تبیان، دستیار زندگی
ادراک هنر اسلامی بدون در نظر گرفتن مبانی اعتقادی و عرفانی اسلام ممکن نیست؛ هنرمند ایرانی عرصه هنر را محل حضور و جلوه ذات باری تعالی می بیند و خود را چونان سالکی که باید در این عرصه به ادراک حق نایل شود.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

هنر اسلامی، وادی حضور حق


ادراک هنر اسلامی بدون در نظر گرفتن مبانی اعتقادی و عرفانی اسلام ممکن نیست؛ هنرمند ایرانی عرصه هنر را محل حضور و جلوه ذات باری تعالی می بیند و خود را چونان سالکی که باید در این عرصه به ادراک حق نایل شود.

سوال از خدا

"ایران در سراسر قرون متمادی تاریخ اسلام، یکی از مهم ترین کانون های تمدن و به ویژه هنر اسلامی بوده است.در این مرز و بوم می توان مبانی هنر قدسی اسلام را در نسبت با معنویت ، در عرصه ها و حیطه های مختلف هنر، از هنرهای تجسمی گرفته تا هنرهای صوتی ، به وفور نشان داد.

هنر این سرزمین، که عمیقا ایرانی و اسلامی است، یکی از قلل مرتفع هنر اسلامی نیز محسوب می شود."1

سرشت عمیقا هنری ایرانیان و عشق ایشان به زیبایی، دقت و ظرافت ایشان به جهان پیرامون خود، به آنان این امکان را داده تا اصول وحی اسلامی را در هنر ادوار کهن خود جذب کنند و آن را با معانی بلند عرفان و عشق به ذات مقدس الهی، آنچنان به هم آمیزند و آثار خیره کننده ای را به وجود آورد که تا امروز تحسین هر صاحب ذوقی را برمی انگیزد.

"هنر اسلامی ایرانی هم به واسطه غنا و تنوع و هم به دلیل عمقی که دارد، عرصه ای مطلوب برای مطالعه هنر قدسی اسلام در نسبت با معنویت جاری در اعتقادات اسلامی و هم عادات و رسوم و نبوغ مردم ایران است."2

در این میان ، هنرمند مسلمان ایرانی، همواره خود را در درگاه احدیت حی و حاضر می یابد. هنرمندی وی ، جلوه حضور حق است که بر سایه خیال هنرمند می نشیند و نقش و نگاری را می آفریند.

عشق ، نگین هنر ایرانی است ؛ در واقع عشق و عرفان، را می توان قلب هنر ایرانی دانست که در آن تمثیل نگین ، جنبه زیباشناختی و تمثیل قلب جنبه کاربردی عشق را نشان می دهد.

هنرمند مسلمان ایرانی، همواره خود را در درگاه احدیت حی و حاضر می یابد. هنرمندی وی ، جلوه حضور حق است که بر سایه خیال هنرمند می نشیند و نقش و نگاری را می آفریند.

"این قلب حساس با تپشهای بی انتهای خود شور و وجد، شادابی ، رمز و راز، زیبایی و معانی بلند و متعالی به مضامین و تصاویر می بخشد. رنگ و خط ، سطح ، ترکیب بندی، زمین و آسمان، انسان و فرشته، دیو و پری، و طبیعت و دشت و دمن در هر نقش و طرح هنر اسلامی و حتی عرصه متافیزیک آن را سیلانی بی امان و صعودی انتهاناپذیر می بخشد تا همیشه و تا ابدیت این هنر را در طراوتی پایان ناپذیر و وجد و شادابی غوطه ور کند.

شایان ذکر است که هنر اسلامی ایرانی در قلمرو بصری با سه بیان در عرصه فرهنگ و تاریخ هنر ظاهر شده است:

1- تجرید و آبستره که در اسلیمیها، خطایی ها ، بته سرکنجها ، ترنجها، لچک ها و گره ها و انواع خطاطی ها ظهور می یابد.

2- فیگوراتیو که در نگارگری ایرانی در گل و مرغ و نقاشی قهوه خانه ای و قاجار نمایان می شود.

3- کاربردی با ترکیبی از دو عنصر بالا که در صنایع دستی جلوه گر می شود." 3

هنر اسلامی ایرانی"زیبایی جهانگیر و جهانگشاست که با زیبایی شکلی و مضامین متعالی خود مشحون از رازهایی است که کشف آن ها دغدغه هر محقق و هنرمندی است که در ورای ظاهر در جستجوی دنیاهای سیال و متصادی است. هنرمندانی که حاضرند کوهستان های صعب اندیشه و راه های پر پیچ و خم خیال را درنوردند و تاریکی ها و روشنایی ها را پشت سرنهند تا اکسیر جاودانگی این هنر را بیابند.

هنر اسلامی، وادی حضور حق

هنر اسلامی، هنری مقدس است؛ جلوه عالم قدسی است، روح با آن دم خور است، چراکه از آن جهان بالا آمده و بدانجا تعلق دارد. به همین دلیل تفکر و غوردر هنر ایرانی، آرامش بخش و روحنواز است.

دست هنرمند در تولید اثر هنری دخالتی ندارد بلکه خداونداست که در تخیل وی حاضر می شود ؛ هنرمند با ادراک محضر او به تزکیه دست می یابد ، تماما یدالله می شود ؛ سرمشق چنین اثری را خداوند می دهد و انسان مومن تنها از روی دست او می نویسد.

"صعب بودن دستیابی به مضامین باطنی چنین اثری ، بدان جهت است که جاذبه و زیبایی شکلی این نگاره ها آن قدر والا و شگفت انگیز و مضامین اش آن چنان شیرین و پرهیجان است که بیننده را غرق در اصول و مبانی شکلی می کند تا آن حد که به صورت اجتناب ناپذیری فرصت تعمق در مفاهیم درون بودی و باطنی را از او سلب کرده و غرق در جلوه های رنگ، شکل ، تزئین، خط ، بافت و ترکیب بندی می شود.

از سوی دیگر بلندی مفاهیم به شدت مرموز و پیچیده است ، چرا که تصویر، جلوه فرود آمدن و نزول مفاهیم بلند و سپس ارتقای آن به صورت تصویر است و یافتن ارتباط مفاهیم با تصاویر خود، کاری پیچیده و فنی است که دست کم شناخته ساحت را می طلبد:

1- شکل

2- محتوا

3- شهود و رمز و عرفان"4

می توان اینگونه گفت که هنر ایرانی اسلامی در سیر تحول و شکل گیری و قوام یافتگی خود، همواره با نوعی تحولات باطنی در اندیشه اسلامی همراه بوده است که باعث ایجاد نوعی سیر صعودی تعمیق زیباشناختی در روندی تاریخی شده است؛ بطوریکه کم کم مضامین تولید کننده اثر، از سطح به عمق ارتقا یافته و از ساحت طبیعت به فوق جهان محسوس، معنا می یابد و این تحولات تنها به دلیل راهیابی عرفان و رموز عشق ورزی با جمال خداوندی است. این چنین است که در هنر اسلامی همواره حق، حاضر است.

پی نوشت:

1- نصر:ص77

2- همان

3- رهنورد:ص1و2

4- همان

سمیه رمضان ماهی

بخش هنری تبیان


منابع:

هنر و معنویت اسلامی/ سید حسین نصر

تاریخ هنر ایران در دوره اسلامی/ زهرا رهنورد

مطالب مرتبط:

ریشه های انسان محوری در هنر

حضور حق در هنر دینی

تجلی نور در هنر اسلامی

ارزش هنرمندی در عالم اسلام