هم مذاکره، هم دعا
گاهی حتی خداوند فقر انسان را با دشمنهایش برطرف میکند؛ گاهی هم همین دشمن را خداوند ضعیف میکند، نرم میکند، بیچاره میکند، میآوردش پای میز مذاکره تا تو قویتر بشوی و فقرت برطرف بشود...
این یک واقعیت است که هر کدام از ما در زندگیمان ضعفهایی داریم. ضمن آن که اساساً به عنوان انسان، عین ضعف هستیم. یعنی هر موجودی جز خداوند، ضعف مطلق است و علیالقاعده باید این فقر ذاتی را بپذیریم و به خداوند پیوند بخوریم تا فقرمان بشود عین فخرمان و به خداپرستیمان افتخار کنیم. اما فارغ از آن ضعف ذاتی، هر انسانی فقرهایی هم دارد که باید آن فقرها را بشناسد و سعی کند برطرف شود.
اصلاً ما از لحظهای که به دنیا میآییم داریم مستمراً ضعفها و فقرهایمان را برطرف میکنیم و خداوند بزرگ با همهی مهربانیای که دارد برای ما اسبابی فراهم کرده است که این ضعفها را بشناسیم و برطرفش کنیم. خیلی از این شناختنها و برطرفکردنها دقیقاً وقتهایی اتفاق میافتد که ما کودکیم، نوزادیم و اصلاً نمیفهمیم که خداوند چقدر مهربان و مسۆولانه خواسته که ضعفها و فقرهای ما به نقاط قوت تبدیل شود.
در واقع مادر ما که از روز اول ما را در آغوش میگیرد و فقر ما را که آن روزها گرسنگی ماست، تشنگیِ ماست ، ضعف جسمانی ماست را بطرف میکند هدیه ای است که خداوند برای ما فرستاده تا فقر ما را با غنای خود برطرف کند. مادر، آن روزها تجلی غنای خداوندیای است که قرار است فقر ما را به غنا تبدیل کند. پدر ما که دست ما را میگیرد، بزرگمان میکند، به ما زندگی یاد میدهد، یک روزهایی ما را برده است پیش دکتر و بیمارستان تا حالمان خوب بشود و کلی کار دیگر کرده است و میکند، همان غنایی است که متعلق به خداست و خدا میفرستد تا فقر و نداری و ضعف ما را با آن برطرف میکند.
هر کسی چیزی به ما یاد داده و میدهد، در واقع دارد فقر ما را برطرف میکند، همان غنای خداست که قرارست فقر ما با آن، پر شود، برطرف شود. چون ما به خاطر ندانستن، فقیر بودیم و خداوند او را فرستاده تا این فقر جهل را با او پر کند. همسر انسان، معمولاً از هدیههای خاص خداست برای این که انسان غنی بشود. فقرها و نداریهایش برطرف بشود. هر همسری را میتوان تجلی غنای خداوند دید که اصلاً آمده برای این که تو قویتر بشوی، ثروتمند بشوی، نداشتههایت تبدیل بشوند به داشتهها. ضعفهایت بشوند قوت مطلق. هر وقت میافتی، دستت را میگیرد و هر وقت احساس میکنی که دچار فقر عاطفی شدی، تو را پر از احساس و مهربانی میکند.
فرزندت، حتی اگر بدترین بچهی عالم باشد، مجسمهی ثروتمندی و غنای خداوندی است که خدا به انسان هدیه میدهد تا پا از کودکی بیرون بگذارد و بالغ بشود؛ فقرِ در کمک بیدریغ به دیگران را خدا با بچه در انسان برطرف میکند و تو بعد از بچهدارشدن بلد میشوی که مهربانی کنی بیدریغ و در عاطفه ورزیدن به دیگران ثروتمند بشوی...
رانندهای که ما را از خانه به سر کار میرساند، فرستادهی خداست برای این که فقر ما را در رسیدن پر میکند. ما وسیلهای نداشتیم که به محل کار برسانمان و خداوند با غنای خودش خواسته که این فقر ما برطرف شود پس کسانی را میفرستد که قبلاً به آنها وسیلهای داده، رانندگی هم یاد داده، پول هم داده، توانایی هم داده و آنها میآیند تا این فقر ما را برطرف کند.
گاهی حتی خداوند فقر انسان را با دشمنهایش برطرف میکند؛ یعنی قرار است انسان مقتدر بشود، فقر و نداریاش در دانش، در ثروت، در دین، در اخلاق یک جوری پر بشود، خداوند یک دشمن برایش میفرستد که قبلاً قویاش کرده است، حتی به خاطر سنتهای الهیاش به او فرصت هم داده، رسانه هم داده و کلی امکانات داده. این دشمن میآید و با ظلمهایی که میکند تو را قوی میکند، فقر و نداریات را خداوند با ظلم یک نفر دیگر پر میکند.
گاهی هم همین دشمن را خداوند ضعیف میکند، نرم میکند، بیچاره میکند، میآوردش پای میز مذاکره تا تو قویتر بشوی و فقرت برطرف بشود.این طوری که نگاه کنی میتوانی همهی چیزهای عالم را همزمان تجلی فقر درونی و غنای الهی بدانی. فقیر وقتی به خودشان نگاه میکنی و غنی به این خاطر که وسیلههای خداوند هستند برای این که فقرهای ما پُر شود.
این طوری که نگاه کنی میفهمی که استجابت دعای « اللهم سُدَّ فقرنا بغناک» به این نیست که یهو از طرف خداوند یه موجود عجیبالخلقهای بیاید و فقرهایت را برطرف کند؛ همین دوست مهربانت، همسرت، پدر و مادرت، همهی آدمهایی که دور و برت هستند و حتی گاهی دشمنت هم میتوانند هدیههای خداوند برای پُرکردن فقرهای تو باشند.
این طوری که نگاه کنی میفهمی که قرار نیست بین دعاکردن و استفاده از امکانات انسانی برای رفع فقر، بین خداپرستی و رفتار منطقی، بین توکل و استفاده از ابزار و وسایل تناقضی وجود داشته باشد، میشود فقط به خدا نگاه کرد و از او خواست ولی در عین حال برای رفع مشکلات مردم، پای میز مذاکره هم نشست، سراغ 5 به علاوه یک هم رفت، برای رفع تحریمها در سطح دنیا اطمینانآوری هم کرد.
لازم نیست مثل بعضیها، دنیا را این طوری دو قطبی دید و گفت آدمها یا دست به دامن خدا میشوند یا میروند و مذاکره میکنند، میشود هم شبهای قدر دعا کرد که فقرها برطرف شود هم مذاکره کرد تا مشکلات از مجرای اسباب دنیاییاش حل شود، اصلاً عقل؛ خود عقل یکی یا مهمترین چیزی است که خداوند برای برطرف کردن فقرها به ما داده است؛ وقتی میگوییم: اللهم سُدَّ فقرنا بغناک یکی از معنایاش حتماً این است که خدایا! عقلمان را کامل کن تا دچار دوگانههای ساختگی نشویم...
محمد شیخ الاسلامی سردبیر سایت تبیان
مطالب مرتبط: