تبیان، دستیار زندگی
آفتاب غروب کرده، رنگ آبی آسمان تبدیل به ترکیبی از رنگ های قرمز، نارنجی، زرد و بنفش شده است. لحظه لحظه رنگ آسمان به تیرگی می رود، ساعتی نمی گذرد که آسمان تیره و تار می شود، گویا آسمان چادری با زمینه ی مشکی و با نقطه های طلایی به سر کرده است.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دنیایی از زیبایی

آفتاب غروب کرده، رنگ آبی آسمان تبدیل به ترکیبی از رنگ های قرمز، نارنجی، زرد و بنفش شده است. لحظه لحظه رنگ آسمان به تیرگی می رود، ساعتی نمی گذرد که آسمان تیره و تار می شود، گویا آسمان چادری با زمینه مشکی و با نقطه های طلایی به سر کرده است.

فریبا نوراله زاده-بخش زیبایی تبیان
خلقت خدا

نور ماه، زمین و آسمان را روشن کرده و عالم را از تاریکی محض در آورده. انگار خداوند می خواهد به مخلوقاتش نشان دهد که در تاریکی های گمراهی، راهی به سوی روشنایی هم پیدا می شود.

ستارگان زینت بخش آسمان

عشق به دیدن آسمان و زیبایی های آن از همان کودکی در وجودم شکل گرفت. این علاقه متعلق به زمانی بود که شب های تابستان را در حیاط خانه سپری می کردیم، در آن شام می خوردیم، بازی می کردیم و می خوابیدیم. موقع خواب، روی تشک ها دراز می کشیدم و به آسمان مهتابی و پرستاره خیره می شدیم. در مقابل چشمانمان، تابلویی زیبا وجود داشت که در آن ماه ملکه ی آسمان و ستارگان کودکان او بودند. آسمان آن قدر نورانی بود که فقط نقطه هایی از تاریکی و تیرگی شب نمایان بود. همیشه دست های کوچکم را به طرف آسمان می بردم که مشتی ستاره بگیرم. در افکار کودکانه ام، ستاره ها هم مثل گلها بودند و به خیالم می توانستم آنها را بچینم و در دامن داشته باشم. می خواستم مشتی از آنها را به دست بگیرم، ولی هیچ وقت موفق نمی شدم و دستانم همیشه خالی برمی گشت. از نگاه کردن به آسمان اصلاً خسته نمی شدیم. هر کدام از ما ستاره ای داشتیم. آنقدر به آسمان نگاه می کردیم که چشمانمان سنگین می شد و به خواب می رفتیم. بعضی وقت ها خواب می دیدم که مشتی ستاره گرفتم، از خواب بیدار می شدم و می دیدم، دستهای کوچکم به طرف آسمان دراز شده و چیزی در آن نیست!

انگار دل آسمان هم مثل دل آدم هاست، هر وقت دل آدمی پاک و بی آلایش و بدون گناه باشد آن هم پاک و زیبا و پرنور نشان می دهد ولی اگر دل انسان پر از گناه و آلودگی شود دل آسمان نیز پر از گرد و غبار و آلودگی می شود و دیگر زیبایی اش را از ما پنهان می کند

آسمان در افکار کودکانه ام، نمادی از زیبایی و هیجان بود. دنیایی از ستاره های قشنگ و پر نور. چند سالی هست که آسمان شب دیگر آن همه ستاره های پرنورش را به ما نشان نمی دهد. فقط ماه و چند ستاره در آسمان به چشم می خورد. پس آن همه ستاره کجا رفتند؟ به آسمان دیگری کوچ کردند یا از انسان های زمین قهر کرده اند و رخ پنهان کرده اند؟

البته ستاره ها از بین نرفتند، فقط خیلی کم نور شدند. اگر یک سفر به کوهستان بروید، در دل طبیعت و در طول شب آسمان زیباترین تابلوی شب را در مقابلتان ترسیم می کند. در آنجا همه چیز پاک و بدون آلایش است. هنوز آدمی فرصت نکرده که دستبردی به آنجا بزند و زیبایی هایش را به سرقت ببرد. همه چیز زیبا و قشنگ و زیباتر از همه، آسمان شب است که صفحه ای پرنور در مقابل چشم ها قرار می دهد. انگار در آنجا آسمان دیگری است. آسمانی صاف، بدون گرد و غبار و دود، پاک از هر گونه آلودگی و در نهایت زیبایی است. در آنجا هر تماشاگری شیفته ی آسمان می شود آن قدر زیبا و منور است که تصویرش تا آخر عمر از ذهن تان پاک نمی شود.

خلقت خدا

ولی در آسمانی که انسان ها در زیر آن زندگی می کنند، هیچ خبری از صافی، پاکی و آن همه زیبایی نیست! زیبایی اش به طور محسوسی کمتر است. واقعاً چرا؟ چرا آسمان کوهستان پرنور و زیباست ولی در اینجا طور دیگری است؟ سالهای قبل آسمان هم پر نور و ستاره بود و هم بی نهایت جالب و قشنگ. پس با گذشت سالهای چه چیزی عوض شده؟ مگر رنگ آسمان در همه جا آبی نیست، پس چرا دیگر نه رنگ آسمان روز آبی است و نه رنگ آسمان شب پر نور است؟ چرا در آسمانی که انسان ها در زیر آن زندگی می کنند تاریکی و ظلمتش بر نور و روشنایی اش چیره شده؟ چرا زیبایی آن کمتر شده؟

آسمان تغییری نکرده، هنوز انبوه بی شمار ستارگان در آسمان وجود دارند و هنوز آسمان پرنور است، ولی گناه آدمیان نمی گذارد شب زیبایی خود را به آنها نشان دهد. گناهان تبدیل به لایه ای از غبار و دودی شده که بین زمین و آسمان قرار گرفته و ما را از دیدن این همه زیبایی محروم می کند. انگار دل آسمان هم مثل دل آدم هاست، هر وقت دل آدمی پاک و بی آلایش و بدون گناه باشد آن هم پاک و زیبا و پرنور نشان می دهد ولی اگر دل انسان پر از گناه و آلودگی شود، دل آسمان نیز پر از گرد و غبار و آلودگی می شود و دیگر زیبایی اش را از ما پنهان می کند.

ملکه ی آسمانِ شب

برای کشف زیبایی واقعی باید با چشم دل بنگریم نه با چشم سر. اگر کل بشریت این زیبایی ها را درک می کردند آن وقت...

ماه در تاریکی شب می درخشد و چقدر زیبا می تابد، هر ببینده ای را شیفته ی خود می کند. در تاریکی آسمان و زمین ماه می تابد و تمام عالم را از تاریکی محض در می آورد. راستی خالق هستی چقدر مدبرانه ماه را آفریده، این ملکه ی آسمان را، هر شب به شکلی زیبا نشان می دهد. شبی به تعبیر قرآن همچون شاخه خرما، هلال می شود و چهارده شب دیگر قرص کامل می شود و در نهایت زیبایی می درخشد. خداوند به واسطه ی نور این زیبایی را آشکار می کند. اگر نوری در کار نبود ماه در تاریکی و ظلمات شب ناپدید می شد. خداوند به واسطه ی نور نه تنها زیبایی ماه را نشان می دهد بلکه با کمک آن می خواهد آدمیان در دل تاریکی شب و در ظلمات، راه را از چاه تشخیص دهند. بدون نور مهتاب و ستارگان، زمین هنگام شب در تاریکی محض به سر می برد و آن وقت هیچ کس نمی توانست در تاریکی و ظلمت راه درست را پیدا کند. نه در بر و نه در بحر.
چقدر تفاوت وجود دارد بین نور ماه و نور چراغ! آن کجا و این کجا! نور ماه کل عالم را از تاریکی نجات می دهد و چراغ فقط اتاق و خانه ی چند متری را روشن می کند. زیبایی نور مهتاب کل دنیا تحت الشعاع خود قرار داده و چشم همه انسانهای روی زمین یک ماه می بینند و همه شیفته و دل باخته آنند. ولی چراغ خانه ما، فقط خانه ی چند متری مان را روشن نگه می دارد و با خاموش شدن آن زیبایی مان نیز در تاریکی فرو می رود. ولی نور مهتاب تا دنیا برجاست برقرار است.

ای کاش انسان ها می دانستند که در دل تاریکی های شب، نور ماه است که عالم از تاریکی در می آورد، نور ماه است که دنیا را در دل شب زیبا می کند. ای کاش می دانستند که خداوند یک ماه را زینت بخش آسمان شب قرار داده نه چندین ماه را، آن وقت می دانستند که فقط باید از نور ماه هدایت گرفت و فقط با نور ماه است که زیبایی های واقعی نمود می یابد. اگر اینها را می دانستیم به زیبایی خودمان دل خوش نمی کردیم که این زیبایی ها اصلا دوامی ندارد و این نور چراغ خیلی زود می سوزد و تاریکی می ماند و ما. برای کشف زیبایی واقعی باید با چشم دل بنگریم نه با چشم سر. اگر کل بشریت این زیبایی ها را درک می کردند آن وقت امام ما از نظرها غایب نبود!


مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.