مریضی مرد بودن
با عرض معذرت و احترام نسبت به همهی مردهای محترمی که میخواهند این متن را بخوانند و بلکه جامعهی مردها، میخواهم اعلام کنم که این مردها هستند که ذاتاً یا بهتر است بگویم عموماً، « مرض قلب» دارند...
بنابراین مردها هستند که مریضاند و اتفاقاً چون مریض هستند نیاز به مواظبت و حمایت بیشتری دارند. درواقع « مردبودن» اگر چه که یک مریضی نیست و مثل تمام تقدیرات الهی حتماً خوب و شایسته است اما در مرد بودن لوازمی خوابیده که یکی از آنها – البته در بیشتر مردها- مریضی است. این مریضی که اگر اجازه بدهید اسمش را مریضی ذاتی میگذارم – هرچند که منظورم بیشتر عمومی است تا ذاتی- البته لازم است و احتمالاً اگر این مریضی در کنار خصوصیات دیگر «مردبودن» وجود نداشت علی القاعده نسل بشر تاکنون از بین رفته بود. خصوصیاتی مثل شجاعت، جسارت و حتی آن چیزی که در کلام امیرالمۆمنین « اهلینبودن» نام گرفته است؛ حضرت امیر در سخنی بلند و واقعگرایانه میفرمایند: « قلوب مردان وحشی است؛ هر که با آن قلب انس بگیرد، آن قلب رام او خواهد شد.»
حالا بگذارید کمی صریحتر راجع به این مریضی سخن بگویم:
عموم ما آدمها و به خصوص مدیران و تصمیمگیرانِ فضاهای فرهنگی، وقتی میخواهیم درمورد مفاسد اخلاقی حرف بزنیم و تصمیمی بگیریم، تصور اولیهمان این است که مشکل اصلی در روابط مرد و زن که مآلاً جامعه را به فساد اخلاقی میکشاند، به جامعهی زنان بازمیگردد و باید برای این گروه بیشتر برنامهریزی کرد و گویی معتقدیم این زناناند که مریضاند و همهی بدبختیهای جامعهی انسانی زیر سر آنهاست و هر جا یک قدرتمندی به زانو درآمده یا بزرگمردی کشته شده پای یک زن وسط بوده چرا که مریضی و بیماری ذاتاً متعلق به زنان است و آنان با فریبکاری بیمارمدار خود این همه بلا بر سر مردان میآورند و آوردهاند. البته نیمی از این حرف درست و نیمی دیگر اشتباه است یعنی ممکن است که بتوان معتقد بود که این زناناند که بر اثر تواناییهای خود بلاهای متعددی بر سر مردها و بلکه بشریت آوردهاند اما این به این خاطر نیست که ذات زن مریض و بیمار است بلکه دقیقاً به این خاطر است که مردها عموماً بیمار و مریض اند.
درواقع اگر به سه آیه قرآن خوب توجه کنیم به یک مبنای شاید متفاوت در این مسأله میرسیم: خداوند در سورهی نساء میفرماید: «ان کید الشیطان کان ضعیفاً» و در سورهی یوسف از قول همسر زلیخا میگوید : « ان کیدکن عظیم؛ مکر شما زنان، بزرگ است» و در سورهی احزاب میفرماید: « ای زنان پیامبر ! شما همچون زنان دیگر نیستید و اگر اهل تقوایید جوری با مردان سخن نگویید که آن کسی که در قلبش مرضی هست به شما طمع کند و بنا بر عرف با آنان حرف بزنید!» معلوم میشود که ضعف و مریضی اصلی در مردهاست و اتفاقاً این زناناند که بسیار توانمندند و درواقع میتوان در بالای هشتاد درصد از موارد اگر زنی بخواهد میتواند از بیماری مرد استفاده کند و بر او مسلط شود. پس مرد به خاطر مردبودنش بیمار است و همیشه باید دعا کند که در مسیر یک زن فریبکار قرارنگیرد!
واقعیت این است که اگر اتفاقاتی را که ما امروز در ارتباط خارج از عرف مرد و زن – اعم از متأهل و مجرد - در جامعهمان بشدت با آن مواجهیم و این تکنولوژیهای ارتباطی جدید هم سطح و فراوانی آن را بیشتر کرده است، با این نگاه تحلیل کنیم درمییابیم که مردها معمولاً این بیماری درونیشان را تشخیص نمیدهند و همیشه فکر میکنند که از زنان تواناترند و میتوانند یک ارتباط را مدیریت کنند و به خاطر خصوصیات دیگرشان هی پیش میروند و پیش میروند تا این که بناگاه متوجه میشوند در گرداب مریضی درونیشان فروافتادهاند و نه فقط نتوانستهاند این ارتباط را مدیریت کنند بلکه در واقع مدیریت شدهاند و شیطان توانسته از مریضی مردبودنشان به بهترین وجه استفاده کند. زنان هم در بسیاری از این موارد، ناخواسته و به خاطر توانمندیشان در جذب که این هم از الطاف خداوند به آنهاست، فریب به کار بردهاند و به این خیال که میتوانند هروقت بخواهند این بازی را متوقف کنند، پیش رفتهاند تا جایی که امکان هیچ بازگشتی از حیث عاطفی و اخلاقی برایشان وجود ندارد. برای بسیاری از مردها و زنانی که به خانوادههایشان خیانت کردهاند و گاهی مرتکب حرامهای باورنکردنی شدهاند، قضیه از یک بازی اساماسی یا چت و وایبر آغاز شده اما بدون این که دو طرف واقعیتهای مردبودن و زنبودن خود را دریابند و به همین خاطر این بازیِ ظاهراً قابل مدیریت، آنها را به بازی گرفته و زندگیشان را از بین برده است.
بنابراین من جملهی اولم را تکرار میکنم که مریضیِ اصلی از مردهاست – که به ارادهی خدا البته باید باشد – اما نمیدانم چرا عموم زنها این مریضی را در مردها بهرسمیت نمیشناسند و نمیپذیرند که در ارتباط با یک مرد باید این بیماری را لحاظ کنند. این البته به معنای بیاعتمادی به مردان نیست بلکه به این معناست که با درنظرگرفتن این بیماری میتوان یک ارتباط سالم و کاملاً مطمئن در فضاهای اداری و اجتماعی با یک مرد برقرارکرد بدون آن که نگرانیای از عاقبت آن وجود داشته باشد.
این روزها و بلکه همهی روزها، ما عادت داریم که این عبارت : اللهم اشف کل مریض را بخوانیم و برای مریضهای جسمی دعا کنیم؛ اما شاید بد نباشد گاهی هم برای جامعهی مردها دعا کنیم که انصافاً اگر خوب شوند و خوب درک شوند موجوداتی قابل اعتماد و نازنیناند...
محمد شیخ الاسلامی سردبیر سایت تبیان
مطالب مرتبط: