بازخوانی متفاوت آیاتی از قرآن که بارها خواندهایم(42)
عرفه و حکایت دو پدر شبیه به هم
جرئت زدن این حرفها وقتی گوشی برای شنیدن نبود، از دو نفر برمی آید.از پدرانی که فرزند به قربانگاه بردند. پدرانی که خدا دست گذاشت روی شانهشان. یکی را خلیل خودش خواند و برای دیگری خون بها شد. عرفه که از راه میرسد، به این دو پدر فکر میکنم. به کلمههای شبیه هم ... به ابراهیم خلیل الله و به حضرت ثارالله ...
الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ *وَالَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَیَسْقِینِ * وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ *
وَالَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحْیِینِ * وَالَّذِی أَطْمَعُ أَن یَغْفِرَ لِی خَطِیئَتِی یَوْمَ الدِّینِ*
[پروردگار من همان کسی است که] مرا آفرید، و پیوسته راهنمائیم میکند، و کسی [است] که مرا غذا میدهد و سیراب مینماید، و هنگامی که بیمار شوم مرا شفا میدهد، و کسی [است] که مرا میمیراند و سپس زنده میکند، و کسی [است] که امید دارم گناهم را در روز جزا ببخشد! / سوره مبارکه شعرا آیات 78 تا 82
کتابها مینویسند:
در باب بخشودن گناه که در آیه 82 ذکر شده است میتوان گفت بدون شک پیامبران معصومند و گناهی ندارند که بخشوده شود، ولی گاهی حسنات نیکان، گناه مقربان محسوب میشود، و در مقام والای آنان گاه انجام یک کار خوب نیز قابل بازخواست است، چرا که از کار نیکوتری جلوگیری کرده، و لذا ترک اولایش مینامند. او [حضرت ابراهیم علیه السلام] هرگز تکیه بر اعمال نیک خود نمیکند که اینها در جنب کرم الهی، هیچ است و در مقابل نعمتهایش قابل ذکر نیست، بلکه تنها تکیهاش بر لطف خدا است، و این آخرین مرحله انقطاع الی اللَّه است.
کوتاه سخن اینکه: ابراهیم برای مشخص ساختن معبود حقیقی، نخست به سراغ «خالقیت» پروردگار میرود، سپس مقام ربوبیت او را در همه مراحل روشن میسازد. نخست مرحله هدایت است، سپس مرحله «نعمتهای مادی» - اعم از ایجاد شرائط و دفع موانع- و سرانجام مرحله «زندگی جاودانی» در سرای دیگر که در آنجا نیز ربوبیتش در چهره بخشش مواهب و آمرزش گناه جلوهگر میشود، و به این ترتیب بر پندار خرافی خدایان متعدد و ارباب انواع خط بطلان میکشد و سر تعظیم بر آستان پروردگار فرود میآورد 1.
با تو میگویم:
توی ذهن من بعضی کلمهها، کلمه گروه خاصی از آدمهاست.
مثل بعضی لباسها که لباس گروه خاصی از آدمهاست و اندازه تن بقیه نیست.
بعضی کلمهها هم الفبای گفتگوی عده خاصی از آدمهاست.
کلمههایی که جرئت گفتنشان را انگار هر کسی ندارد.
کلمههایی که گفتنشان، آدم خودش را میخواهد.
آدمی که مثل بقیه نباشد.
شبیه بقیه فکر نکند، راه نرود، زندگی نکند.
و مگر ما چند نفر از این متفاوتها دیدهایم.
از همان اول که خبری از تاریخ نبود، تا امروز که عصر اطلاعات است؛ عدهی این آدمها محدود بوده و هست.
آدمهایی که توی کتابهای دبیرستان، اسمشان را گذاشتهاند شاخص.
وقتی به چهره این آدمهای متفاوت خیره میشوم، میبینم که عجیب به هم شباهت دارند.
بسیار شبیه هماند. زندگیشان و فراز و فرودهایش شبیه هم است.
آدمهایی که شبیه هم حرف میزنند و کلمههایشان با فاصله تاریخی زیادی که با هم دارند، مثل هم شده است.
حتی وقتی پای خدا در میان است و قرار است خدا را وصف کنند، شبیه هم از او میگویند.
یکی میایستد مقابل ناباوری آدمها و از خدایی میگوید که میآفریند و هدایت میکند. روزی میدهد و سیراب میکند.
خدایی که وقتی بیماری آرام میآید و آدمی را در برمیگیرد، شفایش میدهد و میمیراند و زنده میکند.
خدایی که مرامش احسان با بندگان است. خدایی که ریسمان امیدش را باید به مغفرت و بخشش او بست.
دیگری قرنها بعد، میایستد کنار جبلالرحمه، اشک میریزد:
رَبِّ به ما اَنَعْمَتَ عَلَیَّ فَهَدَیْتَنی
رَبِّ به ما اَوْلَیْتَنی وَمِنْ آُلِّ خَیْرٍ اَعْطَیْتَنی
رَبِّ به ما اَطْعَمْتَنی وَسَقَیْتَنی...
این کلمهها را دو نفر گفتهاند. دو نفر شبیه هم از خدا گفتهاند.
جرئت زدن این حرفها وقتی گوشی برای شنیدن نبود، از دو نفر برمی آید.
از پدرانی که فرزند به قربانگاه بردند.
پای ایمانشان ایستادند.
پدرانی که خدا دست گذاشت روی شانهشان. یکی را خلیل خودش خواند و برای دیگری خونبها شد.
عرفه که از راه میرسد، به این دو پدر فکر میکنم. به کلمههای شبیه هم ...
به ابراهیم خلیل الله و به حضرت ثارالله ...
یادم بماند:
یادم باشد و یادت نرود، قیمت آدمها به قدر گذشتشان است. گذشتن از چیزهایی که دوستشان دارند. کسانی که دوستشان دارند.
نویسنده: زهرا نوری لطیف
کارشناس شبکه تخصصی قرآن تبیان
1. تفسیر نمونه تألیف ناصر مکارم شیرازی، ج 15، ص 260
2. فرازهایی از دعای عرفه امام حسین علیهالسلام