• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 42209
تعداد نظرات : 4513
زمان آخرین مطلب : 4150روز قبل
لطیفه و پیامک
ای ششم پیشوای اهل ولا
خلق را رهبری به دین هدی
پای تا سر خدا نمایی تو
هم ز سر تا بپای صدق و صفا
ولادت امام جعفر صادق علیه السلام و نبی اکرم (ص) مبارک

اس ام اس میلاد پیامبر اکرم و امام صادق
هفده ربیع الاول، سالروز طلوع خورشید پرفروغ آسمان علم الهى و برگیرنده نقاب از چهره حقایق، امام جعفر صادق علیه السلام بر همه مسلمانان عالم مبارک باد!

اس ام اس میلاد پیامبر اکرم و امام صادق
دلم به یاد تو امشب لبالب از شور است
تو کیستی که حریمت چو کعبه مشهور است؟
میلاد نبی اکرم(ص) مبارک

اس ام اس میلاد پیامبر اکرم و امام صادق
ماه فرو ماند از جمال محمد
سرو نباشد به اعتدال محمد
قدر فلک را کمال و منزلتى نیست
در نظر قدر با کمال محمد
میلاد نور مبارک
اس ام اس میلاد پیامبر اکرم و امام صادق
حق چو دید آن نور مطلق در حضور
آفرید از نور او صد بحر نور
آفرینش را جز او مقصود نیست
پاک دامن تر زاو موجود نیست
میلاد نبی اکرم (ص) و امام صادق(ع)گرامی باد
اس ام اس میلاد پیامبر اکرم و امام صادق
ای چراغ دانشت گیتی فروز
تا قیامت پیشتاز علم روز
آفرینش را کتاب ناطقی
اهل بینش را امامِ صادقی
ولادت امام جعفر صادق علیه السلام مبارک
اس ام اس میلاد پیامبر اکرم و امام صادق
از مکه فروغ ایزدی پیدا شد
سر چشمه فیض سرمدی پیدا شد
در هفدهم ربیع از دخت وهب
نو دسته گل محمدی پیدا شد
اس ام اس میلاد پیامبر اکرم و امام صادق
به آمنه بنت وهب، خدا عطا کرده پسر
پسر چه گویم که به خلق، خدا عطا کرده پدر
میلاد پیامبر رحمت، تاج آفرینش بر شما خجسته باد.

اس ام اس میلاد پیامبر اکرم و امام صادق
ز آسمان دل من خورشید و مه برآمد
شب میلاد احمد(ص) با پور حیدر آمد
همه شادی نمایید که میلاد نبی شد
جلوه ی نور صادق ز بعدش منجلی شد

اس ام اس میلاد پیامبر اکرم و امام صادق
دلا میلاد ختم المرسلین است
فروغ آسمانی در زمین است
محمد (ص) مهر ظلمتْ سوز آمد

اس ام اس میلاد پیامبر اکرم و امام صادق
بهار بی خزان، روی محمد
بهشت جاودان، کوی محمد
معطر ساخت گلزار جهان را
شمیم تار گیسوی محمد
اس ام اس میلاد پیامبر اکرم و امام صادق

میلاد جامع علم و عمل و عبادت ، پرچم دار شاهراه ولایت علوى، حضرت امام جعفر صادق علیه السلام گرامى باد!

اس ام اس میلاد پیامبر اکرم و امام صادق
صدای بال و پر جبرئیل می آید
شب است و ماه به آغوش ایل می آید
لب کویر پس از این ترک نخواهد خورد
که ساقی از طرف سلسبیل می آید
لباس خاطره را از حریر عشق بدوز
حلیمه! نزد تو فردی اصیل می آید
نگاه آمنه از این به بعد می خندد
چرا که معجزه ای بی بدیل می آید


میلاد پیامبر رحمت، تاج آفرینش بر شما خجسته باد
پنج شنبه 20/11/1390 - 14:9
لطیفه و پیامک

عترت آمد از آیینه ام
کیست در غار حرای سینه ام
رگ رگم پیغام احمد می دهد
سینه ام بوی محمد می دهد
میلاد پیامبر اکرم و امام صادق (ع) تهنیت باد


صادق که اساس دین ازاو شد معمور
بودند ملایک پی امرش مامور
میلاد ششمین اختر تابناک آسمان ولایت و نبی اکرم نور هدایت مبارک باد



میلاد نبی اکرم بهانه خلقت و قرآن ناطق، امام صادق(ع)بر شما تبریک وتهنیت باد


ای ششم پیشوای اهل ولا
خلق را رهبری به دین هدی
پای تا سر خدا نمایی تو
هم ز سر تا بپای صدق و صفا
ولادت امام جعفر صادق علیه السلام و نبی اکرم (ص) مبارک


هفده ربیع الاول، سالروز طلوع خورشید پرفروغ آسمان علم الهى و برگیرنده نقاب از چهره حقایق، امام جعفر صادق علیه السلام بر همه مسلمانان عالم مبارک باد!


دلم به یاد تو امشب لبالب از شور است
تو کیستی که حریمت چو کعبه مشهور است؟
میلاد نبی اکرم(ص) مبارک



ماه فرو ماند از جمال محمد
سرو نباشد به اعتدال محمد
قدر فلک را کمال و منزلتى نیست
در نظر قدر با کمال محمد
میلاد نور مبارک


حق چو دید آن نور مطلق در حضور
آفرید از نور او صد بحر نور
آفرینش را جز او مقصود نیست
پاک دامن تر زاو موجود نیست
میلاد نبی اکرم (ص) و امام صادق(ع)گرامی باد


ای چراغ دانشت گیتی فروز
تا قیامت پیشتاز علم روز
آفرینش را کتاب ناطقی
اهل بینش را امامِ صادقی
ولادت امام جعفر صادق علیه السلام مبارک



از مکه فروغ ایزدی پیدا شد
سر چشمه فیض سرمدی پیدا شد
در هفدهم ربیع از دخت وهب
نو دسته گل محمدی پیدا شد


به آمنه بنت وهب، خدا عطا کرده پسر
پسر چه گویم که به خلق، خدا عطا کرده پدر
میلاد پیامبر رحمت، تاج آفرینش بر شما خجسته باد.


ز آسمان دل من خورشید و مه برآمد
شب میلاد احمد(ص) با پور حیدر آمد
همه شادی نمایید که میلاد نبی شد
جلوه ی نور صادق ز بعدش منجلی شد


دلا میلاد ختم المرسلین است
فروغ آسمانی در زمین است
محمد (ص) مهر ظلمتْ سوز آمد
شب یلدای ما را روز آمد


بهار بی خزان، روی محمد
بهشت جاودان، کوی محمد
معطر ساخت گلزار جهان را
شمیم تار گیسوی محمد


میلاد جامع علم و عمل و عبادت ، پرچم دار شاهراه ولایت علوى، حضرت امام جعفر صادق علیه السلام گرامى باد!


صدای بال و پر جبرئیل می آید
شب است و ماه به آغوش ایل می آید
لب کویر پس از این ترک نخواهد خورد
که ساقی از طرف سلسبیل می آید
لباس خاطره را از حریر عشق بدوز
حلیمه! نزد تو فردی اصیل می آید
نگاه آمنه از این به بعد می خندد
چرا که معجزه ای بی بدیل می آید
میلاد پیامبر رحمت، تاج آفرینش بر شما خجسته باد

پنج شنبه 20/11/1390 - 14:7
اهل بیت
نویسنده: سید محسن امین
ترجمه: على حجتى كرمانى
منبع:كتاب«سیره معصومان»
روایتى در كتاب تحف العقول است مبنى بر آنكه سفیان ثورى به نزد امام صادق (ع) آمد و نسبت‏به جامه آن حضرت اعتراض كرد. در دنباله این روایت آمده است:
«سپس مردمى زهد فروش كه همه را دعوت مى‏كردند تا مانند آنها باشند و به روش ایشان نظافت و خوش‏گذرانى و استفاده از نعمت‏خدا را ترك گویند، نزد آن حضرت آمده گفتند: دوست ما (سفیان ثورى) از سخن شما دلگیر شد و زبانش بند آمد و نتوانست دلیلى بیاورد. امام صادق (ع) به آنها فرمود: شما دلایل خود را بیاورید. گفتند: دلیل ما از قرآن است. امام فرمود: آن را بگویید كه به پیروى و عمل از هر دلیل دیگرى سزاوارتر است. گفتند: خداوند در مقام گزارش حال جمعى از یاران پیامبر فرموده است: دیگران را بر خود مقدم مى‏دارند اگر چه نیازمند باشند و هر كس از بخل نفس خود محفوظ ماند آنانند كه رستگارانند (1) . پس خدا كردار ایشان را ستوده و در جاى دیگرى فرموده است: و خوراك را با آنكه دوستش دارند به مسكین و یتیم و اسیر مى‏خورانند (2) ، ما به همین دو آیه بسنده مى‏كنیم. پس امام (ع) فرمود: اى جماعت‏به من بگویید آیا ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه قرآن را مى‏دانید كه هر كه گمراه شده از اینجاست و هر كه نابود شده از همین جاست؟پاسخ دادند: برخى از آنها را مى‏دانیم ولى نه تمام آنها را. فرمود: از همین جاست كه گرفتار شده‏اید. احادیث رسول خدا (ص) نیز چنین است. اما آنچه گفتید كه خداوند در قرآن به كردار نیك ایشان خبر داده است آن روز این كار براى آنها مباح و جایز بوده و از آن نهى نشده بودند و ثوابشان بر خداست، و خداوند تبارك و تعالى به خلاف آنچه آنها عمل كردند فرمان داده است و امر خدا ناسخ كار آنها شده و خداوند تبارك و تعالى از مهرورزى به مؤمنان و خیرخواهى آنان از این كار نهى كرده تا مایه زیان خود و خاندانشان نشوند كه ناتوان و كودك و اطفال و پیران از كار افتاده و عجوز سالخورده دارند. و قدرت صبر بر گرسنگى ندارند. اگر من یك قرص نان دارم و نان دیگرى ندارم و آن را هم به صدقه بدهم آنان از بین مى‏روند و از گرسنگى مى‏میرند از اینجاست كه رسول خدا (ص) فرمود: مقدارى خرما یا پنج قرص نان یا چند دینار و درهمى كه انسان دارد و مى‏خواهد آنها را به مصرف خیر برساند بهتر آن است كه در وهله نخست آن را به مصرف پدر و مادر خود برساند، و در وهله دوم براى خود و عیالش (3) صرف كند، و در مرتبه سوم به خویشان و برادران مؤمنش، و در مرتبه چهارم به همسایه‏هاى مستمندش، و در وهله پنجم در راه خدا و جهاد به مصرف رساند كه این اجرش از همه كم‏تر است. سپس فرمود: پدرم برایم حدیث كرد كه پیامبر (ص) فرمود: به هنگام انفاق از هر كس كه به ترتیب نزدیك‏تر به توست آغاز كن.
از این گذشته قرآن نیز در رد گفتار شما گویاست و آن را نهى مى‏كند، خداوند در قرآن مى‏فرماید: كسانى كه چون انفاق كنند نه زیاده روند و نه تنگ گیرند بلكه در احسان میانه‏رو باشند (4) . آیا نمى‏بینید كه خداوند كارى كه شما بدان مردم را فرا مى‏خوانید سرزنش كرده و مسرفان را نیز در چندین آیه به باد نكوهش گرفته و فرموده است‏خداوند مسرفان را دوست ندارد؟خدا مردم را از اسراف و نیز از تنگ گرفتن بازداشته و به حد وسط فرمان داده است. بنده نباید همه آنچه را كه دارد اسراف كند و پس از آن از خدا بخواهد كه به او روزى برساند، خدا هم دعاى او را اجابت نمى‏كند. زیرا در حدیثى از پیامبر (ص) است كه فرمود: «دعاى چند دسته از امتم به اجابت نرسد، مردى كه به پدر و مادرش نفرین كند، مردى كه بدهكارى مالش را برده و او بر وى گواه نگرفته است، مردى كه بر همسرش نفرین كند در حالى كه خداوند طلاقش را به دست او مقرر كرده، و مردى كه در خانه نشسته و مى‏گوید پروردگارا به من روزى ده و خود به دنبال كسب روزى نمى‏رود. خداوند به او مى‏گوید: اى بنده من!آیا من راه طلب روزى و سفر را با سلامت تن به روى تو نگشودم؟تو باید میان من و خودت خارج از فرمان من عذر بیاورى و بار خود را بر دوش خانواده‏ات نیفكنى، تا اگر من خواستم به تو روزى دهم و یا روزى را بر تو تنگ گیرم و تو نزد من معذورى و مردى كه خداوند به او مال بسیارى دهد و همه را در راه خدا انفاق كند و سپس به درگاه خدا روى آورد و به دعا گوید: پروردگارا مرا روزى ده. . . خدا به او مى‏گوید: آیا مگر به تو روزى فراوان نداده بودم ولى آن چنان كه تو را دستور داده بودم میانه‏روى پیشه نكردى؟چرا اسراف كردى در حالى كه من آن را بر تو ممنوع كرده بودم و مردى كه در قطع رحم دعا كند».
سپس خداوند به پیامبرش یاد داد كه چگونه انفاق كند. جریان از این قرار بود كه آن حضرت مقدارى طلا داشت و نمى‏خواست كه آنها را در شب نزد خود نگهدارد پس همه آن را صدقه داد. بامدادان هیچ نداشت وسائلى نزد او آمد. پیامبر چیزى نداشت‏به او بدهد. سائل هم زبان به نكوهش او گشود. پیامبر (ص) هم كه مهربان و دلسوز بود از این ماجرا اندوهگین شد زیرا چیزى نداشت كه به سائل بدهد. پس خداوند پیامبرش را ادب آموخت و به وى فرمود: دست‏خود را مبند و آن را بر مگشا، تا نكوهش شده و افسوس‏خور بنشینى (5) . خداوند مى‏فرماید: چه بسیار مردمى كه از تو چیزى بخواهند و تو را معذور ندارند و اگر هر چه به دیگران بدهى به زیان مالى دچار مى‏شوى. این بود احادیث رسول خدا (ص) كه قرآن را تصدیق دارند و قرآن را هم تمام اهل آن كه مؤمن‏اند درست دانند. سپس بعد از پیغمبر كسى كه فضل و زهدش را شما مى‏دانید سلمان و ابوذر هستند، اما سلمان، چون عطاى خود را مى‏گرفت‏خرج یك سال خویش را از آن برمى‏داشت تا سررسید عطاى سال آینده‏اش.
به او گفته شد: اى ابو عبد الله تو با این زهدى كه دارى این كار را مى‏كنى در حالى كه شاید امروز یا فردا از دنیا رفتى؟اما پاسخ وى آن بود كه چرا شما به همان اندازه كه براى مرگم نگرانید، امید به ماندنم ندارید؟آیا شما اى گروه نادان!نمى‏دانید كه وقتى نفس بر صاحبش تنگ گیرد كه زندگى او تامین نباشد و چون زندگى خود را تامین كرد او هم آرام مى‏شود؟
اما ابوذر، او چند شتر و چند گوسفند داشت كه شیر آنها را مى‏دوشید و هرگاه خانواده‏اش میل مى‏كردند یا مهمانى به او مى‏رسید از آنها سر مى‏برید. و اگر مى‏دید اهل بادى كه با او بودند به فقر و تنگدستى افتاده‏اند، شترى یا گوسفندى بر ایشان مى‏كشت‏به اندازه‏اى كه از نظر گوشت آنها را قانع كند و آن را میان آنها قسمت مى‏كرد و خود نیز به اندازه یكى از آنان سهمى برمى‏داشت نه بیش‏تر. از اینان زاهدتر كیست؟رسول خدا (ص) نیز درباره آنان همان را گفت كه گفت. و البته كار آنها بدانجا نرسید كه هیچ نداشته باشند چنانچه شما بر مردم امر مى‏كنید كه همه كالا و چیزهاى خود را بریزند و دیگران را بر خود و عیالات خویش مقدم دارند. به من بگویید آیا قاضیها خلاف مى‏كنند كه بر مردان شما نفقه زنش را واجب مى‏شمارند هنگامى كه بگوید من زاهدم و چیزى ندارم؟اگر بگویید خلاف مى‏كنند پس در حق مسلمانان ستم كردید و اگر درست و به عدل حكم مى‏كنند خود را محكوم نمودید. به من پاسخ دهید اگر همه مردم همانطور كه شما مى‏خواهید زاهد باشند و نیازى به متاع دیگران نداشته باشند پس كفاره‏هاى قسم و نذر و صدقه‏هاى زكات واجب، بنابر آنچه شما مى‏گویید، سزاوار نیست كه كسى چیزى از متاع دنیا را نگاه دارد و باید گرچه نیاز شدید هم بدانها دارد همه را از كف بنهد. چه بد باورى است آنچه به سوى آن گراییده‏اید و مردم را به سوى آن مى‏كشانید و این ناشى از جهل به كتاب خدا عز و جل و سنت پیامبرش و احادیث اوست كه قرآن آنها را تصدیق مى‏كند. شما آنها را از روى نادانى رد مى‏كنید و تامل در غرایب قرآن از تفسیر را از ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه و امر و نهى را از كف مى‏دهید.
به من بگویید آیا شما داناترید یا سلیمان بن داود (ع) كه از خدا ملكى خواست كه احدى را پس از وى نشاید خداوند نیز آن را به او بخشید. سلیمان حق مى‏گفت و به حق عمل مى‏كرد. آنگاه ما نیافتیم كه خداوند او و یا مؤمنى دیگر را بدان خاطر نكوهش كند. پیش از سلیمان نیز داوود سلطنت مى‏كرد و سلطنت او بس استوار بود و سپس یوسف پیامبر آمد كه به پادشاه مصر گفت: مرا بر خزاین زمین بگمار كه من نگاهبانى دانا هستم. و كارش بدانجا رسید كه امور كشور مصر و اطراف آن تا یمن را به دست گرفت و مردم به هنگام قحطى كه بدان گرفتار شده بودند، از خوراكى كه نزد او بود دریافت مى‏كردند. یوسف نیز حق مى‏گفت و حق را به كار مى‏بست و هیچ كس را ندیدیم كه به خاطر این كار بر یوسف عیب گیرد و او را سرزنش كند. سپس ذو القرنین او نیز بنده‏اى بود كه خدا را دوست داشت و خدا هم او را. خداوند وسایل را برایش فراهم كرد و مشارق و مغارب گیتى را در زیر حكومتش درآورد او حق گفت و حق را به كار بست و سپس ندیدیم كسى بدین خاطر بر او عیب بگیرد.
اى جماعت!به آدابى كه خداوند مؤمنان را بدان مودب فرموده، متادب شوید و به همان امر و نهى خدا اكتفا كنید و آنچه بر شما مشتبه شده و علم آن را ندارید، از خود دور كنید و علم آن را به عالم واگذارید تا اجر برید و نزد خداوند معذور باشید در پى علم ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه قرآن باشید و آنچه را كه خداوند در آن حلال كرده، از حرامهایش بازشناسید. این براى شما به خداوند نزدیك‏تر و از جهل و نادانى دورتر است و نادانى را به اهلش واگذارید چرا كه اهل نادانى فراوان و اهل علم اندكند و خداوند خود فرموده است: بر فراز هر صاحب علمى، دانشمندى است. » (6)

پى‏نوشتها:

1 - حشر / 9: و یوثرون على انفسهم و لو كان بهم خصاصه و من یوق شح نفسه فاولئك هم المفاحون.
2 - انسان / 8: و یطعمون الطعام على حبه مسكینا و یتیما و اسیرا.
3 - اگر مقصود از عیال، همسر باشد نافى ادعایى است كه ثابت‏شده زیرا نفقه همسر مقدم بر نفقه خویشان است‏شاید بتوان گفت كه مقصود در اینجا نفقه غیر واجب و مانند آن است كه این گونه در آن توسع جایز است.
4 - فرقان / 67: الذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و كان بین ذلك قواما.
5 - اسراء / 31: فلا تجعل یدك مغلولة الى عنقك و لا تبسطها كل البسط فتقعد ملوما محسورا.
6 - یوسف / 76: و فوق كل ذى علم علیم.

پنج شنبه 20/11/1390 - 12:54
اهل بیت
نویسنده:محمد محمدی اشتهاردی
منبع:داستان صاحبدلان
روزی یكی از شاگردان برجسته امام صادق (علیه السلام) یعنی مفضل با یكی از منكران خدا بنام ابن ابی العوجاء برخورد كرد، و پس از آنكه چند جمله از مطالب الحاد و كفر از او شنید، ناراحت شد به گونه ای كه نتوانست بر خشم خود مسلط شود فریاد زد: ای دشمن خدا، دین خدا را به مسخره گرفته ای و ذات پاك خدا را انكار می كنی ؟ و... ابن ابی العوجاء گفت : ای آقا اگر تو اهل بحث و بررسی هستی با تو بحث می كنیم ، چنانكه حجت و دلیل تو استوار بود از تو پیروی می كنیم و اگر اهل بحث و بررسی نیستی و سخنی باتو نداریم و اگر تو از شاگردان جعفر بن محمد (امام صادق (علیه السلام)) هستی ، او با ما چنین برخورد نمی كرد و اینگونه ناراحت نمی شد و ستیز نمی نمود، او گفتار ما را بیش از آنچه تو شنیدی شنیده است ، هرگز در برابر ما بدگوئی نكرد، و در پاسخ دادن به ما از حد نزاكت خارج نشد و انه للحلیم الرزین ، العاقل الرصین ، لایعتریه خرق ولا طیش ولا نزق بدان كه او بردبار با وقار، او اندیشمند متین و استوار بود، برخوردهای برنده و خورد كننده و سركوب آور او را از پای در نمی آورد بلكه همچنان استوار و خلل ناپذیر بر جای خود می ماند، او سخن ما را می شنید به خوبی گوش فرا می داد و دلیل ما را در می یافت ، و وقتی كه سخن ما تمام می شد به طوری كه گمان می بردیم كه او (امام) را مغلوب ساخته ایم ، آنگاه با چند جمله كوتاه و گفتار مختصر، اساس دلائل ما را فرو می ریخت و حجتش بر ما غالب می شد و راه عذر را بر ما می بست و دیگر توان جواب رد نداشتیم اگر تو از شاگردان او هستی همچون او با ما برخورد كن .
پنج شنبه 20/11/1390 - 12:53
اهل بیت
نویسنده:براتعلى چگینی
منبع:روزنامه رسالت
اشاره:
به اتفاق همه مسلمانان، پیامبر بزرگوار اسلام(ص) اهل بیت عصمت و طهارت را هماهنگ با قرآن کریم معرفى کرده است. یکى از آن معصومین(ع-) با توجه به نصوص و روایاتى که از پیامبر بزرگوار اسلام(ص) و ائمه پیش از ایشان به ما رسیده- امام صادق(ع)‌ مى‌باشند که ششمین جانشین پیامبر و امام مسلمانان به شمار مى‌روند. ایشان در نگاه اهل سنت، به‌عنوان یکى از عترت پیامبر مورداحترام بوده و به‌عنوان مرجع علمى و دینى شناخته شده مى‌باشند. گفتار بزرگان اهل سنت پیرامون فضایل و مناقب، جایگاه علمى و کرامات و...ایشان گواه روشنى است و به گفته جاحظ یکى از علماى اهل سنت اکتفا کرده که مى‌گوید: “جهان از علم و فقه جعفربن محمدسرشار شد.”(1) آراسته بودن امام‌صادق(ع) به خلق و خوى روحانى و معنوى سبب مى‌شد که مردم در برخورد اولیه با ایشان شیفته و شیداى او شوند. هرکس با ایشان در مجلسى برخورد مى‌کرد بدون اینکه با آن حضرت به صحبت و گفتگو بپردازد به عظمت و بزرگى آن حضرت پى مى‌برد. بدین‌علت است که بزرگان اهل‌سنت از عمروبن ابى مقدام نقل کرده‌اند که مى‌گفت: “چون به جعفر صادق(ع) نظر مى‌کردم متوجه مى‌شدم که آن حضرت از سلاله پیامبران است.”(2) در این نوشتار سعى داریم به چند مورد از فضایل و مکارم اخلاقى وجود مبارک امام صادق(ع) که- بسیار متعدد مى‌باشند و- در منابع اهل‌سنت آمده اشاره ‌کنیم:

1- حسن خلق

اخلاق نیکو داشتن مهمترین فضیلت براى پیشوایان دینى محسوب شده به طورى که این خصلت نیکو در جلب دلها و رفعت مقام نزد خدا و مردم نقش مهمى دارد.
امام صادق(ع) فرمودند: “مومن در روز قیامت، هیچ عملى پس از واجبات به پیشگاه خداوند متعال نمى‌آورد، که از خوش‌خلقى فراگیر همه مردم، نزد خداوند متعال محبوب‌تر باشد.”(3)
آن حضرت همانند پدران بزرگوار خود در کلیه صفات نیکو و سجایاى اخلاقى سرآمد روزگار بود. درباره حسن خلق آن حضرت نقل کرده‌اند که: مردى از حجاج وارد مدینه شده و خوابیده بود. چون بیدار شد، خیال کرد همیان او را دزدیده‌اند. پس بیرون آمد و امام صادق را دید. پس دست حضرت را گرفت و گفت: تو همیان مرا برداشته‌ای! حضرت بدون اینکه ناراحت شود، فرمودند: چه چیزى داخل آن بود؟ آن مرد گفت: هزار دینار طلا در آن بود. حضرت آن مرد را به خانه برد و هزار دینار به او بخشید. پس آن مرد به خانه خود برگشت و همیان را در خانه خود یافت، آنگاه به سوى امام صادق(ع) برگشت و از حضرت عذرخواهى کرد و خواست هزار دینار را به حضرت برگرداند، ولى امام نپذیرفتند و فرمودند: ما چیزى را که داده‌ایم، پس نمى‌گیریم. پس آن مرد پرسید: این آقا کیست؟ گفتند: امام جعفر صادق(ع(.)4)
آن امام گرامى نسبت به همه محبت داشته و با همگان اعم از سیاه و سفید و عرب و عجم خوش‌برخورد و نسبت به دوستان وفادار بودند. نقل شده که مردى سیاه چهره ملازم حضرت بود. امام(ع) مدتى ایشان را ندید. سپس روزى در جمع دوستان از حال او پرس‌وجو کرد. مردى با حالت تمسخر گفت: “انه نبطی؛ آن مرد نبطى (یعنى مرد عامی) مى‌باشد!” پس امام صادق(ع) فرمودند: اصل و شخصیت هر انسانى به عقل و حسب و دین و تقواى اوست و همه مردم (سیاه و سفید) یکسان هستند، پس آن مرد شرمگین شد.(5)

2- تقوا و پرهیزکاری

تقوا در اسلام به‌عنوان یک ارزش اصیل اخلاقى و هدف عبادت معرفى شده و از موقعیت بسیار ممتازى برخوردار مى‌باشد به طورى که بهترین توشه آخرت و بزرگترین وسیله سعادت و شرط قبولى اعمال است. عبادت و بندگى کردن خداى سبحان از شناخت و معرفت سرچشمه مى‌گیرد و آن حضرت در علم و معرفت سرآمد همه و در عبادت و بندگى خدا و اخلاص همانند اجداد طاهرینش در اوج قله کمال بودند.
مالک بن انس، فقیه و امام بزرگ اهل تسنن در توصیف امام صادق(ع) مى‌نویسد:
“من پیوسته به حضور حضرت صادق(ع)‌مشرف مى‌شدم. بیشتر اوقات حضرت تبسم بر لب داشت ولى چون نامى از رسول خدا(ص) برده مى‌شد، رنگش متغیر و کبود و گاهى زرد مى‌شد. مدت زمان زیادى نزد او مى‌رفتم و او را در یکى از سه حال مى‌دیدم: یا در حال نماز بود، یا روزه داشت و یا مشغول قرائت قرآن بود. هرگاه از رسول خدا(ص) حدیث نقل مى‌کرد، با طهارت بود. از زاهدان و عابدانى بود که خشیت الهى وجودشان را فرا گرفته بود...”(6)
عبدالحلیم جندى از عالمان معاصر اهل‌سنت از مالک‌بن انس روایت مى‌کند:
یک سال با او حج به جا آوردم. وقتى سوار بر مرکب براى احرام مهیا شد، هرچند خواست لبیک بگوید، صدا در گلویش قطع شد و نزدیک بود از مرکب به زیر افتد. عرض کردم: اى پسر رسول‌خدا(ص( )در احرام) ناگزیر نخست باید لبیک بگویی. فرمود: چگونه لبیک بگویم، مى‌ترسم خداى عزوجل بفرماید: “لالبیک و لاسعدیک...”(7)
پیوسته در طاعت خدا بود و عزت را در عبادت و طاعت خدا مى‌جست. همواره این دعا را بر لب داشت که: “اللهم اعزنى بطاعتک؛ خدایا؛ مرا به طاعت خود عزیز گردان.”(8) همچنین به دیگران مى‌فرمود: “هیچ زاد و توشه‌اى برتر از تقوا نیست و چیزى نیکوکارتر از سکوت و کم‌حرفى نیست.”(9)

3- پاکیزگی

دین مقدس اسلام به پاکیزگى و نظافت اهمیت زیادى داده است. از پیامبر گرامى اسلام(ص) گرفته تاائمه طاهرین(ع) و وجود مبارک امام صادق(ع) هر کدام به زبانى که مردم آن را درک کنند موضوع نظافت را تذکر داده و آنها را به اصول و مقررات بهداشتى تشویق کرده‌اند.
نقل شده است روزى سفیان ثورى حضرت را دید که قبایى آراسته و زیبا پوشیده است. سفیان ثورى مى‌گوید: با تعجب به حضرت مى‌نگریستم. پس حضرت فرمودند: اى ثوری! چه شده که چنین با تعجب نگاه مى‌کنی؟ آیا از آنچه مى‌بینی، تعجب مى‌کنی؟ گفتم اى فرزند رسول خدا! این لباس، لباس شما و پدرانت نیست، پس حضرت فرمودند:‌اى ثوری! آن زمان، زمان فقر و ندارى امت بود و آنان به اقتضاى زمانشان لباس مى‌پوشیدند، ولى این زمان، زمان نعمت است و نعمت به سوى امت روى آورده است.
سپس حضرت قباى رویین را کنار زد و قباى پشمى خشنى را که زیر لباس‌هایش پوشیده بود، نشان داد و فرمود: ما این لباس خشن را براى خدا پوشیده‌ایم و لباس رویین و آراسته را براى شما. پس هر آنچه براى خدا باشد، پوشیده مى‌داریم و آنچه براى شما باشد، آشکارش مى‌کنیم.”(10)
عبدالحلیم جندى مى‌نویسد:
امام صادق(ع) مى‌فرمودند: “آنگاه که خداوند نعمتى را به کسى ارزانى مى‌دارد، دوست دارد آن نعمت را نزد او ببیند؛ زیرا خداوند زیباست و زیبایى را دوست دارد” و مى‌فرمودند: “خداوند زیبایى را دوست دارد و از فقر و فقرنمایى ناخرسند است.” همچنین مى‌فرمودند: “مرد باید لباس خویش را پاکیزه نگه دارد و از بوى خوش استفاده کند و خانه خویش را گچ‌کارى کند و آستانه خود را پاکیزه سازد.”(11)

4- عفو و گذشت

عفو و گذشت، احسان و کرم، عادت اهل بیت‌رسول الله(ص) است و در معناى عفو گفته‌اند: “العفو ترک عقوبه الذنب، عفو و گذشت، خوددارى از مواخذه و مجازات مجرم است.”(12) و امام‌صادق(ع) هم در این خانه رشد یافته و درس عفو و گذشت را از پدران بزرگوارش فرا گرفته بودند. امام صادق(ع) فرمودند: “انا اهل بیت مروتنا العفو عمن ظلمنا؛ ما خاندانى هستیم که مروت و مردانگى ما در عفو از کسى است که در حق ما جفا کرده است” و در اینجا به نمونه‌هایى از عفو و گذشت امام صادق(ع)‌که در کتابهاى اهل سنت آمده است اشاره مى‌کنیم.
علامه یوسف بن محمد اندلسى در کتاب الف‌باء مى‌نویسد:
روایت شده است، حضرت کنیزى داشت که در ظرفى آب بر دستان حضرت مى‌ریخت. پس در این هنگام ظرف به پیشانى امام خورد و به شدت درد گرفت. وقتى کنیز متوجه شد، گفت: اى مولاى من و الکاظمین الغیظ؛ مومنان کسانى هستند که در ناراحتى کظم غیظ مى‌کنند” و حضرت فرمودند: کظم غیظ کردم، پس گفت: والعافین عن الناس؛ مومنان، اهل گذشت هستند.”حضرت فرمودند: تو را بخشیدم. کنیز گفت: خدا نیکوکاران را دوست دارد. حضرت فرمودند: تو در راه خدا آزادى و هزار درهم نیز به تو بخشیدم.(13)
عبدالحلیم جندى مى‌نویسد:
آن حضرت اعضاى خانواده‌اش را از رفتن روى بلندى باز مى‌داشت. روزى امام به خانه آمد. یکى از کنیزکانش که کودک او را نگهدارى مى‌کرد و با کودک بالاى نردبان رفته بود،‌تا چشمش به حضرت افتاد از خطایى که کرده بود هول شد و بدنش لرزید، و کودک از دستش به زمین افتاد و از دنیا رفت. حضرت با چهره‌اى برافروخته بیرون رفت و هنگامى که سبب آن را از ایشان پرسیدند، فرمود: رنگ چهره‌ام به سبب مردن کودک نیست، بلکه بدین جهت است که کنیزک از آمدن من به وحشت افتاد. پس از آن به کنیز فرمودند: تو در راه خدا آزادى و از تو گذشتم.”(14)

5- بخشندگی

بخشندگى اهل بیت عصمت و طهارت‌(ع) بى‌نظیر مى‌باشد و آن هم فقط براى رضاى خداوند است.
هیاج بسطام مى‌گوید:
“کان جعفر بن محمد یطعم حتى لایبقى لعیاله شی؛ یعنى امام جعفر بن محمد چنان اطعام مى‌فرمود که حتى براى اهل و عیالش چیزى باقى نمى‌ماند.”(15) امام صادق(ع) در وصیت به فرزندش فرمودند: “اى فرزند! اگر کسى از تو چیزى خواست، به او احسان کن.”(16)
عبدالحلیم جندى در این باره مى‌نویسد:
عین زیاد، نام مزرعه‌اى از آن امام صادق(ع) بود. او به کارکنانش دستور مى‌دادند که راهى به داخل باغ باز کنند تا مردم به درون آن راه یابند و از میوه‌هاى آن بخورند. هر روز ده سفره مى‌انداخت که بر سر هریک ده نفر مى‌نشست، هرگاه ده نفر بر مى‌خاستند، ده نفر دیگر به جاى آنها مى‌نشستند.
هر یک از همسایگان که به مزرعه نمى‌آمد، یک ظرف از آن خرماها را برایشان مى‌فرستاد، زمان برداشت محصول که مى‌رسید، پاداش کارگران را مى‌داد. آنچه بر جاى مانده بود، به دستور امام به مدینه برده مى‌شد و در میان مردم تقسیم مى‌گردید و به هریک در خور حال وى چیزى مى‌رسید.
حضرت به همه احسان و محبت مى‌کردند و گناه افراد سبب نمى‌شد که حاجت او را روا نکنند، مى‌بخشیدند و موعظه مى‌کردند.
شقرانى که فردى گناهکار و شراب‌خوار بود، مى‌گوید: گرفتار بودم و شفیعى نداشتم. سرگردان بودم که ناگاه جعفربن محمد را دیدم. پس گفتم: فدایت شوم، من غلام شقرانى هستم و حاجت خود را اظهار کردم. پس حضرت به من عطایى کرد و سپس فرمودند:
اى شقرانی! نیکى از همه خوب است و از تو پسندیده‌تر و زشتى از همه بد است و از تو بدتر، به‌خاطر مکانى که نزد ما داری.
زمخشرى پس از نقل این جریان مى‌نویسد: بنگرید امام چگونه احسان مى‌کند و حاجت شقرانى را روا مى‌کند و به او احترام مى‌گذارد، با اینکه از حال او آگاه بود. بنگرید که چگونه او را موعظه مى‌کند؛ این خلق و خو همان خلق و خوى پیامبران است.(17)
فضل‌بن روزبهان از علماى اهل سنت در شرح فرازى از صلوات مخصوص آن حضرت مى‌نویسد: آن حضرت فریادرس و یارى‌کننده ضعیفان و عاجزان در پیشامدها و بلاها بود و این به رحم و عطوفت آن حضرت برعاجزان اشاره دارد؛ چنان‌که روایت کرده‌اند هرگاه براى کسى حادثه یا فقرى پیش مى‌آمد به جوار لطف و احسان آن حضرت در مدینه پناه مى‌برد و از خوان نعمت آن حضرت بهره مى‌برد؛ انگار شیعه اهل بیت است.(18)

پى‌نوشتها:

1- شرح نهج‌البلاغه، ج15، ص 189، ابن ابى‌الحدید
2- یوسف مزی، تهذیب الکمال، ج3، ص 421
3- اصول کافی، ج2، ص 100
4- احقاق الحق، ج12، ص 231، به نقل از عبدالکریم بن هوازن شافعی
5- مطالب السوول، ج1، ص 286، کمال‌الدین محمدبن طلحه شافعی
6- الامام صادق(ع)، ص 77، ابوزهره
7- الامام صادق(ع)، ص 212، ابوزهره
8- تهذیب الکمال، ج5، ص 90
9- همان
10- حلیه الاولیا، ج3، ص 193
11- الامام صادق(ع)، ص 204
12- سفینه البحار، ج2، ص 207
13- الف‌باء، ج3، ص 499، یوسف بلوی
14- الامام الصادق، ص 151
15- حلیه الاولیاء، ج3، ص 194
16- الامام الصادق، ص 361 و 362
17- موسوعه الامام الصادق(ع)، ج1، ص 337، قزوینى به نقل از زمخشری، ربیع‌الابرار، ج2، ص 513
18- وسیله الخادم الى المخدوم، فضل بن روزبهان، اقوال به‌نقل از امام صادق(ع) از دیدگاه اهل سنت، مهدى لطفی

پنج شنبه 20/11/1390 - 12:53
اهل بیت
نویسنده: سید محسن امین
ترجمه: على حجتى كرمانى
منبع:كتاب«سیره معصومان»
در اینجا باید به نكته مهمى اشاره كرد و آن اینكه مناقبى كه براى هر یك از ائمه ذكر شده در بسیارى از اوقات با یكدیگر اختلاف دارد. البته این بدان معنا نیست كه منقبتى كه به یك امام مخصوص داشته‏ایم در امام دیگر موجود نبوده است. بلكه آنان همگى در تمام مناقب و فضایل پسندیده مشترك‏اند. آنان همه از یك نور و از یك طینت‏سرشته شده‏اند و هر كدام در برخوردارى از صفات پسندیده سرآمد مردم روزگار خویش بوده‏اند اما از آنجا كه مقتضیات هر دوره و بازنمودهاى این صفات در ائمه، بر حسب اختلاف هر عصر و دوره، متفاوت است هر یك مناقب خاص خود را دارند. به عنوان مثال ظهور آثار شجاعت از امیر مؤمنان (ع) و فرزند بزرگوارش امام حسین (ع) همچون ظهور آنان در دیگر ائمه نیست. شجاعت على (ع) با جهاد وى در ركاب پیغمبر (ص) و نبرد او با قاسطین و مارقین و ناكثین در روزگار خلافتش به ظهور رسید و شجاعت‏حسین (ع) نیز به هنگامى كه دستور یافت‏با ستمگران به مبارزه برخیزد، آشكار شد. اما دیگر ائمه چون مامور به تقیه و مدارا بودند، بروز جاعت‏بدان‏گونه كه در آن دو امام (ع) مشاهده شد، لزومى نیافت. اما با این وصف همه آنان در اینكه شجاع‏ترین مردم زمانه خویش بوده‏اند، مشترك‏اند. در عوض صفت علم در امام باقر (ع) و امام صادق (ع) بیش از سایر ائمه به چشم مى‏خورد. زیرا شرایط آنان به گونه‏اى بود كه در واپسین روزگار حكومتى مى‏زیستند كه به نابودى مى‏گرایید و در همان حال حكومت دیگرى مى‏رفت تا جایگزین حكومت پیشین شود. اما صفت علم در تمام آنها مشترك است و آنان همگى داناترین مردم روزگار خویش بوده‏اند. همچنین نشانه‏هاى كرم و بخشش و فراوانى صدقات و آزاد كردن بندگان در برخى از ائمه نسبت‏به بعضى دیگر نمود بیش‏ترى دارد چرا كه از نظر مالى وسعت معیشت داشته‏اند و یا آنكه در زمان آنها تعداد فقرا بسیار بوده است. اما همه آنان در كرم و سخاوت سرآمد دوران خود به حساب مى‏آمده‏اند. در برخى از ائمه نیز صفت عبادت از برجستگى بیش‏ترى برخوردار است و این بدان خاطر بوده كه اطلاع مردم از احوال آنان كمتر بوده و یا آنكه آن امام مدت اندكى در دنیا زیسته است. با این حال همه ائمه عابدترین مردم زمانه خویش به شمار مى‏آمده‏اند. همچنین صفت‏حلم در برخى از ائمه بیش از سایر امامان در نظر جلوه مى‏كند، چرا كه ممكن است آن امام در طول زندگى خویش متحمل انواع آزار و اذیت‏شده و تحمل آن همه سختى و شكنجه خود به خود سبب بروز حلم بیش‏ترى از سوى امام مى‏گردد. اما با این وصف همه امامان از حلیم‏ترین مردم روزگار خویش محسوب مى‏شده‏اند. اینك به بازگویى مناقب و فضایل امام صادق (ع) مى‏پردازیم. مناقب آن حضرت بسیار است كه به اقتصار از آنها یاد مى‏كنیم.

علم

عبد العزیز بن اخضر جنابذى در كتاب معالم العترة الطاهره از صالح بن اسود نقل مى‏كند كه گفت: «شنیدم جعفر بن محمد مى‏گوید: پیش از آن كه مرا از دست دهید، هر چه مى‏خواهید از من بپرسید. زیرا هیچ كس پس از من نمى‏تواند از علوم و دانشها، چنان كه من به شما مى‏گویم، شما را آگاه كند. »
ابن حجر در الصواعق، مى‏نویسد: مردم به اندازه‏اى از علوم امام صادق (ع) نقل كرده‏اند كه سخنانش توشه راه كاروانیان و مسافران و آوازه‏اش در هر گوشه و كنار زبانزد مردم گشته است. ابن شهر آشوب در مناقب مى‏گوید: «از آگاهى به علوم امام صادق (ع) به اندازه‏اى نقل شده كه از هیچ كس دیگرى منقول نیست. »وى همچنین مى‏نویسد: «نوح بن دراج به ابن ابى لیلى گفت: آیا تا كنون به خاطر حرف كسى از سخن یا كار خود دست كشیده‏اى؟گفت: خیر مگر حرف یك نفر. پرسید: او كیست؟پاسخ داد: جعفر بن محمد. »
شیخ مفید در ارشاد مى‏نویسد: علومى كه از آن حضرت نقل كرده‏اند به اندازه‏اى است كه ره توشه كاروانیان شد و نامش در همه جا انتشار یافت. دانشمندان در بین ائمه (ع) بیشترین نقلها را از امام صادق روایت كرده‏اند. هیچ یك از اهل آثار و راویان اخبار بدان اندازه كه از آن حضرت بهره برده‏اند از دیگران سود نبرده‏اند. محدثان نام راویان موثق آن حضرت را جمع كرده‏اند كه شماره آنها، با صرف نظر از اختلاف در عقیده و گفتار، به چهار هزار نفر مى‏رسد.
نگارنده: این نكته شایان ذكر است كه تنها حافظ بن عقده زیدى در كتاب رجال خود نام راویان موثق آن حضرت را جمع‏آورى كرده و آنها را به چهار هزار نفر رسانده است. همچنین در مقدمه‏هاى پیشین قول محقق را در معتبر نقل كردیم كه گفته بود: «علوم فراوان و ارزشمندى از ناحیه جعفر بن محمد نقل شده كه عقول را به حیرت وا مى‏دارد».
تنها یكى از راویان آن حضرت به نام ابان بن تغلب، سى هزار حدیث از امام صادق (ع) نقل كرده است. كشى در رجال به سند خود از امام صادق (ع) نقل كرده است كه فرمود: ابان بن تغلب سى هزار حدیث از من روایت كرد. همچنین نجاشى در رجال خویش به نقل از حسن بن على وشا در حدیثى آورده است كه گفت: «در این مسجد (مسجد كوفه) محضر نهصد تن از بزرگان حدیث را درك كردم كه همگى مى‏گفتند جعفر بن محمد برایم حدیث كرد.
امام صادق (ع) نیز مى‏فرمود: سخن من سخن پدرم و سخن او سخن جدم و سخن وى سخن على بن ابى طالب و سخن على سخن رسول خدا (ص) و سخن او گفتار خداوند عز و جل است.
ابن شهر آشوب در مناقب مى‏نویسد: هیچ كتاب حدیث و حكمت و زهدى و موعظه‏اى از گفتار امام صادق (ع) خالى و بى‏بهره نیست. و همه مى‏گویند جعفر بن محمد چنین گفت و جعفر بن محمد صادق چنین فرمود.
پنج شنبه 20/11/1390 - 12:53
اهل بیت
نویسنده: سید محسن امین
ترجمه: على حجتى كرمانى
منبع:كتاب«سیره معصومان»
1 - نامه امام به نجاشى والى اهواز كه به نام رساله عبد الله بن نجاشى شهرت دارد. نجاشى مؤلف رجال گوید كه وى به جز این رساله، تصنیف دیگرى از امام صادق (ع) ندیده است. اما مى‏توان نظر نجاشى را چنین توجیه كرد كه این تنها اثرى است كه به دست امام صادق (ع) تدوین شده و باقى آثار از جمله چیزهایى است كه توسط راویان آن حضرت جمع آورى شده است.
2 - رساله‏اى از آن حضرت كه صدوق در كتاب خصال آن را ذكر كرده و سندش را از اعمش به امام صادق رسانیده است. این نامه حاوى احكام اسلامى از قبیل وضو و غسل و انواع آنها و نماز و اقسام آن و زكات، زكات مال و زكات فطره، و حیض و صیام و حج و جهاد و نكاح و طلاق، صلوات بر پیامبر (ص) و دوستى اولیاى خدا و برائت از دشمنان خدا و نیكى به پدر و مادر و حكم متعه ازدواج و حج و احكام اولاد و كردار بندگان و جبر و تفویض و حكم كودكان و عصمت پیامبران و ائمه و مخلوق بودن قرآن و وجوب امر به معروف و نهى از منكر و معناى ایمان و عذاب قبر و بعث و تكبیر در عید فطر و قربان و احكام زنى كه وضع حمل كرده و احكام خوردنیها و نوشیدنیها و صید ماهى و قربانى و گناهان كبیره و مسائلى از این قبیل، مى‏باشد.
3 - كتابى در توحید كه به خاطر نام روایتگر آن توحید مفضل نام دارد. این كتاب در رد دهریون و اثبات خداوند جزو بهترین كتابها به شمار مى‏رود و تمام آن در ضمن بحار الانوار موجود است. همچنین این كتاب به صورت جداگانه با چاپ سنگى در مصر به چاپ رسیده است. و بنابر آنچه در مجله المقتبس خوانده‏ام این كتاب در استانبول هم به چاپ رسیده كه هنوز آن را ندیده‏ام.
4 - كتاب اهلیلجة، این كتاب هم به وسیله مفضل بن عمر روایت‏شده و در ضمن بحار الانوار موجود است. در مقدمه بحار آمده است كه سیاق كتابهاى توحید (مفضل) و اهلیلجة بر صحت آنها دلالت دارد. سید على بن طاوس در كشف المحجة لثمرة المهجه در آنجا كه فرزندش را سفارش مى‏كند، گوید: به كتاب مفضل بن عمر كه امام صادق (ع) آن را بر وى املا فرموده بنگر كه درباره آثار و پدیده‏هایى است كه خداوند آفریده است. و نیز كتاب اهلیلجة را بخوان كه كتاب بس پرارزشى است.
اما در فهرست ابن ندیم آمده است: نویسنده كتاب اهلیلجة معلوم نیست و گویند آن را امام صادق (ع) نوشته است اما این محال است. اما ابن ندیم درباره علت محال بودن این امر هیچ دلیلى نیاورده است.
5 - كتاب مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة كه منسوب به امام صادق (ع) است. این كتاب همراه با كتاب جامع الاخبار چاپ شده است. اما مجلسى در مقدمه بحار درباره آن گفته است: در این كتاب مطالبى آمده كه خواننده خردمند و مطلع را با تردید مواجه مى‏كند. اسلوب این كتاب شبیه دیگر سخنان و آثار ائمه (ع) نیست و الله یعلم. مؤلف كتاب وسایل در پایان كتاب هدایة گوید: از جمله كتابهایى كه بر ما ثابت است كه قابل اعتماد نیست و از آنها نقل نكردیم كتاب مصباح الشریعة منسوب به امام صادق (ع) است. زیرا سند آن ثابت‏شده نیست و در آن سخنانى آمده كه مخالف با تواتر است.
صاحب ریاض العلما نیز به هنگام ذكر كتابهاى مجهول و ناشناخته مى‏نویسد: مصباح الشریعة در اخبار و مواعظ كتابى معروف و متداول است. . . . بلكه این كتاب از تالیفات یكى از صوفیان است. اما ابن طاوس و ظاهر عبارت سید على بن طاوس در كتاب امان الاحظار نشان مى‏دهد كه وى بر این كتاب اعتماد داشته است. زیرا در آنجا مى‏گوید: از جمله كتابهایى كه باید با مسافر همراه باشد كتاب اهلیلجة است. این كتاب حاوى مناظره امام صادق (ع) با طبیبى هندى است كه درباره شناخت‏خداوند جل جلاله به طرزى عجیب و بدیهى استدلال شده به طورى كه آن طبیب هندى پس از این مناظره به الوهیت و یگانگى خداوند اقرار كرده است. همچنین كتاب مفضل بن عمر كه از امام صادق (ع) روایت كرده و در زمینه وجوه حكمت در خلقت گیتى و آشكار كردن اسرار آن است، باید همراه مسافر باشد. این كتاب در نوع خود بسیار شگفت‏آور است. و نیز كتاب مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة از امام صادق (ع) باید با مسافر باشد. این كتاب درباره سلوك به سوى خداوند و توجه به او و دستیابى به اسرارى كه در آن نهفته است، بس لطیف و گرانقدر است.
كفعمى در مجموع الغرائب روایات بسیارى را با لفظ قال الصادق از مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة نقل كرده است. شهید ثانى در كشف الریبة و نیز در منیة المرید و مسكن الفواد و اسرار الصلاة روایاتى از مصباح الشریعة نقل كرده و آنها را قاطعانه به امام صادق (ع) نسبت داده و در پایان برخى از آنها آورده است: آنچه گفته شد تماما از كلام امام صادق (ع) بود. سید حسین قزوینى در كتاب جامع الشرایع، به هنگام ذكر مآخذ كتاب، گوید: مصباح الشریعة به شهادت شارح فاضل شهید ثانى و سید بن طاوس و مولانا محسن كاشانى و عده‏اى دیگر منسوب به امام صادق (ع) است. بنابراین، پس از تایید اینان جایى براى تشكیك و تردید در این كتاب باقى نمى‏ماند.
6 - رساله آن حضرت خطاب به یارانش. كلینى این رساله را در آغاز روضة كافى به سند خود از اسماعیل بن جابر از ابو عبد الله (ع) نقل كرده است: امام صادق (ع) این رساله را براى اصحاب خود مرقوم داشت و به آنها دستور داد كه آن را به یكدیگر درس دهند و در آن نظر كنند و آن را فراموش نكنند و بدان عمل كنند. اصحاب نیز این رساله را در جایگاه عبادت خود در خانه‏هاشان گذارده بودند و چون از كار فراغ مى‏یافتند آن را مى‏خواندند.
كلینى در همان كتاب به سند خود از اسماعیل بن مخلد سراج نقل كرده كه گفت: این نامه از طرف امام صادق (ع) خطاب به اصحابش ابلاغ گردید، آغاز این نامه چنین است: «بسم الله الرحمن الرحیم. اما بعد، از پروردگارتان عافیت طلب كنید». آنگاه تمام نامه را ذكر كرده است. همچنین قسمتى از آغاز این نامه در تحف العقول تحت عنوان رساله امام به گروهى از پیروان و یارانش، ذكر شده است.
7 - رساله امام به پیروان شیوه راى و قیاس.
8 - رساله آن حضرت درباره غنایم و وجوب خمس در آنها. در تحف العقول این قسمت و تا بخش شانزدهم از این رساله، نقل شده است.
9 - سفارش امام صادق (ع) به عبد الله بن جندب.
10 - سفارش آن حضرت به ابو جعفر محمد بن نعمان احول.
11 - رساله‏اى كه برخى از شیعیان آن را نثر الدرر نامیده‏اند.
12 - سخنان آن حضرت در وصف محبت اهل بیت و توحید و ایمان و اسلام و كفر و فسق.
13 - رساله آن حضرت درباره وجوه معیشت و كسب و كار بندگان و وجوه اخراج اموال.
امام (ع) این نامه را در پاسخ كسى كه از وى درباره جهات معیشت‏بندگان كه در آنها كسب و كار و معامله بین یكدیگر انجام مى‏دهند و نیز وجوه نفقات پرسیده بود، نوشت.
14 - رساله آن حضرت در احتجاج بر صوفیه كه آن حضرت را از طلب رزق و روزى نهى مى‏كردند.
15 - گفتار آن حضرت درباره خلقت انسان و تركیب او.
16 - كلمات قصار آن حضرت. ما برگزیده‏اى از این سخنان را كه در تحف العقول نقل شده، در بخش حكم و آداب آن حضرت ذكر خواهیم كرد. در این باره، كتابهاى دیگرى از امام صادق (ع) موجود است كه اصحاب آن حضرت بر اساس آنچه كه از وى روایت‏شده، گرد آورده‏اند. از این رو منتسب ساختن كتب مزبور به امام صادق (ع) صحیح به نظر مى‏رسد. چرا كه املا خود یكى از طرق تالیف است. نجاشى در كتاب خود، نام پنج كتاب از این قبیل را یاد مى‏كند و نحوه دستیابى خود را بدانها تذكر مى‏دهد. البته بعید نیست كه برخى از كتابهایى كه نجاشى نام برده با آنچه قبلا یاد شد، تداخل پیدا كند. این كتابها عبارتند از:
الف: نسخه‏اى كه نجاشى به هنگام ذكر زندگانى محمد بن میمون زعفرانى از آن یاد كرده است. وى درباره محمد بن میمون گوید: او از اهل سنت است و فقط یك روایت از امام صادق (ع) نقل كرده است.
ب. روایتى كه فضیل بن عیاض از امام صادق (ع) نقل كرده است. نجاشى در شرح زندگانى فضیل گوید: او از مردم بصره و از ثقات اهل سنت‏بود و از امام صادق (ع) یك روایت نقل كرده است.
ج. نسخه‏اى كه عبد الله بن ابى اویس بن مالك بن عامر اصبحى همپیمان بنى تمیم بن مرة بن ابو اویس، از آن حضرت نقل كرده است. نجاشى درباره او گوید: او نسخه‏اى از امام جعفر بن محمد (ع) روایت كرده است.
د. نسخه‏اى كه ابراهیم بن رجاء شیبانى نقل كرده است. نجاشى گوید: وى از امام جعفر صادق (ع) نسخه‏اى روایت كرده است.
ه. نسخه‏اى كه سفیان بن عینیة بن ابى عمران هلالى نقل كرده است. نجاشى گوید: او نسخه‏اى از امام جعفر بن محمد روایت كرده است.
و. كتابى كه جعفر بن بشیر بجلى روایت كرده است. شیخ طوسى در الفهرست گوید: جعفر كتابى دارد كه منسوب به امام صادق (ع) به روایت على بن موسى الرضا (ع) مى‏باشد.
ز. مجموعه رسایل آن حضرت كه جابر بن حیان كوفى آن را روایت كرده است. یافعى در كتاب مرآة الجنان گوید: امام صادق (ع) در علوم یكتاشناسى و غیر آن سخنان ارزشمندى دارد. و شاگرد او، جابر بن حیان، كتابى در هزار برگ تالیف كرده كه رسایل آن حضرت را كه حدود پانصد رساله است، در برمى‏گیرد.
نگارنده: هیچیك از بزرگان شیعه، كه درباره رجال شیعه و اصحاب ائمه كتابها نوشته‏اند مانند شیخ طوسى و نجاشى و معاصران و پیشینیان و متاخران از آنها، درباره اینكه جابر بن حیان از شاگردان یا اصحاب امام صادق (ع) بوده است، سخنى نگفته‏اند. حال آنكه اینان در مذهب خود از دیگران آگاهتر هستند. البته در فهرست ابن ندیم گفته شده است: شیعیان گویند كه جابر بن حیان یكى از بزرگان شیعه و ابواب آنان بوده است. ابن ندیم در ادامه گوید: «شیعیان گمان مى‏كنند كه جابر از اصحاب امام صادق (ع) بوده است. . . و سپس گفته است: جابر كتابهایى در مذاهب شیعه دارد كه آنها را در جاى خود یاد خواهم كرد». البته تفصیل مطلب به هنگام شرح زندگانى جابر نقل خواهد شد. این مطلبى بود كه ما در آغاز آن را نوشته بودیم، اما بعدا بر ما ثابت‏شد كه جابر بن حیان در زمره شاگردان امام صادق (ع) جاى داشته است.
ك. تقسیم الرؤیا، در كشف الظنون است كه تقسیم الرؤیا از تالیفات امام جعفر صادق (ع) است. در الذریعة آمده است كه ما سندى مبنى بر این كه این كتاب به كس دیگرى جز امام صادق (ع) منسوب باشد پیدا نكردیم. اما ظاهرا مى‏توان گفت كه این كتاب تالیف یكى از شیعیان به استناد روایات امام صادق (ع) است.
آنچه گفته شد مربوط به كتابهایى بود كه تا كنون تدوین گردیده و به نامهاى خاصى شناخته شده است. وگرنه آنچه دانشمندان از آن حضرت در شاخه‏هاى گوناگون علمى همچون كلام و توحید و سایر اصول دین و فقه و اصول فقه و طب و مناظره و حكمت و موعظه و آداب و غیره نقل كردند، آن چنان فراوان و بسیار است كه نمى‏توان آنها را برشمرد. و براى آگاهى از آنها باید به كتابهاى حدیثى كه متكفل جمع‏آورى سخنان آن حضرت شده‏اند، رجوع كرد.
پنج شنبه 20/11/1390 - 12:52
اهل بیت
نویسنده: سید محسن امین
ترجمه: على حجتى كرمانى
منبع:كتاب«سیره معصومان»
محدثان، نام راویان موثق آن امام را گرد آورده‏اند كه شمار آنان، با وجود اختلاف در آرا و گفتار، به چهار هزار تن مى‏رسد. تنها ابن عقده زیدى در كتاب رجال خود چهار هزار راوى براى آن حضرت برشمرده و كتابهاى آنان را یاد كرده است تا چه رسد به دیگران. ابن غضایرى كه مستدركى بر كتاب ابن عقده نوشته، بر تعداد راویان امام صادق (ع) افزوده است. و تنها یكى از راویان آن حضرت به نام ابان بن تغلب سى هزار حدیث از آن امام نقل كرده است. حسن بن على وشا گوید: «در این مسجد، (مسجد كوفه) نهصد تن از مشایخ حدیث را درك كردم كه همگى مى‏گفتند جعفر بن محمد چنین حدیث كرد. بسیارى از بزرگان فقها و برجستگان پهنه علم و دانش از پرورش یافتگان مكتب امام صادق (ع) بوده‏اند. از این عده مى‏توان به كسانى همچون زرارة بن اعین و دو برادرش بكر و حمران، جمیل بن صالح و جمیل بن دراج و محمد بن مسلم طائفى و برید بن معاویه و هشام بن حكم و هشام بن سالم و ابو بصیر و عبید الله و محمد و عمران حلبى و عبد الله بن سنان و ابو الصباح كنانى و بسیارى دیگر از فضلا اشاره كرد.
به غیر از این چهار هزار تن كه ذكر آنان گذشت، شمار بسیارى دیگر از دانشمندان برجسته و پیشوایان مذاهب اهل سنت و بزرگان علم از آن حضرت حدیث نقل كرده و از بهره‏وران مكتب آن حضرت محسوب مى‏شده‏اند. از این میان مى‏توان به افرادى مانند یحیى بن سعید انصارى و ابن جریح و مالك بن انس و سفیان ثورى و ابن عیینه و ابو حنیفه و شعبه و ایوب سختیانى و جابر بن حیان كوفى و ابان بن تغلب و ابو عمرو بن علاء و عمرو بن دینار و بسیارى دیگر اشاره نمود. از غلامان آن حضرت نیز كسانى مانند ابو یزید بسطامى و ابراهیم بن ادهم و مالك بن دینار، از مكتب آن حضرت بهره‏ها بردند. علت انتشار علوم آن حضرت و كثرت كسانى كه از محضر وى كسب فیض كردند این است كه وى اواخر حكومت‏بنى امیه و اوایل حكومت‏بنى عباس را درك كرده بود. آن حضرت حكومت‏بنى امیه را در زمانى كه به افول و ضعف گراییده بود درك كرد و توانست‏با كم شدن فشار و ترس از حكومت علوم پدران گرامى‏اش را انتشار دهد. همچنین زندگى آن حضرت در آغاز حكومت‏بنى عباس كه هنوز خاندان ابو طالب مورد حسد شدید واقع نشده بودند و بنى العباس خود را حكومتى برخاسته از نسل هاشم مى‏پنداشتند و امام صادق (ع) را از مفاخر خود حساب مى‏كردند، باعث مى‏شد تا آن حضرت با آزادى بیشترى به تعلیم شاگردان و نشر علوم همت گمارد.
از آن حضرت در تفسیر و در علم كلام ورد دهریون، روایات بى‏شمارى نقل شده است و كتاب توحید مفضل براى نمونه‏اى از این باب كافى است. همچنین از پاسخهاى آن حضرت در خصوص سؤالات فقهى و غیره كتابهاى فراوان و ارزشمندى تدوین شده است. اصول مهم و اساسى علم اصول فقه از آن حضرت فرا گرفته شده و چهار صد تالیف از چهار صد نویسنده درباره پاسخهاى آن حضرت در زمینه سؤالات اصول فقه پدید آمده كه به نام الاصول الاربعمائه مشهور است. از كسانى كه در قرن دوم در علم تفسیر و انساب معروف بودند، محمد بن سائب كلبى، اسماعیل بن عبد الرحمن سدى كبیر و ابو حمزه ثمالى را مى‏توان نام برد. در فقه و حدیث در آن دوره، بجز امام صادق (ع) ، ابو حنیفه امام مذهب حنفى و شاگردش ابو یوسف و مالك بن انس امام مذهب مالكى و محمد بن عبد الرحمن بن ابى لیلى و ابن جریح و عروة بن زبیر و ابن سیرین كه از مفسران بنام بود، و حسن بصرى و شعبى از شهرت و آوازه بسیار برخوردار بودند.
در تاریخ و مغازى محمد بن اسحاق بن یسار و در علوم عربى معاذ بن مسلم هراء كوفى واضع علم صرف و در ستاره‏شناسى خاندان نوبخت و در میان كتاب، عبد الحمید، یكى از نویسندگان بزرگ جهان و كاتب مروان حمار آخرین خلیفه اموى، از آوازه بسیار بهره‏مند بودند. از نویسندگانى كه جزو اصحاب امام صادق (ع) بودند نیز باید از ابو حامد اسماعیل كاتب كوفى نام برد، و از شاعران و سخنورانى كه در عصر آن حضرت شهرتى به دست آوردند و برخى از آنان نیز در ردیف مداحان وى بودند باید سید حمیرى، اشجع سلمى، كمیت و پسرش مستهل و برادرش ورد و ابو هریره ابار و ابو هریره عجلى و عبدى و جعفر بن عفان و سلیمان بن قته عدوى و سیف و ابراهیم بن هرمه و منصور نمرى را نام برد.
پنج شنبه 20/11/1390 - 12:52
اهل بیت
نویسنده: سید محسن امین
ترجمه: على حجتى كرمانى
منبع:كتاب«سیره معصومان»

تولد، وفات، طول عمر و مدفن آن حضرت (علیه السلام)

امام جعفر صادق (ع) در پگاه روز جمعه یا دوشنبه هفدهم ربیع الاول و یا غره رجب سال 80 هجرى، معروف به سال قحطى، در مدینه دیده به جهان گشود. اما بنا به گفته شیخ مفید و كلینى و شهید، ولادت آن حضرت در سال 83 هجرى اتفاق افتاده است. لكن ابن طلحه روایت نخست را صحیح‏تر مى‏داند و ابن خشاب نیز در این باره گوید: چنان كه ذراع براى ما نقل كرده، روایت نخست، سال 80 هجرى، صحیح است. وفات آن امام (ع) در دوشنبه روزى از ماه شوال و بنا به نوشته مؤلف جنات الخلود در 25 شوال و به روایتى نیمه ماه رجب سال 148 هجرى روى داده است. با این حساب مى‏توان عمر آن حضرت را 68 یا 65 سال گفت كه از این مقدار 12 سال و چند روزى و یا 15 سال با جدش امام زین العابدین (ع) معاصر بوده و 19 سال با پدرش و 34 سال پس از پدرش زیسته است كه همین مدت، دوران خلافت و امامت آن حضرت به شمار مى‏آید و نیز بقیه مدتى است كه سلطنت هشام بن عبد الملك، و خلافت ولید بن یزید بن عبد الملك و یزید بن ولید عبد الملك، ملقب به ناقص، ابراهیم بن ولید و مروان بن محمد ادامه داشته است. وفات امام صادق (ع) پس از گذشت ده سال از خلافت منصور عباسى روى داد و پس از مرگ در آرامگاه بقیع، در جوار پدرش امام باقر و جدش امام زین العابدین و عموى بزرگوارش امام حسن بن على علیهم السلام به خاك سپرده شد.

مادر امام صادق (علیه السلام)

كنیه مادر امام (ع) را ام فروه گفته‏اند. برخى نیز كنیه او را ام القاسم نوشته و اسم او را قریبه یا فاطمه، پدرش قاسم بن محمد بن ابى بكر و مادرش را اسماء، دختر عبد الرحمن بن ابى بكر ذكر كرده‏اند. و این همان مفهوم فرمایش امام صادق (ع) است كه گفت: به راستى ابو بكر دو بار مرا به دنیا آورد. و شریف رضى نیز در این باره سروده است:
و حزنا عتیقا و هو غایة فخركم
بمولد بنت القاسم بن محمد (1)
شیخ كلینى در كتاب كافى به سند خود از عبد الاعلى نقل كرده است كه گفت: روزى ام فروه را دیدم كه به گرد كعبه طواف مى‏كرد، او لباسى بر تن كرده بود كه با آن شناخته نمى‏شد پس حجر الاسود را با دست چپ استلام كرد. ناگهان یكى از مردانى كه به طواف مشغول بود رو به ام فروه كرد و گفت: اى بنده خدا، سنت را خطا كرده‏اى. پس ام فروه گفت: ما از علم شما بى‏نیازیم.

كنیه امام صادق (علیه السلام)

كنیه آن حضرت ابو عبد الله بوده است و این كنیه از دیگر كنیه‏هاى وى معروف‏تر و مشهورتر است. محمد بن طلحه گوید: برخى كنیه آن حضرت را ابو اسماعیل دانسته‏اند. ابن شهر آشوب نیز در كتاب مناقب مى‏گوید: آن حضرت مكنى به ابو عبد الله و ابو اسماعیل و كنیه خاص وى ابو موسى بوده است.

لقب امام صادق (علیه السلام)

آن حضرت القاب چندى داشت كه مشهورترین آنها صادق، صابر، فاضل و طاهر بود. از آنجا كه وى در بیان و گفتار راستگو بود، او را صادق خواندند.

نقش انگشترى امام صادق (علیه السلام)

نقش انگشترى آن حضرت‏«الله ولیى و عصمتى من خلقه‏»بوده است. البته روایات مختلفى درباره نقش انگشترى امام (ع) نقل شده است. مانند: «ما شاء الله لا قوة الا بالله، استغفر الله، الله خالق كل شى، انت ثقتى فاعصمنى من خلقك، یا ثقتى قنى شر جمیع خلقك، اللهم انت ثقتى فقنى شر خلقك، انت ثقتى فاعصمنى من الناس، الله عونى و عصمتى من الناس، ربى عصمتى من خلقه‏». روایت‏شده است كه امام موسى كاظم (ع) ، انگشترى امام صادق (ع) را به هفت دینار و در روایتى دیگر به هفتاد دینار خریدارى كرد.

فرزندان امام صادق (علیه السلام)

آن حضرت ده فرزند داشت. هفت پسر و سه دختر. برخى فرزندان آن حضرت را یازده تن ذكر كرده‏اند كه هفت نفر از آنان پسر و باقى دختر بوده‏اند. نام فرزندان آن حضرت چنین بوده است: اسماعیل اعرج كه او را اسماعیل امین نیز خوانده‏اند، عبد الله، ام فروه، وى همان كسى است كه با پسر عموى خود كه همراه با زید بن على قیام كرده بود ازدواج كرد. شیخ مفید گوید: مادر آنان فاطمه، دختر حسین بن على بن حسین بن على بن ابى طالب بوده است. عبد العزیز بن اخضر جنابذى گوید: مادر آنان فاطمه، دختر حسین اثرم بن حسن بن على بن ابى طالب نام داشته است.
فرزندان دیگر آن امام (ع) عبارت بودند از: امام موسى كاظم، محمد دیباج و اسحاق و فاطمه كبرى، كه از كنیزى به نام حمیده بربریه، زاده شده بودند. عبد العزیز بن اخضر جنابذى گوید: وى به همسرى محمد بن ابراهیم بن محمد بن على بن عبد الله بن عباس درآمد و در خانه او نیز وفات یافت.
دیگر از فرزندان آن حضرت عبارت بودند از: عباس، على عریضى، اسماء و فاطمه صغرى، كه هر یك از كنیزى متولد شده بودند. كسانى كه فرزندان امام (ع) را ده تن دانسته‏اند از ذكر نام فاطمه كبرى خوددارى كرده‏اند و آنان كه اولاد وى را یازده نفر كرده‏اند فاطمه كبرى را جزو فرزندان امام صادق (ع) قلمداد كرده‏اند. از عبارت ابن شهر آشوب در كتاب مناقب چنین برمى‏آید كه ام فروه همان اسماء بوده است. چنان كه مى‏گوید: «اسماء ام فروه، كسى است كه پسر عمویش كه در ركاب زید بن على قیام كرده، او را به زنى گرفت‏». صحت این نظر بعید نیست. چرا كه ام فروه، كنیه به حساب مى‏آید نه اسم. با این ترتیب اگر فاطمه كبرى را جزو فرزندان امام ذكر كنیم و ام فروه و اسماء را یك تن بدانیم، اولاد آن امام همان ده تن خواهد بود.

پى‏نوشت:

1 - و اندوهى كهن است و آن بلنداى افتخار شماست‏به میلاد دختر قاسم بن محمد.

پنج شنبه 20/11/1390 - 12:51
اهل بیت
نویسنده:محمدباقر پورامینى
منبع:ماهنامه كوثر

جوان و امام صادق(علیه السلام)

نگاه مهربان امام صادق(ع) به جوانان، همراه با بزرگداشت‏شخصیت،تكریم استعدادها و صلاحیت‏ها، احترام به نیازها و توجه به قلب‏هاى‏پاك و زلال آنان بود و اقبال جمع جوانان به سوى امام(ع) فرایندعملكرد و رفتار متین، محبت‏آمیز، حكیمانه و سرشار از خلوص وعاطفه آن حضرت بود، بدان حد كه سخنش بر اریكه دل آنان مى‏نشست،زیرا گرایش جوان به خوبى، نیكى و زیبایى بیشتر و سریعتر ازدیگران است. پدیده‏اى كه امام بدان اشاره نموده مى‏فرماید:
«انهم اسرع الى كل خیر» (1)
جوانان زودتر از دیگران به خوبیها روى مى‏آورند.
رفتار و سخن امام صادق(ع) ترجمان حقیقى این گفته رسول خدا(ص)است كه فرمود:
«اوصیكم بالشبان خیرا، فانهم ارق افئده‏» (2)
سفارش مى‏كنم شما را كه، با جوانان به خوبى و نیكویى رفتاركنید، چرا كه آنان نازك دل و عاطفى‏ترند.
امام ضمن توجه به روح لطیف و احساس آرمانى جوانان، یاران‏ونزدیكان خود را نیز به دقت و توجه در این نكات رهنمون مى‏ساخت. از جمله، یكى از یاران امام به نام «مؤمن طاق‏» (3) براى پیام‏رسانى و تبلیغ دین، مدتى را در شهر بصره گذراند. وقتى كه به‏مدینه بازگشت، خدمت امام صادق(ع) رسید، حضرت از او پرسید:
به بصره رفته بودى؟
آرى!
اقبال مردم را به دین و ولایت چگونه دیدى؟
بخدا اندك است! مى‏آیند ولى كم!!
جوانان را دریاب، زیرا آنان به نیكى و خیر از دیگران‏پیشتازترند. (4)
گزیده‏اى از منشور جوان را در اندیشه صادق آل محمد(ص) مرورمى‏نماییم:

كوچ عصر

جوانى «فرصت نیكو» و «نسیم رحمت‏» است كه باید به خوبى ازآن بهره جست و با زیركى، ذكاوت و تیزبینى آن عمت‏خداداد راپاس داشت; زیرا كه این فرصت، «ربودنى‏» و «رفتنى‏» است وضایع ساختن آن، چیزى جز غم، اندوه و پشیمانى را براى دوران پس‏از آن به ارث نمى‏گذارد.
زندگى كوتاه است و راه كار دراز و فرصت زودگذر! تنها سرمایه‏گرانبهاى ما وقت است كه بازگشتى ندارد، از این رو بزرگترین فن‏بهترزیستن، بهره جستن از فرصتهاى بى‏نظیرى است كه برما مى‏گذرد;این سخن امام صادق(ع) را باید جدى گرفت:
«من انتظر عاجله الفرصه مواجله الاستقصاء سلبته الایام فرصته،لان من شان الایام السلب و سبیل الزمن الفوت‏» (5)
به هركس فرصتى دست دهد و او به انتظار بدست آوردن فرصت كامل آن‏را تاخیر اندازد، روزگار همان فرصت را نیز از او برباید، زیراكار ایام، بردن است و روش زمان، از دست رفتن.

رنگ خدا

آدمى با ورود به دوران جوانى به دنبال «هویت‏» جدیدى مى‏گردد;آن احساس نسبتاپایدار از یگانگى خود، از این كه: «من كه هستم‏و كه باید باشم؟» كه دستیابى به آن، به فرد امكان مى‏دهد كه‏ارتباطات خود را با خویشتن، خدا، طبیعت و جامعه تنظیم دهد.
در این مرحله هویت‏یابى نقش «آگاهى و بینش‏» بسیار مؤثر وكارساز بوده، بر «رفتار و عمل‏» پیشى دارد، در این دوران، ممكن است‏سرگردانى در هویت‏سبب گردد كه جوان نسبت‏به كیستى خودو نقش اجتماعى خود دچار تردید گردد و این شك ضمن برهم زدن‏هماهنگى و تعادل روانى، او را به «بحران هویت‏» بكشاند،بحرانى كه جوان به پیرامون اهداف بلند مدت، انتخاب شغل،الگوهاى رفاقت ، رفتار و تمایل جنسى، تشخیص مذهبى، ارزشهاى‏اخلافى و تعهد گروهى با تردید و شك خواهد نگریست.
در شكل‏دهى هویت، «معرفت دینى‏» نقش مهمى را ایفا مى‏كند و درواقع، دین مى‏تواند تكیه گاه جوان و رهایى دهنده او از این‏بحران باشد; البته «دانش‏»، «كار و تلاش‏» نیز در ساماندهى‏هویت او كارساز است. (6)
بنابراین، جوان باید رنگ خدایى گیرد تا هویتش خدایى گردد،«دین‏» همان «رنگ خدا» است كه همگان را بدان دعوت مى‏كنند: (صبغه‏الله و من احسن من الله صبغه) (7) ; رنگ خدایى (بپذیرید!) وچه رنگى از رنگ خدا بهتر است؟ امام صادق(ع) درباره آیه فوق‏مى‏فرماید:
«مقصود از رنگ خدایى همان دین اسلام است.» (8)
دین به انگیزه جوان در بنا و آراستن هویت او پاسخ مى‏دهد، چراكه آدمى داراى عطشى است كه فقط با پیمودن راه خدا فرومى‏نشنید (9) ; از این رو امام صادق(ع)، یادگیرى بایدها و نبایدهاو اندیشه‏هاى سبز دین را از ویژگیهاى دوران جوانى مى‏داند. (10) وگاه نسبت‏به آن دسته از جوانانى كه «علم دین‏» نمى‏دانند و درپى‏آن نمى‏روند، رنجیده خاطر مى‏گردد. (11)

قرائت معتبر دین

دین اسلام، همان روش زندگى است كه میان زندگى اجتماعى و پرستش‏خداى متعال پیوند مى‏دهد و در همه اعمال فردى و اجتماعى براى‏انسان مسوولیت‏خدایى ایجاد مى‏كند، كه این مجموعه عقاید ودستورهاى علمى، اخلاقى، سبب خوشبختى انسان در این سرا و سعادت‏جاوید در جهان دیگر مى‏شود.
فهم از دین چگونه است؟ و جوان دین خود را از كه بجوید؟!
آیا هركس مى‏تواند به فهمى از دین برسد؟!
آیا هر فهمى از دین، صواب و پسندیده است؟!
آیا «فهم دینى‏» فهم نسبى است و هیچ فهم ثابتى وجودندارد؟! (12)
و یا آن كه یك تفسیر و قرائت رسمى از دین وجود دارد.
پس از رحلت رسول اكرم(ص)، مكتب‏اهل‏بیت(ع) به عنوان «ثقل اصغر»در جایگاه علیهم السلام بیین حقیقى دین خوش درخشید، و لیكن‏افراد و گروههایى نیز به عللى!! در برابر این اندیشه قرارگرفته، با طرح «قرائت مختلف از دین‏» به مقابله با معارف‏معصومان علیهم السلام پرداختند و مع الاسف تاریخ فرهنگ و معارف‏اسلامى ما همیشه شاهد عرصه گردانى و فریب افكار عمومى از سوى‏خالقان دیدگاههاى دینى بود.
در عصر امام صادق(ع) فراى از رواج مكاتب الحادى و هجوم‏اندیشه‏هاى یونانى و ایجاد نهضت ترجمه، دیدگاهها و نظریات‏گوناگونى در چارچوب «قرائتهاى دینى‏» طرح گردید، حتى برخى ازارباب فرق كه خود مدتى در محضر پیشواى ششم شاگردى كرده بودند،به طرح دیدگاه خویش و عنوان دیدگاه برتر و صواب پرداختند و درمقابل منادى، احیاگر و متولى قرائت‏حقیقى دین، امام صادق(ع)،ایستادگى كردند و گروهى را به سمت‏خود كشاندند.
امام در برخورد با این دیدگاهها، خود به افشاى آنها پرداخت واز سویى به تربیت‏شاگردان همت گمارد تا آنان در عرصه‏هاى مناظره‏و گفتگو به بافته‏هاى ایشان پاسخ گویند.
نكته‏اى كه بسیار دل امام را مى‏آزرد، توطئه جذب جوانان از سوى‏این فرقه‏هاى منحرف، اما مدعى اسلام بود، به عنوان نمونه، امام‏صادق(ع) جوانان را از گرایش به دو فرقه مطرح آن عصر، مرجئه (13) و غلاه (14) بر حذر مى‏داشت. امام مى‏فرمود:
«برجوانانتان از غلات برحذر باشید كه آن‏ها را به فساد نكشانند;زیرا غلات پست‏ترین خلق خدا هستند، اینان ظمت‏خداى را كوچك‏مى‏كنند و ادعاى ربوبیت و خدایى را براى بندگان او قائل‏هستند.» (15)
امام با اصل قرار دادن پیشگیرى، ارائه دقیق دین حقیقى وبرگرفته از مكتب اهل‏بیت علیهم السلام را به جوانان توصیه‏مى‏كردند تا راه را بر رهزنان اندیشه جوانان سد نمایند، حضرت‏مى‏فرمود:
«جوانان را دریابید! به آنان حدیث و دین بیاموزید، پیش از آن‏كه مرجئه برشما پیشى‏گیرند.» (16)
امام صادق(ع) همچنین جوانان را مخاطب خود ساخته مى‏فرماید:
«یامعشرالاحداث! اتقواالله و لاتاءتوا الروساء، دعوهم حتى‏یصیروا اذنابا لا تتخذوا الرجال ولائج من دون الله، انا و الله‏خیر لكم منهم‏» (17)
اى گروه جوانان! از خدا پروا كنید و نزد روسا(ى منحرف) نروید،واگذاریدشان تا (از جایگاه بافتنى خود بیفتند و) به دنباله روتبدیل شوند، آنان را به جاى خدا همدم خود نگیرید، به خدا سوگندكه من براى شما از ایشان بهترم.
آنگاه با دست‏خود به سینه‏اش زد.

رسم رفاقت

دوست‏خوب یكى از سرمایه‏هاى بزرگ زندگى و از عوامل خوشبختى آدمى‏است و انسان در انس با دوست احساس مسرت مى‏كند و شادمانى و نشاطرا در گرو همنشین با رفیق مى‏داند.
«رفیق شایسته‏»، براى جوان جایگاه خاص خویش را دارد و اهمیت‏آن به گونه‏اى است كه در شكل دهى شخصیت او نقش بزرگى ایفا كرده،اولین احساسات واقعى نوع دوستى را در وى ایجاد مى‏كند.
جوان از یك سو به كشش طبیعى و خواهش دل، عاشق دوستى و رفاقت‏است و به ایجاد عمیق‏ترین روابط دوستانه با یك یا چند نفر ازهمسالان خود هست و از طرف دیگر بر اثر احساسات ناسنجیده و عدم‏نگرش عقلانى ممكن است در دام رفاقت‏با دوستان نادان و تبهكارافتد (18) ; از این رو خطر وجود دوستان بد و ناپاك، این نگرانى‏را در جوان ایجاد مى‏كند كه «چگونه یك دوست‏خوب و یكدل راانتخاب كنم؟»
امام صادق(ع) رفقا را سه نوع مى‏داند:
1- كسى كه مانند غذا به آن نیاز هست و آن «رفیق عاقل‏» است.
2- كسى كه وجود او براى انسان به منزله بیمارى مزاحم و رنج‏آور است و آن «رفیق احمق‏» است.
3- كسى كه وجودش به منزله داروى شفا بخش است و آن «رفیق روشن‏بین و اهل خرد» است. (19)
شیوه انتخاب دوست در نگاه پیشواى ششم، این گونه است:
«رفاقت، حدودى دارد، كسى كه تمام آن حدود را دارانیست، كامل‏نیست، و آن كس كه داراى هیچ یك از آن حدود نیست، اساسا دوست‏نیست:
1- ظاهر و باطن رفیق، نسبت‏به تو یكسان باشد.
2- زیبایى و آبروى تو را جمال خود بیند و نازیبایى تو را نازیبایى خود بداند.
3- دست‏یافتن به مال یا رسیدن به مقام، روش دوستانه او رانسبت‏به تو تغییر ندهد.
4- در زمینه رفاقت، از آنچه در اختیار دارد، نسبت‏به تومضایقه ننماید.
5- تو را در مواقع گرفتارى و مصیبت ترك نگوید.» (20)
«دوست آینه تمام نماى دوست‏» است و دو دوست مثل دو دست‏اند كه‏آلایش یكدیگر را مى‏شویند و به فرموده امام صادق(ع): «كسى كه‏بیند دوستش روش ناپسندى دارد و او را بازنگرداند، با آنكه توان‏آن را دارد، به او خیانت كرده است.» (21)
امام صادق(ع) ضمن تاكید فراوان به‏انتخاب دوست‏خوب و پایدارى‏در این دوستى، جوانان را از رفاقت‏با نادان و احمق پرهیزمى‏دهد:
«كسى كه از رفاقت‏با احمق پرهیز نكند، تحت تاثیر كارهاى‏احمقانه وى قرار مى‏گیرد و اخلاقش همانند اخلاق ناپسند اومى‏شود.» (22)
در فرهنگ نورانى حدیثى ما، جوانان را از رفاقت‏با «بدنامان‏»برحذر داشته، (23) آنان را به دورى از دوستان خائن و متجاوز وسخن چین ترغیب مى‏سازند، امام صادق(ع) مى‏فرماید:
«از سه طائفه مردم كناره‏گیرى كن و هرگز طرح دوستى و رفاقت‏باآن مریز; خائن، ستمكار و سخن چین. زیرا كسى كه براى تو به‏دیگرى خیانت كند، روزى نیز به تو خیانت‏خواهد كرد و كسى كه‏براى تو به دیگران ظلم و تجاوز كند، به تو نیز ظلم خواهد كرد وكسى كه از دیگران نزد تو سخن چینى كند، علیه تو نیز نزد دیگران‏نمامى خواهد نمود.» (24)
راه و «رسم رفاقت‏» در ثبات و پایدارى دوستى مؤثر است، گوشه‏اى‏از شیوه آن را در كلام امام صادق(ع) مى‏نگریم:
«كمترین حق آن است كه: دوست‏بدارى براى او چیزى كه براى خود دوست مى‏دارى. كراهت داشته‏باشى در حق او، از آن‏چه براى خود كراهت دارى. از خشم اوبپرهیزى، به دنبال رضا وخشنودى او باشى. با جان و مال و زبان ودست و پایت او را كمك كنى. مراقب و راهنماى او و آیینه اوباشى. سوگندش را قبول كنى، دعوتش را اجابت نمایى، هرگاه بیمارشد، به عیادتش بروى و هرگاه فهمیدى حاجتى دارد، قبل از این كه‏بگوید، آن را انجام دهى، و وى را ناگزیر نكنى كه انجام كار رااز تو درخواست كند...» (25)

خاتمه

سخنان و گفته‏هاى نغز امام صادق(ع) روح و جان را قوت بخشیده،منشور دستورهاى زندگى و سعادتمندى آن است. امیداست جامعه جوان‏و پرنشاط، هندسه شخصیت و هویت‏خود را در پرتو معارف این‏امام(ع) ترسیم كرده، خود و جامعه را در سیره ومنش، در مسیرتحقق آرمان جامعه دینى و مدینه آرمانى اهل‏بیت علیهم السلام ،سمت و سو بخشند.

پى‏نوشتها:

1- بحارالانوار، ج‏23، ص‏236.
3- محمدبن على بن نعمان، معروف به «احول‏» و «مؤمن طاق‏» ازبزرگان شیعه و از یاران دانشمند امام صادق(ع) و امام كاظم(ع)بوده است. خاطره مناظرات اوبا ابوحنیفه زیبا و ماندگار است. همچنین امام صادق(ع) او را دوست مى‏داشت. (رجال الشیخ، شیخ‏طوسى، انتشارات جامعه مدرسین، ص‏296; منتهى المقال، ابوعلى‏حائرى، انتشارات آل‏البیت، قم، ج‏6، ص 135 و136.)
4- بحارالانوار، ج‏23، ص‏236 و237.
5- همان، ج 78، ص 268.
6- روانشناسى نوجوان، اسماعیل بیابانگرد، ص‏133 و123;روانشناسى رشد با نگرش به منابع اسلامى، دفتر همكارى حوزه ودانشگاه، ج 2، ص 998 992; جوان و رسالت‏حوزه، تعریف جوانى،میرباقرى، كانون اندیشه جوان، ص 30.
7- بقره، آیه 138.
8- اصول كافى، ج 2، ص 14.
9- نهج البلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدى، خطبه 124، ص 122.
10- امام صادق(ع) مى‏فرماید: «الغلام یلعب سبع سنین، یتعلم سبع‏سنین، یتعلم الحلال و الحرام سبع سنین‏»; فرزند، در هفت‏سال‏نخست‏بازى نماید، در هفت‏سال دوم آموزش یابد و در هفت‏سال سوم(جوانى) حرام و حلال را فراگیرد. (وسایل الشیعه، ج 15، ص 194.)
11- امام مى‏فرماید: «لو اتیت‏بشاب من شاب الشیعه لایتفقه‏لادبته‏»; (تحف العقول، حرانى، ص 302.
12- امروزه «بحث قرائتهاى مختلف از دین‏» ریشه در نگاه‏نسبى‏گرایى به دین دارد كه همان منشا هر منوتیكى است. یعنى‏بنابراین كه در تفسیر متون و یا در كل فهم آدمى به نسبیت قائل‏شوند; در نتیجه هیچ فهم ثابت وجود نخواهد داشت و هركس بدون‏ابزار و متد اجتهاد خود را در فهم از دین توانا خواهد دانست!
13- مرجئه در عصر امویان و با كمك آنان شكل گرفت. این فرقه‏نیت را اصل شمرده و گفتار و كردار را بى‏اهمیت دانستند، معتقدبودند همان گونه كه عبادت كردن باكفر سودى ندارد، گناه كردن هم‏چیزى از ایمان نمى‏كاهد و خلیفه را هرچند كه مرتكب گناه كبیره‏بود، واجب الطاعه مى‏انگاشتند. (فرهنگ فرق اسلامى، جواد مشكور، ص‏406 401)
14- «غلات‏» فرقه‏هایى هستند كه در باره ائمه اطهار(ع) گزافه‏گویى كرده، آنان را به خدایى رسانیده و یا به «حلول‏» جوهرنورانى الهى در امامان خود قائل شدند و یا به تناسخ و حلول روح‏خدایى به كالبد ائمه قائل شدند، ائمه اطهار(ع) گزافه گویى این‏طایفه شیاد را منع و از ایشان بیزارى مى‏جستند. (همان، ص‏344347. )
15- سفینه‏البحار، ج 2، ص 324.
16- المحاسن، برقى، ص 605.
17- نورالثقلین، حویزى، ج 2، ص 191; بحارالانوار، ج 24، ص‏246.
18- رابطه دوستى و محبت، احمد مطهرى، ص 58.
19- تحف العقول، ص‏223.
20- الامالى، شیخ صدوق، ص‏397.
21- سفینه‏البحار، ج 2، ص‏59.
22- مستدرك الوسایل، نورى، ج 2، ص 64.
23- وسایل الشیعه، ج‏3، ص‏206.
24- تحف العقول، ص‏326.
25- اصول كافى، ج 2، ص‏169.

پنج شنبه 20/11/1390 - 12:51
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته