور و شوق علمی بی سابقهای در جامعه اسلامی به
وجود آمده بود و علوم مختلفی اعم از علوم اسلامی همچون:
علم قرائت قرآن ، علم تفسیر ، علم حدیث، علم فقه، علم كلام، یا علوم بشری مانند:
طب ، فلسفه ، نجوم ، ریاضیات و پدید آمده بود، به طوری كه هر كس یك متاع
فكری داشت به بازار علم و دانش عرضه می كرد. بنابراین تشنگی علمی عجیبی به
وجود آمده بود كه لازم بود امام به آن پاسخ گوید. عواملی را كه موجب
پیدایش این جنبش علمی شده بود می توان بدین نحو خلاصه كرد:
1- آزادی و حریب فكر و عقیده در اسلام. البته عباسیان نیز در این آزادی
فكری بی تاثیر نبود؛ اما ریشه این آزادی در تعلیمات اسلام بود، به طوری كه
اگر هم عباسیان می خواستند از آن جلوگیری كنند، نمی توانستند. 2- محیط آن
روز اسلامی یك محیط كاملاً مذهبی بود و مردم تحت تاثیر انگیزههای مذهبی
بودند. تشویقهای پیامبر اسلام به كسب علم، و تشویقها و دعوتهای قرآن به علم
و تعلیم و تفكر و تعقل، عامل اساسی این نهضت و شور و شوق بود.3- اقوام و
مللی كه اسلام را پذیرفته بودند نوعاً دارای سابقه فكری و علمی بودند و
بعضاً همچون نژاد ایرانی (كه از همه سابقهای درخشانتر داشت)و مصری و سوری
،از مردمان مراكز تمدن آن روز به شمار می رفتند.این افراد به منظور درك
عمیق تعلیمات اسلامی ،به تحقیق و جستسجو و تبادل نظر می پرداختند.4- تسامح
دینی یا همزیستی مسالمتآمیز با غیر مسلمانان مخصوصاً همزیستی با
اهلكتاب.مسلمانان،اهل را تحمل می كردند و این را برخلاف اصول دینی خود
نمی دانستند. در آن زمان اهل كتاب، مردمی دانشمند و مطلع بودند. مسلمانان
با آنان برخورد علمی داشتند و این خود بحث و بررسی و مناظره را به دنبال
داشت (10)
برخورد فرق و مذاهب
عصر امام صادق (علیه السلام) عصر برخورد اندیشهها و پیدایش فرق و مذاهب
مختلف نیز بود. در اثر برخورد مسلمین با عقاید و آرای اهل كتاب و نیز
دانشمند یونان، شبهات و اشكالات گوناگونی پدید آمده بود. در آن زمان فرقه
هایی همچون:
معتزله، جبریه، مرجئه، غلات،(11) زنادقه، (12) مشبه، متصوفه، مجسمه،
تناسخیه و امثال اینها پدید آمده بودند كه هر كدام عقاید خود را ترویج می
كردند.از این گذشته در زمینه هر یك از علوم اسلامی نیز در میان دانشمندان
آن علم اختلاف نظر پدید می آمد، مثلا در علم قرائت قران، تفسیر، حدیث،
فقه، و علم كلام (13)بحثها و مناقشات داغی در می گرفت و هر كس به نحوی نظر
می داد و از عقیدهای طرفداری می كرد.
دانشگاه بزرگ جعفری :
امام صادق (ع) با توجه به فرصت مناسب سیاسی كه به وجود آمده بود، و با
ملاحظه نیاز شدید جامعه و آمادگی زمینه اجتماعی ، دنباله نهضت علمی و
فرهنگی پدرش امام باقر (ع) را گرفت و حوزه وسیع علمی و دانشگاه بزرگی به
وجود اورد و در رشتههای مختلف علوم عقلی و نقلی آن روز، شاگردان بزرگ و
برجستهای همچون:
هشام بن حكم، محمد بن مسلم، ابان بن تغلب، هشام بن سالم، مومن طاق، مفضل بن
عمر، جابر بن حیان و تربیت كرد كه تعداد آنها را بالغ بر چهار هزار نفر
نوشتهاند .(14)هر یك از این شاگردان شخصیتهای بزرگ علمی و چهرههای
درخشانی بودند كه خدمات بزرگی انجام دادند. گروهی از آنان دارای آثار علمی و
شاگردان متعددی بودند. به عنوان نمونه «هشام بن حكم» سی و یك جلد كتاب
(15)نوشته و «جابر بن حیان» نیز بیش از دویست جلد(16)در زمینه علوم گوناگون
بخصوص رشتههای عقلی و طبیعی و شیمی (كه آن روز كیمیا نامیده می شد)
تصنیف كرده بود كه به همین خاطر، به عنوان پدر علم شیمی مشهور شده است.
كتابهای جابر بن حیان به زبانهای گوناگون اروپایی در قرون وسطی ترجمه گردید
و نویسندگا تاریخ علوم همگی از او به عظمت یاد می كنند.
رساله توحید مفضل :
چنانكه اشاره شد امام صادق (علیه السلام) در علوم طبیعی بحثهایی نمود و
رازهای نهفتهای را باز كرد كه برای دانشمندان امروز نیز مایه اعجاب
است.گواه روشن این امر (گذشته از آموزش جابر) توحید مفضل است كه امام آن را
ظرف چهار روز املا كرد و «مفضل بن عمر كوفی » نوشت و بنام كتاب «توحید
مفضل» شهرت یافت. مفضل خود در مقدمه رساله می گوید:
روزی هنگام غروب در مسجد پیامبر نشسته بودم و در عظمت پیامبر و آنچه
خداوند از شرف و فضیلت و به آن حضرت عطا كرده می اندیشیدم. در این فكر
بودم كه ناگاه «ابن ابی العوجأ»، كه یكی از زندایقان آن زمان بود، وارد شد و
در جایی كه من سخن او را می شنیدم نشست. پس از آن یكی از دوستانش نیز
رسید و نزدیك او نشست. این دو، مطالبی درباره پیامبر اسلام بیان داشتند...
آنگاه ابن ابی العوجأ گفت:
نام محمد را، كه عقل من در آن حیران است و فكر من در كار او درمانده است،
واگذار و در اصلی كه محمد آورده است سخن بگو. در این هنگام سخن از آفریدگار
جهان به میان آوردند و حرف را به جایی رساندند كه جهان را خالق و مدبری
نیست، بلكه همه چیز خود بخود از طبیعت پدید آمده است و پیوسته چنین بوده و
چنین خواهد بود.مفضل می گوید:
چون این سخنان واهی را از آن دور مانده از رحمت خدا شنیدم، از شدت خشم نتوانستم خودداری كنم و گفتم:
ای دشمن خدا، ملحد شدی و پروردگار را كه تو را به نیكوترین تركیب آفریده، و
از حالات گوناگون گذارنده و به این حد رسانده است، انكار كردی ! اگر در
خود اندیشه كنی و به درك خود رجوع نمایی ، دلائل پروردگار را در وجود خود
خواهی یافت و خواهی دید كه شواهد وجود خدا و قدرت او، نشان علم و حكمتش در
تو آشكار و روشن است. ابن ابی العوجأ گفت:
«ای مرد، اگر تو از متكلمانی ( كسانی كه از مباحث اعتقادی آگاهی داشتند و
در بحث و جدل ورزیده بودند) با تو، به روش آنان سخن بگویم، اگر ما را محكوم
ساختی ما از تو پیروی می كنیم ؛ و اگر از آنان نیستی سخن گفتن با تو سودی
ندارد؛ و اگر از یاران جعفر بن محمد صادق هستی ، او خود با ما چنین سخن
نمی گوید و این گونه با ما مناظره نمی كند. او از سخنان ما بیش از آنچه
تو شنیدی بارها شنیده ولی دشنام نداده است و در بحث بین ما و او از حد و
ادب بیرون نرفته است، او آرام و بردبار و متین و خردمند است و هرگز خشم و
سفاهت بر او چیره نمی شود، سخنان و دلائل ما را می شنود تا آنكه هر چه در
دل داریم بر زبان می آوریم، گمان می كنیم بر او پیروز شدهایم، آنگاه با
كمترین سخن دلائل ما را باطل می سازد و با كوتاهترین كلام،حجت را بر ما
تمام می كند چنانكه نمی توانیم پاسخ دهیم، اینك اگر تو از پیروان او هستی
، چنانكه شایسته اوست، با ما سخن بگو». من اندوهناك از مسجد بیرون آمدم و
در حالی كه در باب ابتلای اسلام و مسلمانان به كفر این ملحدان و شبهات آنان
در انكار آفریدگار فكر می كردم، به حضور سرورم امام صادق (علیه السلام)
رسیدم. امام چون مرا افسرده و اندوهیگین یافت، پرسید:
تو را چه شده است؟
من سخنان آن دهریان را به عرض امام رساندم، امام فرمود:
« برای تو از حكمت آفریدگار در آفرینش جهان و حیوانات و درندگان و حشرات و
مرغان و هر جانداری از انسان و چهار پایان و گیاهان و درختان میوه دار و بی
میوه و گیاهان خوردنی و غیر خوردنی بیان خواهم كرد، چنانكه عبرت گیرندگان
از آن عبرت گیرند و بر معرفت مومنان افزوده شود و ملحدان و كافران در ان
حیرآن بمانند. بامداد فردا نزد ما بیا...». به دنبال این بیان امام، مفضل
چهار روز پیاپی به محضر امام رسید. امام بیاناتی پیرامون آفرینش انسان از
آغاز خلقت و نیروهای ظاهری و باطنی و صفات فطری وی و در خلقت اعضا و جوارح
انسان، و آفرینش انواع حیوانات و نیز آفرینش آسمان و زمین و... و فلسفه
آفات و مباحث دیگر ایراد فرمود و مفضل نوشت. (17) رساله توحید مفضل بارها
به صورت مستقل چاپ و توسط مرحوم علامه مجلسی و برخی دیگر از دانشمندان
معاصر به فارسی ترجمه شده است.
وسعت دانشگاه امام صادق (علیه السلام) :
امام صادق (علیه السلام) با تمام جریانهای فكری و عقیدتی آن روز برخورد كرد
و موضع اسلام و تشیع را در برابر آنها روشن ساخته برتری بینش اسلام را
ثابت نمود. شاگردان دانشگاه امام صادق (علیه السلام) منحصر به شیعیان نبود،
بلكه از پیروان سنت و جماعت نیز از مكتب آن حضرت برخوردار می شدند.
پیشوایان مشهور اهل سنت ، بلاواسطه یا با واسطه، شاگرد امام بودهاند. در
راس این پیشوایان، « ابوحنیفه» قرار دارد كه دو سال شاگرد امام بوده است.
او این دو سال را پایه علوم و دانش خود معرفی می كند و می گوید:
«لولا السنتان لهلك نعمان»:
اگر آن دو سال نبود، «نعمان»:
« نعمان» هلاك می شد.(18) شاگردان امام از نقاط مختلف همچون كوفه، بصره، واسط، حجاز و امثال اینها و نیز از قبائل گوناگون مانند:
بنی اسد، مخارق، طی ، سلیم ، غطفان ، ازد ، خزاعه ، خثعم ، مخزوم ، بنی ضبه
، قریش بویژه بنی حارث بن عبدالمطلب و بنی الحسن بودند كه به مكتب ان حضرت
می پیوستند.(19) در وسعت دانشگاه امام همین قدر بس كه «حسن بن علی بن
زیاد وشأ» كه از شاگردان امام رضا (علیه السلام) و از محدثان بزرگ بوده
(طبعاً سالها پس از امام صادق (علیه السلام) زندگی می كرده)، می گفت:
در مسجد كوفه نهصد نفر استاد حدیث مشاهده كردم كه همگی از جعفر بن محمد
حدیث نقل می كردند.(20)به گفته «ابن حجر عسقلانی» فقها و محدثانی همچون
شعبه ، سفیان ثوری ، سفیان بن عیینه ، مالك ، ابن جریح ، ابوحنیفه ، پسروی
موسی ، و هیب بن خالد ، قطان ، ابوعاصم ، و گروه انبوه دیگر ، از آن حضرت
حدیث نقل كردهاند. (21)«یافعی » می نویسد:
او سخنان نفیسی در علم توحید و رشتههای دیگر دارد. شاگرد او «جابرین حیان»
، كتابی شامل هزار ورق كه پانصد رساله را در بر داشت، تألیف كرد. (22)
امام صادق (علیه السلام) هر یك از شاگردان خود را در رشتهای كه با ذوق و
قریحه او سازگار بود، تشویق و تعلیم می نمود و در نتیجه، هر كدام از آنها
در یك یا دو رشته از علوم مانند:
حدیث، تفسیر، علم كلام، و امثال اینها تخصص پیدا می كردند.گاهی امام،
دانشمندانی را كه برای بحث و مناظره مراجعه می كردند، راهنمایی می كرد تا
با یكی از شاگردان كه در آن رشته تخصص داشت، مناظره كنند.«هشام بن سالم»
می گوید:
روزی با گروهی از یاران امام صادق (علیه السلام) در محضر آن حضرت نشسته
بودیم. یك نفر مرد شامی اجازه ورود خواست و پس از كسب اجازه، وارد شد. امام
فرمود:
بنشین. آنگاه پرسید:
چه می خواهی ؟
مرد شامی گفت:
شنیدهام شما به تمام سوالات و مشكلات مردم پاسخ می گویید، آمدهام با شما بحث و مناظره بكنم! امام فرمود:
- در چه موضوعی ؟
شامی گفت:
- درباره كیفیت قرائت قرآن. امام رو به «حمران» كرده فرمود:
- حمران جواب این شخص با تو است! مرد شامی :
- من می خواهم با شما بحث كنم، نه با حمران! - اگر حمران را محكوم كردی ،
مرا محكوم كردهای ! مرد شامی ناگزیر با حمران وارد بحث شد. هر چه شامی
پرسید، پاسخ قاطع و مستدلی از حمران شنید، به طوری كه سرانجام از ادامه بحث
فروماند و سخت ناراحت و خسته شد!امام فرمود:
- (حمران را) چگونه دیدی ؟
- راستی حمران خیلی زبر دست است، هر چه پرسیدم به نحو شایستهای پاسخ داد!شامی گفت:
می خواهم درباره لغت و ادبیات عرب با شما بحث كنم.امام رو به «ابان بن تغلب» كرد و فرمود:
با او مناظره كن. ابان نیز راه هر گونه گریز را به روی او بست و وی را محكوم ساخت.شامی گفت:
می خواهم درباره فقه با شما مناظره كنم! امام به «زراره» فرمود:
با او مناظره كن. زراره هم با او به بحث پرداخت و بسرعت او را به بن بست كشاند!شامی گفت:
می خواهم درباره كلام با شما مناظره كنم. امام به « مومن طاق» دستور داد
با او به مناظره بپردازد. طولی نكشید كه شامی از مومن طاق نیز شكست خورد!
به همین ترتیب وقتی كه شامی درخواست مناظره درباره استطاعت (قدرت و توانایی
انسان بر انجام یا ترك خیر و شر)، توحید و امامت نمود، امام به ترتیب به
حمزه طیار، هشام بن سالم و هشام بن حكم دستور داد با وی به مناظره بپردازند
و هر سه، با دلائل قاطع و منطق كوبنده، شامی را محكوم ساختند. با مشاهده
این صحنه هیجانانگیز، از خوشحالی خندهای شیرین بر لبان امام نقش بست.
(23)
مناظرات امام صادق (علیه السلام) :
چنانكه قبلا گفتیم، عصر امام صادق (علیه السلام) عصر برخورد اندیشهها و
پیدایش فرق و مذاهب مختلف بود و در اثر برخورد فرهنگ و معارف اسلامی با
فلسفهها و عقاید و آرای فلاسفه و دانشمندان یونان، شبهات و اشكالات
گوناگونی پدید آمده بود، از اینرو امام صادق (علیه السلام) جهت معرفی اسلام
و مبانی تشیع، مناظرات متعدد و پرهیجانی با سران و پیروان این فرقهها و
مسلكها داشت و طی آنها با استدلالهای متین و منطق استوار، پوچی عقاید آنان
و برتری مكتب اسلام را ثابت می كرد.از میان مناظرات گوناگون امام، به
عنوان نمونه، مناظره آن حضرت را با «ابو حنیفه»، پیشوای فرقه حنفی ، از نظر
خوانندگان محترم می گذرانیم:
روزی ابوحنیفه برای ملاقات با امام صادق (علیه السلام) به خانه امام آمد و اجازه ملاقات خواست. امام اجازه نداد.ابوحنیفه می گوید:
دم در، مقداری توقف كردم تا اینكه عدهای از مردم كوفه آمدند، و اجازه
ملاقات خواستند. امام به آنها اجازه داد. من هم باآنها داخل خانه شدم. وقتی
به حضورش رسیدم گفتم:
شایسته است كه شما نمایندهای به كوفه بفرستید و مردم آن سامان را از ناسزا
گفتن به اصحاب محمد (صلی الله علیه واله) نهی كنید، بیش از ده هزار نفر در
این شهر به یاران پیامبر ناسزا می گویند. امام فرمود:
- مردم از من نمی پذیرند.- چگونه ممكن است سخن شما را نپذیرند، در صورتی كه شما فرزند پیامبر خدا هستید؟
- تو خود یكی از همانهایی هستی كه گوش به حرف من نمی دهی . مگر بدون اجازه
من داخل خانه نشدی ،و بدون اینكه بگویم ننشستی ،و بی اجازه شروع به سخن
گفتن ننمودی ؟
آنگاه فرمود:
- شنیدهام كه تو بر اساس قیاس (24)فتوا می دهی ؟
- آری .- وای بر تو! اولین كسی كه بر این اساس نظر داد شیطان بود؛ وقتی كه خداوند به او دستور داد به آدم سجده كند، گفت:
«من سجده نمی كنم، زیرا كه مرا از آتش آفریدی و او را از خاك و آتش
گرامیتر از خاك است».(سپس امام برای اثبات بطلان «قیاس»، مواردی از قوانین
اسلام را كه برخلاف این اصل است، ذكر كرد و فرمود:) - به نظر تو كشتن كسی
بناحق مهمتر است، یا زنا؟
- كشتن كسی بناحق.- (بنابراین اگر عمل كردن به قیاس صحیح باشد) پس چرا برای
اثبات قتل، دو شاهد كافی است، ولی برای ثابت نمودن زنا چهار گواه لازم
است؟
آیا این قانون اسلام با قیاس توافق دارد؟
- نه. - بول كثیفتر است یا منی ؟
- بول.- پس چرا خداوند در مورد اول مردم را به وضو امر كرده، ولی در مورد دوم دستور داده غسل كنند؟
آیا این حكم با قیاس توافق دارد؟
- نه.- نماز مهمتر است یا روزه؟
- نماز.- پس چرا بر زن حائض قضای روزه واجب است، ولی قضای نماز واجب نیست؟
آیا این حكم با قیاس توافق دارد؟
- نه.- آیا زن ضعیفتر است یا مرد؟
- زن.- پس چرا ارث مرد و برابر زن است؟
آیا این حكم با قیاس سازگاری است ؟
- نه .- چرا خداوند دستور داده است كه اگر كسی ده درهم سرقت كرد، دستش قطع
شود، در صورتی كه اگر كسی دست كسی راقطع كند، دیه آن پانصد درهم است؟
آیا این با قیاس سازگار است؟
- نه.- شنیدهام كه این آیه را:
«در روز قیامت به طور حتم از نعمتهای سوال می شوید»(25) چنین تفسیر می كنی كه:
خداوند مردم را در مورد غذاهای لذیذ و آبهای خنك كه در فصل تابستان می
خوردند، مواخذه می كند.- درست است، من این آیه را این طور معنا كردهام. -
اگر شخصی تو را به خانهاش دعوت كند و با غذای لذیذ و آب خنكی از تو
پذیرایی كند، وبعد به خاطر این پذیرایی بر تو منت گذارد، درباره چنین كسی
چگونه قضاوت می كنی ؟
- می گویم آدم بخیلی است.- آیا خداوند بخیل است (تا اینكه روز قیامت در مورد غذاهایی كه به ما داده، ما را مورد مؤاخذه قرار دهد)؟
- پس مقصود از نعمتهایی كه قرآن می گوید انسان درباره آن مؤاخذه می شود، چیست؟
- مقصود، نعمت دوستی ما خاندان رسالت است.(26)
تبیین احكام به شیوه خاص شیعی :
در موضوع تاسیس حوزه وسیع علمی و فقهی توسط امام صادق (علیه السلام) چیزی
كه از نظر بیشتر كاوشگران زندگی امام پوشیده مانده است، مفهوم سیاسی و
معترضانه این اقدام بزرگ امام است. برای آنكه جهات سیاسی این عمل نیز روشن
گردد، مقدمتاً باید توجه داشته باشیم كه:
دستگاه خلافت در اسلام، از این جهت با همه دستگاه های دیگر حكومت متفاوت
است كه این فقط یك تشكیلات سیاسی نیست، بلكه یك رهبری سیاسی - مذهبی است.
عنوان «خلیفه» برای حاكم اسلامی نشان دهنده همین حقیقت است كه وی بیش و پیش
از آنكه یك رهبر سیاسی و معمولی باشد ، جانشین پیامبر است و پیامبر نیز
آورنده دین و آموزنده اخلاق.پس خلیفه در اسلام، بجز تصدی شئون رایج سیاست،
متكفل امور دینی مردم و پیشوای مذهبی آنان نیز هست. این حقیقت مسلم، موجب
آن شد كه پس از نخستین سلسله خلفای اسلامی ، زمامداران بعدی كه از آگاهیهای
دینی ، بسیار كم نصیب و گاه بكلی بی نصیب بودند، در صدد برآیند كه این
كمبود رابه وسیله رجال دینی وابسته به خود تامین كنند و با الحاق فقها و
مفسران و محدثان مزدور به دستگاه حكومت خود، این دستگاه را باز هم تركیبی
از دین و سیاست سازند.فایده دیگری كه به كارگیری این گونه افراد برای خلفای
وقت در برداشت، آن بود كه اینان طبق میل و فرمان زمامداران ستم پیشه و
مستبد، به سهولت می توانستند احكام دین را به بهانه «مصالح روز» تغییر و
تبدیل داده و پوششی از استنباط و اجتهاد - كه برای مردم عادی و عامی قابل
تشخیص نیست- حكم خدا را به خاطر مطامع خدایگان دگرگون سازند.مولفان و
مورخان قرنهای پیشین، نمونههای وحشت انگیزی از جعل حدیث و تفسیر برأی را
كه غالباً دست قدرتهای سیاسی در آن نمایان است، ذكر كردهاند. عینا همین
عمل درباره تفسیر قرآن نیز انجام می گرفت:
تفسیر قرآن بر طبق رأی و نظر مفسر، از جمله كارهایی بود كه می توانست به
آسانی حكم خدا را در نظر مردم دگرگون سازد و آنها را به آنچه مفسر خواسته
است- كه از نیز اكثر اوقات همان را می خواست كه حاكم خواسته بود- معتقد
كند.بدین گونه بود كه از قدیمترین ادوار اسلامی ، فقه و حدیث و تفسیر به دو
جریان كلی تقسیم شد:
یكی از جریان وابسته به دستگاه های حكومتهای غاصب كه در موارد بسیاری
حقیقتها را فدای مصلحتهای آن دستگاه ها ساخته و به خاطر دستیابی به متاع
دنیا حكم خدا را تحریف می كردند؛ و دیگری جریان اصیل وامین كه هیچ مصلحتی
را بر مصلحت تبیین درست احكام الهی ، مقدم نمی داشت و قهراً در هر قدم،
رویارویی دستگاه حكومت و فقاهت مزدورش قرار می گرفت، و از اینرو، در غالب
اوقات شكل قاچاق و غیر رسمی داشت.
مفهوم معترضانه مكتب امام:
با توجه به آنچه گفتیم، به وضوح می توان دانست كه « فقه جعفری» در برابر
فقه فقیهان رسمی روزگار امام صادق (علیه السلام) تنها تجلی بخش یك اختلاف
عقیده دینی ساده نبود، بلكه در عین حال دو مضمون متعرضانه را نیز با خود
حمل می كرد:
نخستین و مهمترین آن دو، اثبات بی نصیبی دستگاه حكومت از آگاهیهای لازم
دینی و ناتوانی آن از اداره امور فكری مردم - یعنی در واقع، عدم صلاحیتش
برای تصدی مقام «خلافت» - بود.و دیگری ، مشخص ساختن موارد تحریف دین در فقه
رسمی كه ناشی از مصلحت اندیشیهای غیر اسلامی فقیهان وابسته در بیان احكام
فقهی و ملاحظه كاری آنان در برابر تحكم و خواست قدرتهای حاكم بود. امام
صادق (علیه السلام) با گستردن بساط علمی و بیان فقه و معارف اسلامی و تفسیر
قرآن به شیوهای غیر از شیوه عالمان وابسته به حكومت، عملاً به معارضه با
آن دستگاه برخاسته بود آن حضرت بدین وسیله تمام تشكیلات مذهبی و فقاهت رسمی
را كه یك ضلع مهم حكومت خلفا به شمار می آمد، تخطئه می كرد و دستگاه
حكومت را از وجهه مذهبی اش تهی می ساخت. در مذاكرات و آموزشهای امام به
یاران و نزدیكانش، بهرهگیری از عامل «بی نصیبی خلفا از دانش دین» به عنوان
دلیلی بر اینكه از نظر اسلام، آنان را حق حكومت كردن نیست، بوضوح مشاهده
می شود؛یعنی اینكه امام همان مضمون متعرضانهای را كه درس فقه و قرآن او
را دارا بوده، صریحا نیز در میان می گذارده است. در حدیثی از آن حضرت چنین
نقل شده است:
«نحن قوم فرض الله طاعتنا و انتم تاتمّون بمن لایعذر الناس بجهالته» (27):
«ما كسانی هستیم كه خداوند فرمانبری از آنان را فرض و لازم ساخته است، در
حالی كه شما از كسی تبعیت می كنید كه مردم به خاطر جهالت او در نزد خدا
معذور نیستند».یعنی ، مردم كه بر اثر جهالت رهبران و زمامداران نااهل دچار
انحراف گشته به راهی جز راه خدا رفتهاند، نمی توانند در پیشگاه خدا به
این عذر متوسل شوند كه:
« ما به تشخیص خود راه خطا را نپیمودیم، این پیشوایان و رهبران ما بودند كه
از روی جهالت، ما را به این راه كشاندند!»، زیرا اطاعت از چنان رهبرانی ،
خود، كاری خلاف بوده است، پس نمی تواند كارهای خلاف بعدی را توجیه
كند.(28)
نمونهای از شاگردان مكتب امام صادق (علیه السلام) :
چنانكه قبلا گفتیم، تربیت یافتگان دانشگاه جعفری بالغ بر چهار هزار نفر
بودند و در اینجا مناسب بوددكه حداقل تعدادی از این شخصیتها را معرفی می
كردیم، ولی به خاطر رعایت اختصار، فقط به معرفی یك تن از آنها به عنوان
نمونه می پردازیم، و او عبارت است از «هشام بن حكم».
عظمت علمی هشام بن حكم :
هشام دانشمند برجسته، متكلمی بزرگ، دارای بیانی شیرین و رسا، و در فن
مناظره فوق العاده زیر دست بود. او از بزرگترین شاگردان مكتب امام صادق و
امام كاظم (علیه السلام) به شمار می رفت. نامبرده در آن عصر از هر سو مورد
فشار سیاسی و تبلیغاتی از ناحیه قدرتها و فرقههای گوناگون قرار داشتند،
خدمات ارزندهای به جهان تشیع كرد و بویژه از اصل «امامت» كه از اركان
اساسی اعتقاد شیعه است، بشایستگی دفاع كرد و مفهوم سازنده آن را در رهبری
جامعه، بخوبی تشریح نمود.البته پایههای عقیدتی و شخصیت بارز علمی هشام در
مكتب امام صادق (علیه السلام) استوار گردید و در این دانشگاه بود كه اساس
تكامل فكری و اسلامی او نقشبندی شد، اما از سال 148 به بعد، یعنی پس از
شهادت امام صادق(علیه السلام) شخصیت والای او در پرتو رهنمودهای امام كاظم
(علیه السلام) تكامل یافت و به اوج ترقی و شكوفایی رسید.
در جستجوی حقیقت
بررسی تاریخ زندگی هشام نشان می دهد كه وی شیفته دانش و تشنه حقیقت بوده و
برای رسیدن به این هدف و سیراب شدن از زلال علم و آگاهی ، ابتدأً علوم عصر
خود را فرا گرفته است و برای تكمیل دانش خود، كتب فلسفی یونان را هم
خوانده و از آن فلسفه بخوبی آگاهی یافته است، به طوری كه كتابی در رد
«ارسطاطالیس» نوشته است. و سپس در سیر تكامل فكری و علمی خود، وارد مكتبهای
مختلف شده، ولی فلسفه هیچ مكتبی او را قانع نكرده و فقط تعالیم روشن و
منطقی و استوار آیین اسلام، عطش او را تسكین بخشیده است، و به همین جهت، پس
از آشنایی با مكتبهای گوناگون، از آنها دست كشیده و به وسیله عمویش، با
امام صادق (علیه السلام) آشنا شده و از آن تاریخ مسیر زندگی او در پرتو
شناخت عمیق اسلام و پذیرفتن منطق تشیع، بكلی دگرگون شده است.برخی گفتهاند:
«هشام بن حكم» در آغاز كار مدتی از شاگردان «ابو شاكر دیصانی » (زندیق و
مادی مشهور)بوده است و سپس وارد مكتب «جهمیه» گشته و یكی از پیروان «جهم بن
صفوان» جبری شده است. آنان این معنا را از نقاط ضعف هشام شمرده او را متهم
به انحراف عقیده نموده اند(29).در صورتی كه اولاً، او نه تنها شاگرد ابو
شاكر نبوده، بلكه با او مناظراتی داشته كه سرانجام باعث تشرف ابو شاكر به
آیین اسلام نیز شده است!(30).و بر فرض این كه این نسبت صحت داشته باشد شركت
او در بحثها و انجمنهای پیروان مكتبهای گوناگون، ثابت نمی كند كه حتماً
عقاید آنها را نیز قبول داشته است، بلكه تماس با آنان به منظور آگاهی و بحث
و مناظره بوده است.ثانیاً، این تحولات، حكم گذرگاهی در سیر تكامل عقلی و
فكری او را داشته و برای كسی كه در جستجوی حقیقت است و می خواهد حق را با
بینش و آگاهی كامل تشخیص بدهد، نقطه ضعفی شمرده نمی شود، بلكه باید نقطه
نهائی سیر فكری و عقیدتی او را در نظر گرفت و بر پایه آن نظر داد(31)، و می
دانیم كه هشام تا آخر عمر در راه ترویج اسلام و تشریح مبانی تشیع كوشش
كرد و كارنامه درخشانی از خود به یادگار گذاشت.
عصر برخورد اندیشه ها
چنانكه قبلاً گفتیم قرن دوم هحری یكی از ادوار شكوفایی علم و دانش و تحقیق و
برخورد اندیشهها و پیدایش فرقهها و مذاهب گوناگون در جامعه اسلامی
بود.با آنكه آیین اسلام از روز نخست مروج دانش و آگاهی بود، ولی در این قرن
از یك سو به علت آشنایی دانشمندان مسلمان با فلسفه یونان و افكار
دانشمندان بیگانه ، بحثها و گفتگوهای علمی و مذهبی و مناظره در این زمینه
برخاسته بودند كه هر كدام وزنه بزرگی به شمار می رفتند. همچنین ، از آنجا
كه اكثر مباحث علمی تا آن روز شكل ثابت و تدوین شدهای نیافته بود، زمینه
برای بحث و مناظره بسیار وسیع بود(32) در اثر این عوامل، مناظره میان
پیروان فرقهها و مذاهب گوناگون اهمیت خاصی پیدا كرده و اینجا و آنجا
مناظرات ارزنده و پرهیجان فراوانی رخ می داد كه در خور توجه و جالب بود و
امروز بسیاری از آنها در دست است. مجموع این عوامل، مایه شكوفایی دانش و
آگاهی و فهم تحلیلی مسائل در میان مسلمانان گردیده بود، به طوری كه برای
این موضوع در كتب تاریخ اسلام جای خاصی باز شده است.هشام بن حكم، كه در
چنین جوی تولد و پرورش یافته بود، به حكم آنكه از استعداد شگرف و شور و شوق
فراوانی برخوردار بود، بزودی جای خود را در میان دانشمندان باز كرد و در
صف مقدم متفكران و دانشمندان عصر خود قرار گرفت(33).
نخستین آشنایی
ولی او در این سیر علمی ، هنوز گمشده خود را نیافته بود و با آنكه مكتبهای
مختلف را بررسی نموده و با بزرگترین رجال علمی و مذهبی عصر خود بحثها كرده
بود، هنوز به نقطه مطلوب خویش نرسیده بود، فقط یك نفر مانده بود كه هشام با
او روبرو نشده بود و او كسی جز«جعفر بن محمد»، پیشوای ششم شیعیان،
نبود.هشام بدرستی فكر می كرد كه دیدار با او دریچه تازهای به روی وی
خواهد گشود، به همین جهت از عموی خود كه از شیعیان و علاقهمندان امام ششم
بود، خواست ترتیب ملاقات او را با امام صادق (علیه السلام) بدهد. داستان
نخستین دیدار او با پیشوای ششم كه مسیر زندگی علمی او را بكلی دگرگون ساخت،
بسیار شیرین و جالب است.عموی هشام، به نام «عمر بن یزید»، می گوید:
برادر زادهام هشام كه پیرو مذهب «جهمیه» بود، از من خواست او را به محضر
امام صادق (علیه السلام) ببرم تا در مسائل مذهبی با او مناظره كند. در پاسخ
وی گفتم:
تا از امام اجازه نگیرم اقدام به چنین كاری نمی كنم.سپس به محضر امام
(علیه السلام) شرفیاب شده برای دیدار هشام اجازه گرفتم. پس از آنكه بیرون
آمدم و چند گام برداشتم، به یاد جسارت و بیباكی برادرزادهام افتادم و لذا
به محضر امام باز گشته جریان بیباكی و جسارت او را یادآوری كردم.امام
فرمود:
آیا بر من بیمناكی ؟
از این اظهارم شرمنده شدم و به اشتباه خود پی بردم. آنگاه برادرزادهام را
همراه خود به حضور امام بردم. پس از آنكه وارد شده نشستیم، امام مسئلهای
از او پرسید و او در جواب فرو ماند و مهلت خواست و امام به وی مهلت داد.
چند روز هشام در صدد تهیه جواب بود و این در و آن در می زد. سرانجام
نتوانست پاسخی تهیه نماید. ناگزیر دوباره به حضور امام شرفیاب شده اظهار
عجز كرد و امام مسئله را بیان فرمود. در جلسه دوم امام مسئله دیگری را كه
بنیان مذهب جهمیه را متزلزل می ساخت، مطرح كرد، باز هشام نتوانست از عهده
پاسخ برآید، لذا با حال حیرت و اندوه جلسه را ترك گفت. او مدتی در حال بهت و
حیرت به سر می برد، تا آنكه بار دیگر از من خواهش كرد كه وسیله ملاقات وی
را با امام فراهم سازم.بار دیگر از امام اجازه ملاقات برای او خواستم.
فرمود:
فردا در فلان نقطه «حیره»(34)منتظر من باشد. فرمایش امام را به هشام ابلاغ
كردم. او از فرط اشتیاق، قبل از وقت مقرر به نقطه موعود شتافت .«عمر بن
یزید» می گوید:
بعداً از هشام پرسیدم آن ملاقات چگونه برگذار شد؟
گفت:من قبلاً به محل موعود رسیدم، ناگهان دیدم امام صادق (علیه السلام) در
حالی كه سوار بر استری بود، تشریف آورد. هنگامی كه به من نزدیك شد و به
رخسارش نگاه كردم چنان جذبهای از عظمت آن بزرگوار به من دست داد كه همه
چیز را فراموش كرده نیروی سخن گفتن را از دست دادم. امام مرتب منتظر گفتار و
پرسش من شد، این انتظار توأم با وقار، برتحیر و خود باختگی من افزود. امام
كه وضع مرا چنین دید، یكی از كوچههای حیره را در پیش گرفت و مرا به حال
خود واگذاشت(35)در این قضیه چند نكته جالب وجود دارد:
نكته نخست، وجود نیروی مناظره فوق العاده در هشام است، به طوری كه ناقل
قضیه از آن احساس بیم می كند و از توانایی او در این فن به عنوان جسارت و
بیباكی نام می برد، حتی (غافل از مقام بزرگ امامت) از رویارویی او با امام
احساس نگرانی می كند و مطلب را پیشاپیش با امام در میان می گذارد.نكته
دوم، شیفتگی و عطش عجیب هشام برای كسب آگاهی و دانش و بینش افزونتر است، به
طوری كه در این راه از پای نمی نشیند و از هر فرصتی بهره می برد، و پس
از درماندگی از پاسخگویی به پرسشهای امام، دیدارها را تازه می كند و در
دیدار نهائی پیش از امام به محل دیدار می شتابد، و این، جلوه روشنی از شور
و شوق فراوان اوست.نكته سوم، عظمت شخصیت امام صادق (علیه السلام) است، به
گونهای كه هشام در برابر آن خود را می بازد و اندوختههای علمی خویش را
از یاد می برد و با زبان چشم و نگاه های مجذوب توام با احترام، به كوچكی
خود در برابر آن پیشوای بزرگ اعتراف می كند.باری جذبه معنوی آن دیدار ،
كار خود را كرد و مسیر زندگی هشام را دگرگون ساخت:
از آن روز هشام به مكتب پیشوای ششم پیوست و افكار گذشته را رها ساخت و در
این مكتب چنان درخشید كه گوی سبقت را از یاران آن حضرت ربود.
تألیفات هشام
هشام در پرتو بهرههای علمی فراوانی كه از مكتب امام ششم برد، بزودی مراحل
عالی علمی را پیمود و در گسترش مبانی تشیع و دفاع از حریم این مذهب كوششها
كرد و در این زمینه میراث علمی بزرگی از خود به یادگار گذاشت. توجه به
فهرست آثار و كتابهای او كه بالغ بر 30 جلد است، روشنگر عظمت علمی و حجم
بزرگ كارهای او به شمار می رود.
اینك فهرست تألیفات او، در زمینههای مختلف:
1- كتاب امامت.2- دلائل حدوث اشیأ3- رد بر زنادقه.4- رد بر ثنویه(دوگانه
پرستی ).5- كتاب توحید.6- رد بر هشام جوالیقی .7- رد بر طبیعیون8- پیر و
جوان.9- تدبیر در توحید(36)10- میزان11- میدان.12- رد بر كسی كه بر امامت
مفضول اعتقاد دارد(37)13-اختلاف مردم در امامت.14-وصیت، و رد بر منكران
آن.15-جبرو قدر.16-حكمین.17-رد بر اعتقاد معتزله در مورد طلحه و
زبیر.18-قدر.19-الفاط.20- معرفت (شناخت).21-استطاعت.22-هشت باب.23-رد بر
شیطان طارق24-چگونه فتح باب اخبار می شود؟
25- رد بر ارسطاطیس در توحید.26-رد بر عقائد معتزله.27-مجالس درباره امامت(38).28-علل تحریم. 29-فرائض (ارث)(39)
فعالیتهای سیاسی امام
در اینجا تذكر این معنا لازم است كه برخلاف تصور عمومی ، حركت امام صادق
(علیه السلام) تنها در زمینههای علمی (با تمام وسعت و گستردگی آن) خلاصه
نمی شد، بلكه امام فعالیت سیاسی نیز داشت، ولی این بُعد حركت امام، بر
بسیاری از گویندگان و نویسندگان پوشیده مانده است. در اینجا برای اینكه بی
پایگی این تصور «كه امام صادق (علیه السلام) بنا به ملاحظه اوضاع و احوال
آن زمان هرگز در امر سیاست مداخله نمی كرد و هیچ گونه ابتكار عمل سیاسی
ای نداشت، بلكه در جهت سیاست خلفای وقت حركت می كرد» روشن گردد، نمونهای
از فعالیتهای سیاسی امام را ذیلا می آوریم:
اعزام نمایندگان به منظور تبلیغ امامت:
امام به منظور تبلیغ جریان اصیل امامت، نمایندگانی به مناطق مختلف می
فرستاد. از آن جمله، شخصی به نمایندگی از طرف امام به خراسان رفت و مردم
را به ولایت او دعوت كرد. جمعی پاسخ مثبت دادند و اطاعت كردند و گروهی
سرباز زدند و منكر شدند، و دستهای به عنوان احتیاط و پرهیز (از فتنه!) دست
نگهداشتند.آنگاه به نمایندگی از طرف هر گروه، یك نفر به دیدار امام صادق
(علیه السلام) رفت. نماینده گروه سوم در جریان این سفر با كنیز یكی از
همسفران، كار زشتی انجام داد (و كسی از آن آگاهی نیافت).هنگامی كه این چند
نفر به حضور امام رسیدند، همان شخص آغاز سخن كرد و گفت:
شخصی از اهل كوفه به منطقه ما آمد و مردم را به اطاعت و ولایت تو دعوت كرد؛
گروهی پذیرفتند، گروهی مخالفت كردند، و گروهی نیز از روی پرهیزگاری و
احتیاط دست نگهداشتند.اما فرمود:
تو از كدام دسته هستی ؟
گفت:من از دسته احتیاط كار هستم.امام فرمود:
تو كه اهل پرهیزگاری و احتیاط بودی ، پس چرا در فلان شب احتیاط نكردی و آن
عمل خیانتآمیز را انجام دادی ؟!چنانكه ملاحظه می شود، در این قضیه،
فرستاده امام اهل كوفه، و منطقه مأموریت، خراسان بوده در حالی كه امام در
مدینه اقامت داشته است، و این، وسعت حوزه فعالیت سیاسی امام را نشان می
دهد.
عوامل سقوط سلسله امویان
از آنجا كه انقراض سلسله امویان در زمان حضرت صادق (علیه السلام) صورت
گرفته، به این مناسبت عوامل شكست و سقوط آنها را در اینجا به اختصار مورد
بررسی قرار می دهیم:
خلفای اموی یك سلسله بدعتها و انحرافهائی را در حكومت و كشور داری به وجود
آورده بودند كه مجموع آنها دست به دست هم داده، خشم و نفرت مردم را
برانگیخت و منجر به قیام مسلمانان و موجب انقراض آنان گردید. عوامل خشم و
نفرت مردم را می توان چنین خلاصه كرد:
1-نظام حكومت اسلامی از زمان معاویه به بعد، به رژیم استبدادی موروثی فردی
مبدل گشت.2-در آمد دولت كه می بایست به مصرف كارهای عمومی برسد و نیز
غنیمتهای جنگی وفیئ كه از آنِ مجاهدان بود، خاص حكومت شد و آنان این مالها
را صرف تجمل و خوش گذرانی خود كردند.3-دستگیری ، زندانی كردن،شكنجه، كشتار،
و گاه قتل عام متداول شد.4-تا پیش از آغاز حكومت امویان گر چه فقه شیعه
مورد توجه نبود و ائمه شیعه كه عالم به همه احكام اسلام بودند، مرجع فقهی
شناخته نمی شدند، اما موازین فقهی رسمی و رایج تا حدی بر حسب ظاهر رعایت
می شد، مثلا اگر می خواستند درباره موضوعی حكمی بدهند نخست به قرآن و سنت
پیغمبر رجوع می كردند و اگر چنان حكمی را نمی یافتند از یاران پیغمبر
(مهاجر و انصار) می پرسیدند كه آیا در این باره حدیثی از پیغمبر شنیدهاید
یا نه؟
اگر پس از همه این جستجوها سندی نمی یافتند، آنان كه در فقاهت بصیرتی
داشتند، با اجتهاد خود حكم را تعیین می كردند، به شرط آنكه آن حكم با ظاهر
قرآن و سنت مخالفت كلی نداشته باشد. اما در عصر امویان، خلفا هیچ مانعی
نمی دیدند كه حكمی صادر كنند و آن حكم بر خلاف قرآن و گفته پیغمبر باشد،
چنانكه بر خلاف گفته صریح پیغمبر، معاویه زیاد را از راه نامشروع فرزند
ابوسفیان و برادر خود خواند.!5-چنانكه می دانیم فقه اسلام برای مجازات
متخلفان احكامی دارد كه بنام «حدود و دیات» معروف است. مجرم باید بر طبق
این احكام كیفر ببیند.
منبع:www.maximumtechnic.com