تبیان، دستیار زندگی
حتماً وقت هایی پیش آمده که آنها هم دلشان بگیرد یا از چیزی ناراحت بشوند، خانواده های شهدای مان را می گویم. خب چیز عجیبی هم نیست. آنها هم انسان هایی هستند مثل من و شما... البته نه کاملاً همانند؛ چرا که ما هر چه قدر هم که خودساخته و مجهز به توانمندی های روان
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

استقامت را چاشنی روابط خانوادگی کنید

حتماً وقت هایی پیش آمده که آنها هم دلشان بگیرد یا از چیزی ناراحت بشوند، خانواده های شهدای مان را می گویم. خب چیز عجیبی هم نیست. آنها هم انسان هایی هستند مثل من و شما... البته نه کاملاً همانند؛ چرا که ما هر چه قدر هم که خودساخته و مجهز به توانمندی های روانی باشیم باز هم همیشه یک قدم از آنها عقبیم. می پرسید در چه زمینه ای؟ قبل از هر چیز در زمینه مقاومت.

راحله فلاح /کارشناسی ارشد روانشناسی - بخش خانواده ایرانی تبیان
دفاع مقدس

رستم های زمانه ما

یادم می آید در دوران کارشناسی استادی داشتیم که هر موقع در کلاس صحبت از مقاومت یا به تعبیر روانشناسی «تاب آوری» می شد خانواده های شهدا را مثال می زد، آن هم با این تعبیر که « آنها رستم اند». راست هم می گفت. واقعاً مادران و پدران و همسران آن دوران که عزیزانشان را با دست خودشان از زیر قرآن رد می کردند و راهی جبهه ها می کردند و دست تنها چرخ زندگی را در آن دوران سخت می چرخاندند کمتر از رستم نبودند. اگر در کنار این ها، خانواده هایی را هم که دو یا بیش از دو شهید، جاوید الاثر و یا اسیر داده اند و بعد از آن هم پرستار بی مزد و منت ده- بیست- سی ساله جانبازانشان شدند را در نظر بگیریم می بینیم که رستم هم در برابر آنها احساس حقارت می کند.
حالا که سختی های زمانه چهره عوض کرده اند و با ظاهر دیگری دوباره به سراغ ما آمده اند، شاید دانستن ویژگی هایی که آن خانواده ها را در گذر از آن بحران های سخت یاری کرد بتواند برای زندگی ما نیز راهگشا باشد. هر چند که قیاس بین ما و آنها مانند قیاس قطره و دریا است.
یک ویژگی مهم دیگر در انسان های مقاوم این است که به آسانی امیدشان را از دست نمی دهند. چرا که به منبع بزرگتری تکیه دارند که می دانند هرگز پشت آنها را خالی نمی کند

ایستاده در غبار

از لحاظ روانشناسی، جنگ یک تِروما به حساب می آید. تروما یعنی یک اتفاق جدی و بزرگ که خطر مرگ یا آسیب جدی مشخصه اصلی آن است. نمی خواهم ادعای غیر علمی بکنم و بگویم که رزمندگان ما و خانواده های آنها و یا حتی مردم شهرهایی که زیر موشک باران ماندن را تجربه کردند تحت تأثیر این اتفاق بزرگ قرار نگرفتند و انگار را نه انگار پنداشتند، اما واقعیت این است که آنها در کنار همه این عارضه ها که واکنش های روانی واقعی نسبت به اتفاقات آن دوران هم هستند، توانستند ایستاده از میان این غبار سنگین بیرون بیایند.

رمز این مقاومت جانانه را به طور خلاصه با هم تحلیل می کنیم:

1. رو در رو با مشکل

شاید شما آدم هایی را دیده باشید که با کوچکترین مشکلی که برایشان پیش می آید فرار را بر قرار ترجیح می دهند و حتی آنقدر نمی مانند که بفهمند اصل مسئله کجاست

شاید شما آدم هایی را دیده باشید که با کوچکترین مشکلی که برایشان پیش می آید فرار را بر قرار ترجیح می دهند و حتی آنقدر نمی مانند که بفهمند اصل مسئله کجاست. انسان های مقاوم بر عکس این افراد هستند، یعنی تا وقتی که سر از اصل مشکل در نیاورند و با آن رو در رو نشوند و برای رفع و رجوع کردنش برنامه ای نریزند، میدان را خالی نمی کنند.
 برای مثال ماه چهره ی پنجاه و شش ساله از خودش و شوهر که یکی از شهدای دفاع مقدس است این طور می گوید: «ایرج که گفت می خواد برگرده خرمشهر من وارفتم... گفتم یعنی چی می خوام برم خرمشهر؟ کجا می خوای بری؟ مگه من می ذارم؟ گفت منم دلم پیش توئه ولی خب چه می شه کرد... دست رو دست بذاریم که شهرمون رو بهمون پس نمی دن. اون شب باهاش قهر کردم... اونم به خاطر من دو سه روزی رفتنش رو عقب انداخت... ولی دیدم راست می گه.... واسه منِ خرمشهری خیلی افت داره که بعثی راست راست تو کوچه م راه بره و من کاری نکنم... بهش گفتم برو ولی به یه شرط. بذاری منم برای کمک بیام».

2. استقامت

مشکل شناسی به تنهایی کاری از پیش نمی برد. حتی اقدام برای حل مشکل هم نیاز به یک چاشنی موثر دارد تا بتواند تأثیرگذار باشد. این چاشنی استقامت و تعهد است. آدم های مقاوم، خود را نسبت به حل مشکلات متعهد می دانند و تا حل شدن مشکلات دست از استقامت و پایداری برنمی دارند. نمونه اش هدی که دخترش از استقامت او برای ما تعریف می کند: «توی بیمارستان شیراز که بابا رو دیدیم یادمه تقریباً چیزی ازش باقی نمونده بود... از کمر فلج شده بود... دست راستش قطع شده بود.. چشمش و گونه اش ترکش خورده بود.... از قبل هم که شیمیایی شده بود و با دستگاه نفس می کشید.
 مامان که بابا رو دید پاش رو کرد تو یه کفش که می برمش خونه... چند روز بعد بابا رو آوردیم و تا حالا که بیست و خرده ای سال می گذره داره از بابا مراقبت می کنه... به بابا گفته بود که تا رو به راهش نکنه ول کن نیست... خیلی هم خودش اذیت شد، دیسک کمرش رو عمل کرد، قلبش مشکل داره ولی بالأخره کاری که گفته بود رو کرد... الآن خدا رو شکر بابا نسبت به اون موقع خیلی خوبه... به کمک مامان تو پنجاه و هشت سالگی داره لیسانس می گیره!».

3. امید

یک ویژگی مهم دیگر در انسان های مقاوم این است که به آسانی امیدشان را از دست نمی دهند. چرا که به منبع بزرگتری تکیه دارند که می دانند هرگز پشت آنها را خالی نمی کند و نمی گذارد که کنترل زندگی از دستشان در برود. انسیه مادر شهید، یک نمونه از همین آدم ها است: «این فیلمه چی بود اسمش؟ شیارِ چی چی؟ آره همون صد و چهل... وقتی تو تلویزیون دیدمش با خودم گفتم خدایا یعنی می شه محمد منم برگرده؟ نه اینکه ناشکری کنما... نه والله... ولی مادرم دیگه... دلم گرفت زدم زیر گریه... یه دفعه پسر کوچکم اومد... من رو که دید فکر کرد خبری از محمد شده... بهش گفتم نه مادر من این فیلمه رو دیدم دلم گرفته. پسرم من رو برد شاه عبدالعظیم زیارت... وقتی برگشتم خونه دلم دل دیگه ای شده بود. بیلچه و قیچی م رو برداشتم و رفتم سر وقت باغچه... آخه هر روز ممکنه محمد برگرده...».


مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.