تبیان، دستیار زندگی
خیلی دوستش داریم، ندیدیمش، اما دلمان برایش تنگ می شود، اللهم کن لولیک را خیلی وقت ها با سوز دل می خوانیم و به افق نگاه می کنیم، شاید تک سواری از راه برسد و پدرانه، دستان پر مهرش را بر سر ما ایتام دور از امام، بکشد و غربتمان را دوا کند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : زینب عشقی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قدم زدن در خانه پدری امام زمان

خیلی دوستش داریم، ندیدیمش، اما دلمان برایش تنگ می شود، اللهم کن لولیک را خیلی وقت ها با سوز دل می خوانیم و به افق نگاه می کنیم، شاید تک سواری از راه برسد و پدرانه، دستان پر مهرش را بر سر ما ایتام دور از امام، بکشد و غربتمان را دوا کند.

زینب عشقی - بخش زیبایی تبیان
قدم زدن در خانه پدری امام زمان

درباره اش کتاب می خوانیم، اطلاعاتمان را بالا می بریم، مهربان هستیم با دیگران، چرا که می خواهیم جامعه را آماده ی حضورش کنیم، خانه ی دلمان را هر چند وقت یکبار، به امید ظهورش، آب و جارو می کنیم، منتظرش هستیم و زندگی مان را با نام و یادش، زیبا می کنیم.
زندگی مان را با نام حضرت رنگ و جلا داده ایم، سختی هایش را به امید روز ظهور او تحمل می کنیم و چشم به راهش هستیم، به راستی چه خالیست، زندگی که یاد امام زمان، در آن جاری و ساری نیست، چه زندگی زشتی است، زندگی که امام زمانی در آن نیست، و چه دارند انهایی که همه چیز دارند، جز تو را؟
چشممان به دنبالش است، هر جا که می رویم به دنبال نشانی از اوییم، نشانی از یاد و نامش.
توی همین شهر بود و چشمم به دنبال نشانی از رنگ زیبای زندگی که قاصدکی برایم خبر آورد از گروهی که روی خانه ی پدری مسافر زمان ها، تحقیق می کنند.
ملکی که هم اکنون سندش به نام اوست، خانه ای که در آن به دنیا آمد، پنج سال کودکیش را در آنجا گذراند، از همانجا غیبت صغرایش آغاز شد، محل سکونت پدر و پدربزگش بوده، قبر پدر و مادرش در آنجاست و بارها در این مکان دیده شده...

قدم زدن در خانه پدری امام زمان

خود ما هم به خانه ی پدری تعلق خاطر داریم، نداریم؟ برای خواندن فاتحه، سر خاک پدر و مادر و مادر بزرگ و پدربزرگمان می رویم و به یادی از گذشته ها، غم دل می روبیم، نه؟
مسلما خانه ی پدری امام زمان، همان بهشت سامرا، با هزار و دویست سال قدمت، مورد تعلق خاطر اوست و من هم، آن پسندم که جانانم پسندد.

خیلی دوستش داریم، ندیدیمش، اما دلمان برایش تنگ می شود، اللهم کن لولیک را خیلی وقت ها با سوز دل می خوانیم و به افق نگاه می کنیم، شاید تک سواری از راه برسد و پدرانه، دستان پر مهرش را بر سر ما ایتام دور از امام، بکشد و غربتمان را دوا کند

در نمایشگاهی که کار تحقیق و بازسازی سامرا را داشتند، قدم می زدم، عکس ها را می دیدم، به دنبال نشان آشنایی بودم، به محل زندگی مولایم، عاشقانه نگاه می کردم، اینجا همان جایی است که او در آن قدم زده، همان جاییست که در آن زندگی می کرده و ...به آجری که به عنوان نمونه در آنجا گذاشته بودند، دستی کشیدم و بوسه ای برای صاحبش فرستادم.
چقدر زیباست در هوای خانه ی دوست قدم زدن... از این دنیا و شلوغی هایش فاصله بگیری و آسمانی شوی، زیباست برای او کار کردن، زیباست به نام او کار کردن، اصلا زندگیمان را رنگ می کند، رنگ زیبای زندگی را جلا می دهد.
 ای کاش همه در راه او و رضایت او قدم برداریم، همه به نوعی کارهایمان را امام زمانی کنیم تا ببینیم چقدر زندگیمان زیبا می شود.

قدم زدن در خانه پدری امام زمان

قدم زدن در خانه پدری امام زمان


مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.