بازخوانی متفاوت آیاتی که بارها خواندهایم (28)
وقتی مخاطبم «تو» میشوی، حال بهتری دارم از وقتهایی که برایم میشوی «او»؛ برایم میشوی «شما». حسات میکنم همین کنار دست خودم. نشسته میان من و قلبم 3 اصلاً.
وَ إِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنی فَإِنی قَرِیب أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَان فَلْیَسْتَجِیبُواْ لیِ وَ لْیُؤْمِنُواْ بیِ لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُون
و هنگامی که بندگان من، از تو در باره من سؤال کنند، (بگو:) من نزدیکم! دعای دعا کننده را، به هنگامی که مرا میخواند، پاسخ میگویم! پس باید دعوت مرا بپذیرند، و به من ایمان بیاورند، تا راه یابند (و به مقصد برسند)!
سوره مبارکه بقره آیه 186
کتابها مینویسند :
در شان نزول آیه شریفه آمده است که کسی از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم پرسید: آیا خدای ما نزدیک است تا آهسته با او مناجات کنیم؟ یا دور است تا با صدای بلند او را بخوانیم؟ آیه فوق نازل شد و (به آنها پاسخ داد که خدا به بندگانش نزدیک است) 1
در باب «لْیُؤْمِنُواْ بیِ» از امام صادق علیه السلم روایت است که فرمودند منظور از آن این است که به طور قطع باید بدانند که من قادرم آنچه را درخواست کردهاند به آنان عطا کنم.
با تو میگویم :
همه «او»ها را خط میزنم؛ به جای تمامشان میگذارم «تو». «تو» یک جور خطاب نزدیک است، با حس خاص یک آشنایی طولانی.
وقتی مخاطبم «تو» میشوی، حال بهتری دارم از وقتهایی که برایم میشوی «او»؛ برایم میشوی «شما». حسات میکنم همین کنار دست خودم. نشسته میان من و قلبم 3 اصلاً.
«تو» مال یک دوست قدیمی است، که زیر و بمات را میداند، حالت را نگفته میفهمد و نشانی خانهات را چشم بسته بلد است. «تو» را آدمها به کسی میگویند که تعارف ندارند با او و «رو در بایستی» مبهمترین کلمه در شکل عمیق رابطهشان است.
«تو» یعنی یک آشنای همیشهحاضر که هر وقت بودنش را خواستهای، بوده است. هوایت را دارد و آنقدر نزدیک است که کاسه و کوزه یکی هستید با هم. وقتی روبروی کسی مینشینی و وقت حرف زدن و درد دل که میرسد، مخاطب شنوای حرفهایت را صدا میزنی «تو»؛ معنیاش این است که پای پنهانیترین حرفهایت در میان است؛ مثلاً پای یک آرزوی شیرین؛ آرزویی که حتی از تصور گفتنش به دیگرانی که رفیق گرمابه و گلستان نیستند، دلت به آشوب میافتد و هراس به جانت، که نکند بخندند به این خیال محال و یا نکند نگران احوالت شوند و از خود بپرسند که دخترکی به این سن و سال چگونه رسیده است به حوالی بلند این آرزوی ناممکن...
همه «او»ها را خط میزنم و به جای تمامشان «تو» میگذارم... «تو»ی نزدیک دمدست همیشهحاضر ... برای همه وقتهایی که کج میروم، همه لحظههایی که خیالم راحت است که کسی نمی بیندم ... شاهدم نیست... شاید به خاطر همین جابهجایی ضمیرها، به خاطر همین گذاشتن «تو» به جای «او»، حواسم جمعتر شود به خودم، به تنهاییهایم، به وقتهایی که گمان ندیدن و نبودن کسی، تا مرز خطا، تا لبهی پرتگاه گناه میبردم و بعد از آنجاست که فاصله من با تو آغاز میشود ... من از این فاصلهها، از این خیال خطا، از تصور نبودن تو میهراسم.
یادم بماند :
یادم بماند، کسی که ایستاده است به تماشای من، همه عمر؛ «تو»ی نزدیکتر از جانی ...
نویسنده: زهرا نوری لطیف
کارشناس شبکه تخصصی قرآن تبیان
1.مجمعالبیان فی تفسیر القرآن؛ ج 2؛ ص 500
2. تفسیر نور الثقلین تألیف حویزی، ج 1، ص 172
3. .... وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ؛ و بدانید که خداوند میان انسان و دلش حایل است و همه در پیشگاه او گرد آورده و محشور میشوید. / سوره مبارکه انفال بخشی از آیه 24