• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 15639
تعداد نظرات : 1110
زمان آخرین مطلب : 4013روز قبل
اهل بیت

باید حادثه ی عاشورا را از پیرایه های مضر خالی كنیم
واقعاً اگر بخواهیم مسأله ی عاشورا و مصایب حسین بن علی (علیه السلام) را به صورت یك مسأله ی جدی و اصلی و به دور از شعار مورد توجه قرار بدهیم،راهش چیست؟
اولین شرط این است كه ما حادثه را از پیرایه های مضر خالی كنیم. چیزهایی وجود دارد كه اگر چه پیرایه است،اما نه مضر و نه حتی دروغ است. همه ی كسانی كه بخواهند با بیان هنری،حادثه ای را ترسیم كنند،فقط متن حادثه را نمی گویند...
ما وقتی بخواهیم حالات امام و اصحابش (علیهم السلام) را در روز و شب عاشورا – آن مقداری كه در كتب معتبره خوانده ایم و یافتیم- بیان كنیم،قهراً خصوصیات و ملابساتی دارد. فرض كنید سخنی كه امام (علیه السلام) با یارانش در شب عاشورا گفته است،می توانید با این خصوصیات بیان كنید:
در تاریكی شب و یا در تاریكی غم انگیز و حزن‌آور آن شب و از این قبیل. این پیرایه ها،نه مضر است و نه دروغ است؛اما بعضی از پیرایه ها دروغند و بعضی از نقل ها خلاف می باشند و حتی آن چه كه در بعضی از كتاب ها نوشته شده است،مناسب شأن و لایق مفهوم و معنای نهضت حسینی (علیه السلام) نیست.این ها را بایستی شناخت و جدا كرد.
بنابراین،اولین مسأله اسین است كه ما حادثه را خالص كنیم و آن حادثه ی خالص شده و دقیق و متقن را،به انواع بیان های هنری – از شعر و نثر و سبك روضه خوانی كه خودش یك سبك هنری مخصوصی است- بیامیزیم.
این كار اشكالی ندارد و مهم است.
ما باید این كار را بكنیم. كسانی كه در این رشته متصلّب و واردند،باید این كار را انجام بدهند

http://www.navayeney.ir

جمعه 3/9/1391 - 13:16
اهل بیت

یكی از شیعیان در بصره سالی ده شب در خانه اش دهه عاشورا روضه خوانی می كرد این بنده خدا ورشكست شد و وضع زندگی اش از هم پاشیده شد حتی خانه اش را هم فروخت .
نزدیك محرم بود با همسرش داخل منزل روی تكه حصیری نشسته بودند یكی دو ماه دیگر بنا بود خانه را تخلیه كنند، و تحویل صاحبخانه بدهند و بروند.
همسرش می گوید: یك وقت دیدم شوهرم منقلب شد و فریاد زد.
گفتم : چه شده ؟ چرا داد می زنی ؟
گفت : ای زن ما همه جور می توانستیم دور و بر كارمان را جمع كنیم ، آبرویمان یك مدت محفوظ باشد، اما بناست آبرویمان برود. گفتم : چطور؟ گفت : هر سال دهه عاشورا امام حسین (ع ) روی بام خانه ما یك پرچم داشت مردم به عادت هر ساله امسال هم می آیند ما هم وضعمان ایجاب نمی كند و دروغ هم نمی توانیم بگوئیم آبرویمان جلوی مردم می رود. یكدفعه منقلب گردید، گفت : ای حسین مپسند آبرویمان میان مردم برود، قدری گریه كرد.
همسرش گفت : ناراحت نباش یك چیز فروشی داریم . گفت : چی داریم ؟ گفت : من هیجده سال زحمت كشیدم یك پسر بزرگ كردم پسر وقتی آمد گیسوانش را می تراشی ، و فردا صبح دستش را می گیری می بری سر بازار، چكار داری بگوئی پسرم است ، بگو غلامم است .
و به یك قیمتی او را بفروش و پولش را بیاور و این چراغ محفل حسینی را روشن كن .
مرد گفت : مشكل می دانم پسر راضی بشود و شرعاً نمی دانم درست باشد كه او را بفروشیم یا نه . زن و شوهر رفتند خدمت علماء و قضیه را پرسیدند، علماء گفتند: پسر اگر راضی باشد خودش را در اختیار كسی بگذارد اشكالی ندارد، و بعد از سؤ ال بر گشتند خانه .

یك وقت دیدند در خانه باز شد پسرشان وارد شد، پسر می گوید. وقتی وارد منزل شدم دیدم مادرم مرتب به قد و بالای من نگاه می كند و گریه می كند، پدرم مرتب مرا مشاهده می كند اشك می ریزد گفتم : مادر چیزی شده ؟ مادر گفت : پسر جان ما تصمیم گرفته ایم تو را با امام حسین (ع ) معامله كنیم .


پسر گفت : چطور؟ جریان را نقل كردند پسر گفت : به به حاضرم چه از این بهتر. شب صبح شد گیسوان پسر را تراشیدند، پدر دست پسر را گرفت كه به بازار ببرد پسر دست انداخت گردن مادرش (مادر است و اینهم جوانش است ) پس یكمقدار بسیار زیادی گریه كردند و از هم جدا شدند. پدر، پسر را آورد سر بازار برده فروشان ، به آن قیمتی كه گفت ، تا غروب آفتاب هیچكس نخرید، غروب آفتاب پدر خوشحال شد، گفت : امشب هم می برمش خانه یكدفعه دیگر مادرش او را ببیند فردا او را می آورم و می فروشم .
تا این فكر را كردم دیدم یك سوار از در دروازه بصره وارد شد و سراسیمه نزد ما آمد بمن سلام كرد جوابش را دادم . فرمود: آقا این را می فروشی ؟ (نفرمود غلام یا پسرت را می فروشی ) گفتم : آری . فرمود: چند می فروشی ؟ گفتم : این قیمت ، یك كیسه ای بمن داد دیدم دینارها درست است .
فرمود: اگر بیشتر هم می خواهی بتو بدهم ، من خیال كردم مسخره ام می كند. گفتم : نه . فرمود: بیا یك مشت پول دیگر بمن داد. فرمود: پسر جان بیا برویم . تا فرمود پسر بیا برویم ، این پسر خود را در آغوش پدرش انداخت ، مقدار زیادی هم گریه كرد بعد پشت سر آن آقا سوار شد و از در دروازه بصره رفتند بیرون . پدر می گوید: آمدم منزل دیدم مادر منتظر نتیجه بود گفت : چكار كردی ؟ گفتم : فروختم .
یك وقت دیدم مادر بلند شد گفت : ای حسین به خودت قسم دیگر اسم بچه ام را به زبان نمی برم . پسر می گوید: دنبال سر آن آقا سوار شدم و از در دروازه بصره خارج شدیم بغض راه گلویم را گرفته بود بنا كردم گریه كردن ، یك وقت آقا رویش را برگرداند، فرمود: پسر جان چرا گریه می كنی ؟ گفتم آقا این اربابی كه داشتم خیلی مهربان بود، خیلی با هم الفت داشتیم ، حالا از او جدا شدم و ناراحتم .
فرمود: پسرم نگو اربابم بگو پدرم . گفتم : آری پدرم . فرمود: می خواهی برگردی نزدشان ؟ گفتم : نه . فرمود: چرا؟ گفتم : اگر بروم می گویند تو فرار كردی . فرمود: نه پسر جان ، برو پائین من را پائین كرد، فرمود: برو خانه . گفتم : نمی روم ، می گویند تو فرار كردی .
فرمود: نه آقا جان برو خانه اگر گفتند فرار كردی بگو نه ، حسین مرا آزاد كرد. یك وقت دیدم كسی نیست . پسر آمد در خانه را كوبید مادر آمد در را باز كرد. گفت : پسرجان چرا آمدی ؟ دوید شوهرش را صدا زد گفت : بتو نگفته بودم این بچه طاقت نمی آورد، حالا آمده .
پدر گفت : پسر جان چرا فرار كردی ؟ گفتم : پدر بخدا من فرار نكردم . گفت : پس چطور شد آمدی ؟ گفتم : بابا حسین آزادم كرد. (1)

پاورقی
1- قافله اشك ص 20.

http://www.ashoora.ir/

جمعه 3/9/1391 - 0:37
اهل بیت

متقی صالح، مرحوم محمد رحیم اسماعیل بیگ، که در توسل به اهل بیت علیهم السلام و علاقه قلبی به حضرت سیدالشهداء علیه السلام کم نظیر بود و از این جهت، رحمت و برکات صوری و معنوی نصیبش شده بود و در ماه رمضان 1387 به رحمت ایزدی واصل شد، این قضیه را نقل فرمود:
من در سن شش سالگی به درد چشم مبتلا شدم و تا سه سال گرفتار آن بودم و عاقبت از هر دو چشم، کور گشتم.


در ماه محرم و ایام عاشورا، در منزل دایی بزرگوارم - مرحوم حاج محمد تقی اسماعیل بیگ - روضه خوانی بود و من هم به آنجا رفته بودم. چون هوا گرم بود و مردم شربت می دانند.

من از دایی خواهش کردم که اجازه دهد تا به مردم شربت دهم! گفت: تو چشم نداری و نمی توانی. گفتم: یک نفر چشم دار با من همراه کنید، تا مرا یاری کند. دایی قبول نمود و من با کمک خودش به مردم شربت دادم... در این اثناء مرحوم معین الشریعة اصطهباناتی منبر رفته بود و روضه ی حضرت زینب علیهاالسلام را می خواند و من سخت متأثر و گریان شدم تا اینکه از خود بی خود شدم، در آن حال، زن مجلله ای که دانستم حضرت زینب علیهاالسلام هستند، دست مبارک بر دو چشم من کشیدند و فرمودند: «خوب شدی و دیگر چشم درد نمی گیری!»
پس چشم گشودم و اهل مجلس را دیدم! شاد و فرحناک به خدمت دایی خود دویدم. تمام اهل مجلس منقلب شدند و اطراف مرا گرفتند. سپس به امر دایی ام مرا در اطاقی بردند و مردم را متفرق نمودند.
مرحوم اسماعیل بیگ نقل می کند که: چند سال قبل مشغول آزمایش بودم و غافل بودم از اینکه در نزدیکم ظرف پر از الکل است و کبریت را روشن نمودم! ناگاه الکل مشتعل شد و تمام بدنم را از سر تا پا آتش زد. فقط چشمانم نسوخته بود! چند ماه در مریضخانه مشغول معالجه بودم. در آنجا از من پرسیدند چه شده که چشمت سالم مانده است؟!
من می گفتم: این عطای خانم حضرت زینب علیهاالسلام و برکت مجلس روضه ی حضرت امام حسین علیه السلام است و حضرت زینب علیهاالسلام به من وعده فرمودند که تاآخر عمر
چشم درد نگیرم. (1) .

پاورقی
(1) کرامات الحسینیه ج 1، ص 40، داستانهای شگفت ص 58.

http://www.ashoora.ir/

جمعه 3/9/1391 - 0:33
اهل بیت

مداحان اهل بیت،كه با ذكر مصیبت و ذكر فضایل خاندان وحى، مجالس حسینى راگرم و اشك عاشقانه شیعیان آل الله را جارى مى‏سازند،از عوامل مهم بقاء فرهنگ‏عاشورایند.

مداح،در اصطلاح شیعى،به كسانى گفته مى‏شود كه در ایام ولادتها وشهادتهاى ائمه‏«ع‏»در مجالس جشن و عزا به خواندن اشعارى در فضایل و مناقب محمد وآل محمد،یا در مظلومیت آنان مى‏پردازند.ولى اغلب،به مرثیه خوانان حسینى گفته‏مى‏شود كه با خواندن شعر مرثیه و ذكر مصیبت،اهل مجلس را مى‏گریانند.

«مداح: روضه‏خوانى كه ایستاده در پیش منبر به شعر،مدایح اهل بیت و مصائب آنان را خواند،آنكه‏ایستاده در كنار منبر در مجالس روضه خوانى،یا روان در كوى و بازار،اشعار مدایح‏اهل بیت را به آواز بخواند.» (1)

مداحى اهل بیت و نوحه خوانى در سوگ آنان،از جمله كارهایى است كه حادثه‏عاشورا را زنده نگهداشته است.ائمه نیز از مداحان و ذاكران، تقدیر و تشویق مى‏كردند،صله مى‏دادند،دعا مى‏كردند و براى این كار،فضیلت و ثواب بسیار مى‏شمردند. امام‏صادق‏«ع‏»فرموده است:«الحمد لله الذى جعل فى الناس من یفد الینا و یمدحنا و یرثى‏لنا»، (2)

خدا را سپاس كه در میان مردم،كسانى را قرار داده كه به سوى ما مى‏آیند و ما رامدح و مرثیه مى‏گویند.و حضرت رضا«ع‏»در تشویق دعبل به مرثیه خوانى در ایام عزاى‏حسینى فرمود:«یا دعبل!احب ان تنشدنى شعرا فان هذه الایام حزن كانت علینااهل البیت‏»(3) اى دعبل،دوست دارم برایم شعر بسرایى و بخوانى،چون این روزها،روزهاى اندوه ما اهل بیت است.همین گونه مجالس و برنامه‏ها،آن شهادت عظیم و حادثه‏شگفت را با مرور اینهمه سال،همچنان زنده نگهداشته و به بركت آن نیز،دین واحساسات دینى و انس و آشنایى مردم با خط اهل بیت زنده مانده است.

به تعبیر امام‏خمینى‏«قدس سره‏»:«روضه سید الشهدا،براى حفظ مكتب سید الشهدا است...این گریه‏ها و این روضه‏ها حفظ كرده مكتب را.» (4) مداحى،نوعى الگو دادن به مخاطبان و شخصیت‏پردازى اجتماعى و الگویى براى جامعه ارزشى است،سنگرى براى پراكندن و نشرفضیلتها در قالبى مؤثر و فراگیر نسبت‏به همه است و مداحان به خاطر اهمیت كارشان درجامعه و در شكل دهى افكار و عواطف،نقش مهمى دارند و فلسفه اساسى مداحى،ترویج‏خوبیها و تبیین روحیه‏هاى والاى شهیدان كربلا و دمیدن روح تعهد و حماسه درشیعه است و یك عشق و ایمان است،نه یك حرفه و شغل.به تعبیر آیة ا...خامنه‏اى:

«جامعه مداح و ذاكر و ستایشگران اهل بیت،طبقه‏اى هستند كه در سایه این روش،بیشترین تاثیر را در تعمیق فرهنگ و معارف اسلامى در ذهن مردم دارند...قضیه،فقطقضیه شعر خوانى نیست.مساله،مساله پراكندن مدایح و فضایل و حقایق در قالبى است كه‏براى همه شنوندگان،قابل فهم و درك باشد و در دل آنها تاثیر بگذارد.» (5)

مداحان،به لحاظ آنكه كارشان بر عنصر«صدا»،«شعر»،«اجرا»و«مخاطب‏» متكى‏است ، باید هر چه بیشتر نسبت‏به آموزش دیدنهاى لازم،پختگى اجرا،تمرین پیوسته،گزینش شعرهاى خوب و پر معنى و زیبا و بدیع و ولایى،مطالعه مقتلهاى معتبر و منابع‏تاریخى،تكیه روى اشعار و مطالب اخلاقى،فكرى و عقیدتى،پرهیز از غلو و مبالغه وگفتن حرفهاى اغراق آمیز و غیر قابل قبول كه اثر منفى دارد، اهتمام ورزند،از دروغ وتصنع و بازارگرمى بپرهیزند،خلوص و صداقت و مناعت طبع را فراموش نكنند،نوكرى‏ابا عبد الله الحسین و اخلاص نسبت‏به آن حضرت را از یاد نبرند و از آنجا كه شعر خوب‏از نظر مضمون،قالب و تعبیر،در دلها و افكار، تاثیر ماندگار مى‏گذارد،در شناخت ومطالعه و انتخاب شعرهاى پخته و عمیق و زیبا بكوشند تا بهتر بتوانند در این سمت، به‏ترسیم چهره الگوهاى كمال و اسوه‏هاى پاكى،یعنى معصومین‏«ع‏»بپردازند و خود نیزالگوى اخلاق و تعهد باشند. رسالت مقدس مداحان در عصر حاضر عبارتست از:

· استفاده شایسته از عواطف پاك مردم و جهت دادن به آنها در مسیر پاكى وتهذیب و تقوا.

· -تعمیق محبتها و عشقهاى درونى به انسانهاى اسوه و پاك.

· -روشنگرى افكار جامعه و هدایت‏به ارزشها و خوبیها و تقویت ایمان مردم.

· -حفظ و اشاعه فرهنگ شهادت از طریق یاد شهداى كربلا و شهداى انقلاب وجنگ و طرح معارف اسلام و انقلاب و خط امام و رهبرى و مسؤولیتهاى‏اجتماعى.

پی نوشتها :

1- لغت نامه،دهخدا.

2- وسائل الشیعه،ج 10،ص 469.

3- جامع احادیث الشیعه،ج 12،ص 567.

4- صحیفه نور،ج 8،ص 69.

5- ستودگان و ستایشگران،ص 30 و 31.این كتاب كه مجموعه‏اى برگرفته از سخنان آیة ا...خامنه‏اى در دیدارهاى‏ مكرر با وعاظ و مداحان و شاعران و...است،بر محور مداحى و روضه خوانى و مرثیه سرایى و...است و براى مداحان‏و ذاكران و شاعران اهل بیت،نكات بسیار سودمندى دارد،نشر«حوزه هنرى‏»،1372.

http://www.ashoora.ir/

جمعه 3/9/1391 - 0:32
اهل بیت

حاج شیخ مهدی كرمانشاهی از پدر بزرگوارش نقل می كرد:
در حرم حضرت اباالفضل العباس (ع) مشرف بودم ایاّم ، ایاّم زیارتی و حرم مملو از جمعیت بود، در این اثناء مرد و زن عربی با هم مشغول زیارت خواندن شدند و دور ضریح طواف می كردند تا اینكه به بالای سر حضرت اباالفضل (ع) رسیدند.

یك وقت دیدم همسر آن مرد عرب به ضریح چسبید به طوری كه تمام اعضایش از سر و صورت و پیشانی و بینی و شكم و دست و پا همه به ضریح میخ كوب شد. از هول این حادثه صدای ناله و شیون مردم بلند شد و هر چه خواستند او را از ضریح جدا كنند نمی شد تا اینكه صدای فریاد شوهرش بلند شد و گفت : یا عباس زن من پیش شما گرو باشد من الان می روم گاومیش را می آورم و بعد رفت . معلوم شد اینها گاومیشی را نذر حضرت كرده بودند ولی بعد پشیمان شده و به نذرشان عمل نكرده بودند.
كم كم مردم جمع شدند به نحوی كه حرم و رواق و ایوان طلا پر از جمعیت شد و جلوی رفت و آمد بسته شد.
همه منتظر نتیجه بودند كه آخرش چه می شود.
ما گمان كردیم منزل این عرب دو سه فرسخی شهر است و رفتن و آمدنش چند ساعت طول می كشد ولی مثل اینكه نزدیك بود، چون بعد از ساعتی دیدم افسار یك گاومیش چاق را گرفته و دارد می آید.
به مجرد وارد شدمردم هلهله و شادی كردند و صلوات فرستادند. (1)

پاورقی
1- الوقایع و الحوادث ، 3/44، معجزات وكرامات ، 44

http://www.ashoora.ir/

جمعه 3/9/1391 - 0:31
اهل بیت

بیان مصیبت،گریه كردن با آواز،آواز ماتم،شیون و زارى،مویه‏گرى،زارى بر مرده،شعرى كه در ماتم و سوگوارى با صوت حزین و ناله و زارى خوانند،اعم از سوگوارى‏براى كسى كه تازه مرده،یا براى امامان شیعه. (1) تركیبات دیگر آن عبارت است از:نوحه‏آراستن،نوحه ساختن،نوحه سرودن،نوحه‏خوانى.

نوحه‏گرى بر مرده،رسم جاهلیت‏بوده است و كارى مكروه است، (2) مگر براى معصومین‏«ع‏»كه نوحه و گریه بر آنان از شعائرمهم و از عوامل نشر فضیلتها و احیاى یاد اسوه‏هاى كمال است و خود امامان برسید الشهدا«ع‏»مى‏گریستند و امر به نوحه‏خوانى مى‏كردند.

بر جعفر طیار و حمزه‏سید الشهدا نوحه‏خوانى شد.آنچه كه از كراهت نوحه و ناپسند بودن شغل نوحه‏گرى وزشت‏بودن اجرت نوحه‏گر در روایات یاد شده، ناظر به نوحه‏گریهاى جاهلى است كه‏آمیخته به باطل و گاهى حرام بود. (3)

در فرهنگ عزادارى براى امام حسین،نوحه به نوعى خاص از شعر مرثیه مى‏گویند كه‏در مجالس به صورت جمعى اجرا مى‏شود.«اشعار نوحه را براى سینه زدن مى‏ساختند،یكى نوحه مى‏خواند و دیگران به نوا و آهنگ و وزن اشعار نوحه‏خوان سینه مى‏زدند.ولى‏اشعار مرثیه را با آهنگ در مجالس سوگوارى براى به گریه افكندن و اظهار تاسف‏شنوندگان بر قتل شهداى كربلا مى‏خواندند و عنوان روضه نداشت.»، (4)

«...از معروفترین‏شعراى عصر قاجار كه مرثیه و نوحه ساخته‏اند،مى‏توان یغماى جندقى و وصال شیرازى‏را نام برد». (5)

این شیوه در بین عربها هم متداول است و سبك مرثیه سرایى و نوحه‏خوانى‏بر سالار شهیدان مخصوص است.با توجه به گستردگى این مراسم و رواج آن در طول‏سال،حتى در سوگ امامان دیگر،ضرورت دارد كه سروده‏هاى ناب و نوحه‏هاى صحیح ودور از تحریفها و دروغها پدید آید و فرهنگ عاشورا در قالب نوحه نیز ترویج گردد ونوحه خوانان نیز،بیش از هدف قرار دادن گریه،نشر فضیلتهاى اهل بیت را هدف قرار دهند. (6)

پی نوشتها :

1- لغت‏نامه،دهخدا.

2- بحار الانوار،ج 79،ص 88.

3- به روایات مربوط به تعزیه و ماتم و نوحه در بحار الانوار،ج 79،ص 71 تا 113 مراجعه كنید.

4- موسیقى مذهبى ایران،ص 7.

5- همان،ص 29.

6- نگرشى به مرثیه سرایى در ایران،عبد الرضا افسرى،بررسى گسترده‏اى از سابقه این كار در ایران و انواع مرثیه‏سراییها دارد.

http://www.ashoora.ir/

جمعه 3/9/1391 - 0:29
اهل بیت

عزادار حقیقی به خوبی می‌داند كه سوگواری و برپایی مجالس بزرگداشت برای اهل بیت(ع) فقط قسمت كوچكی از وظایف الهی او نسبت به آنان است بلكه وظیفه بالاتر، توجه به درس‌ها و عبرت‌های عاشورا و عمل به آن‌ها است. عمل به تكالیف از جمله درس‌هایی است كه عزادار حقیقی از عاشوراییان فرا گرفته است. او خود را نسبت به امام زمانش مكلف و مسئول می‌داند. (1)

عزادار، نیك می‌داند كه باید به تنهایی در دادگاه عدل الهی نسبت به رفتار خود با امام زمانش پاسخگو باشد لذا، برای عمل به وظیفه‌اش منتظر هیچ‌كس نمی‌ماند؛ او منتظر سازمان‌ها، نهادها و اشخاص نیست. او خودش به تنهایی برای خارج كردن امام زمان(ع) از تنهایی، غیبت، اضطرار و آوارگی تلاش می‌كند. او مانند شهدای كربلا كه هرگز به كمی نفرات شان توجه نكردند و هر یك فقط و فقط به فكر انجام وظیفه در قبال امام مظلوم و تنهاییش بود و كاری به نتیجه و تأیید دیگران نداشت، عمل می‌كند. مانند «عبدالله بن حسن(ع)» كه وقتی دید عمویش تنها و مجروح به روی زمین افتاده است و دشمن دور او را گرفته، خود را به عمویش رساند و هنگامی كه «ابجربن كعب» (لعنة الله علیه) شمشیرش را فرود آورد كه امام را بكشد، دست خود را در مقابل شمشیر او گرفت تا از امامش دفاع كند و دستش قطع شد و در آغوش عمویش حسین(ع) افتاد تا این كه «حرمله» (لعنة الله علیه) او را با تیر به شهادت رساند.(2)

2) عزادار حقیقی یا «منتظر حقیقی» در این مرحله می‌داند كه اگر بخواهد رضایت خدا را جلب كند و به هدف خلقت و كمال نهایی و غایی وجودش نایل شود، باید به این «تنها موعظه» خداوند متعال در قرآن كریم عمل كند كه فرمود:

قل إنّما أعظكم بواحدةٍ أن تقوموا لله مثنی و فرادی.(3)

ای رسول ما،‌ به امت بگو كه من به یك سخن شما را موعظه می‌كنم و آن سخن این است كه شما، خالص دو نفری، و یا به تنهایی برای خدا قیام كنید.

امام خمینی(ره) دربارهء ‌این موعظه خداوند چنین می ‌فرمایند:

خدای تعالی در این كلام شریف، از سر منزل تاریك طبیعت تا منتهای سیر انسانیت را بیان كرده و بهترین موعظه‌هایی است كه خدای عالم از میانه تمام مواعظ انتخاب فرموده و این یك كلمه را پیشنهاد بشر فرموده، این كلمه تنها راه اصلاح دو جهان است. قیام برای خدا است كه ابراهیم خلیل الرحمن را به منزل خُلّت رساند و از جلوه‌های گوناگون عالم طبیعت رهاند.

خلیل آسا در علم الیقین زن

ندای لا اُحبّ الآفلین زن

قیام الله است كه موسای كلیم را با یك عصا بر فرعونیان چیره كرد و تمام تخت و تاج آن‌ها را به باد فنا داد. و نیز او را به میقات محبوب رساند و به مقام صعق و صحرا كشاند. قیام برای خدا است كه خاتم‌النبیّین(ص) را یك تنه بر تمام عادات و عقاید جاهلیت غلبه داد و بت‌ها را از خانة خدا بر انداخت و به جای آن توحید و تقوا را گذاشت و نیز آن ذات مقدس را به مقام «قاب قوسین او أدنی» رساند. خودخواهی و ترك قیام برای خدا ما را به این روزگار سیاه رسانده، همه جهانیان را بر ما چیره كرده، و كشورهای اسلامی را زیر نفوذ دیگران در آورده... موعظت خدای جهان را بخوانید و یگانه راه اصلاحی را كه پیشنهاد فرموده بپذیرید و ترك نفع شخصی كرده، تا به همه سعادت‌های دو جهان نائل شوید و با زندگانی شرافتمندانه دو عالم دست در آغوش شوید.»(4)

آری، خودخواهی ما و ترك قیام برای خدا است كه ما را به روز سیاه غیبت امام زمان(ع) و تنهایی و غربت حضرت كشانده و مستكبران را بر كشوهای اسلامی حاكم كرده است. همان‌طور كه خود آن حضرت فرمود:

اگر شیعیان نسبت به ما وفادار و هم‌دل بودند، ظهور ما به تأخیر نمی‌افتاد(5).

راه چاره همان است كه امام خمینی(ره) فرمود، یعنی موعظه خدای جهان را بخوانیم و یگانه راه اصلاحی را كه پیشنهاد فرموده، بپذیریم و ترك نفع‌های شخصی كنیم و با منتقم اصلی حسین(ع) آشتی كنیم، و با وفاداری نسبت به او، برای رفع موانع ظهورش و نبرد با دشمنانش قیام لله كنیم و از این حالت دنیازدگی و انفعال خارج شویم و با كنار گذاشتن نفع‌های شخصی و جیفه گندیده دنیا، برای ظهورش عملیاتی شویم.(6) امام خمینی(ره) در جای دیگر می ‌فرمایند: نگویید تنها هستیم،‌ تنهایی هم باید قیام بكنیم، اجتماعی هم باید قیام كنیم، باید قیام كنیم، با هم باید قیام كنیم، همه موظفیم به اینكه برای خدا قیام كنیم.(7)

برای خدا قیام كنید و از تنهایی و غربت نهراسید.(8)

در زیارت عاشورا پس از اعلام برائت از بنیان‌گذاران ظلم به اهل بیت(ع) و نیز كسانی كه آن‌ها را از مقامشان كنار زدند و همچنین كسانی كه مقدمات جنایات ظالمان را فراهم كردند. نسبت به پیروان و تابعین و دوستان آن‌ها نیز اعلام برائت می‌شود، یعنی از همه كسانی كه در طول تاریخ در مصیبت اعظم، به خصوص در غیبت امام زمان(ع) نقش داشته و كار آن‌ها به نحوی مانعی بر سر راه ظهور منجی بشریت بوده است. برای همین است كه بلافاصله خطاب به سیدالشهدا(ع) چنین عرض می‌كنیم:

ای اباعبدالله، من تا قیامت با كسانی كه با شما در سلم و صلح هستند در صلحم و با كسانی كه با شما در جنگ هستند، در جنگم.(9)

به این ترتیب نظام دوستی و دشمنی عزادار حقیقی به طور كامل روشن و مشخص است. او با همه كسانی كه شیعه و محبّ اهل بیت(ع) هستند و با آن‌ها دشمنی ندارند، در صلح و دوستی است و با همه كسانی كه دشمن اهل بیت(ع) و به خصوص امام زمان(ع) هستند، در جنگ است. و این دوستی و دشمنی تا قیامت ادامه دارد. اگر دشمنان امام زمان تا قیامت هم حضرت مخالفت و دشمنی داشته باشند، عزادار حقیقی هرگز از مبارزه و جهاد علیه آن‌ها خسته و ناتوان نمییشود. لذا پس از اعلام جنگ با دشمنان آن‌ها، ابتدا بنیان‌گذاران ظلم بر آن‌ها را مورد لعن قرار می‌دهیم و پس از این كار انتقام حسین(ع) را به همراه امام زمان(ع) آرزو می‌كنیم. چرا كه مبارزه با دشمنان اهل بیت بدون همراهی با امام زمان(ع) فایده ندارد و انتقام از آنان بدون آن حضرت ممكن نیست. بنابراین عنصر جهاد و مبارزه هرگز از زندگی عزادار حقیقی حذف نمی‌شود. او تا وقتی كه با مصیبت اعظم غیبت امام زمان(ع) آن هم در اوج غربت و مظلومیت و تنهایی رو به روست، هرگز آرام و قرار ندارد. او تا لحظه‌ با شكوه ظهور و از بین رفتن این مصیبت اعظم به مبارزه با دجّال و موانع ظهور ادامه مییدهد. و پس از ظهور نیز به جهاد در راه امامش برای انتقام امام حسین(ع) و سایر اهل بیت(ع) ادامه می‌دهد و رمز این كه این مبارزه و جهاد همیشگی و طولانی است،‌ این است كه قرآن كریم به همه مسلمین دستور داده است كه تا رفع فتنه و حاكمیت دین خدا در سراسر جهان به جهاد مقدس خود ادامه دهند:

و قاتلوهم حتّی لا تكون فتنةٌ و یكون الدّین كلّه لله.(10)

با كافران جهاد كنید كه دیگر فتنه‌ای باقی نماند و آیین همه ما در دین خدا باشد.

كدام فتنه و مصیبت برای جامعه انسانی بالاتر از غیبت امام زمان(ع) و محرومیت جامعه جهانی از رهبر معصوم و متخصص الهی و مظهر خدا است. عزادار حقیقی در این مقطع حساس و سرنوشت‌ساز با تشخیص وظیفه الهی جهاد، بدون فوت وقت تا رفع این بزرگ‌ترین فتنه، و تا رسیدن به امام خود و جهاد در ركاب او، به مبارزه می‌پردازد. او نیك می‌داند بهترین زمان برای سربازی و خدمت و تقرّب نسبت به امام زمان(ع) زمانی كنونی است. نه زمان ظهور كه زمان پیروزی است. چنان كه قرآن كریم می‌فرماید:

لا یستوی منكم من أنفق من قبل الفتح و قاتل أولئك أعظم درجةً من الذّین أنفقوا من بعد و قاتلو و كلاً وعدالله الحسنی و الله بما تعملون خبیرٌ.(11)

آن مسلمانانی كه پیش از فتح مكه در راه دین انفاق و جهاد كردند با دیگران برابر نیستند آنان درجه‌ای عظیم‌تر دارند، تا كسانی كه بعد از فتح انفاق و جهاد كردند. البته خدا به هر دو طایفه وعده احسان داد. و خدا به آنچه می‌كنید آگاه است.

قیام و جهاد برای برطرف كردن موانع ظهور ارزش و اهمیت بیشتری نسبت به سربازی و جهاد در ركاب آن حضرت را دارد، زیرا قرآن كریم همراهی با امام را قبل از پیروزی با ارزش‌تر و مهم‌تر می‌داند. بزرگ‌ترین گناه برای عزدار در مرتبه پنجم، تنها گذاشتن امام زمان(ع) است. عزادار كه در این مرتبه آگاهی زیادی نسبت به درس‌ها و پیام‌های عاشورا دارد، به وفاداری و هم‌دلی نسبت به امام زمانش بیشترین توجه و اهتمام را دارد. او از اصحاب عاشورا درس بزرگ وفاداری نسبت به امام زمان خویش را به خوبی آموخته است. وفاداری یعنی پای‌بند بودن به عهد و پیمانی كه بسته‌ایم. وفای به عهد، به خصوص نسبت به امام و رهبر معصوم از بزرگ‌ترین واجبات است و پیمان شكنی و بی‌وفایی از بزرگ‌ترین محرمات می‌باشد. قرآن كریم و روایات معتبر اسلامی مملوّ از توصیه اكید به رعایت عهد و وفاداری و پرهیز از عهد شكنی و بی وفایی است. سیدالشهدا(ع) در روز عاشورا درباره دو گروه دوستان و دشمنان سخن گفت. دوستان خویش را به وفاداری ستود و دشمنانش را به خاطر بی‌وفایی‌شان مورد نكوهش و سرزنش قرار داد. آن حضرت(ع) در مورد دوستان خود فرمودند:

من اصحابی باوفاتر و بهتر از اصحابم نمی‌شناسم. (12)

در روز عاشورا وقتی بر بالین «مسلم بن عوسجه» آمد، این آیه شریفه را خواند:

فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلاً.(13)

از مؤمنین مردانی هستند كه با عهد خویش با خدا صادق بودند، برخییشان به عهد خود وفا كرده و جان باختند، برخی هم منتظرند و عهد و پیمان را هیچ دگرگون نساختند.

امام(ع) درباره دشمنان خود نیز چنین فرمودند: «اهل وفا به پیمان نیستند، عهد خویش را شكسته و بیعت مرا از گردن خود كنار نهاده‌اید. به جانم سوگند، با پدرم، با برادرم و با پسر عمویم مسلم بن عقیل نیز همین كار را كردید».(14)

در «زیارت اربعین» خطاب به خود آن حضرت چنین عرض می‌كنیم:

شهادت می‌دهم كه تو به عهد خود وفا كردی و تا رسیدن به یقین (شهادت) در راه او جهاد كردی.(15)

پی نوشت ها:

٭ برگرفته از: كتاب عزادار حقیقی، نوشته محمد شجاعی.

1. یوم ندعوا كلّ اناسٍ بامامهم؛ روزی كه ما هر گروهی از مردم را با پیشوایشان دعوت می‌كنیم. (سوره اسراء (17)، آیه 71)

2. مجلسی، بحارالأنوار، ج 45، ص 53.

3. امام خمینی(ره)، صحیفه نور، ج 1، ص 3.

4. سوره سبأ (34)، آیه 46.

5. مجلسی، همان، ج 53، ص 177.

6. برای آشنایی بیشتر با كیفیت عملیاتی شدن به بخش چهارم كتاب آشتی با امام زمان(ع) مراجعه شود.

7. امام خمینی(ره)، همان، ج 16، ص 201.

8. همان، ج 20، ص 127.

9. زیارت عاشورا؛ یا اباعبدالله سلمّ لمن سالمكم و حربٌ لمن حاربكم الی یوم القیامة

10. سوره انفال (8)، آیة 39.

11. سوره حدید (57)، آیة 10.

12. موسوعه كلمات الامام الحسین، ص 395؛ فإنّی لا اعلم اصحاباً أوفی و لا خیراً من اصحابی

13. سوره احزاب (33)، آیه 23.

14. موسوعه كلمات الامام الحسین، ص 363.

15. محدث قمی، مفاتیح الجنان، زیارت اربعین. أشهد أنّك وفیت بعهدالله و جاهدت فی سبیله حتّی أتیـٰك الیقین.

http://www.ashoora.ir/

جمعه 3/9/1391 - 0:28
اهل بیت

قیام مقدس و پرشكوه امام حسین(ع)ریشه در انحراف هاى بـنیادى و اساسى در جـامعه اسلامى داشت. این انحراف ها زائیده انحراف حكومت اسلامى از مسیر اصلى خود از سقیفه به بـعد بـود. كه پس از شهادت على(ع)كلا بـه دست سلسله سفیانى و حزب ضد اسلامى اموى افتاد. بـه گواهى اسناد تاریخى, سران این حزب هیچ اعتقادى بـه اسلام و اصول آن نداشتند(1). و ظهور اسلام و به قدرت رسیدن پیامبر اسلام(ص)را, جلوه اى از پیروزى تـیره بـنى هاشم بـر تـیره بـنى امیه, در جریان كشمكش قبیلگى در درون طایفه بـزرگ قریش مى دانستند(2).

و بـا یك حـركت خـزنده, بـه تـدریج در پـوشش اسـلام بـه مناصب كلیدى دسـت یافتند و سرانجـام از سال چهلم هجـرى, حكومت اسلامى و سرنوشت و مقدرات امت اسلامى به دست این حزب افتاد و پس از بیست سال حكومت معاویه, و بـه دنبـال مرگ وى, پـسرش یزید بـه قدرت رسید كه اوج انحراف بـنیادى, و جلوه اى آشكار از ظهور ((جاهلیت نو)) در پوشش ظاهرى اسلام بود(3).امام حـسـین(ع)نمى تـوانسـت در بـرابـر چـنین فاجـعه اى سكوت كند و احساس وظیفه مى كرد كه در بـرابـر این وضع, اعتـراض و مخالفت كند. سخنان, نامه ها و سایر اسنادى كه از امام حسین(ع)به دسـت ما رسـیده, بـه روشنى گویاى این مطلب اسـت. این اسناد بـیانگر آن است كه از نظر امام, پـیشوا و رهبـر مسلمانان شـرائط و ویژگى هایى دارد كه امویان فـاقـد آنها بـودند و اسـاس انحراف ها و گمراهیها این بود كه عناصر فاسد و غیر لایق, تكیه بر مسند خلافت اسلامى و جایگاه والاى پـیامبـر زده بـودند و حاكمیت و زمامدارى آنها, آثار و نتائج بـسیار تلخ و ویرانگرى بـه دنبـال آورده بود.
چـند نمونه از تـاكیدهاى امام در این بـاره یادآورى مى شـود:

ویژگى هاى پیشواى مسلمانان

1 - در نخستین روزهایى كه امام حسین(ع)در مدینه, بـراى بـیعت جهت یزید, در فشار بود, در پاسخ ولید كه پیشنهاد
بیعت بـا یزید را مطرح كرد, فـرمود: اینك كه مسـلمانان بـه فـرمانروایى مانند یزید گرفتار شده اند, باید فاتحه اسلام را خواند(4).
2 - امام ضمن پاسخ نامه هاى كوفیان نوشت:
... امام و پیشواى مسلمانان كسـى اسـت كه بـه كتـاب خـدا عمل نموده راه قسط و عدل را در پـیش گیرد و از حـق پـیروى كرده بـا تمام وجود خویش مطیع فرمان خدا باشد(5).
3 - امام حـسـین(ع)هنگام عزیمت بـه سـوى عراق در منزلى بـنام «بیضه» خطاب به «حر» خطبه اى ایراد كرد و طى آن انگیزه قیام خود را چنین شرح داد:
«مردم! پـیامبـر خدا(ص)فرمود: هر مسلمانى بـا حكومت ستـمگرى مواجـه گردد كه حـرام خدا را حـلال شمرده و پـیمان الهى را درهم مى شكند, بـا سنت و قانون پـیامبـر از در مخالفت درآمده در میان بـندگان خـدا راه گناه و معصـیت و تـجـاوزگرى و دشـمنى در پـیش مى گیرد, ولى او در مقابـل چنین حكومتى, بـا عمل و یا بـا گفتار اظهار مخالفت نكند, بـرخـداوند است كه آن فرد(ساكت)را بـه كیفر همان ستمگر(آتش جهنم)محكوم سازد.
مردم! آگاه باشید اینان(بنى امیه)اطاعت خدا را ترك و پیروى از شیطان را بـر خود فرض نموده اند, فساد را تـرویج و حدود الهى را تعطیل نموده فى را(كه مخصوص بـه خـاندان پـیامبـر است)بـه خـود اختصاص داده اند و من بـه هدایت و رهبـرى جامعه مسلمانان و قیام بـر ضد این همه فساد و مفسدین كه دین جدم را تغییر داده اند, از دیگران شایسته ترم ...» (6).
حاكمیت بـنى امیه كه امام در این سخنان بـه گوشه هایى از آثـار سوء آن اشاره نموده, در شوون مختـلف جامعه اسلامى اثر گذاشتـه و فساد و آلودگى و گمراهى را گستـرده و عمومى ساخـتـه بـود. امام حسین(ع)در موارد متعددى انگشت روى این عواقب سوء گذاشتـه و بـه مردم هشـدار داده اسـت كـه بـه چـند نمـونه آن اشـاره مـى شـود:

محو سنتها و رواج بدعتها

آن حـضرت پـس از ورود بـه مكه, نامه اى بـه سران قبـائل بـصره فرستاد و طى آن چنین نوشت:
«...اینك پیك خود را بـا این نامه بـه سوى شما مى فرستم, شما را به كتاب خدا و سنت پیامبـر دعوت مى كنم, زیرا در شرائطى قرار گرفته ایم كه سنت پیامبر به كلى از بین رفته و بـدعتها زنده شده است, اگر سخـن مرا بـشنوید, شما را بـه راه راسـت هدایت خـواهم كرد...» (7). دیگر به حق عمل نمى شود.
حسین بـن على(ع)در راه عراق در منزلى بـه نام «ذى حـسم» در میان یاران خود بـه پـا خـاست و خـطبـه اى بـدین شرح ایراد نمود:
«پـیشامدها همین است كه مى بـینید, جـدا اوضاع زمان دگرگون شده زشتیها آشكار و نیكیها و فضیلتها از محیط ما رخت بر بسته است و از فضیلتها جز اندكى مانند قطرات تـه مانده ظرف آب بـاقى نمانده است. مردم در زندگى پست و ذلتبارى به سر مى بـرند و صحنه زندگى, همچون چراگاهى سنگلاخ, و كم علف, به جایگاه سخت و دشوارى تبـدیل شده است.
آیا نمى بینید كه دیگر بـه حق عمل نمى شود, و از بـاطل خوددارى نمى شود؟! در چـنین وضعى جـا دارد كه شخص بـا ایمان(از جـان خود گذشتـه)مشتـاق دیدار پـروردگار بـاشد. در چنین محیط ذلتـبـار و آلوده اى, مرگ را جـز سعادت; و زندگى بـا ستـمگران را جـز رنج و آزردگى و ملال نمى دانم...» (8).

مسخ هویت دینى مردم

حاكمیت زمامداران اموى و اجراى سیاست هاى ضد اسلامى توسط آنان, هویت دینى مردم را مسخ كرده ارزشهاى معنوى را در جامعه از بـین برده بود. امام در دنباله سخنان خود در منزل ((ذى حسم)) فرمود:
((...مردم بندگان دنیایند, دین بـه صورت ظاهرى و در حد حرف و سخن در زبـانشان مطرح مى شود, تا زمانى كه معاش و زندگى مادیشان رونق دارد, در اطراف دین گـرد مىآیند, اما زمانى كـه بـا بـلا و گرفتارى آزمایش شوند, دینداران در اقلیت هستند.

پیام جاوید قیام امام حسین(ع)

پیام قیام با شكوه سیدالشهداء(ع)منحصر به آن زمان نیست, بلكه این پـیام پـیامى جاوید و ابـدى است و فراتـر از محدوده زمان و مكان است, هرجا و در هر جامعه اى كه به حق عمل نشود, و از بـاطل خوددارى نشود, بدعتها زنده, و سنتها نابـود شود, هرجا كه احكام خدا تغییر و تحریف یابد و حاكمان و زمامداران بـا زور و ستمگرى بـا مردم رفتـار كنند, در هر جـامعـه اى كه ویژگى هاى جـاهلیت را داشته باشد آن جامعه, جامعه اى یزیدى بـوده, و مبـارزه و مخالفت بـا مفاسد و آلودگى ها و آمران و عاملان آنها, كارى حـسینى خواهد بود.

پاورقی ها :
1 - سـیدعـلیخـان مدنى, الدرجـات الرفیعـه, ص 243, ابـن ابـى الحدید, شرح نهج البلاغه, ج8, ص 257 - مسعودى, مروج الذهب, ج3, ص 454 ضمن شرح حال ماءمون عباسى.
2 - ابن ابى الحدید, همان كتاب, ج9, ص 53(خطبه 139) و نیز ج2, ص 44 - 45 - ابن عبـدالبـر, الاستیعاب فى معرفه الاصحاب(در حاشیه الاصابه)ج4, ص 87.
3 - نگاه كنید به: امام حسین(ع) و جـاهلیت نو, جـواد سلیمانى, قم, انتشارات یمین.
4 - سید بن طاووس, اللهوف فى قتلى الطفوف, ص 11.
5 - طبرى, تاریخ الامـم والـمـلـوك, ج6, ص 196 - شـیخ مـفـید, الارشاد, ص 204.
6 - طبرى, همان كتاب, ص 229 - ابـن اثیر, الكامل فى التاریخ, ج4, ص 48.
7 - طبرى, همان كتاب, ص 200.
8 - حسن بـن على بـن شعبـه, تحف العقول, ص 245 - طبـرى, همان كتاب, ص 239.

http://www.ashoora.ir/

جمعه 3/9/1391 - 0:26
اهل بیت

ماربین حضرت حسین (ع) را شخصیت سیاسی ، مذهبی استثنائی در چهارده قرن اخیر دانسته ، و علت جاودانگی قیام حسین را مبارزه با ظلم و ستم و جور بنی امیه ، که غاصب حکومت بودند، ذکر کرده است . ماربین با تجزیه و تحلیل قیام عاشورا، ریشه نهضت های عظیم اسلامی را تا امروز در شهادت امام حسین و یاران با وفای او دانسته است که تن به بیعت با یزید را نه تنها نپذیرفتند که زندگی در حکومت یزید را ذلت و خواری می دانستند و از این رو برای رسیدن به مقصود عالی شان ، خود گذشتگی و شهادت را انتخاب کردند.

«... حسین تنها کسی است که در چهارده قرن پیش در برابر حکومت جور و ظلم قد علم کرد... او اول شخص سیاسیتمداری بود که تا به امروز احدی چنین سیاست مؤثری اختیار ننموده است حسین (ع) به شعار همیشگی خود می گفت من در راه حق حقیقت کشته می شوم و دست بنا حق نخواهم داد... حسین (ع) دید حرکات بنی امیه که سلطنت مطلقه داشتند و دستورات اسلام را پایمال می کردند نزدیک است پایه های استوار و مستحکم اسلام را در هم ریزد و اگر بیش از این مسامحه کند نام و نشانی از اسلام و مسلمانی باقی نخواهد ماند تصمیم گرفت در برابر حکومت جور و ظلم قد علم کند... این سرباز رشید عالم اسلام به مردم دنیا نشان داد که ظلم و بیداد و ستمگری پایدار نیست وبنای ستم هر جند ظاهراً عظیم و استوار باشد در برابر حق و حقیقت چون پرکاهی بر بادخواهد رفت ، مشروط بر اینکه مردمی حق طلب و حق پرست برای احیای حقیقت قیام کنند و با مبارزه فداکارانه خود دست از جان بشویند و بطلان ظلم و جور و حقانیت دین و اخلاق را با خون خود بر صفحه تاریخ گیتی ثبت کنند... .
حسین (ع) با قربانی کردن عزیزترین افراد خود و با اثبات مظلومیت و حقانیت خود به دنیا درس فداکاری و جانبازی آموخت و نام اسلام و اسلامیان را در تاریخ ثبت و در عالم بلند آوازه ساخت . اگر چنین حادثه جانگدازی پیش نیامده بود قطعاً اسلام و اسلامیان محو و نابود می گردیدند... .
حسین به یارانش گفت : من ننگ دارم که پسر معاویه شراب می خورد و اشعار هوس آلود می سازد... من باید قیام کنم اگر شما از این راه پر خطر می ترسید فوراً برگردید... ولی یارانش کشته شدن و فداکاری را بر زندگی ترجیح دادند...
هدف و ایده آل حسین ، جلوگیری از ظلم و ستم بود و این همه قوت قلب و از خود گذشتگی را در راه مقصود عالی خویش به خرج داده است حتی در آخرین دقایق زندگی طفل شیرخوار خود را قربانی حق و حقانیت نمود و با این عمل اندیشه فلاسفه و بزرگان عالم را متحیر ساخت ... حسین (ع) مدتها بود که خود را آماده پیکار کرد و در انتظار چنین روزی دقیقه شماری می کرد و می دانست که زنده ماندن نام جاویدان اسلام و قرآن مستلزم این است که او را شهید کنند... با شهادت حسین ، زن و فرزندان او را اسیر کردند و آن وقایع دردانگیز پیش آمد یک مرتبه قبایح و فجایع اعمال بنی امیه ظاهر شد و یک مرتبه جنبش و نهضت عظیمی در مسلمانان پیدا و علیه سلطنت یزید و آل امیه قیام کردند و آنها را ظالم و غاصب نامیدند... نهضت های عظیم اسلامی شروع شد و دنباله آن تا به امروز امتداد یافت روز به روز واقعه بزرگ کربلا اهمیت و درخشندگی بیشتری یافت در کمتر از یک قرن سلطنت بنی امیه منهدم شد و اگر در متن کتب تاریخی نامی از این قوم ذکر شده و تعقیب آن هزاران نفرین و ناسزا هم نوشته شده ... .»
السلام علیک یا ابا عبدالله و لعن الله امة قتلتکم و لعن الله الممهدین لهم بالتمکین من قتالکم ...
سلام بر حسین ولعنت خدا بر مردمی که شما را کشتند و بر مردمی که وسایل جنگ با شما را فراهم نمودند...

http://www.ashoora.ir/

جمعه 3/9/1391 - 0:24
اهل بیت

روایتى در مجمع البحرین از طریحى ومستدرك سفینة البحار از نمازى نقل شده است و مستفاد از ان این است كه یوم الله بودن عاشورا به خاطر وقوع حادثه بسیار عظیم شهادت حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) در این روز است و این مطلب را خداى متعال به حضرت موسى (علیه السلام) فرموده است و بنابراین مى‏توان گفت اگر روز عاشورا در میان یهود و دیگران كه پس از آنها بوده‏اند احترامى داشته با جهت این بوده كه حضرت موسى (علیه السلام) آنان را به این كار امر كرده و امر او به خاطر این بوده كه از راه وحى به عظمت این روز پى برده بوده است و البته این حدیث با وقوع حوادث مهم دیگر در این روزمنافات ندارد.

اینك متن روایت:

فی حدیث مناجاة موسى(42) و قد قال یا رب لم فضلت امة محمد (صلى الله علیه و آله) على سائر الامم؟ فقال الله تعالى: فضلتهم لعشر خصال. قال موسى و ما تلك الخصال التى یعملونها؟ حتى آمر بنی اسرائیل یعملونها.(43)

قال الله تعالى: الصلاة و الزكاة والصوم (44) و الحج و الجهاد، و الجمعة (45)و الجماعة و القرآن و العلم (46) و العاشوراء.قال موسى (علیه السلام) یا رب و ما العاشوراء؟ قال: البكاء و التباكی(47) على سبط محمد (صلى الله علیه و آله) و المرثیه و العزاء على مصیبة ولد المصطفى.

یا موسى ما من عبد من عبیدی فی ذلك الزمان بكى او تباكى و تعزى على ولد المصطفى الا و كانت له الجنة ثابتا فیها. و ما من عبد أنفق من ماله فی محبة ابن بنت نبیه طعاما وغیر ذلك درهما او دینارا إلا و باركت له فی دار الدنیا الدرهم بسبعین درهما و كان معافا فی الجنة و غفرت له ذنوبه.(48)

و عزتى و جلالى ما من رجل او امرأة سال دمع عینیه فی یوم عاشوراء...(49)

http://www.ashoora.ir/

جمعه 3/9/1391 - 0:23
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته