عقاید و احکام
سه نفر ( سه گروه از مردم) در روز قیامت از توجه و لطف و عنایت حضرت حق تعالی بی بهره اند، یکی از آنها کسی است که خدا را وسیله کاسبی خویش قرار داده است، چیزی را نمی خرد مگر با سوگند، و چیزی را نمی فروشد مگر با سوگند».
وقتی وارد بازاری میشویم و دنبال کالای خاصی هستیم همانطور که ما جنس مورد نظر خود را جستجو می کنیم و چشمانمان به دنبال آن می چرخد فروشنده ها هم چشمانشان به دنبال مشتری گوشه و کنار را دیدمیزند در این میان عده ای هم در حال گفتگو با مشتریان هستند اگر به مکالمات فروشنده ها و مشتریان دقت کنیم می بینیم که هر فروشنده ای با ادبیات خاص خود مشغول قسم خوردن های مکرر است .
گاه با خود فکر می کنم که آیا این بندگان خدا راست می گویند؟ خوب حالا موضوع به این بی اهمیتی که اینقدر قسم و آیه ندارد بالاخره اگر کسی چیزی لازم داشته باشد میخرد این تکاپو و دست و پا زدن ها چیست؟ خوب تلاش کردن برای کسب روزی که بد نیست اما قسم خوردن به خداوند بر سر مسائل بی اهمیت آیا کار درستی است ؟ خدایی که روزی رسان رهنماست آیا شایسته است که مقام عظیمش نادیده گرفته شود ؟ آن هم فقط به خاطر جلب مشتری؟
ابوذر غفاری می گوید: یک روز پیغمبر اکرم صلی الله علیه واله و سلم فرمود: خداوند تعالی در روز قیامت با سه گروه از مردم سخن نمی گوید و به آن ها نظر لطف نمی نماید، و آنها را (از گناهانشان) پاک و پاکیزه نمی کند، و برای آنان رنج و عذابی دردناک است.
ابوذر گفت: پیغمبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم سه مرتبه این گفتار را تکرار فرمود.
من با شنیدن این سخن و تاکید حضرت بر آن گفتم:
چه آدم های بدبخت و بیچاره ای که ناامید و زیانکار شدند، و سپس از حضرت پرسیدم:ای رسول خدا آن ها چه کسانی هستند؟
پیغمبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم در پاسخ من فرمود:
1- مردی که موی پشت لبش (شاربش) بلند و آویخته باشد.
2- شخصی که بر سر مردم منت می گذارد.
3- کسی که کالایش را با قسم دروغ رواج دهد، و یا بخواهد به این وسیله بگوید که جنس خود را بیشتر از قیمت واقعی خریده است. 1
عن ابی الحسن موسی علیه السلام، قال: ثلاثة لا ینظرالله عزّ و جل الیهم یوم القیامة: احدهم رجل اتّخذالله بضاعة، لا یبیع الا بیمین و لا یشتری الا بیمین. 2
امام کاظم علیه السلام می فرماید: «سه نفر ( سه گروه از مردم) در روز قیامت از توجه و لطف و عنایت حضرت حق تعالی بی بهره اند، یکی از آنها کسی است که خدا را وسیله کاسبی خویش قرار داده است، چیزی را نمی خرد مگر با سوگند، و چیزی را نمی فروشد مگر با سوگند».
پیغمبر اکرم صلی الله علیه واله و سلم فرمود: خداوند تعالی در روز قیامت با سه گروه از مردم سخن نمی گوید و به آن ها نظر لطف نمی نماید، و آنها را (از گناهانشان) پاک و پاکیزه نمی کند، و برای آنان رنج و عذابی دردناک است.
1- مردی که موی پشت لبش (شاربش) بلند و آویخته باشد.
2- شخصی که بر سر مردم منت می گذارد.
3- کسی که کالایش را با قسم دروغ رواج دهد، و یا بخواهد به این وسیله بگوید که جنس خود را بیشتر از قیمت واقعی خریده است
امام غزالی و ملا محسن فیض کاشانی می فرمایند:
انسان باید که از سوگند در معامله شدیداً برحذر باشد، چرا که اگر به دروغ قسم بخورد مرتکب گناه کبیره شده است، گناهی که شهرها را به ویرانه مبدّل می سازد ( به این صورت که آن شهر و دیار را از صفا و صداقت و درستی نهی می نماید، و فضای آن را به غلّ و غش، خدعه و نیرنگ، نفاق و دورویی آلوده می کند، و ساکنین آن را گرفتار رذایل اخلاقی نموده بی سر و سامان می کند) و اگر سوگندش راست و صادق باشد، خدا را وسیله دست یابی به سود و فایده خود ساخته و این عمل زشت و ناشایسته است، زیرا دنیا بی مقدارتر از آن است که نام خدا وسیله ترویج آن گردد آن هم بدون ضرورت ( به ویژه اینکه در معاملات خود با دیگران سوگند بخورید، آن هم سوگند دروغ). 3
..........................................................
پی نوشت ها :
1- آثار الصادقین، جلد 4، ص 170.
2- محجة البیضاء، جلد 3، ص 174.
3- محجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء جلد 3، ص 173؛ احیا ء العلوم، جلد3، ص 161.
منبع : کتاب آفات زبان
چهارشنبه 15/6/1391 - 17:2
عقاید و احکام
معاد بازگشت آفرینش وهستی است به مبدأ آفرینش وپدید آورنده آن، یعنی ازآنجائیکه آفرینش وانسان وجود وهستی خویش را از مبدأ هستی وجهان گرفته است (انا لله وانا الیه راجعون) همه ازاوئیم وبه سوی او روان واوکمال مطلق است وهمه هستی عاشق وشیدای کمال برترومطلق اند وبه سوی او درحرکت وروانند، اما نه به معنای حرکت مکانی بلکه رتبی وسیر درمراتب وجود مانند حرکت تکاملی انسان ازنطفه تابه مراتب عالی آن؛ معاد بازگشت به اصل آفرینش خویش است (انا لله وانا الیه راجعون ) برای:
1 ـ درک وحضور درمحضر کمال مطلق ودرک جمال وجلال مطلق ـ فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر
2 ـ مجازات وپاداش وعکس العمل عملکردهایی که دنیا ظرفیت واکنش بدان رانداشته است.
استاد شجاعی دراین باره فرموده اند:"معاد وبرگشت بسوی حضرت حق ازنظر آیات قرآنی واحادیث یک مسئله کلی وعام بوده ومخصوص به انسان ویابه طبقه خاصی ازموجودات نیست ، چه بسا بعضیها اینجنین فکر بکنند ومعتقد باشند ولی باکمی تأمل ودقت درآیات قران کریم وروایات وتدبر درنکات واشارات واقع درمتون اسلامی کلیت معاد وبرگشت معلوم می گردد. وجودوهستی از مبدأ متعال بوده وازاو سرچشمه میگیرد وبسوی او بازگشت می کند واین بازگشت وبرگشت براساس عشق هروجود وهرموجو د است نسبت به کمال بالا وبالاتر ودرنهایت نسبت به کمال بی نهایت وجمال وجلال مطلق . علم ودرک وبه تعبیر دیگر ، شعور ودرک درهمه وجود سریان دارد وهرموجودی به تناسب رتبه وجودی خود ازشعور ودرک برخوردار است واینطور نیست که بعضی ازموجودات شعور ودرک داشته با شند وبعضی نه .
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ
1-بقره ، آیه 156 همه شعور ودرک دارند وهمه قبل ازهمه چیز به جمال مطلق وکمال بی نهایت وبی حدو خیر محض شعور داشته وعلم دارند واورامی یابند وچون می یابند به او عشق می ورزند واورامی خواهند وبسوی او درحرکتند .
آیات قرآنی که دلالت برعمومیت معاد وکلیت آن می کند برای اهل نظر ودقت زیاد است .
استادشهید مطهری فرموده اند:
"درقرآن ، ماکلماتی شبیه کلمه معاد داریم ؛ کلمه معاد نداریم ولی کلمه " مرجع " یا" رجوع " وکلمه "مآب " داریم . " عود" یعنی بازگشت . "عود" رادرجایی می گویند که یک چیزی ازیک اصلی آمده باشد ، دومرتبه به آن اصل برگردد، می گویند عود کرد .
"رجوع" هم همین طور است ؛ "رجوع" هم یعنی بازگشت؛ باید یک آمدنی باشد تا بازگشت صدق کند؛ ولهذا اگر د ر قرآن درباره قیامت کلمه [ معاد] نداریم ، کلمه "رجوع " داریم اما آنچه درقرآن کلمه "رجوع " وامثال آن آمده، به معنای بازگشت به خداست ، یعنی تعبیر قرآن اینست .
درقرآن هیچ جا رجوع ارواح به اجساد نیامده،یا هیچ جا رجوع به معنای [بازگشت] بعد ازمعدوم شدن نیامده ، بلکه تعبیر این است: " انا لله" ما ازآن خداهستیم ، "وانا الیه راجعون" وما به سوی او بازگشت می کنیم .پس کلمه معاد راهم اگر ما به کار ببریم اگر به معنی عود الی الله استعمال کنیم ، آنوقت با تعبیرات قرآنی ، خوب منطبق می شود.
یا این تعبیر :" وان الی ربک المنتهی " واینکه نهایت وتمامیت وپایانی به سوی پروردگار است ، یعنی به سوی اوهمه چیز پایان می یابد ؛ " ان الی ربک الرُّجعی " وامثال این تعبیرات .
چهارشنبه 15/6/1391 - 17:2
عقاید و احکام
افراد در مقاطع مختلف زندگی با سختیها و مشکلات زیادی روبرو میشوند و بعضی از آنها به خاطر سختیها و مشکلات طاقت خود را از دست داده و لب به شکایت باز میکنند و بارها با خود میگویند: خدایا از میان این همه آدم، چرا من؟ و این سؤالی است که در هر ثانیه انسانهای زیادی از خداوند میپرسند که خدایا چرا من؟
برای اینکه پاسخ خداوند متعال را به این هزاران پرسش بدانیم مقدمه زیر میتواند کمک بسیاری به ما بکند:
از گوشه و کنار خبرهای زیادی را در مورد ورزشکارانی میشنویم که سالها مسابقه داده اند و حتی یک روز هم طعم شیرین پیروزی را تجربه نکردهاند, اما آنقدر در برابر مشکلات و شکست ها ایستادگی کرده اند تا پیروزی را در آغوش کشیده و قله شیرین پیروزی را فتح کرده اند.
در تولد نوزاد هم ماجرا به همین صورت است: نوزاد که یکی از ارزشمند ترین هدیههای خداوندی به پدر و مادر است وقتی به مادر داده میشود که استقامت و صبر و شکیبایی او مورد ارزیابی قرار گرفته شود و درد و رنج طولانی و فوق العاده ای رو سپری کند و حال وقتی از مادران پرسیده میشود میگویند: آری ارزش آن همه درد و رنج و مشقت را داشت.
قانون طلایی زندگی
آری یک قانون طلایی در زندگی وجود دارد که درست قبل از یک پیروزی بزرگ همه چیز تیره و تار و ناامید کننده به نظر میرسد. شخصی که سالها صبر و استقامت از خود نشان داده بود , میگفت من وقتی به موفقیت رسیدم که درست در لبه پرتگاه ناامیدی بودم درست در وسط طوفانهای یأس گرفتار شده بودم که ناگهان اوضاع تغییر کرد و خورشید امید و موفقیت در زندگی من طلوع کرد.
زندگی همیشه این گونه است که سردترین و تاریکترین لحظهها درست قبل از طلوع و تابش آفتاب است و اگر از خود کمی صبر نشان بدهیم آن وقت است که به سرازیری موفقیت و خوشبختی میرسیم.
داستان زندگی علامه طباطبایی شاهد خوبی بر این مدعاست, چنانچه خود علامه از دوران زندگی و اوایل تحصیل میگوید:
(در اوایل تحصیل که به صرف و نحو اشتغال داشتم , علاقه زیادی به ادامه تحصیل نداشتم و از این روی هر چه میخواندم نمیفهمیدم و چهار سال به همین نحو گذراندم. پس از آن یکباره « عنایت خدائی» دامنگیرم شد و در خود یک نوع شیفتگی و بیتابی نسبت به تحصیل کمال حس نمودم به طوری که از همان روز تا پایان تحصیل که تقریبا هیجده سال طول کشید، هرگز نسبت به تعلیم و تفکر احساس خستگی نکردم.(1)
زندگی همیشه این گونه است که سرد ترین و تاریکترین لحظهها درست قبل از طلوع و تابش آفتاب است و اگر از خود کمی صبر نشان بدهیم آن وقت است که به سرازیری موفقیت و خوشبختی میرسیم
داستان ادیسون این مخترع بزرگ نیز به خوبی میتواند این قانون زندگی را بیان کند:
وقتی او به خاطر فهم اندک از دوس , از مدرسه اخراج میشود و دوران نوجوانی را با کارهایی چون فروختن ساندویچ و آب نبات در کنار ریل قطار و یا سبزی فروشی گذراند, و بعد از مدت کمی شنوایی خود را از دست میدهد اما با وجود این اتفاقات که میتواند هر کسی را به طور کلی از زندگی ناامید کند نه تنها ناامید نشد بلکه سعی و تلاش خود را روز افزون کرد و توانست نام خود را به عنوان یکی از بزرگترین مخترعین جهان ثبت کند.(2)
یکی دیگر از افرادی که در زندگی خود موفقیتهای زیادی را بدست آورد استیو جابز است که چند روزی بیش نیست که از مرگ او میگذرد, شخصیتی که در طول زندگانی خود با کوه مشکلات دست و پنجه نرم کرد, او در سخنرانی معروف خود در دانشگاه آکسفورد در مورد مشکلات و سختیهای خود این گونه میگوید:
(از همان ابتدای تولد، مادرم من را به خانوده دیگری واگذار کرد تا مرا بزرگ کنند, در هفده سالگی به دانشگاه رفتم اما بعد از شش ماه به خاطر مشکلات مالی از دانشگاه بیرون آمدم ,فقط به این دلیل که والدین من نمیتوانستند خرج تحصیل مرا فراهم کنند, بعد از بیرون آمدن از دانشگاه هیچ چیز برای من عادی نبود, بطریهای خالی کوکا را جمع میکردم تا بتوانم با پول کمی که در قبال آنها میگیرم غذایی تهیه کنم ,شبها کف اتاق دوستانم میخوابیدم ,زمانی که تنها بیست سال داشتم ,شرکت اپل را در زیر زمین خانه مادربزرگم تاسیس کردم و بعد از ده سال تلاش و کوشش این شرکت به یکی از بزرگترین شرکتهای مطرح دنیا تبدیل شد که دو میلیارد دلار سرمایه و بیش از چهار هزار نفر کارمند داشت اما مدتی نگذشت که باز از آنجا اخراج شدم .
اخراج من از اپل باعث شد که در طی پنج سال دو شرکت دیگر تاسیس کنم و بعد از مدتی اپل یکی از آن دو شرکت را خریداری کرد و من دوباره به اپل برگشتم. اگر از دانشگاه بیرون نمی آمدم نمیتوانستم اپل را تاسیس کنم و اگر از اپل اخراح نمیشدم نمیتوانستم دو شرکت مطرح دیگر را تاسیس کنم. (3)
و سرانجام وی تمامی موفقیتها ی خود را مدیون مشکلات و سختیها و استقامتی که در قبال آنها داشت میداند.
وقتی ما علت وجودی سختیها و مشکلات را در زندگی بررسی میکنیم , متوجه میشویم که زندگی تا حد زیادی برای ما شیرین و لذت بخش میشود, وقتی درک کنیم اوضاع از چه قرار است و قانون زندگی چه طور اجرا میشود, در حقیقت یک گام به جلو میداریم و سختیها و مشکلات را با جان و دل میخریم و پذیرای آنها هستیم .
قانون زندگی به ما میگوید که همیشه سختیها و مشکلات, دایمی و همیشگی نیست و اگر مدتی با آنها دست و پنجه نرم کنید مسلما مشکلات تمام میشود و روزگار خوشی برای شما رقم خواهد خورد .
پاسخ خداوند به این پرسش
خداوند متعال وقتی در آیات الهی از سختیها و مشکلات و در مقابل پیروزیهای انسان سخن به میان میآورد این قانون طلایی زندگی را برای ما به خوبی بیان میکند که مشکلات و سختیها همیشه یک سوم از زندگی انسان را تشکیل میدهد و اگر بتوانیم آنها را به خوبی پشت سر بگذاریم ,دو سوم دیگر زندگی را پیروزیها و موفقیتها رقم خواهند زد و اصلا مشکلات و سختیهاست که انسان را به پیروزیهای بزرگ میرساند و هیچ کسی را در تاریخ نمیتوان یافت که بدون تلاش و کوشش و استقامت در برابر سختیها به پیروزی رسیده باشد .
وقتی در آیات الهی دقت میکنیم مشاهده میکنیم که واژه "عسر" فقط دوازده مرتبه در قرآن به کار رفته است,اما وقتی کلمه "یسر" را نگاه میکنیم میبینیم که سی و شش مرتبه در قرآن بکار رفته است و این یعنی همیشه مشکلات یک سوم آسانیهاست و این سنت الهی است که به دنبال هر سختی رفاه و آسانی را قرار میدهد آنجا که میفرماید :
(وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ : و حتما شما را به اندکی از ترس و گرسنگی و کاهشی از مالها و جانها و محصولات (درختان، یا ثمرات زندگی از زن و فرزند) آزمایش خواهیم نمود و شکیبایان را مژده ده . (4)
گاهی زندگی با آجر به سر شما میکوبد اما در برابر مشکلات زندگی تنها کسانی میتواند سرافراز بیرون بیایند که صبر و استقامت داشته باشند.
اینجاست که خداوند متعال به همه انسانها با تاکید بشارت و مژده میدهد: (فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا: پس (بدان که) مسلما با هر دشواری آسانی است.)(5)
و اینجاست که با تمام وجود در مییابیم که: پایان شب سیه سفید است .
پی نوشت ها :
1) جرعههای جانبخش فرازهائی از زندگی علامه طباطبائی
2) کتاب شرح حال و آثار یکصد نفر از موثرترین شخصیتهای تاریخ جهان
3) سخنرانی استیو جابز در جشن فارغ التحصیلان دانشگاه آکسفورد
4) بقره 155
5) انشراح 5
چهارشنبه 15/6/1391 - 17:1
دعا و زیارت
آثار ذكر
«یاد خداوند» آثار و بركات فراوانی دارد كه در آیات و روایات به آن اشاره شده است. در این جا به برخی از آنها اشاره میكنیم:
1- مورد یاد خدا قرار گرفتن
«فَاذْكُرُونِی أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُواْ لِی وَلاَ تَكْفُرُونِ» (1) مرا یاد كنید تا شما را یاد كنم و كفران نورزید.
ذكر خدا معنای وسیع و مصادیق فراوانی دارد. انسانی كه در تمامی لحظات زندگی به یاد ذات پاكی است كه سرچشمه تمام خوبیها و نیكها میباشد و به این وسیله روح و جان خود را پاك و روشن میسازد، خداوند نیز در تمامی مراحل زندگی و در اوج مشكلات و سختیها او را تنها نمیگذارد.
2- همنشینی با خدا
كسی كه همواره به یاد خدا باشد، خداوند همنشین و جلیس او خواهد بود چنان كه در حدیث قدسی به حضرت موسی (ع) فرمود: ای موسی؛ من همنشین كسی هستم كه مرا یاد كند، موسی سؤال كرد: روزی كه هیچ پناهی نیست جز پناه تو چه كسی در پناه تو خواهد بود. فرمود: آنها كه مرا یاد میكنند و من نیز آنان را یاری میكنم، و با هم دوستی میكنند در راه من، پس دوست دارم آنها را، اینان كسانی هستند كه وقتی بخواهم به اهل زمین بدی برسانم، آنها را یاد كرده و به خاطر آنان بدی را دفع میكنم. (2)
3- محبت خداوند
انسانی كه پیوسته به یاد خداست، حب الهی در قلبش جای میگیرد. چنانچه در زندگی روزمره نیز چنین است كه اگر انسان در تمامی ساعات و در تمامی افكار خود شخص خاصی را در خاطر داشته باشد، كم كم محبت او در قلبش حاكم میشود. در روایت نیز آمده است.
«من اكثر ذكر الله احبه» هر كس زیاد خدا را یاد كند، محبت خداوند در قلبش حاكم میشود. (3)
پس اموال و اولاد تا آنجا كه از آنها در راه خدا و برای نیل به حیات طیبه كمك گرفته شود، از مواهب الهی هستند و مطلوب میباشد
4- فلاح و رستگاری
از نظر قرآن كریم ذكر خدا زمینه رستگاری انسان را فراهم میسازد: «وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِیرًا لَّعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (4) خدا را بسیار یاد كنید، باشد كه رستگار شوید.
5- افزایش بركت و حضور ملائكه
از روایات استفاده میشود خانهای كه ذكر خدا در آن بسیار شود، بركتش بسیار میشود و ملائكه در آن خانه حاضر و شیطانها دور میگردند، و آن خانه برای اهل آسمانها آن چنان درخشنده است كه ستارگان برای اهل زمین، و خانهای كه در آن قرآن خوانده نشود و ذكر خدا در آن نشود، بركتش كم است و ملائكه از آن خانه گریزان میشوند.
6- آرامش
آرامش و اطمینان گمشده انسان امروزی است كه در آرزوی به دست آوردن آن میباشد قرآن كریم راه رسیدن به آرامش را به بشر معرفی مینماید:
«أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» همانا با یاد خدا دلها آرام میگیرد. (5)
7-دوری از شیطان
آنان كه به یاد خدا هستند از وسوسههای شیطان متأثر نمیشوند و یاد خدا سلاحی است كه از آنها در برابر شیطان محافظت مینماید.
«إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّیْطَانِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ» (6)
پرهیزگاران هنگامی كه گرفتار وسوسههای شیطان شوند، به یاد خدا و پاداش و كیفر او میافتند؛ و (در پرتو یاد او، راه حق را میبیند و) ناگهان بینا میشوند.
ذكر یونسیه
8- غذای روح
حضرت علی (ع) میفرماید: «مداومت بر ذكر الهی غذای روح و كلید رستگاری است.» با توجه به اهمیت «ذكر الهی» و نقش سازنده آن در پیشرفت معنوی انسانهای مؤمن، خداوند مؤمنان را از توجه به اموری كه انسان را از یاد خدا باز میدارد بر حذر میدارد:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَمَن یَفْعَلْ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ» (7)
ای كسانی كه ایمان آوردهاید، اموال و اولادتان شما را از یاد خدا باز ندارد و هر كس چنین كند از زیانكاران است.
بدیهی است توجه به مال و زندگی دنیوی در صورتی نهی شده است كه انسان را از یاد خدا باز دارد و به عبارت دیگر؛ هدف انسان در زندگی توجه به آنها باشد ولی در صورتی كه انسان مراقب نفس خویش باشد و از اینها به عنوان وسیله برای رسیدن به سعادت ابدی استفاده كند، نه تنها مذموم نیست بلكه سفارش هم شده است. پس اموال و اولاد تا آنجا كه از آنها در راه خدا و برای نیل به حیات طیبه كمك گرفته شود، از مواهب الهی هستند و مطلوب میباشد اما اگر علاقه افراطی به آنها سدی در میان انسان و خدا ایجاد كند، بزرگترین بلا محسوب میشود و خسرانی بزرگ است كه در آیه شریفه به همین معنا اشاره شده است. (8)
تعبیر به «خاسرون» به خاطر این است كه حب دنیا چنان انسان را سرگرم میكند كه سرمایههای وجودی خویش را در راه لذت ناپایدار و اوهام و پندارها صرف میكند و با دست خالی از دنیا میرود در حالی كه با داشتن سرمایههای بزرگ برای زندگی جاودانهاش كاری نكرده است.
در حالات عالم بزرگ «شیخ عبدالله شوشتری» از معاصرین مرحوم علامه مجلسی نوشتهاند: او فرزندی داشت كه بسیار مورد علاقه او بود، این فرزند سخت بیمار شد، پدرش مرحوم شیخ عبدالله، هنگامی كه برای ادای نماز جمعه به مسجد آمد پریشان بود، هنگامی كه طبق دستور اسلامی، سوره «منافقین» را در ركعت دوم تلاوت كرد و به این آیه رسید، چندین بار آیه را تكرار كرد! پس از فراغت از نماز، بعضی یاران علت این تكرار را سؤال كردند، فرمود: «هنگامی كه به این آیه رسیدم به یاد فرزندم افتادم، و با تكرار آن به مبارزه با نفس خود برخاستم، آن چنان مبارزه كردم كه فرض كردم فرزندم مرده، و جنازهاش در برابر من است و من از خدا غافل نیستم، آنگاه بود كه دیگر تكرار نكردم.» (9) و (10)
چهارشنبه 15/6/1391 - 17:0
عقاید و احکام
خداوند هیچ مؤمنى را داخل جهنم نمىکند، در حالى که به او وعده بهشت داده است، و هیچ کافرى را از جهنم نجات نمىدهد، در حالى که به او وعده خلود در آتش داده است و گناهکاران موحد، به جهنم داخل شده، از آن خارج مىشوند، و شفاعت در حق ایشان روا است .
ما شنیده ایم که خداوند متعال ارحم الرحمین است و بخشش در حق بندگانش بی نهایت است و در عین حال همان خدای مهربانتر سهمگین ترین عذاب ها و آلام را برای بندگانش فراهم دیده است!
بین مهربانی و عذاب چه رابطه ای هست؟
علما به این قبیل پرسش ها پاسخ های منطقی و وزینی داده اند از جمله اینکه: آتش جهنم هم سوزنده است هم سازنده ،می سوزاند که بسازد آن چه را که ما از سر جهل و عناد و ظلم به خود و دیگران نابود کرده ایم،وقتی ما راه مستقیم و کوتاه را برای رسیدن به هدف رها کرده ایم و در بیابان های بی حاصل دنیا در چی سراب دویده ایم باید یک جایی بر گردیم یا نه ؟ این راه برگشت طبیعتا سخت و طاقت فرسات چون توان از میان رفته قوت و توشه ای نمامده است و عطش مانده است و دیگر هیچ چس برای نجات باید این سختی را تحمل کرد تا رهایی یافت وقتی دنیا را به بیهودگی گذراندیم و هرپز به نقشه راه که ترسیم شده دست مبارک حضرت حق بوده است نظر نینداختیم و به بیراهه رفتیم و آنچه داشتیم در رسیدن به سراب ها باختیم پس راهی نداریم جز اینکه جبران مافات کنیم و این جهنم همان راهی است که رفته ایم و هر چه در راه رفت بی مهاباتر و لجام گسیخته تر تاخته ایم مسلم استکه بازگشت هم سخت تر خواهد بود .
خوب همه این ها قبول ولی تا کی باید سوخت؟!
مدت زمان ماندن در جهنم بستگی به میزان گناهان دارد:
گناهان متفاوت است بنابر روایات، بعضى از آنها مانند شرک و کفر و نفاق موجب رفتن به جهنم و خلود در آن است و این در صورتى است که صاحب آن بدون توبه واقعى بمیرد. بعضى دیگر از گناهان براى مدت مشخصى موجب عذاب مىباشد و بعد با شفاعت اولیاء یا لطف و فضل خداى متعال مورد بخشش واقع مىشود.
براساس آیات و روایات، اگر آدمى، در مجموع رو به خدا داشته و مؤمن و دوستدار حضرت رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) و اهل بیت (علیهم السلام) باشد، ولى در دنیا خود را از آلودگىها و تعلّقات پاک نسازد؛ با عذابها و فشارهایى رو به رو بوده و چه بسا به طبقات اولیه جهنم خواهد افتاد. با این عذابها، تطهیر شود و به عالم نور قدم بگذارد. (بحارالانوار، ج 8، ص 352 و 353، ح2)
بر اساس روایتى از امام صادق (علیه السلام)، انسانها در قیامت سه دستهاند:
1 . یک دسته، کسانىاند که در عالم حشر آن گاه که مردم درگیر مواقف و عوالم حشراند زیر سایه خداوند و در جوار قرب حق خواهند بود و نیاز به طى آن عوالم و مواقف ندارند؛ چون آن مراحل را در این دنیا پشت سر نهادهاند.
2. گروه دیگر انسانهایىاند که باید از حساب و عذاب و جهنم موقّت بگذرند تا پس از تطهیر و تصفیه و در عالم قیامت، به خدا برسند.
کسانى از اهل ایمان که مرتکب خطاهایى اعم از صغیره یا کبیره شدهاند -از جمله بی حجابی یا بدحجابی- و در دنیا توبه نکرده اند، در عوالم مختلف، قبر، برزخ و قیامت برحسب حال، عذابهایى خواهند کشید تا پاک شوند و از عذاب خلاصى یابند و در نتیجه وارد بهشت شوند
3. عدهاى دیگر، کسانىاند که چون روىگردان و فرارى از خدا بودهاند، به قعر جهنم فرو خواهند رفت (همان، ج 7، ص 183، ح 31.)بنابراین عدهاى مستقیم، وارد بهشت و بهشتها مىشوند و هرگز از آن خارج نمىشوند؛ عدهاى پس از گذر از مواقف -از جمله جهنم موقّت -وارد بهشت مىگردند و عدهاى نیز در جهنم جاودانه، جاى خواهند گرفت.
از معصوم نقل شده است: «مؤمنان گناهکار روزى از جهنم خارج خواهند شد» )بحارالانوار، ج 8، ص 346.) اما اگر گناه به گونهاى در او اثر کرده باشد که او را به حد کفر رسانده باشد، از آنجا که ما براساس آیات قرآنى: (بقره(2)، آیات 39، 81، 80، 162 و 161؛ مائده (5)، آیه 37؛ یونس (10) آیه 52 و... و روایات: بحارالانوار، ج 8، صص 351 362 و...) قائل به خلود کفار در جهنم هستیم، هیچگاه به بهشت وارد نخواهد شد (در باب جهنم و مسائل مرتبط با آن، ر.ک: محمد حسن قدردان قراملکى، جهنم چرا؟)
گناهکارانى که در قیامت به عذاب الهى گرفتار مىشوند، پس از مدت زمانى معین عذاب آنها پایان یافته و یا ازطریق شفاعت بخشیده مىشوند. اما عدهاى هستند که هیچ زمینهاى براى بخشش و پاک شدنشان وجود ندارد؛ مانندکافران و معاندین که این افراد به تصریح قرآن کریم همیشه در عذاب جهنم گرفتار خواهند بود.
برخى روایات دلالت دارد که دوستان على(علیه السلام) و خاندان او در عذاب ابد نخواهند بود و دشمنان ایشان از عذاب جاودان نجات نخواهند یافت. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله) مىفرماید: همانا ولایت على(علیه السلام) آن نیکى و خیرى است که با وجود آن هیچ گناهى هر چند بزرگ باشد زیان نمىرساند، و به سبب پارهاى از عذابهاى اخروى تطهیر مىشود تا به شفاعت سروران طیّب و طاهر از گناهان نجات کامل یابند و همانا دوستى و قبول رهبرى و دشمنان على(ع) و مخالفت با او گناهى است که چیزى با آن نمىتواند نافع باشد و تنها سودى که به خاطر طاعتهایشان در دنیا بهره آنها مىشود این است که از نعمتهاى ظاهرى و رفاه، سلامتى، گسترش زندگى برخوردار مىشوند. ولى چون وارد صحنه آخرت شوند براى آنان عذاب جاودان خواهد بود...(بحارالانوار، ج 8، ص 352، ح 2)پ
علامه مجلسى در مقام جمع روایات یاد شده بر این باورند که:
1ـ کافران و منکران ضروریات دین اسلام در آتش جاودان خواهند بود.
2 ـ گروههاى غیرشیعه و کسانى که منکر ضروریات اسلام هستند اگر در تعصّب شدید و دشمنى با اهل بیت(علیهم السلام) سخت کوشیده و حجّت بر آنان تمام شده باشد، نیز در آتش جاودان خواهند بود.
3ـ صاحبان گناهان بزرگ از شیعیان داخل آتش خواهند شد و مدتى عذاب خواهند چشید، جز این که شفاعت نصیبشان خواهد شد. برخلاف شیعیان راستین که حتّى یک نفر آنان هرگز در دوزخ دیده نمىشود. (بحار، ج 8، ص 393، ذیل ح 41)
در بررسى نهجالبلاغه حضرت امیر در این زمینه به نتایج مفیدى مىرسیم که: مردم از جهت انجام وظایف و ترک آن چند گروهند:
گروه اول: آنها که تمام دستورات اعتقادى، حقوقى و اخلاق را بىچون و چرا انجام مىدهند و مرتکب کوچکترین خطایى نمىشوند. قرآن این گروه را اهل بهشت معرفى مىکند بهشتى که همواره در آن متنعّمند و هیچ گاه از آن اخراج نخواهند شد (توبه، آیهى 72.)
گناهکارانى که در قیامت به عذاب الهى گرفتار مىشوند، پس از مدت زمانى معین عذاب آنها پایان یافته و یا ازطریق شفاعت بخشیده مىشوند. اما عدهاى هستند که هیچ زمینهاى براى بخشش و پاک شدنشان وجود ندارد؛ مانندکافران و معاندین که این افراد به تصریح قرآن کریم همیشه در عذاب جهنم گرفتار خواهند بود.
امام على(علیه السلام) در خطبه 109 و 85 و حکمت 387 نهج البلاغه به طور کامل این موضوع را تبیین نموده است: «اما فرمانبرداران را در جوار رحمت خویش جاى مىدهد و در سراى جاوداناش آنان را مخلّد مىسازد... .
گروه دوم: کسانى که مرتکب گناهان کبیره نشدهاند، ولى گه گاه تن به گناهان صغیره دادهاند. خداوند این گروه را نیز به خاطر دیندارى و اجتنابشان از کبائر، مرهون رحمت خود کرده، اهل بهشتشان مى سازد. «إِن تَجْتَنِبُواْ كَبَآئِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنكُمْ سَیِّئَاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُم مُّدْخَلاً كَرِیمًا »( نساء، آیهى 31) ؛
گروه سوم: آنان که مرتکب گناهان کبیره شدهاند، اما توبه کرده و یا شفاعت و رحمت واسعه الهى بر آنان سایه افکنده است. ایشان نیز عاقبت اهل بهشت خواهند گردید و همچون بهشتیان در آن جاودان خواهند زیست. امام رضا(علیه السلام) در این باره مىفرماید: خداوند هیچ مؤمنى را داخل جهنم نمىکند، در حالى که به او وعده بهشت داده است، و هیچ کافرى را از جهنم نجات نمىدهد، در حالى که به او وعده خلود در آتش داده است و گناهکاران موحد، به جهنم داخل شده، از آن خارج مىشوند، و شفاعت در حق ایشان روا است(بحار، ج 8، ص 362.) از عبارت «به جهم داخل شده، از آن خارج مىشوند...» مىتوان استفاده کرد که مدّتى عذاب مىبینند تا تطهیر شوند. آن گاه مشمول شفاعت خواهند شد
گروه چهارم: کسانى که با سوء نیت راه کفر و نفاق در پیش گرفتند و با معارف حقه الهى دشمنى کردند. اینان اهل جهنم اند و در آن جاودانه خواهند بود. «وَالَّذِینَ كَفَرواْ وَكَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا أُولَـئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ» (بقره، آیهى 39)
نتیجه:
در مجموع مىتوانیم نتیجه بگیریم کسانى از اهل ایمان که مرتکب خطاهایى اعم از صغیره یا کبیره شدهاند -از جمله بی حجابی یا بدحجابی- و در دنیا توبه نکرده اند، در عوالم مختلف، قبر، برزخ و قیامت برحسب حال، عذابهایى خواهند کشید تا پاک شوند و از عذاب خلاصى یابند و در نتیجه وارد بهشت شوند. امّا درباره عذاب یاد شده لازم است اشاره به فرمایش خداوند در قرآن کریم بکنیم که مىفرماید: شدّت عذاب الهى در قیامت آن چنان است که هیچ کس عذابى همانند عذاب او نمىکند(فجر، آیهى 25 (فیومئذٍ لایُعَذِّب عَذابه اَحَد)
یعنى عذاب قیامت نظیر ندارد و یک لحظهاش براى احدى قابل تحمل نیست. تازه بعد از این عذاب، وقتى وارد بهشت مىشود این طور نیست که در مراتب عالى و همردیف اصحاب یمین یا سابقین قرار بگیرند بلکه در جایگاهى در شأن خودشان منزل و مأوا خواهند گزید.
خداوند متعال راه را مستقیم و روشن نشان داده است از باب لطف بی نهایت خود گناهان بی شمار ما را تا حد زیادی مورد بخشش قرار میدهد و در کنار ابن همه نعمت و لطف از خشمش نیز بر حذرمان میدارد پس بهتر از قبل از آن که دیر شود راهی را برویم که نهایتا مجبور به رفتنش هستیم و خود را به ورطه های هولناک و طاقت فرسا نیندازیم .
...........................................................
ذکر منابع مطالعاتى:
1. معاد، شهید دستغیب (قدس سره)
2. معادشناسى، مجلّدات 11 گانه، علامه محمد حسین حسینى طهرانى (ره)
3. معاد در قرآن، ص 495، آیةالله جوادى آملى (دامتبرکاته)
فرآوری: محمدی
چهارشنبه 15/6/1391 - 16:59
عقاید و احکام
همیشه رحمت خداوند بر غضب او سبقت دارد اما همه صفات خدا عین هم هستند و صفت انتقام او عین بخشش اوست و ما اگر صفتی از خدا را انکار کنیم به انکار خود خدا برمیگردد، صفت منتقم بودن خدا نیز کمال او است و بد نیست و خدایی که از ظالمین انتقام نکشد خدا نیست شما پدری را در نظر بگیرید که هیچ برخوردی با فرزندی که دائما فرزندان دیگر را آزار میدهد انجام نمیدهد قطعا نمیتواند پدر خوبی باشد .
خداوند بلند مرتبه را ما با این زمزمه ها "مهربانتر از بابا مهربانتر از مادر"و "خدای خوب و مهربان داده به ما گوش و زبان..." شناختیم دانستیم که او ارحم الرحمین است از گناهان ما چشم می پوشد و دوستمان دارد ما را جانشین خود قرار داده ،بهترین رازدار است و عیب ما را به کسی نمی گوید و هزار و یک وصف دیگر که دل ما را گرم می کند .
بعد ها گفتند باید از کسی که مهربانترین است بر ما عاشق است و با همه کاستی ها دوستمان دارد ترسید و این ترس ستوده است .
چون او آتشی دارد سخت سوزاننده و خشمش چیره می شود و وای بر کسانی که بر آنان خشم گرفته شود .
ما از خدای خوبمان فقط خوبی دیده ایم ما رحمتش را باور کرده ایم ولی خشمش را نه ، خدایی که ما دوستش داریم همان مهربانترین مهربانان است چرا باید از او ترسید جرا ما را از خدا م یترسانند؟
در کتاب های اخلاقی علمای ما بسیار آمده است که باید از خدا ترسید و این خوف از خدا یعنی شناختن او و درک عظمتش و از طرف دیگر هم شاهدیم که همین نترسیدن مردم از خداوند متعال باعث گستاخی انسان ها شده و سر به طغیان برداشته اند .
بسیاری از ما حتی در خیالمان هم ترس از خدا نمی گنجد و به همین خاطر گاه حظور با عظمتش را نادیده گرفته و بی باکانه به آنچه برحذرمان داشته دست میزنیم .
واقعا چرا باید از خداوند ترسید و چگونه؟
همیشه رحمت خداوند بر غضب او سبقت دارد اما همه صفات خدا عین هم هستند و صفت انتقام او عین بخشش اوست و ما اگر صفتی از خدا را انکار کنیم به انکار خود خدا برمیگردد،صفت منتقم بودن خدا نیز کمال او است و بد نیست و خدایی که از ظالمین انتقام نکشد خدا نیست شما پدری را در نظر بگیرید که هیچ برخوردی با فرزندی که دائما فرزندان دیگر را آزار میدهد انجام نمیدهد قطعا نمیتواند پدر خوبی باشد .
آدمى اگر به خود و اطرافش نگاه کند، خواهد فهمید که غرق در نعمتها و الطاف خداوند است. او با مهربانى تمام و با کمال بذل و بخشش و جود و کرم و در عین حال با چشمپوشى از بسیارى از بدىها و ناسپاسىهاى انسان، مشغول تدبیر امور و اداره تمامى شؤون زندگى او است. اگر کارى کنیم که از خواب غفلت بیدار شویم، خود را غرق در محبتهاى خداوند و اولیاى او خواهیم دید. بعد از دیدن این احسان قلبا به اعطا کننده آن علاقهمند شده و خود را مدیون او خواهیم دید و علاقه و محبتمان نسبت به او افزون خواهد شد و اندک اندک و با گذشت زمان عشق به معبود پیدا خواهیم کرد. پس راه عاشق خدا شدن درک محبتها و خوبىهاى و زیبایی های او است که جز با رفع حجابهاى درونى میسّر نمىگردد .
اما در مورد ترس از خدا باید ابتدا آن را معنا کنیم تا معلوم شود آیا ترس از خدا خوب است یا نه. خدای متعال بزرگترین منبع کمال و قدرت و رحمت و آرامش و سعادت انسان است، بنابراین موجود ترسناک و نعوذ بالله آزار دهنده ای نیست ترس از خدا در حقیقت به معنای ترس از دوری خدا و از دست دادن خداوند و تنها شدن انسان است. ترس از اینکه انسان بالاترین تکیه گاه و معشوق خود را در زندگی از دست بدهد.
ترس از خدا به معناى ترس از مسؤولیتهایى است که انسان در برابر او دارد. ترس از این که در اداى رسالت و وظیفه خویش کوتاهى کند و به خوبى وظیفهاش را انجام ندهد؛ و به عبارتى، ترس از گناهان خود است. حضرت على(علیه السلام) در این زمینه مىفرماید: «و لا یخافن الاذنبه؛ هیچ یک از شما ترس نداشته باشد مگر از گناه خویش.»(نهج البلاغه، کلمه قصار82) قرآن کریم میفرماید: «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوى»(نازعات 40و41) و آن کس که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوى بازدارد، قطعاً بهشت جایگاه اوست!
امام صادق علیه السلام: اَرج الله رَجاءَ لایجرّئک عَلی مَعصیتِه و خَف اللهَ خوفاً لا یؤیسُک مِن رَحمته؛ به خداوند امیدوار باش، امیدی که تو را بر انجام معصیتش جرات نبخشد و از خداوند بیم داشته باش بیمی که تو را از رحمتش ناامید نگرداند.
ملاحظه میکنید که آنچه باعث خوف است مقام خداست نه خود خدا لذا اشکالی ندارد که به لحاظ خدایی خدا عاشقش باشیم وبه لحاظ مقامش بترسیم. در واقع این ترس حاصل شناخت عظمت و جمال و جلال خداست. در حدیثى از امام صادق علیه السلام مىخوانیم که در تفسیر این آیه فرمود: «کسى که مىداند خدا او را مىبیند، و آنچه مىگوید مىشنود، و آنچه را از خیر و شر انجام مىدهد مىداند، و این توجه او را از اعمال قبیح باز مىدارد این کسى است که از مقام پروردگارش خائف است، و خود را از هواى نفس بازداشته است.» (نور الثقلین جلد 5 صفحه 506 حدیث 43)
ترس از خدا به معنای صحیح آن ثمرات دیگری نیز دارد از جمله امام جواد علیه السلام میفرمایند: التحفظ علی قدر الخوف؛ خود را پاییدن به اندازه واهمه داشتن است (بحار الانوار ج 75 ص365 ) زیرا این شخص خداوند را حاضر و ناظر بر رفتار و کردار خود میداند. و این محافظت را به تمام شئون زندگى خود تعمیم میدهد. هر کس بیشتر بترسد، از خود مراقبت و مواظبت بیشترى خواهد کرد .
با توجه به مطالبی که گذشت میتوان گفت ترس از خدا سرچشمههاى مختلفى دارد. شمارى از آنها عبارت است از:
الف) اعمال ناپاک و افکار آلوده سبب ترس مىگردد.
ب) در مقربان، به خاطر قرب به ذات پاکش، کمترین ترک اولى و غفلت مایه وحشت مىشود.(این دو مورد را خوف از تقصیر گویند).
ج) گاه مقربان هنگامى که آن ذات نامحدود و بىپایان را تصور مىکنند و در مقابل به قصور ذاتى خود نظر مىدوزند، حالت خوف مىیابند.(خوف از قصور) خداوند در این زمینه مىفرماید: الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم آنها کسانى هستند که وقتى نام خدا برده مىشود دلهایشان مملو از خوف پروردگار مىگردد.
بین خداترسى و آگاهى ارتباط تنگاتنگ حکمفرما است. به علت این که خداترسى نتیجه هدایت به سوى خدا است، هر قدر معرفت انسان به خدا از عمق بیشترى برخوردار باشد، به آن اندازه ترسش هم عمق پیدا مىکند.
نکته اول: اموری پسندیده ای وجود دارد که موجب خوف و ترس مومنین می گردد که در اینجا به برخی از آنها اشاره می نمائیم:
1- ترس از مردن پیش از توبه یا شکستن توبه یا از تقصیر در وفا به حقوق پروردگار
2- ترس از غلبه نفس امّاره و شیطان
3- ترس از فریب خوردن از دنیا
4- ترس از اشتغال ذمه به حقوق مردمان، و کشیدن بار حقوق ایشان
5- ترس از سوء عاقبت. بیشترین ترسی که بر دل نیکان و متّقین غلبه دارد ترس سوء عاقبت است
6- ترس از سکرات مرگ و شدّت آن
7- ترس از از شدت نکیر و منکر و درشتى و خشونت ایشان
8- ترس از عذاب قبر و تنهائى و وحدت آن
9- ترس از هول عرصه قیامت و وحشت آن
10- ترس از تصوّر ایستادن در نزد پروردگار و هیبت آن و شمردن گناهان و حیا و خجالت آن و ......
این نوع از ترس عالىترین درجه ترس ممدوح است که از درجات بلند عرفانی محسوب می گردد (معراجالسعادة ج : 2 ص : 183 ) زیرا وجودش باعث وصول به نفس مطمئنه که نقطه کمال انسان است، خواهد شد و ترس مذموم آن است که انسان را از اطمینان بیاندازد و دچار نگرانی و اضطراب سازد.
قران کریم میفرماید: «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوى؛ و آن کس که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوى بازدارد، قطعاً بهشت جایگاه اوست»
نکته دوم : بازتاب عملی ترس از خدا صرف این نیست که انسان چشم خود را بمالد و گریه کند بلکه باید از عاقبت آنچه مىترسد دوری کند. لذا خائف واقعی همت خود را به دقت کردن در عاقبت احوال خود مصروف مىنماید . و مجاهده با نفس و شیطان و مراقبه احوال و محاسبه اعمال خود را در سرلوحه برنامه زندگی اش قرار می دهد . ( معراجالسعادة ج : 2 ص : )
182
نکته سوم : برخی عواملی که موجب می شود تا انسان ها از خوف الهی غافل شوند به شرح ذیل می باشد
بىخبرى انسان ها از عظمت و جلال خدا، و جهل به مؤاخذه و عقاب روز جزا، و سستى اعتقاد، و ضعف یقین در اینها غفلت و فراموشى از محاسبه روز قیامت، و بى التفاتى به «اهوال» و عذابهاى آن روز پر وحشت اطمینان و خاطر جمعى به رحمت پروردگار، یا مغرور شدن به طاعات و اعمال خود.( معراجالسعادة ج : 2 ص :190 )
امام صادق علیه السلام: اَرج الله رَجاءَ لایجرّئک عَلی مَعصیتِه و خَف اللهَ خوفاً لا یؤیسُک مِن رَحمته؛ به خداوند امیدوار باش، امیدی که تو را بر انجام معصیتش جرات نبخشد و از خداوند بیم داشته باش بیمی که تو را از رحمتش ناامید نگرداند. (جها د با النفس،ح109)
نتیجه اینکه هیچ منافاتی بین ترس از خدا به معانی ای که بیان شد و عبادت عاشقانه خدا وجود ندارد و إن شاء الله همه ما توفیق این گونه عبادت را پیدا نماییم. و همیشه بکوشیم برمعرفت صحیح خویش نسبت به خدای متعال بیافزاییم .
فرآوری: بصیرت
چهارشنبه 15/6/1391 - 16:58
عقاید و احکام
سوال :
چرا اینقدر در قرآن از حوریان بهشتی به عنوان پاداش مردان گفته شده؟و چرا برای زنان چنین پاداشی نیست؟آیا این موضوع با عدالت خدا در منافات نیست؟در ضمن شاید زنی دلش نخواهد همسرش حوری بهشتی داشته باشد.این موضوع واقعا مایه سلب آرامش روحی من است.
پاسخ
و بنا به آنچه در قرآن کریم آمده است زنان با ایمان در قیامت در كنار زنان بهشتى (حورالعین) با مردان بهشتى قرین مىباشند.
و زنان با ایمان با همسران با ایمان خود وارد بهشت مىشوند.
اُدْخُلُوا اَلْجَنَّةَ أَنْتُمْ وَ أَزْواجُكُمْ تُحْبَرُونَ وارد بهشت شوید شما و همسرانتان در نهایت شادباش(زخرف، آیه 70). و منظور از ازدواج، همان زنان با ایمانى هستند كه در دنیا بودند،(تفسیر المیزان، ج 18، ص 129).
و بودن در كنار همسران با ایمان و مهربان هم براى مردان لذتبخش است و هم براى زنانشان.
2- هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ فِی ظِلالٍ عَلَى اَلْأَرائِكِ مُتَّكِؤُنَ؛ آنها و همسرانشان در سایههاى قصرها و درختان بهشتى بر تختها تكیه كردهاند(یس، آیه 56).
و آیاتى كه داخل شدن همسران صالح را به بهشت وعده داده شده است. از جمله:
رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ اَلَّتِی وَعَدْتَهُمْ وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ اَلْعَزِیزُ اَلْحَكِیمُ(مؤمن، آیه 8). جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ(رعد، آیه 23).
از این آیات استفاده میشود كه زنان و مردانى كه در این دنیا همسر یكدیگرند هرگاه هر دو با ایمان و بهشتى باشند در آنجا به هم ملحق مىشوند و با هم در بهترین شرایط و حالات زندگى مىكنند و حتى از روایات استفاده مىشود كه مقام این زنان برتر از حوریان بهشت است به خاطر عبادات و اعمال صالحى كه در این جهان انجام دادهاند، و در برخی منابع كلامى و روایى چنین آمده كه در روز قیامت، اگر همسر زن مؤمن، اهل بهشت بود، او را اختیار مىكند و اگر از اهل جهنم بود، یك مرد را از میان مردان بهشتى برمىگزیند. شاید فلسفه این كار این باشد كه زن برخلاف مرد، از نظر طبیعت تعدّد پذیر نیست. به همین جهت مردى را انتخاب مىكند.
اما گروهى - از جمله آیت اللَّه مكارم شیرازى در مقابل مدعىاند كهحورالعین مىتواند مذكّر هم باشد. براساس این نظر شاید علت اینكه اوصاف حورى كه در قرآن به كار رفته، بر مؤنث دلالت مىكند، به این جهت باشد كه گفت و گو و محاوره در آن آیات، با طایفه مردان مؤمن بوده است، نه با زنان مؤمن دنیوى. از این رو شیوه محاوره، اقتضا دارد كه چنین اوصافى براى این موجودات، ذكر شود. از مضمون برخى آیات و روایات، چنین برمىآید كه مسئله لذتهاى جنسى، اختصاصى به مردان ندارد؛ بلكه زنان نیز در بهشت مىتوانند براى خویش شوهرانى دلخواه برگزینند. اصطلاح «حور» نیز اختصاصى به زنان ندارد؛ بلكه حورهاى مذكر نیز در بهشت وجود دارند. براى نمونه از امیرمؤمنانعلیه السلام روایت شده است: «در بهشت بازارى است كه در آن خرید و فروشى نیست؛ تنها در آنجا تصویر مردان و زنان وجود دارد. هر كس كه تمایلى به آنان پیدا كند، از همان جا بر او وارد مىشود» بحارالانوار، ج 1، ص 148.
در بهشت هم حوریان بهشتى وجود دارند كه از نعمتهاى بهشتىاند و در دنیا نبودهاند و هم زنان دنیا - كه اهل بهشت باشند با زیبایى و شكوهى برتر از حوریان در بهشت حضور دارند و چنانچه مایل باشند، به شوهران خویش مىپیوندند.
بنابراین لذتهاى بهشت مخصوص مردان بهشتى نیست، بلكه كسى كه داخل بهشت می شود از نعمتها و زیبایىها لذت خواهد برد.
چنان كه قرآن مى فرماید: وَ فِیها ما تَشْتَهِیهِ اَلْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ اَلْأَعْیُنُ در بهشت آنچه دل خواهد و چشم از آن لذت مىبرد موجود است(زخرف، آیه 71) و در این امر نیز بین مرد و زن بهشتى فرقى نیست هر كدام از آنها هر نوع لذتى بخواهند بر ایشان موجود است و براى زنان بهشتى نیز مردان بهشتى بدلخواهشان هست.
چهارشنبه 15/6/1391 - 16:58
عقاید و احکام
یکی از بزرگان می گفت (چه نکته خوبی!) ما همیشه وقتی دعا می کنیم به خدا می گوییم خدایا به ما بده، هیچ وقت دعا نمی کنیم خدایا از ما بگیر، در صورتی که ما به این دعا بیشتر احتیاج داریم؛ ما به آن چیزهایی که خدا باید از ما بگیرد بیشتر احتیاج داریم تا آن چیزهایی که بخواهد به ما بدهد.
تا اینهایی که از ما باید بگیرد از ما نگیرد هیچ چیز قابل دادن نیست. ما باید بگوییم خدایا این حب جاه و مال را از ما بگیر، این حسادتها را از ما بگیر، این کینه ها و عقده ها را از ما بگیر، این کدورتهای قلبی را از ما بگیر، این پرده ها را از جلو چشم ما بردار؛ این غلها، این غشها، این حقدها، این ضغنها، این شکها، این شرکها، این کبرها، این حسدها را از ما بگیر. به این «بگیر»ها بیشتر احتیاج داریم تا به اینکه چه را به ما بده.
آخر تو چه هستی؟ اول حساب کن که چه هستی و چه داری، چه را طلب می کنی و برای کجا طلب می کنی؟ گفت: «آئینه شو، جمال پری طلعتان طلب»، اول آنچه باید از تو بگیرند آنها را بیرون بریز، آنگاه بگو بده. آن وقت است که دعای تو مستجاب می شود و «بده»ها به اجابت مقرون می شوند.
نکته دیگر که درسی است که امام علی علیه السلام می دهد این است (روحش را عوض می کنم و جمله اش را بعد ترجمه می کنم): هیچ وقت چیزی را بر خدا حتم نکنید، یعنی نگویید خدایا فلان چیز را به هر حال من می خواهم، من کار ندارم حکمت اقتضا می کند یا نه، مصلحت است یا مصلحت نیست، ادب عبودیت اقتضا می کند یا نه، مصلحت است یا مصلحت نیست.
ادب عبودیت اقتضا می کند که انسان از خدا بخواهد. آن کسی که از خدا چیز نمی خواهد او در مقابل خدا انانیت به خرج می دهد. عبودیت اقتضا می کند که انسان همیشه از خداوند چیز بخواهد و وقتی که انسان از خدا چیز می خواهد اول این را باید بخواهد: خدایا این قلب من را هدایت کن که از تو آن چیزی را بخواهد که حکمت و مصلحت است و الا من خیلی اوقات گمراه می شوم، چیزهایی برای خود می خواهم که نباید بخواهم و چه دعای بزرگی است!
در نهج البلاغه خطبه 227 می فرماید:
«اللهم ان فههت عن مسألتی،او عمیت (عمهت) عن طلبتی، فدلنی علی مصالحی، و خذ بقلبی الی مراشدی، فلیس ذلک بنکر من هدایاتک، و لا ببدع من کفایاتک»؛ یعنی خدایا اگر زمانی من گنگ و لال شدم نفهمیدم از تو چه باید بخواهم، عوضی چیزی خواستم، خدایا اگر از مطلوب واقعی خودم کور شدم، چشمهایم آن مطلوبهای واقعی خودم را ندید و چیزهایی را دید که اصلا نباید من به اینها توجه کنم، خدایا اولین دعای من این است که با آن لطف و کرم خودت دست به قلب من بینداز و دل مرا هدایت کن که بفهمم چه بخواهم، مرا به مصالح خودم راهنمایی کن. این قلب من را بگیر و به سوی رشدش و آنچه که صلاح و هدایت و راهش است راهنمایی بفرما.از کرم تو و از لطف عمیم تو اینها عجیب و چیز تازه ای نیست؛ یعنی تو چقدر لطف داری که بسیاری از اوقات اصلا قلب من را خودت هدایت کرده ای که من چه از تو بخواهم، اینها هم جزء لطفهای توست.
در دعای رجب می خوانیم:
«یا من ارجوه لکل خیر و آمن سخطه عند کل شر؛ ای خدایی که برای رسیدن به هر چیزی به او امیدوارم و از خشم او در برابر هر بدی در امانم» تا آنجا که می گوییم: «یا من یعطی الکثیر بالقلیل» ای خدایی که رحمت و نعمت بسیار را می دهی در مقابل عمل کم. «یا من یعطی من سئله ای» خدایی که عنایت می کنی به هر که از تو بخواهد ولو عملی هو نداشته باشد؛ معاوضه عمل هم نیست. «یا من یعطی من لم یسئله و من لم یعرفه» ای خدایی که اعطا می کنی و رحمت می کنی به بنده ای که حتی از تو نخواسته و تو را نمی شناسد. «تحننا منه و رحمة» از بس تو به بندگان خودت لطف و تحنن و رأفت و رحمت داری!
یکی از شرایط دعا – که شرایط زیاد دارد – همین ایمان به لطف عمیم پروردگار است و اینکه رحمت پروردگار بی منتهاست و اینکه انسان هر اندازه عاصی و گنهکار باشد اگر به مانند یک بنده تائب و بازگشت کننده و مقر به معصیت و بنده ای که تصمیم گرفته است دیگر نافرمانی نکند به درگاه الهی قدم بگذارد محال و ممتنع است که پروردگار او را از در خانه خودش دور کند.
چهارشنبه 15/6/1391 - 16:56
دعا و زیارت
این دعا را دائم بخواند :
بسم الله الرحمن الرحیم یا منزل الشفا و یذهب الداء صل علی محمد و اله و انزل علی وجهی الشفاء »»
دعای دیگر به جهت شفا یافتن از بیماری
«« مریض مکرر بگوید : بسم الله الرحمن الرحیم یا هو یا من هو یا من لیس الا هو صل علی محمد و آل محمد
چهارشنبه 15/6/1391 - 16:55
دعا و زیارت
رسول اکرم (ص)فال خوب زدن را دوست می داشت، و فال بد زدن را خوش نداشت و می فرمود: هر کس چیز ناخوشایندی دیدکه به نظرش بد جلوه می آید این دعا را بخواند.
«اللهم لا یوتی الخیر الا انت، و لا یدفع السیئات اانت و لا حول و لا قوه الا بک»
«خدایا! خوبی را کسی جز تو نمی دهد، و بدیها را کسی جز تو دفع نمی کند، و هیچ جنبش و نیرویی نیست مگر به کمک تو.»
چهارشنبه 15/6/1391 - 16:55